6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴لا اکراه فی الدین یعنی چه ؟
بفرست برای اونا که میگن حجاب در قرآن اجبار نیست‼️
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#سردار_رشید_اسلام
#شهيد_والامقام
#حاج_ناصر_توبئیها
فرزند : حیدرعلی
#طلوع :
🗓 1341/10/18 🗓
محل تولد : نجف آباد
وضعیت تاهل : متأهل
شغل : پاسدار
#غروب :
🗓 1392/10/08 🗓
مسئولیت : فرمانده گردان پیادۀ لشکر ۴۱ ثارالله
محل #شهادت : اصفهان
نام عملیات : عوامل جانبازی
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_نجف_آباد
سردار عزیز
#آسماني_شدنت_مبارك
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🌹🌴
نام و نام خانوادگی :ناصر توبئیها
نام پدر :حیدرعلی
تاریخ تولد :۱۳۴۱/۱۰/۱۷
محل تولد :نجف آباد
مقطع تحصیلی :ليسانس
رشته تحصیلی :ادبیات
محل تحصیل :
شغل قبل از اعزام :پاسدار
وضعیت تاهل :متأهل
قشر :نظامی
نوع :سردارانیگان
محل خدمت :لشکر 41 ثار الله کرمان
نام گردان :پياده
محل شهادت :اصفهان
عملیات :عوامل جانبازی
نحوه شهادت :عوامل جانبازی(ریوی)
تاریخ شهادت :۱۳۹۲/۱۰/۰۷
محل خاکسپاری :نجف آباد
قطعه :1ردیف :1 شماره قبر :
سردار شهید ناصر توبئیها، از فرمانده گردان های لشکر 41 ثار الله کرمان بود که فرماندهی این لشکر در دوران دفاع مقدس را قاسم سلیمانی بر عهده داشت.
عروج از آغوش حاج قاسم تا باغ بهشت!

دست ها، پاها و هم بینایی شان مشکل داشت و حرکت ها را خیلی سخت انجام می دادند و تنها کمی از دست راستشان بهتر از همه اعضایشان بود؛ ولی چون نباید به همان عضو هم زیاد فشار می آوردند، این اواخر آن هم دردناک شده بود و اذیتش می کرد. با این وجود من هیچوقت شکایت آنچنانی از ایشان نشنیدم. همیشه آرام و همیشه صبور...
فاش نیوز - برای توصیف جانباز شهید "ناصر توبئی ها" هر زبانی قاصر است. نمی دانیم او را فرمانده بی بدیل روزهای جنگ بنامیم، یا "ایوب"ی که صبری بی نهایت بر دردهای متعدد جانبازیش داشته و یا جانبازی شاکر محض که غیر از رضای دوست، در سرش اندیشه ای نبوده است. هر آنچه بوده عاشقی وارسته بوده که شهادتش از زمان جانبازی سال ها طول کشیده و با بال عشق، ذره ذره لایق جانان شده و با پرتو گرفتن از شهادت در آستان جانان پرگشوده است. چنین بود که سال 92 سجده هایش عطر پرواز می گیرد و پاهایش پر پروازش می شود.
چنانچه جانباز نخاعی، دکتر مرادی با نقل خاطره ای از شهید توبئی ها می گوید: پس از عملیات والفجر4 بنده نیز در مرکز توانبخشی جانبازان شهید مطهری اصفهان بستری بودم. شهید توبئی ها هم همانجا بستری بودند. خاطرم هست که ایشان به لحاظ اینکه هم از ناحیه سر و هم از ناحیه چشم دچار آسیب بودند درد بسیار شدیدی داشتند و از آنجایی که تخت استراحت ما نزدیک به هم بود، ایشان بسیاری از شب ها را تا به صبح از درد نمی خوابیدند و ناله های ضعیفی داشتند. اما آنچه درباره این شهید والامقام می توان گفت آن که ایشان ایوب وار زیستند و با درد بسیاری که می کشیدند، اما بسیار شاکر بودند.
جانبازنخاعی، بنائی زاده، دبیر انجمن جانبازان نخاعی اصفهان نیز درباره شهید توبئی ها می گوید: این افتخار را داشتم که در لشکر نجف با شهید توبئی ها همرزم باشم که پس از جانباز شدن ایشان، به صورت تلفنی و گاهی در مجالسی به حضور ایشان می رسیدیم و از روحیه بسیار معنوی ایشان بهره مند می شدیم.
ما نیز همگام با گروه "دعوت" در گفت وگویی هرچند مختصر، اما پرفایده با خانم دکترطالب، پای صحبت های همسر والامقام این شهید نشستیم تا از زبان ایشان، با این شهید والامقام کسب بیشتر آشنا شویم.
سرکارخانم دکترطالب لطفا از چگونگی آشنایی و ازدواج با شهید توبئی ها برایمان بگویید.
- بنده توسط دایی خودم، آقامرتضی که ایشان هم جانباز 70درصد و دوست شهید توبئی ها هم بودند به ایشان معرفی شدم. بنده آن زمان دانش آموز اول دبیرستان بودم و قصد ازدواج هم نداشتم. دایی بنده با ایشان صحبت کرده بودند که چرا ازدواج نمی کنید؛ و ایشان هم بهانه های مختلفی آورده بودند. دایی بنده هم پیشنهاد می کنند که من دو مورد را سراغ دارم؛ یکی دختردایی ام که دبیر هستند و یکی هم دختر خواهرم که بعید می دانم خانواده ایشان قبول کنند؛ چون سن و سال کمی دارند. ایشان هم برای این که قضیه منتفی شود می گوید مورد دختر خواهرتان را می پذیرم. با ایشان صحبت کنید و اصرار هم می کند که همین مورد خوب است. اگرشد که شد، اگر نه، کلا قضیه منتفی است.
بنابر این در جلسه ای که با ایشان صحبت کردم به ایشان گفتم که قصد ادامه تحصیل دارم. ایشان گفتند اگر تنها بهانه ازدواج شما ادامه تحصیل است من حاضرم و قول می دهم تا هر مقطعی که بخواهید با شما همراهی کنم.
من هم روی صحبت های ایشان فکر کردم و براساس خوابی که دیدم تصمیم به ازدواج با ایشان گرفتم. البته شاید برای کسی قابل باور نباشد که براساس یک خواب این تصمیم گرفته شده باشد و حتی این موضوع را با (شهید) سردار سلیمانی که آن زمان با هم ارتباط خانوادگی هم داشتیم مطرح کردم. ایشان گفتند چه اشکالی دارد؛ چرا که در جبهه هم با دیدن یک خواب تصمیم می گرفتیم و اتفاقات خوبی هم می افتاد. اما درخواستم این است که در مورد این خواب سئوالی پرسیده نشود.