eitaa logo
مسار
336 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
535 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نامه خاص
💌 شما از : عطش💧 به: آفتاب پشت ابر🌤 ✨ای چراغ هدایتم ✨سلام و صلوات خدا بر تو ای هادیِ گمشدگان روزگار 🍀هدف خلقتم را در این آشفته بازارِ زندگی، گم کرده‌ام. برای بدست آوردن هر چیزی خودم را بزحمت می اندازم اما دریغ از ذره‌ای بندگی. ☘مگر نه این است که «ما خلقت الجن و الإنس الا لیعبدون» که به تفسیر ابن عباس «ای لیعرفون». پس چرا سرگشته و حیرانم ، مگر عبادت و شناختن معبود جز سعادت است که اینچنین بی هدف روزگار می گذرانم 🌼پدر بزرگوارم! به جوانی ام رحم کن که این پرده‌ی غیبت ، گرد و غبار غفلت را بر چشمهای ظاهربین و دلفریبم ، پاشیده و دیر نیست که گرد پیری نیز ، ناتوانم کند. وای بر من و غفلت و ناتوانیم دعایم کن که محتاج دعای ظهورت هستم اللهم أعرفنی حجتک فإنک إن لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحنا له الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🍃ای نفس! 💫دلبستن به دنیا، فقط تو را از هدف دور خواهد کرد و هدف همان قرب الهیست. ✨ما جاودانه خواهیم شد، آنگاه که چشمان خویش را بر هر وابستگی فرو بندیم و مسلط شویم به نفسِ سرکشِ افسار گسیخته‌ی خویش. 💪آنگاه پیروزِ این نبرد تنگاتنگ خواهیم بود. 🌺یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠محیطی دوستانه و امن ✅والدین سعی کنند خانه را طوری چیدمان کنند که، محیطی دوستانه و امن برای اکتشاف بچه ها باشد. 🔘گفتن جملات همیشگی «بهش دست نزن»، «ازش دور شو» و «مگه نگفتم هیچ وقت به این وسایل دست نزن» باعث از بین رفتن حس آزادی کودک می شود. 🔘خانه هر چقدر برای بازی و اکتشاف بچه ها امن تر باشد نه گفتن ها ی والدین کمتر می شود و در نتیجه تنش کمتری بین آنان و فرزندانشان ایجاد می شود. ✅در نهایت هر چه فرزند آزادتر در خانه باشد، با والدینش بهتر همکاری می کند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨بهتر از فضای مجازی برای بچه‌ها چی سراغ دارید؟ 🌼حاج حسن همیشه نوجوانان و جوان‌ها را با خودش جمع می‌کرد، می‌برد کوهنوردی. بودند در بین بچه‌ها کسانی که حرمت ایشان را آن طور که لازم بود ادا نمی‌کردند. حتی یکی از بچه‌ها بود که ایشان را با اسم کوچک صدا می‌کرد. 🌹این فضا خیلی اذیتم می‌کرد. یک بار بهش گفتم: حاج حسن! اگه اجازه دهی می‌خواهم به این شخصی که شما را با اسم کوچک صدا می‌کند، تذکری دهم. ایشان ممانعت کرد و گفت: این بچه‌ها الان با فضای اینترنتی و مجازی سر و کار دارند. کوچه و خیابان هم که پر از گناه است. همین که ما بتوانیم یک ساعت این‌ها را از آن محیط گناه دور کنیم، این یعنی چکیده و حاصل تمام کار کوهنوردی ما. 📚با دست های خالی؛ خاطراتی از شهید حسن طهرانی مقدم؛ نویسنده مهدی بختیاری؛ صفحه ۹۷ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨فرزندت را تشویق می کنی؟ 🌹تشویق، استعدادهای نهفته در نهاد آدمی را از قوّه به فعلیّت می رساند و نیروی خلّاقیّت را در نهاد او شکوفا می سازد. تقدیر از فرزندان و تشویق آنان به خاطر کارهای پسندیده ای که انجام میدهند، در تقویت اعتماد به نفس و روحیه خودباوری و در نتیجه عزّت نفس آنان تأثیر به سزایی دارد. 