✨دلتنگ که میشی چکار میکنی؟
🌱اولین بار که رفت نجف، حالم خیلی بد شد. فشارم افتاد. دراز کشیدم روی تخت. حتی محمد هادی شیر نمیخورد. شاید رفتن پدرش را حس میکرد. بلند شدم وضو گرفتم و قرآن خواندم. با هم قرار گذاشته بودیم که هر وقت دلتنگ و بیتاب هم شدیم. وضو بگیریم و رو به قبله با هم حرف بزنیم. بعد از استخاره به قرآن که خبر بازگشتش را میداد کمی آرام شدم.
راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید
📚کتاب دیدار پس از غروب ؛ شهید مهدی نوروزی(مدافعان حرم ۱)؛ نوشته منصوره قنادیان، صفحه ۶۴ و ۶۷
#سیره_شهدا
#شهید_نوروزی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨پیاده روی اربعین
🍃انگار ناف مهدی را با کربلا بریده بودند. در طول زندگی ۳۲ ماهه مان، سه سفر اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد. سفر اول خواهر و شوهر خواهرم هم همراهمان بودند. پس از سلامی به حضرت علی (ع) در نجف، حرکت کردیم. شب اول تا دو نصف شب راه می رفتیم. سفر با او اصلا خستگی نداشت. وسط راه روضه هم میخواند همه را میگریاند.
☘وسط راه بچهای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب می داد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود. رفت با او عکس گرفت. گفت: «انشاء الله خدا چنین بچهای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعین.»
🌾نزدیک کربلا از یکی از موکبها جارو گرفت و شروع به کار شد. جارو میکرد و میگفت: «اینها خاک قدمهای زائرهای کربلاست. بردارید برای قبرهایتان.»
راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید
📚 دیدار پس از غروب ؛ شهید مهدی نوروزی(مدافعان حرم ۱)؛ نوشته منصوره قنادیان، ناشر، صفحه ۳۸
#سیره_شهدا
#شهید_نوروزی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte