eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
455 دنبال‌کننده
253 عکس
22 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🍃شب ششم محرم، نذرِ 🍃🏴 از ازل در جام ِ جانش داشت عشقِ لم یزل قاسم بن المجتبی(ع)، فرمان پذیرِ بی بدل متن بازوبند او تفسیری از ایمان و عشق شد رجزهایِ گوهربارش خودِ خیرالعمل در مرامش حفظِ ناموس ارجحیّت داشت و شد برای اهل عالم، غیرتش ضرب المثل سمبلِ از جان گذشتن بود و با اذن عمو گفت بسم الله را و شد هماوردش اجل با غضب ابرو گره میکرد و میچرخاند چشم مثلِ بابایش حسن(ع) در صحنۂ جنگ جمل سیزده ساله ست اما در مسیرِ رزم او سخت جان دادند؛ بی تیر و سپر شیرانِ یَل یکّه می تازید و افتادند فوراً یک به یک آن حرامی های باقی مانده از لات و هُبل بسکه با شیرینیِ طعم شهادت شد عجین از لبِ شمشیر او میریخت در میدان، عسل بد نظر خورد و تنش شد نیزه باران و نماند؛ محض ِ لبهای عمو یک جایِ سالم لااقل رفت اما کاشکی می ماند تا جای پدر ... چشم هایِ عمه زینب(س) را بگیرد رویِ تل! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃شب ششم محرم، نذرِ جوان باغیرت 🍃🏴 از ازل در جام ِ جانش داشت عشقِ لم یزل قاسم بن المجتبی(ع)، فرمان پذیرِ بی بدل متن بازوبند او تلفیقی از ایثار و عشق شد رجزهایِ گوهربارش خودِ خیرالعمل در مرامش حفظِ ناموس ارجحیّت داشت و شد برای اهل عالم، غیرتش ضرب المثل سمبلِ از جان گذشتن بود و با اذن عمو گفت بسم الله را و شد هماوردش اجل با غضب ابرو گره میکرد و میچرخاند چشم مثلِ بابایش حسن(ع) در صحنۂ جنگ جمل سیزده ساله ست اما در مسیرِ رزم او سخت جان دادند؛ بی تیر و سپر شیرانِ یَل یکّه می تازید و افتادند فوراً یک به یک آن حرامی های باقی مانده از لات و هُبل بسکه با شیرینیِ طعم شهادت شد عجین از لبِ شمشیر او میریخت در میدان، عسل بد نظر خورد و تنش شد نیزه باران و نماند؛ محض ِ لبهای عمو یک جایِ سالم لااقل رفت اما کاشکی می ماند تا جای پدر... چشم هایِ عمه زینب(س) را بگیرد رویِ تل! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 در عزای شب ششم محرم الحرام 🍃🏴 برایت دست-خطی با دلِ مضطر فرستاده به عشقت مجتبی(ع) قربانیِ دیگر فرستاده نگاهت کرد؛ «لا یومَ کیومَک» خواند در بستر برایت غصه خورد و اشکِ چشم تر فرستاده کشیدی آه و خواندی متن بازوبند قاسم(ع) را حسن(ع) عشقِ خودش را مثل یک مادر فرستاده در آغوشش گرفتی، عاشقانه گریه می کردید یتیمش را برادر با همه باور فرستاده روانه کرده قاسم(ع) را به یاری تو! در واقع- -به قلب دشمنانت نیزه و خنجر فرستاده رجزهای لب قاسم(ع) تداعی کرده صفين را برایت هدیه ای با خصلتِ حیدر فرستاده عجب فرماندهی کرده به یاریِ سپاه تو چه سربازِ به نام و یاوری محشر فرستاده «أنا ابن المجتبی» گفت و گمانم دشمنت میگفت حسین(ع) اینبار جای یک نفر؛ لشکر فرستاده برای ازرق شامی(لع) گمانم شمر(لع) هر لحظه برای کشتنش یک نيزهٔ بهتر فرستاده زمین خورد و تمام دشت را طعم عسل برداشت برایش آب کوثر شخص ِ پیغمبر(ص) فرستاده! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای شب شش محرم الحرام 🏴🍃 وقت آن است که مأمورِ اجل را بِشِناسید آمدم تا پسرِ شیرِ جمل را بِشِناسید رجزم هست «أناأبن الحسن(ع)»و باید از این پس معنیِ ضربه و آسیب و خلل را بِشِناسید یک نصیحت به شما دارم و پیش از طلبِ رزم باید اول نسَب و جا و محل را بِشِناسید جنگ با هاشمیون؟! فرصت آن است که کامل حیدریون و شجاعانِ ازل را بِشِناسید آمدم تا پس از آشفتگیِ ازرق شامی(لع) اوجِ حدّأکثریِ حدّاقل را بِشِناسید زره اندازهٔ من نیست نباشد! هدف عشق است در دل معرکه ها مردِ عمل را بِشِناسید أیهاالناس لَعینند یزید(لع) و عمرسعد(لع) آمدم تا پسرِ لات و هُبل را بِشِناسید شک ندارم که اگر تیر به تابوت پدر خورد قصدش این بوده خداوند که یل را بِشِناسید عاشق شهدِ شهادت شدم و تشنه رسیدم تا که مرغوب ترین نوعِ عسل را بِشِناسید * شده ابیاتِ تنم غرقِ هجاهایِ کشیده قبلِ این مرثیه باید که غزل را بِشِناسید! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای شب ششم ماه محرم الحرام 🏴🍃 امشب میانِ روضه، جانانِ من می آید دیگر مگر به قلبم، درد و محن می آید؟! مهمانِ بزم ِ امشب والله میزبان است فرمانروا... امیرِ اربابِ من می آید پرچم، کتیبه، بیرق؛ رفتند پیشوازش حاجت بیاور ای دل، امشب حسن(ع) می آید صاحب عزایِ امشب دیده ست داغِ قاسم(ع) داغش محرّم است از داغِ کهن می آید آتش گرفته جانش در روضه های کودال با ذکرِ "ای شهیدِ دور از وطن" می آید بسکه حسن(ع) عزیز و جانِ دلِ حسین(ع) است زینب‌(س) به دل-تسلی، مشکی به تن می آید وصفِ نبردِ قاسم(ع) دارد حلاوتی ناب دارد به جنگِ أزرق(لع) شمشیر-زن می آید بر پیکرش زره نیست وقتی برایِ یاری- از آن تنی که در خون؛ شد بی کفن می آید! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