🌺اگر فرزند پس از انجام عملی مورد تحسین قرار گیرد، شیرینی تشویق در خاطره او باقی خواهد ماند و انگیزه او را در تکرار آن عمل قوی تر خواهد ساخت. روزی امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) کودکی را دید که نان خشکی در دست داشت، لقمه ای از آن را می خورد و لقمه دیگر را به سگی که در آن جا بود، می داد. آن کودک فرزند یکی از بردگان بود. 🌷امام از او پرسید: پسرجان! چرا چنین می کنی؟ کودک جواب داد:من از خدای خود شرم دارم که غذا بخورم و حیوانی گرسنه به من بنگرد و به او غذا ندهم، حضرت از روش و سخن زیبای او خرسند شد و دستور داد غذا و لباس فراوانی به او عطا کنند. سپس وی را از اربابش خرید و آزاد نمود. 📚البدایة و النهایة، ابن کثیر دمشقی، ج۸، ص ۳۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🍵 سوپ دستپخت مادر 🌺همه جا را برف پوشانده بود. زهرا گوشه اتاق جلوی بخاری نشسته بود. درس‌های عربی‌اش را مرور می‌کرد. غبار پنجره را پوشانده بود. زهرا گفت: «چه هوای سردی است. چه برفی می بارد!» 🌸مادرش مشغول آشپزی بود، گفت: «زهرا چیزی شده؟ چیزی می‌خواهی؟» 🍃_ نه می‌گویم چه هوا سرد شده. 🌺_ زمستان است، هوا باید سرد باشد. در این هوای سرد یک چیز گرم مثل چایی یا سوپ خیلی می‌چسبد. 🌸_اگر داشتیم خیلی خوب بود. 🍃مادرکاسه‌ای سوپ مقابل زهرا گذاشت، گفت: «این هم یک سوپ گرم برای زهرا خانم.» 🌺زهرا با خوشحالی از مادرش تشکر کرد. بلند شد و رفت دستش را بشوید، از گوشه پنجره هوای بیرون را نگاه کرد، چقدر برف! از خوشحالی ذوق زده شده بود. ناگهان با دیدن پرنده کوچکی که در گوشه ای از برفها، خودش را مچاله کرده بود، دهانش باز ماند و ذوقش پرید گفت: «مامان بیا این پرنده کوچک را بیین از سرما مچاله شده.» 🌸_خدای من! بیچاره 🍃_ مامان اجازه میدهی برم پرنده را بیاورم؟ 🌺_ زودتر برو تا از این مچاله تر نشده. 🌸زهرا کتش را پوشید بیرون رفت. پرنده کوچولو را آرام از کنار برف ها برداشت. در گوشه کتش قرار داد داخل اتاق شد. کنار بخاری گذاشت چند دقیقه نگذشته بود، پرنده از مچالگی بیرون آمد. با جیک جیک کردن از زهرا و مادرش تشکر کرد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما از : عطش 💧 به: آفتاب پشت ابر🌤 ✨ای گشاینده‌ی گِرِه‌های درهم پیچیده ✨سلام و صلوات خدا بر تو ای گره‌گشا. 🍀کارهایم بهم گِرِه‌خورده، گویی در بستن گره‌های کور، مهارت دارم. ☘زمانی گره‌های زندگی به سراغم آمد که از تو دور شدم و از تعالیمت عقب افتادم و در کلاسهای جبرانیت ، شرکت نکردم . همانند کودک بازیگوشی ، سرگرم بازی های زندگی شدم و با سر به هوایی، راه را گم کردم. 🌼اما تو با بزرگواریت ، کوتاهیم را نادیده گرفتی و با نوازشهای پدرانه‌ات ، مرا سَر بِراه کردی. 🍀🌼پدر بزرگوارم ! ای گره‌گشای من! دعایم کن حالا که گره از ظهورت وا نمی کنم، خودم، گِرِهِ ظهورت نباشم. 🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحنا له الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌻 آفتابگردان، بدون خورشید خواهد مرد. ✨ انسان هم بدون خدا، مرده است. 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 شأن پدر و مادر پس از شأن خدا ✅در اسلام پدر دارای مقام بزرگ و ارجمندی است. 🔘او چهره ای بزرگوار و مورد احترام است. حواسمان باشد شأن پدر و مادر پس از شأن خدا ذکر شده است. 🔘مسئله پدری و عهده داری سرپرستی فرزندان، مسئولیتی خطیر است و موفقیت در آن مستلزم آگاهی، فداکاری، اخلاق و اعتقاد دینی است. ✅ با توجه به مقام پدر، فرزندان باید این شأن و احترام را حفظ کنند و قدر بدانند. نگذارند جایگاه پدر و مادر دستخوش ناملایمات گردد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✋ دستی که به مادرش خدمت می کند، مقدس است. 💠 یک هفته بود مادرم در بیمارستان بستری بود. مصطفی به من سفارش کرد که: «شما بالای سر مادرتان بمانید، ولش نکنید، حتی شبها» و من هم این کار را کردم. مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید، می‌بوسید و همانطور با گریه از من تشکر می‌کرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: «این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» گفتم: «از من تشکر می‌کنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها را می‌کنید.» گفت: «دستی که به مادرش خدمت می‌کند، مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد، به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.» هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم. 📙کتاب همسرداری سرداران شهید، مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت 🆔 @tanha_rahe_narafte
⛔️ گستاخی به پدر و مادر ممنوع 🌸در دین اسلام به احترام در مورد والدین توصیه‌ی زیادی شده است. 🌹امام صادق علیه‌السلام‌ در این‌ باره‌ فرمودند: گستاخى به پدر و مادر از گناهان بزرگ است، زيرا خداوند عاق والدين را گستاخ و تبهكار قرار داده است. 📚وسائل الشیعة (جهاد النفس) ترجمه افراسیابی، جلد۱ ،ص۲۰۶ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍بهترین تصمیم     🌺از صبح تک تک لباس های کمدم را چند باری جابه جا کردم. دلم می خواست در جشن تولد دوستم نگار، حسابی متفاوت تر از بقیه باشم. بالاخره مانتوی سفید و شال مشکی با آن گل های قرمز وسطش را برای همراهی انتخاب کردم. تا شب چند ساعتی مانده بود، کت و شلوار طوسی احمد را اتو کشیدم، مشغول آرایش کردن صورتم بودم که با صدای چرخیدن کلید درب خانه به استقبال احمد رفتم.   🌸_سلام احمد جون خسته نباشی عزیزم. بیا برو دوش بگیر زود آماده شو که کم کم باید بریم. 🍃-سلام مریم خانم، شما هم خسته نباشی، باشه عزیزم.   🌺صدای زنگ گوشی من را به سمت اتاقم کشاند. صدای گرم مادرم گوشم را نوازش  می داد.   🌸_سلام مریم جون مادر خوبی چکار میکنی؟ من شبی خیلی دلم گرفته از ظهر چند باری با قاب عکس آقات دردودل کردم، دارم شام میپزم، با احمد بلند بشین بیاین تا من پیرزن هم از تنهایی دربیام.   🍃_سلام مامان جون، خوبی؟ آخه آخه... . 🌺_آخه چی دخترم ؟ 🌸_هیچی مادر حالا به احمد بگم، خبرت میدم.   🍃هاج و واج مانده بودم چکار کنم، به سمت سالن رفتم، موهای احمد زیر باد سشوار به رقص افتاده بودند.   🌺_عافیت باشه احمد جون، مامانم الان زنگ زد گفت: خیلی دلش از تنهایی گرفته خواست شبی ‌حال و هوای تنهایی اش را پر کنیم. 🌸_سلامت باشی، خوب تو‌چی گفتی؟ میخواستی بگی جشن تولد دعوت هستیم. 🍃_اومدم بگم، اما باز دلم نیومد دل منتظرش رو بشکونم، حالا موندم واقعا چکار کنم ؟   🌺_چی بگم والا، هر تصمیمی خودت بگیری منم قبول دارم.   🌸در فکرم دوگانگی ایجاد شده بود از طرفی میترسیدم اگر نروم نگار ناراحت شود، از طرف دیگر دل مادرم بشکند. مادرم بعد از مرگ پدرم خیلی تنها شده بود، سال ها دست تنهایی، من را بزرگ کرده بود، درست نیست حالا که دعوتم کرده قبول نکنم از طرفی دیگر مگر میشود از آن جشن مهمانی بزرگ نگار گذشت؟! 🍃بعد از مدتی کلنجار رفتن با خودم، بالاخره تصمیمم را گرفتم، کنار احمد پای تلویزیون نشستم. گفتم : «احمد جون تو که میدونی مامانم روحیه ش حساس هس اگه نریم دلش میشکنه، من تصمیم گرفتم اول بریم خونه نگار، من هدیه ام رو بهش بدم و از اون عذرخواهی کنیم و پیش مامانم بریم نظر تو چیه؟» 🌺_خیلی هم خوب قطعا بهترین تصمیم هست. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: خادم المهدی به: امام زمان ارواحنا فداه سلام پدر آسمانی من 🌸 خوب ببین من هستم، این دخترت که خواست برای رفع موانع ظهور امامش و لبیک گفتن به ندای نائب شما، وارد چرخه خط تولید داخلی و رفع محرومیت و فقر شهر به عنوان یک طلبه شوم و با حق دختری پای کار آمدم. خوب عهدی با شما بستم. خوب می‌دانم که لحظه به لحظه کارگاه طلاب جهادگران خلاق گلستان را رصد می‌کنی. ولی آیا این انصاف است که کسی پای حمایت نمی‌آید؟ حتی کوچک‌ترین کار که حمایت از تولید با خرید از کارگاه ... خیلی ناراحتم پدر ...😔 خیلی هوایم را داشته باش ...🌺 🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸 ارواحناله الفداء ارتباط با ادمین: @taghatoae ادمین تبادل: @tajil0313 🆔 @parvanehaye_ashegh
🤔آیا جز در کنار تو، آرامشی وجود دارد؟ 🌼حتی چای بابونه 🌊 کنار دریا آرامم نمی‌کند 🌹 تا تو نباشی، ✨ عصاره خلقت. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🏴رحلت روح خدا ◾️اماما! روح تو به آسمان‌ها پر کشید، اما راه تو، ای روح خدا! در زمین و میان عاشقان تداوم یافت. ◾️پرچمی که برافراشته‌اى، اکنون بر دوش علمداری رشید از نسل حسین فاطمه(سلام الله علیها) است. ◾️ای امام! ای نگین ِافتاده از انگشتر امت، ای جان ِرفته از پیکر ایران، ای گوهرِ در خاک نهفته، ای پدر فرزندان شهدا، ای سالار بسیجیان عاشق! ◾️چگونه مرگ تو باور کردنی است، ای حیات‌بخش اسلام و ایران؟ ◾️حسینیه جماران از تو خالی است، اما سینه هر یک از ما حسینیه‌ای است پر از شیون عزا و لبریز از سوگ غم. ◾️اکنون گرچه صدای تو خاموش است، دل‌های ما محشری پر غوغا از کلام عطرآگین توست. و گوش تاریخ از پیام‌های سنگین تو سرشار است. 🥀امام رفت و بار غم برای همیشه بر دلمان نهاده، اما... راهش ادامه یافت. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌺عهدمان و مردی از جنس نور ✨سال هاست، مردی از جنس نور در این دنیا در انتظار پایبندی عهدمان مانده است. 🌟عهدی که در عالم زر با پرودگار بستیم برای هر چه بوی او را دارد به آن تمسک جوییم و هر چه نه خط قرمز بکشیم. 🌺اما انگار همگان عهدمان را فراموش کرده‌ایم ؟ ارواحناله الفداء 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ستاره راهنما 💫حضرت مهدی علیه السلام فرمودند: همانا من امان و مایه ایمنی برای اهل زمینم؛همان گونه که ستاره‌ها ،سبب ایمنی اهل آسمان‌اند. 📚اعلام الوری باعلام الهدی،ص،۴۵۳ 🆔@tanha_rahe_narafte
