✍به وقت قرارِ بیقرار
🥀آسمان بی تاب است، علی بی تاب است.
صدای جیرجیر، فضا را پر کرده. قلب امکلثوم مالامال اندوه است.
⛰ پدر را مدتهاست اینقدر بی قرار ندیده. پدر همیشه مثل کوه استوار بوده،فقط دیدار معشوق توان بیقرار کردن او را این چنین دارد.
⚡️امشب همه چیز حکایت از جدایی دارد؛ حکایتِ ترسِ از جدایی. انگار تمام زمین و زمان درخواست نرفتن علی را فریاد میزنند.
🗡بوی زهر هزار درهمی فضا را آکندهست.
دو چشم وحشی، به انتظار آمدن او.
🍛علیِفاطمه، از میان دو خورش سرکه ونمک، یکی را بر میگزیند و با اندکی نان جو، افطار میکند و به دخترش میفرماید: چرا دو خورش؟
⭐️بعد آرام و باصلابت مثل همیشه راهی حیاط خانه میشود. آرام ستارهها را جستجو میکند و میگوید: به شب دیدار رسیدهایم. وای که چه مشتاقم به رسول خدا و دخترش! وای از بی قراری برای ملاقات خدا.
🌓سحر میرسد و بار دیگر با زمین و زمان خداحافظی میکند. مرغابیهای خانه میدوند وگوشه های عبا را به دهان میگیرند؛ در، به لباس مولا دست میاندازد اما علی است دیگر. حیدر کرار. عطش اشتیاق او برای رسیدن به خدا و پایان بخشیدن به فراق فاطمه، قدریست که چیزی یارای مقاومت در برابرش ندارد!
🍂راهی میشود. شمشیر بر فرق کهکشان فرود میآید. از صدای نعرهی جبرییل، زمین و زمان پر میشود:تهدمت والله ارکان الهدی قتل علی المرتضی...
#شهادت_امیرالمومنین
#به_قلم_ترنم
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte