eitaa logo
مسار
337 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
534 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✨خستگی ناپذیری 🍃حسن به شدت اهل کار بود و معنی خستگی را نمی فهمید. ☘برش اول: به من می گفت: اگر اینجا کار نیست، بفرستم جای دیگر. باید جواب غذا خوردن و لباس پوشیدنم را بدهم. روزهای اول در هور العظیم شنا کردن بلد نبود. دو روزه یاد گرفت. یک روز مسیر پاسگاه ترابه تا قرار گاه را به طول سه کیلومتر شنا کرد. 🌾برش دوم: وقتی هم می خواست بیاید خط مقدم، کوله اش را پر از آرپی‌جی می کرد. می گفتم: «با این حال خسته اینها را نمی آوردی. » می گفت: «دست خالی خوب نبود بیایم. بچه ها مهمات لازم دارند. می رفت و تحویلشان می داد. » 🍃برش سوم: حسن با شنا کردن داخل خطوط عراقی‌ها نفوذ می‌کرد و بعد از برگشت، نمازش را می‌خواند و ظرف بچه‌های مخابرات را می‌شست و چادرشان را تمیز می‌کرد. چند بار هم برای تمیز کردن چادر من آمد دعوایش کردم. بعد از این کارها چراغ دستی را بر می‌داشت و تا ۱۲ شب داخل قایق درس عربی می خواند. ☘برش چهارم: یک روز آمد اجازه بگیرد برای رفتن به خطوط دشمن. گفتم: «کی می آیی؟ » گفت: «موقع اذان ظهر یا خودم می آیم یا خبرم. » گفتم : «خودت را می خواهم نه خبرت را. » گفت: «نه این طوری نمی شود. » وقع نماز ظهر همین که مشغول نماز شدم. خبر شهادتش را برایم آوردند. راوی: حاج حمید شفیعی 📚کتاب رندان جرعه نوش؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی،ص۱۳۰-۱۲۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌟شیر علی سلطانی؛ شهید بی سر 🍃مداح که بود، شاعر هم بود. می گفت: «من شرمنده ام که با سر وارد محشر شوم و امام حسین (ع) بی سر.» ☘وصیت کرده بود مرا در قبری که در کتابخانه مسجد المهدی آماده کرده ام، دفن کنید. وقتی قبر را دیدند، فهمیدند که کوچک تر از پیکر ایشان است. وقتی جنازه شهید آمد، دیدند سر ندارد. او برای بدن بی سرش قبر کنده بود. قبر و پیکر چه به هم می آمدند. 📚 خط عاشقی ۱، حسین کاجی،ص ۵۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte