هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
🔴 توئیت معنادار حساب توئیتری کانال سپاه پاسداران:
وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فِيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ...
(سوره مائده/۴۵)
#القائم
و بر آنها(بنی اسرائیل) در آن(تورات)، مقرر داشتیم که جان در مقابل جان، و چشم در مقابل چشم، و بینی در برابر بینی، و گوش در مقابل گوش، و دندان در برابر دندان میباشد؛ و هر زخمی، قصاص دارد.
@Masafe_akhar
🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌸🍂داستان آموزنده🍂🌸
🌸🍂نياز🍂🌸
🌼سارا زني بود با لباس هاي كهنه و مندرس، و با نگاهي مغموم. وارد خواربار فروشي محله شد و با فروتني از صاحب مغازه خواست كمي خواربار به او بدهد🍂.
🌼باشر مساري گفت شوهرش بيمار است و نميتواند كار كند و شش كودك او در حال حاضر بي غذا هستند. جان، صاحب مغازه، با بي اعتنايي به حرف هاي او توجهي نكرد و با عصبانيت خواست او را بيرون كند. زن نيازمند در حالي كه اصرار ميكرد گفت: ((آقا شما را به خدا به محض اينكه بتوانم پولتان را مي آورم))🍁
🌸صاحب مغازه گفت نسيه نميدهم. مشتري ديگري كه كنار پيشخوان ايستاده بود و گفت و گوي آن دو را شنيده بود به مغازه دار گفت: ((ببين اين خانم چه چيزي مي خواهد پول اين خانم را من پرداخت ميكنم.))
🌼خواربار فروش گفت: لازم نيست خودم ميدهم ليست خريدت كو؟ سارا گفت: اينجاست. صاحب مغازه گفت:((ليست خريدت را بگذار روي ترازو به اندازه وزنش هر چه خواستي ببر.))!! سارا با خجالت يك لحظه مكث كرد، از كيفش تكه كاغذي درآورد و چيزي رويش نوشت و آن را روي كفه ترازو گذاشت. همه با تعجب ديدند كفه ترازو پايين رفت🍂.
🌼خواربارفروش باورش نمي شد. مشتري ها از سر رضايت خنديدند. مغازه دار با ناباوري شروع به گذاشتن جنس در كفه ديگر ترازو كرد كفه ترازو برابر نشد، آن قدر چيز گذاشت تا كفه ها برابر شدند. در اين وقت، خواربارفروش با تعجب و دلخوري تكه كاغذ را برداشت ببيند روي آنچه نوشته است. كاغذ ليست خريد نبود، دعاي زن بود كه نوشته بود: ((اي خداي عزيزم تو از نياز من با خبري، خودت آن را برآورده كن))🍃
💝🗯💝🗯💝🗯💝🗯
@Masafe_akhar
✨﷽✨
✍چند شب پيش عنکبوتی را كه گوشهی اتاق خوابم تار تنيده بود، ديدم. خیلی آرام حركت میكرد. گويی مدتها بود كه آنجا گير كرده بود و نمیتوانست برای خودش غذايی پيدا كند. با لحنی آرام و مهربان به او گفتم: «نگران نباش كوچولو، الان از اينجا نجاتت ميدم!» يک دستمال کاغذی در دست گرفتم و سعی كردم به آرامی عنكبوت را بلند كنم و در باغچهی خانهمان بگذارمش. اما مطمئنم كه آن عنكبوت بيچاره خيال كرد من میخواهم به او حمله كنم! چون فرار كرد و لابهلای تارهايش پنهان شد. به او گفتم: «قول ميدم به تو آسيبی نزنم.»
