فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ از مسئول فاسدی که در حکومت علوی #رسوا میشود تا مسئولی که در جمهوری اسلامی ذخیره انقلاب لقب میگیرد
📌 روایت استاد رحیمپور #ازغدی از نحوه برخورد امیرالمومنین(ع) با متخلفان:
🔹 #قاضی را که صبح منصوب کرده بود تنها به دلیل اینکه صدایش از صدای شاکی و متهم بلندتر بود عزل کرد
🔹دستور داد مسئول مالی بازار اهواز را که تخلف کرده بود در بازار بچرخانند، اموالش را مصادره کنند، ممنوع الملاقات شود و در نمازجمعه #شلاق بزنند.
@masaf_raefipour2
🔴پروندهای که اشک قاضی را در آورد
تو هم بخون و گریه کن 😵😭
💠مردی با تسلیم #شکایتی به #قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل #خانه_محقر و #مخروبهای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از #شهرکهای #مشهد خریدم اما چون #وضعیت مالی #مناسبی_نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود #اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣
💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من #طلب «کباب» می کردند من که #توان_خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با #بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که #متوجه شدم هر چند روز یک بار از #اتاقی که به اجاره #واگذار کرده ام .....😓😭
🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2872311810C68bf4161f6
✔️داستانهایناب و تکاندهنده👆👆
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖
🔴پروندهای که اشک قاضی را در آورد
تو هم بخون و گریه کن 😵😭
💠مردی با تسلیم #شکایتی به #قاضی شورای حل اختلاف گفت چندی قبل اتاقی را که گوشه حیاط خانه مخروبه و محقرم بود #اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣
💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من #طلب «کباب» می کردند من که #توان_خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با #بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که #متوجه شدم هر چند روز یک بار از #اتاقی که به اجاره #واگذار کرده ام .....😳😓😭
🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2872311810C68bf4161f6
✔️داستانهایناب و تکاندهنده👆👆
🔴پروندهای که اشک قاضی را در آورد
تو هم بخون و گریه کن 😵😭
💠مردی با تسلیم #شکایتی به #قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل #خانه_محقر و #مخروبهای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از #شهرکهای #مشهد خریدم اما چون #وضعیت مالی #مناسبی_نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود #اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣
💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من #طلب «کباب» می کردند من که #توان_خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با #بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که #متوجه شدم هر چند روز یک بار از #اتاقی که به اجاره #واگذار کرده ام .....😓😭
🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2872311810C68bf4161f6
✔️داستانهایناب و تکاندهنده👆👆
🔴پروندهای که اشک قاضی را در آورد
تو هم بخون و گریه کن 😵😭
💠مردی با تسلیم #شکایتی به #قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل #خانه_محقر و #مخروبهای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از #شهرکهای #مشهد خریدم اما چون #وضعیت مالی #مناسبی_نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود #اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣
💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من #طلب «کباب» می کردند من که #توان_خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با #بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که #متوجه شدم هر چند روز یک بار از #اتاقی که به اجاره #واگذار کرده ام .....😓😭
🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2872311810C68bf4161f6
✔️داستانهایناب و تکاندهنده👆👆
🔴پروندهای که اشک قاضی را در آورد
تو هم بخون و گریه کن 😵😭
💠مردی با تسلیم #شکایتی به #قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل #خانه_محقر و #مخروبهای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از #شهرکهای #مشهد خریدم اما چون #وضعیت مالی #مناسبی_نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود #اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣
💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من #طلب «کباب» می کردند من که #توان_خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با #بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که #متوجه شدم هر چند روز یک بار از #اتاقی که به اجاره #واگذار کرده ام .....😓😭
🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2872311810C68bf4161f6
✔️داستانهایناب و تکاندهنده👆👆
🔴پروندهای که اشک قاضی را در آورد
تو هم بخون و گریه کن 😵😭
💠مردی با تسلیم #شکایتی به #قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل #خانه_محقر و #مخروبهای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از #شهرکهای #مشهد خریدم اما چون #وضعیت مالی #مناسبی_نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود #اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣
💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من #طلب «کباب» می کردند من که #توان_خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با #بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که #متوجه شدم هر چند روز یک بار از #اتاقی که به اجاره #واگذار کرده ام .....😓😭
🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/906493966Cd2582ceabf
✔️داستانهایناب و تکاندهنده👆👆
🔴پروندهای که اشک قاضی را در آورد
تو هم بخون و گریه کن 😵😭
💠مردی با تسلیم #شکایتی به #قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل #خانه_محقر و #مخروبهای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از #شهرکهای #مشهد خریدم اما چون #وضعیت مالی #مناسبی_نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود #اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣
💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من #طلب «کباب» می کردند من که #توان_خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با #بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که #متوجه شدم هر چند روز یک بار از #اتاقی که به اجاره #واگذار کرده ام .....😓😭
🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4018274322C110439200b
✔️داستانهایناب و تکاندهنده👆👆
🔴پروندهای که اشک قاضی را در آورد
تو هم بخون و گریه کن 😵😭
💠مردی با تسلیم #شکایتی به #قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل #خانه_محقر و #مخروبهای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از #شهرکهای #مشهد خریدم اما چون #وضعیت مالی #مناسبی_نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود #اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣
💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من #طلب «کباب» می کردند من که #توان_خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با #بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که #متوجه شدم هر چند روز یک بار از #اتاقی که به اجاره #واگذار کرده ام .....😓😭
🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/906493966Cd2582ceabf
✔️داستانهایناب و تکاندهنده👆👆
#خواهر_زنم_را_ندیده_ام
🔆آقا سید هاشم #حدادمیفرمودند :
من در تمام مدت#سلوک در خدمت مرحوم آقای #قاضی نامحرم نمی دیدم چشمم به زن نامحرم نمی افتاد.
🔆 یک روز مادرم به من گفت :عیال تو از #خواهرش خیلی زیباتر است.
🔆 من گفتم :من#خواهرش را تا به حال ندیده ام!
🔆گفت :چطور ندیده ای در حالی که بیشتر از دو سال است که در #اتاق ما میآید و میرود و غالباً بر سر یک سفره #غذا می خوریم؟
🔆من گفتم :#والله که یکبار هم چشم من به او نیفتاده است.
برگرفته از کتاب ستارگان سپهر سلوک ص138، 137
.
@masafe_akhar
#براورده_شدن_حاجات
حجت الاسلام سید علی اصغر#دستغیب به نقل از آیت الله نجابت مینویسد :
🔆 یک روز در خدمت آقای#قاضی بودیم و ایشان تازه استراحت شان تمام شده بود و برخاسته بودند، چند لحظه که گذشت فرمودند :امروز در خاطرم به چند چیز#میل پیدا کردهام.
🔆 اول یک دیگ #پلو_زعفران با مرغ، یک #عبای بسیار اعلا و مقداری#پول.
🔆 این مطالب را در حالی بیان کردند که ما می دانستیم یک #فلس هم در دست ندارد.
🔆 نیم ساعتی طول نکشید که کسی درب #منزل ایشان را زد و یک دیگ پلو زعفران با#مرغ آورد بدون اینکه چیزی بگوید رفت و بالاخره در عرض نیم ساعت#تمام خواستههای ایشان یکی پس از دیگری برآورده شد.
کتاب اسوه عارفان ص38، 37
.
@masafe_akhar
📚عزت برقرار!
((رشيد بن زبير مصري)) يكي از قضات عالي مقام و نويسنده لايقي بود و در علوم فقه و منطق و نحو و تاريخ ، اطلاعات كافي داشت . در قرن ششم هجري زندگي مي كرد. قدري كوتاه و رنگي تيره و لبهايي درشت و بيني پهني داشت . بسيار #بدگل و كريه المنظر بود. او در ايام جواني در قاهره با عبدالعزيز ادريسي و سليمان ديلمي در يك خانه زندگي مي كرد. روزي از خانه خارج شد و خيلي دير به منزل برگشت .
