eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
14هزار دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
34.6هزار ویدیو
310 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴پرونده‌ای که اشک قاضی را در آورد تو هم بخون و گریه کن 😵😭 💠مردی با تسلیم #شکایتی به #قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل #خانه_محقر و #مخروبه‌ای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از #شهرک‌های‌ #مشهد خریدم اما چون #وضعیت مالی #مناسبی_نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود #اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣 💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من #طلب «کباب» می کردند من که #توان_خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با #بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که #متوجه شدم هر چند روز یک بار از #اتاقی که به اجاره #واگذار کرده ام .....😓😭 🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2872311810C68bf4161f6 ✔️داستان‌های‌ناب و تکان‌دهنده👆👆
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖 🔴پرونده‌ای که اشک قاضی را در آورد تو هم بخون و گریه کن 😵😭 💠مردی با تسلیم به شورای حل اختلاف گفت چندی قبل اتاقی را که گوشه حیاط خانه مخروبه و محقرم بود دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣 💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من «کباب» می کردند من که «گوشت» را نداشتم هر بار با ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که شدم هر چند روز یک بار از که به اجاره کرده ام .....😳😓😭 🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2872311810C68bf4161f6 ✔️داستان‌های‌ناب و تکان‌دهنده👆👆
🔴پرونده‌ای که اشک قاضی را در آورد تو هم بخون و گریه کن 😵😭 💠مردی با تسلیم به شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل و را در چند کیلومتری حاشیه یکی از خریدم اما چون مالی اتاقی را که گوشه حیاط بود دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣 💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من «کباب» می کردند من که «گوشت» را نداشتم هر بار با ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که شدم هر چند روز یک بار از که به اجاره کرده ام .....😓😭 🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2872311810C68bf4161f6 ✔️داستان‌های‌ناب و تکان‌دهنده👆👆
🔴پرونده‌ای که اشک قاضی را در آورد تو هم بخون و گریه کن 😵😭 💠مردی با تسلیم به شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل و را در چند کیلومتری حاشیه یکی از خریدم اما چون مالی اتاقی را که گوشه حیاط بود دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣 💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من «کباب» می کردند من که «گوشت» را نداشتم هر بار با ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که شدم هر چند روز یک بار از که به اجاره کرده ام .....😓😭 🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2872311810C68bf4161f6 ✔️داستان‌های‌ناب و تکان‌دهنده👆👆
🔴پرونده‌ای که اشک قاضی را در آورد تو هم بخون و گریه کن 😵😭 💠مردی با تسلیم به شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل و را در چند کیلومتری حاشیه یکی از خریدم اما چون مالی اتاقی را که گوشه حیاط بود دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣 💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من «کباب» می کردند من که «گوشت» را نداشتم هر بار با ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که شدم هر چند روز یک بار از که به اجاره کرده ام .....😓😭 🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2872311810C68bf4161f6 ✔️داستان‌های‌ناب و تکان‌دهنده👆👆
🔴پرونده‌ای که اشک قاضی را در آورد تو هم بخون و گریه کن 😵😭 💠مردی با تسلیم به شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل و را در چند کیلومتری حاشیه یکی از خریدم اما چون مالی اتاقی را که گوشه حیاط بود دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣 💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من «کباب» می کردند من که «گوشت» را نداشتم هر بار با ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که شدم هر چند روز یک بار از که به اجاره کرده ام .....😓😭 🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/906493966Cd2582ceabf ✔️داستان‌های‌ناب و تکان‌دهنده👆👆
🔴پرونده‌ای که اشک قاضی را در آورد تو هم بخون و گریه کن 😵😭 💠مردی با تسلیم #شکایتی به #قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل #خانه_محقر و #مخروبه‌ای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از #شهرک‌های‌ #مشهد خریدم اما چون #وضعیت مالی #مناسبی_نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود #اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣 💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من #طلب «کباب» می کردند من که #توان_خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با #بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که #متوجه شدم هر چند روز یک بار از #اتاقی که به اجاره #واگذار کرده ام .....😓😭 🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4018274322C110439200b ✔️داستان‌های‌ناب و تکان‌دهنده👆👆
🔴پرونده‌ای که اشک قاضی را در آورد تو هم بخون و گریه کن 😵😭 💠مردی با تسلیم به شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل و را در چند کیلومتری حاشیه یکی از خریدم اما چون مالی اتاقی را که گوشه حیاط بود دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که 😓😣 💠وقتی از سرکار به خانه می آمدم آنها از من «کباب» می کردند من که «گوشت» را نداشتم هر بار با ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که شدم هر چند روز یک بار از که به اجاره کرده ام .....😓😭 🔰ادامه این داستان واقعی👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/906493966Cd2582ceabf ✔️داستان‌های‌ناب و تکان‌دهنده👆👆