سپس سعی كردم او را بلند كنم. عنكبوت دوباره از دستم فرار كرد و با سرعت تمام مثل يک توپ جمع شد و سعی كرد لابهلای تارهايش پنهان شود. ناگهان متوجه شدم كه عنكبوت هيچ حركتی نمیكند. از نزديك به او نگاه كردم و ديدم آنقدر از خودش مقاومت نشان داد كه خودش را كشته است. بسيار غمگين شدم. عنكبوت را بيرون بردم و داخل باغچه كنار يك بوته گل سرخ گذاشتم. به نرمی زير لب زمزمه كردم: «من نمیخواستم به تو صدمهای بزنم، میخواستم نجاتت بدهم. متاسفم كه اين را نفهميدی!» درست در همان لحظه فكری به ذهنم خطور كرد. از خودم پرسيدم آيا اين همان احساسی نيست كه خداوند نسبت به من و تمامی بندگانش دارد؟! از اينكه شاهد دست و پا زدن و دردها و رنجهای ماست آزرده میشود و میخواهد مداخله كند و به ما كمك كند و ما را از خطر دور كند اما مقاومت میكنيم و دست و پا میزنيم و داد و فرياد سر میدهيم كه: «كه چرا اينقدر ما را مجبور ميکنی كه تغيير كنيم؟»
🔺 شايد هر كدام از ما مثل همان عنكبوت كوچك هستيم كه تلاش ديگران را برای نجات خودمان حمله تلقی میكنيم و متوجه نيستيم كه اگر تسليم خدا شده بوديم و اينقدر دست و پا نمیزديم تا چند لحظهی ديگر خود را در باغچهای زيبا میديديم.
↶【به ما بپیوندید
@Masafe_akhar
⚜قضیه چاه مقدس جمکران چیست؟
عریضه نویسی به عبارتی عرض توسل و تقاضای حاجت از خداوند، ریشه در روایاتی دارد که در این باره نقل شده است.
در برخی کتاب ها، درباره عریضه به محضر مقدّس ولی عصر (عج)، متن عریضه و شیوه طرح آن، نکاتی آمده است. مرحوم محدّث قمی در منتهی الآمال می نویسد:
«هر کس در ضریح ائمه (علیهم السلام) عریضه و کاغذی را ببندد و مُهر کند و آن را در نهر یا چاه آب و یا برکه¬ای بیاندازد و به نیت حضرت صاحب الزمان (عج) حاجت خود را ذکر کند، آن بزرگوار عهده دار برآورده شدن حاجت وی می شود.» (1)
و در کتب دیگری همانند «تحفة الزائر» مجلسی و «مفاتیح النجاة» سبزواری و مسجد مقدس جمکران تجلّی گاه صاحب الزمان (عج) (2) به این قضیه نیز اشاره شده است.
پس نباید تصور کرد که این چاه جزوی از مسجد مقدس جمکران است و به دستور حضرت حفر شده است و بدین منظور لحاظ گردیده و حضرت (علیهم السلام) نامه هایی را که در آن انداخته می شود حتماً می-خواند. بلکه بعدها برای آسان شدن عریضه نویسی، چاهی در مسجد جمکران حفر شد
بر همین اساس، چاهی در مسجد مقدس جمکران وجود دارد. امّا این چاه خصوصیتی ندارد و انسان می تواند برای توسل و عرض حاجت به محضر حضر، در آن چاه یا چاه و نهر دیگری، عریضه خود را بیاندازد. پس نباید تصور کرد که این چاه جزوی از مسجد مقدس جمکران است و به دستور حضرت حفر شده است و بدین منظور لحاظ گردیده و حضرت (ع) نامه هایی را که در آن انداخته می شود حتماً می-خواند. بلکه بعدها برای آسان شدن عریضه نویسی، چاهی در مسجد جمکران حفر شد.
1.شیخ عباس قمی / منتهی الآمال / چاپ اسلامیه / 1379 / ص491.
2.مسجد مقدس جمکران تجلی گاه صاحب الزمان، سید جعفر میر عظیمی.
✍
@Masafe_akhar
#تلنگر 👌
فردی هنگام راه رفتن،
پایش به سکه ای خورد.
تاریک بود، فکر کرد طلاست!✨
کاغذی را آتــــ🔥ـــش زد تا آن را ببیند.
دید ۲ ریالی است!!
بعد دید کاغذی که آتش زده،
هزار تومانی بوده!!
گفت: چی را برای چی آتش زدم!
✅ و این حکایت زندگی خیلی از ماهاست،
که چیزهای بزرگ را برای چیزهای کوچک
آتش میزنیم و خودمان هم خبر نداریم!