رفقا علت تاخير را پرسش نمودند. او از جواب ابا داشت . اصرار كردند ، سرانجام گفت : ((امروز از فلان محل عبور كردم ، با #زن ماهرو و خوش اندامي برخورد نمودم . او با گوشه چشم اشاره كرد. من هم به دنبال او راه افتادم ، كوچه ها را يكي پس از ديگري پيمودم تا به منزل رسيديم . در را گشود، داخل شد و به من نيز اشاره كرد تا وارد شوم .
وقتي نقاب از صورت چون ماه خود گرفت ، دست ها را به هم زد و كسي را نام برد. دختركي بسيار #زيبا از طبقه بالاي عمارت به صحن خانه آمد. #زن به #دختر بچه گفت : ((اگر بار ديگر در بستر خواب #ادرار كني ، تو را به اين #قاضي مي دهم تا تو را بخورد.))
سپس رو به من كرد و گفت : ((اميدوارم خداوند احسان خود را در بزرگواري قاضي از ما سلب نفرمايد. عزت برقرار!))
من با سرافكندگي و شرمساري از خانه بيرون آمدم و از شدت خجلت و تاثر راه خانه را گم كردم و در كوچه ها سرگردان مي گشتم . به اين جهت دير آمدم.
📚 منبع : كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 178.
#فگر_گناه
❥↬ @masafe_akhar2
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#براورده_شدن_حاجات
حجت الاسلام سید علی اصغر#دستغیب به نقل از آیت الله نجابت مینویسد :
🔆 یک روز در خدمت آقای#قاضی بودیم و ایشان تازه استراحت شان تمام شده بود و برخاسته بودند، چند لحظه که گذشت فرمودند :امروز در خاطرم به چند چیز#میل پیدا کردهام.
🔆 اول یک دیگ #پلو_زعفران با مرغ، یک #عبای بسیار اعلا و مقداری#پول.
🔆 این مطالب را در حالی بیان کردند که ما می دانستیم یک #فلس هم در دست ندارد.
🔆 نیم ساعتی طول نکشید که کسی درب #منزل ایشان را زد و یک دیگ پلو زعفران با#مرغ آورد بدون اینکه چیزی بگوید رفت و بالاخره در عرض نیم ساعت#تمام خواستههای ایشان یکی پس از دیگری برآورده شد.
کتاب اسوه عارفان ص38، 37
.
@Masafe_akhar
#خواهر_زنم_را_ندیده_ام
🔆آقا سید هاشم #حدادمیفرمودند :
من در تمام مدت#سلوک در خدمت مرحوم آقای #قاضی نامحرم نمی دیدم چشمم به زن نامحرم نمی افتاد.
🔆 یک روز مادرم به من گفت :عیال تو از #خواهرش خیلی زیباتر است.
🔆 من گفتم :من#خواهرش را تا به حال ندیده ام!
🔆گفت :چطور ندیده ای در حالی که بیشتر از دو سال است که در #اتاق ما میآید و میرود و غالباً بر سر یک سفره #غذا می خوریم؟
🔆من گفتم :#والله که یکبار هم چشم من به او نیفتاده است.
برگرفته از کتاب ستارگان سپهر سلوک ص138، 137
.
@Masafe_akhar
#تنبیه_به_خاطر_یک_حرف
💠حضرت آیت الله #قاضی :
"این فقر من در اثر شوخی است که روزی در بازار با آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی کردم و به او گفتم : در آینده مرجعیت شما تام است ، در آن موقع ما را فراموش مکن ! هنوز که هنوز است دارم کتک همان حرف را می خورم !"
📕به نقل از کتاب عطش
@masafe_akhar
#تنبیه_به_خاطر_یک_حرف
💠حضرت آیت الله #قاضی :
"این فقر من در اثر شوخی است که روزی در بازار با آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی کردم و به او گفتم : در آینده مرجعیت شما تام است ، در آن موقع ما را فراموش مکن ! هنوز که هنوز است دارم کتک همان حرف را می خورم !"
📕به نقل از کتاب عطش
@masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حجت الاسلام والمسلمین عالی:
داستان های عبرت آموز (تلنگر آمیز)
حسرت عجیب آیت الله قاضی رحمت الله علیه
#قاضی
🎙کانال جامع سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇
https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf
📌 #نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است