💢اعمالمان را با یک حرف(تهمت، غیبت، دروغ، ریا و ...)آتش نزنیم.
@Masafe_akhar
✍
🌿درمان سردرد
✍روایت شده که قیصر روم نامه ای به حضرت علی (علیه السلام) نوشته که مضمون آن شکایت از صداع ( سردرد) بود که پزشکان از عهده معالجه آن برنیامده بودند، حضرت امیر علیه صلوات الله الخبیر برای پادشاه روم کلاهی فرستاده و دستور فرمودند که هرگاه دچار سردرد شدی این کلاه را برسرت بگذار تا نجات یابی.
هنگامی که قیصر روم امر آن حضرت را اطاعت نمود خدای توانا او را شفا مرحمت فرمود، چون این موضوع به نظر قیصر شگفت آور بود دستور داد تا کلاه را شکافتند پس از این کار با کاغذی مواجه شدند که در آن نوشته شده بود بسم الله الرحمن الرحیم هنگامی که وی دریافت که شفای او به جهت این نام مبارک بوده است اسلام آورد ولی اسلام خود را پنهان می نمود.
📚 داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم 1، 33، به نقل از: تفسیر آسان 15 تفسیر منهج الصادقین، 1، 33.
@Masafe_akhar
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
❣از زندگی میتوان تعبیر دیگری داشت !
🌼🍃نویسندهای مشهور ، در اطاقش نشسته بود تک و تنها. دلش مالامال از اندوه قلم در دست گرفت و چنین نوشت:
🌼🍃" سال گذشته ، تحت عمل قرار گرفتم و کیسۀ صفرایم را در آوردند.
مدّتی دراز در اثر این عمل اسیر بستر بودم و فاقد حرکت.
در همین سال به سنّ شصت رسیدم و شغل مورد علاقهم از دستم رفت.
سی سال از عمرم را در این مؤسّسۀ انتشاراتی سپری کرده بودم.
🌼🍃در همین سال درگذشت پدرم غم به جانم ریخت و دلم را از اندوه انباشت.
در همین سال بود که پسرم تصادف کرد و در نتیجه از امتحان پزشکیاش محروم شد.
مجبور شد چندین روز گچ گرفته در بیمارستان ملازم بستر شود.
از دست رفتن اتومبیل هم ضرر دیگری بود که وارد شد."
و در پایان نوشت ، "خدایا ، چه سال بدی بود پارسال !"
🌼🍃در این هنگام همسر نویسنده ، بدون آن که او متوجّه شود ، وارد اطاق شد و همسرش را غرق افکار و چهرهاش را اندوه زده یافت. از پشت سر به او نزدیک شد و آنچه را که بر صفحه کاغذ نقش بسته بود خواند.
🌼🍃بی آن که واکنشی نشان دهد که همسرش از وجود او آگاه شود ، اطاق را ترک کرد. اندکی گذشت که دیگربار وارد شد و کاغذی را روی میز همسرش در کنار کاغذ او نهاد.
🌼🍃نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید ؛ روی کاغذ نوشته شده بود:
🌼🍃"سال گذشته از شرّ کیسۀ صفرا ، که سالها مرا قرین درد و رنج ساخته بود ، رهایی یافتم.
🌼🍃سال گذشته در سلامت کامل به سن شصت رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم.
🌼🍃حالا میتوانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزون تر صرف نوشتن کنم.
در همین سال بود که پدرم ، در نود و پنج سالگی ، بدون آنکه زمینگیر شود یا متّکی به کسی گردد ، بی آنکه در شرایط نامطلوبی قرار گیرد ، به دیدار خالقش شتافت.
در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید.
اتومبیلم از بین رفت امّا پسرم بی آنکه معلول شود زنده ماند.
🌼🍃" و در پایان نوشته بود ، "سال گذشته از مواهب گستردۀ خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید!"
🌼🍃نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرم کننده از رویدادهای زندگی در سال گذشته بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیّر شد.
❣در زندگی روزمرّه باید بدانیم که شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار میکند ، بلکه امتنان و شاکر بودن است که ما را مسرور میسازد.
@Masafe_akhar
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
4_5980901848427530802.pdf
1.54M
🛑رشته توییت و افشاگری جنجالی در مورد پولهایی که برخی خبرنگاران و رسانههای اصلاحطلب از شهرداری گرفتهاند!
https://twitter.com/DTanhaei/status/1410580295376572418?s=20
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🎥 10 نکته جالب درمورد #علامه_امینی (صاحب کتاب الغدیر)
🗓 به مناسبت سالروز بزرگداشت #علامه_امینی
@Masafe_akhar
❤️ #امیرِمؤمنان #علی علیهالسلام فرمودند:
🍃 هرگاه از انجام کاری[که به خیر و صلاح تو است] ترسیدی خود را در آن بینداز زیرا ترس از آن کار، بزرگتر از خود آن کار است.
📖نهج البلاغه(صبحی صالحی) ص۵۰۱ ح ۱۷۵
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
@Masafe_akhar
🔆#پندانه
✍ سلطان به وزیر گفت: سه سوال میکنم اگر فردا جواب دادی، هستی وگرنه عزل میشوی.
▫️سوال اول: خدا چه میخورد؟
▫️سوال دوم: خدا چه میپوشد؟
▫️سوال سوم: خدا چه کار میکند؟
🔹وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست، ناراحت بود. غلامی فهمیده و زیرک داشت.
🔸وزیر به غلام گفت: سلطان سه سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم اینکه خدا چه میخورد، چه میپوشد و چه کار میکند؟
🔹غلام گفت: هر سه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم و سومی را فردا! اما خدا چه میخورد؟ خدا غم بندههایش را میخورد.
🔸اینکه چه میپوشد؟ خدا عیبهای بندههای خود را میپوشد.
و پاسخ سوم را اجازه بدهید، فردا بگویم.
🔹فردا، وزیر و غلام نزد سلطان رفتند. وزیر به دو سوال جواب داد.
🔸سلطان گفت: درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟
🔹وزیر گفت: این غلامِ من انسان فهمیدهایست، جوابها را او داد.
🔸سلطان گفت: پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده.
🔹غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد.
🔸بعد وزیر به غلام گفت: جواب سوال سوم چه شد؟
🔹غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چه کار میکند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام میکند.
🆔 @Masafe_akhar
روزمان را با #قرآن آغاز کنیم
🤬هفت گام تا استاد شیطان شدن
[سوره الزخرف (43): آيات 36 تا 37]
وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (36)
و هر كه از ياد خداى رحمن روى گردان شود شيطانى بر او مىگماريم كه همراه و دمساز وى گردد.
سياست گام به گام شيطان « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطان»
1⃣ مرحله اول القاى وسوسه است. «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ »سوره طه /۱۲۰
2⃣در مرحله دوم تماس مىگيرد. «مَسَّهُمْ طائِفٌ» سوره اعراف /۲۰۱
3⃣مرحله سوم در قلب فرو مىرود. «فِي صُدُورِ النَّاسِ» سوره ناس /۵
4⃣مرحله چهارم در روح مىماند. «فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ»سوره زخرف/۳۶
5⃣مرحله پنجم انسان را عضو حزب خود قرار مىدهد. «حِزْبُ الشَّيْطانِ»سوره مجادله /۱۹
6⃣مرحله ششم سرپرست انسان مىشود. «وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا» سوره نساء /۱۱۹
7⃣مرحله هفتم انسان خود يك شيطان مىشود. «شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ» ...سوره انعام/ ۱۱۲
امروز باید به کسی که به علت رد صلاحیت، رهبری را شماتت می کند حقیقتا لقب استاد شیطان داد
✍کارشناس قرآنی رجبعلی بازیاد
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خامنهای: هیچکس نمیگوید این راه را ببندید، اینکه بیعقلی است! اما استفاده درست بکنید، دیگران دارند استفاده درست میکنند.
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 با امام زمان عج...
🔰 #استاد_عالی
@Masafe_akhar
🔅 امیرالمؤمنین #امام_علی علیه السلام:
✍️ بالإحْسانِ تُمْلَكُ القُلوبُ؛
🔴 با نيكى كردن، دلها تصرّف مىشود.
📚 میزان الحکمه، جلد ۱، صفحه ۶۴۱
#حدیث_روز
✅ @Masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #نماوا | امام رضا دوستت دارم
💠 ویژه ایام زیارتی امام رضا (علیهالسلام)
🎙 با مدیحه سرایی : عبدالرضا هلالی، ابوذر بیوکافی، سید علی مؤمنی، علی پور کاوه، میثم مطیعی
📆 سه شنبه ۱ تیر ماه ١۴٠٠
📍شهریار، خیابان ولیعصر
@Masafe_akhar
🔴 تعدادی از خاطرات جالب و تاثیرگذار استاد قرائتی!
💥دستگیره ظرف غذا:
یک روز در منزل دیدم خانم دستگیره هایی دوخته که با آن ظروف داغ غذا را بر میدارند تا دست آدم نسوزد.
☘ آن ها برداشتم و به جلسه درس بردم وقتی خواستم به کسی جایزه بدهم به او گفتم یکی از این ۳ تا جایزه را انتخاب کن:
یک دوره تفسیر المیزان
۳ هزار تومان پول نقد
یا چیزی که که به آتش دنیا نسوزی.
گفت: مورد سوم را بدهید.
من هم دستگیره ها را به او دادم..!
💥درخت بدون میوه:
کنار خانه ما باغی بود، به پدرم گفتم: این همه درخت، یکی میوه نمیدهد! گفت: این همه آدم در این خانه زندگی میکنند یکی نماز شب نمیخواند!
💥برای قیامت:
🔰روزی از دوست مهندسم پرسیدم: برای قیامتت چه میکنی؟
گفت: هر پانزده روز یکمرتبه ماشینی کرایه میکنم و بچههای یتیم را به پارک بازی میبرم و برایشان بستنی میخرم و پس از تفریحی چند ساعته برمیگردیم،
من این کار را بهحساب قیامتم گذاشتهام...
💥خاطره حاج آقا از فرزندشان:
بچهام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست. گفتم: امروز میخرم. وقتی به خانه برگشتم فراموش کرده بودم. بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟ گفتم: یادم رفت. بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده.
🔷بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم. گفت: بیسکویت کو؟
🌾دانستم که دوستی بدون عمل را بچه سهساله هم قبول ندارد! چگونه ما میگوییم خدا و رسول و اهلبیت او را دوست داریم، ولی در عمل کوتاهی میکنیم؟
💥اهمیت همبازی و همرازشدن با فرزند:
منزل یکی از محترمین تهران بودم، پسرش از منافقین فراری بود. پدر، عالمی وارسته و پسر، منافقی فراری!
درباره اینکه چطور شد پسرش اینگونه شد، گفت: به تربیت پسرم نرسیدم.
از صبح زود تا آخر شب اینجا و آنجا سخنرانی و برنامه های علمی و تحقیقی داشتم، ولی از فرزندم غافل شدم.
الآن چوبش را میخورم. همه اعضای خانواده در این غم میسوزیم که چرا باید جوانی از خانواده ما به این راه کشیده شود.
الآن میفهمم که حضرت علی علیهالسلام که فرمود: هرکس بچه ای دارد، باید بچه شود یعنی چه. یعنی پدرها باید در خانه ژِست پدری را کنار بگذارند و با بچه ها همبازی و همراز شوند.
🌾🌾🌾🌾🌸🌸🌸🌾🌾🌾🌾
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : از روی ظن و گمان سخن نگوییم
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : هر آنچه به زبان بیاوری، ثبت میشود!
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : عواقب سنگین گناهان زبانی
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : وعده های قرآن، حق و جدی ست!
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
@Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 نجات مؤمنان از وعده های الهی است
#شرح_قرآن ، صفحه ۲۲۰
#با_هم_آغاز_کنیم
#حجت_الاسلام_بهشتی
@Masafe_akhar