🎉🌹🎉🌹 🌹🎉 🎉 🌹 🤔چرا به امام زمان نياز داريم؟ 🏊 همونطور که شنا در استخر، نیاز به مربی و ناجی داره 🚣گذر از دنیا هم نیاز به کِشتی و ناخدا داره و اون ناخدا کسی نیست؛ جز امام. 💥 حدیث داریم: «الدُّنیا بَحرٌ عَمیق» دنیا، دریایی ست عمیق و پر تلاطم! 🤔 با کدوم منطق بپذیریم که خدا شناگرانِ ناآشنا رو در این دریای پرخطر، به حال خودشون رها می‌کنه؟! 1⃣ 🌤چرا اینقد تو روایات تأکید شده که «در دوران غیبت، دعای غریق بخونید؟» 🌤 مگه خطری ما رو تهدید می‌کنه..؟!! ( غرق شدن!) مطمئناً تو زمانی که ما از همه طرف مورد هجوم شیاطین جنی و انسی هستیم، اگه کسی نباشه راهنماییمون کنه و دستمون رو بگیره حتماً غرق خواهیم شد. چه کسی بهتر و شایسته‌تر از امام می تونه دست ما رو بگیره و ما رو به مقصد اصلی برسونه؟ 📚1⃣ اصول عقائد، قرائتی، ص۳۸۱. 🌹 🎉 🌹🎉 @tanha_rahe_narafte 🎉🌹🎉🌹🎉🌹🎉🌹🎉🌹
✍انتظار پوچ 🌺میثم روی سجاده نشسته بود و آل یاسین می‌خواند‌.باخودش فکر می‌کرد باید معامله کند تا جواب بگیرد برای همین دنبال راهی برای دیدن خواب بود، می‌گفت: «چه می‌شود اگر اقلا در خواب امامم را ببینم؟» 🌸برای اینکه به این آرزو برسد ، نذری داده بود، جلسات روضه برگزار کرده بود، اما جواب نمی گرفت. 🍃 در این مدت با افراد زیادی آشنا شد. یک روز محمد، پسرهمسایه، گفت که خواب امام را دیده است. میثم با کنجکاوی پرسید: « چی کار کردی؟» محمد طفره رفت؛ اما وقتی اصرار میثم را دید گفت: «یِ شب تنهایی داشتم خونه می اومدم که چند تا سگ بهم حمله کردن ، همون لحظه به امام متوسل شدم. سگ ها یکدفعه راهشون رو کج کردن . از اون موقع تو همه کارام به امام توسل می کنم و به هر کی بتونم کمک می کنم.» 🌺میثم با پدر بزرگ علی، رفیق فابریکش هم آشنا شد . علی می گفت که پدربزرگش امام زمان را در خوابش دیده، آن هم بعد اینکه مادر هشتاد ساله‌اش را روی دوشش کول کرده و به پیاده روی اربعین برده است. 🌸میثم بعد شنیدن این ماجراها به خودش آمد و متوجه شد دنیای او از همه آدم های اطرافش کوچکتر بوده؛ تازه فهمید هنوز چیزی از انتظار نفهمیده و دیگران شش به هیچ از او جلو هستند‌. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از:حسنا🌹 به: امام خمینی کبیر🌺 ✨ سلام رهبر آزادمردان جهان و ایران 🌸اکنون که سال ها از رحلت جانسوزت می گذرد هنوز جهان تشنه ی رهبری از جنس توست. 🌷رهبری که نیروی ایمانش آن قدر او را قوی کرده بود که هیچ های و هویی از مستکبران جهان اندکی ترس در دل او نمی انداخت و مثل کوه ایستاده بود. 🌟مردم عزیز هم به تو دلگرم بودند و از نیروی ایمان تو قدرت می گرفتند. 🌱همه چیز را با رفتار ، حرکات ، منش و اخلاق خوب خود به مردم می فهماندی. 🌿 هرچند که من دوران حیات تو را درک نکرده ام ولی مهرت در دلم نقش بسته است. 🌻می خواهم بگویم آقای مهربان من ، نیستی ببینی که هم رزم انقلابی ات این روزها یک تنه در مقابل دنیای غرب و یهود خبیث ایستاده است ، هرچند خائنین داخل کشور هم دلش را خون کرده اند و تا توانسته اند بر مردم فشار اقتصادی و روحی ،روانی وارد کرده اند. 🌻کاش بودی و می دیدی که چه اذیت ها کشیده اند. 🌷در این مقطع حساس انتخابات برایشان دعا کن امام مهربانم. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 ارتباط با ادمین: @taghatoae ادمین تبادل: @tajil0313 لینک کانال اصلی: https://b2n.ir/t37395 🆔 @parvanehaye_ashegh
✨زیبایی‌های دنیا، فانی است. 🌷گاهی به اندازه‌ی کوتاهی عمر گلی که صبح شکوفا می‌شود و عصر بار می‌بندد، اما به همین دلخوش باش و نه وابسته. 🕊مثل پرنده‌ای که نهایت لذت و استفاده را از شاخه گلی می‌برد. 🌿پس از زیبایی‌های دنیا بیشترین استفاده را در حین لذت بردن داشته باش تا از پس آن به سعادت عقبی راه یابی. 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠همسران عزیز! ✅در تربیت دینی، جدا خوابیدن در هنگام شب، برای زن و شوهر، مذموم دانسته شده است. (۱) 🔘به هیچ وجه اجازه ندهید هیچ مشکلی باعث این اتفاق شود. 🔘قهرها و دلخوری‌ها تا قبل از خواب، ادامه پیدا کند نه بیشتر. 🔘به این ترتیب خواهید دید بسیاری از دلخوری‌ها، خود به خود حل می‌شود. ☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️ 🔹۱) رسول اکرم صلّی الله عليه وآله فرمود: اذا باتت المراة هاجرة فراش زوج‌ها لعنت‌ها الملائکة حتّی تصبح. 🔸زني که دور از بستر شوهرش شب را به روز آورد فرشتگان تا صبح او را لعنت می‌کنند. 📚نهج‌الفصاحه، شماره ۱۸۷ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🧐مصالحه با آمریکا درسته یا نه؟ 🌹شهید عبدالله میثمی معتقد بود که:در بین ملت ما ساده لوحانی هستند که ذره ای عقل در مغزشان نیست؛ می گویند چه خوب است ایران کوتاه بیاید و این آتش را بخواباند و یک آبی روی آتش بریزد. فکر می کنند با کوتاه آمدن ایران، مسئله حل می شود. 🌷ما آمریکا را شناخته ایم. هر زمانی که شما ایرانی ها کوتاه آمدید و دیدید دشمنان ما تواضع می کنند، بترسید. 🍃گاو که بعد از شاخ زدن کمی عقب می رود، فکر می کنید پشیمان شده است، اما عقب که می رود، خیلی محکم تر می زند. هر زمانی که دیدید ظالم عقب نشینی کرد، بدانید برای شاخ زدن محکم تر آماده شده است. 📚 تنها ۳۰ ماه دیگر، نوشته: مصطفی محمدی، ص۱۴۰ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🤔همسر سازگاری هستید؟ 💰توی این اوضاع بد اقتصادی داشتن همسری که با نداری‌ها و مشکلات سازگاری میکنه، نعمت بزرگیه که باید قدرش رو دونست. البته این سازگاری فقط در امور مالی نیست.  🌺گاهی یک زن یا مرد نسبت به اخلاق همسرش سازگاری میکنه گاهی نسبت به بیماری های همسرش سازگاری میکنه. 🌼پیامبراکرم صلےالله‌علیه‌وآله‌و‌سلم : بعد از ایمان به خدا نعمتى بالاتر از همسر موافق و سازگار نیست. 📚مستدرک الوسایل،ج ۲ ،ص ۵۳۲ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍حفظ زندگی 🌺باز هم شب شد و‌چشم هایی که به در سفید شد و علی که هنوز خبری از او نشده است.   🌸با دست های بی جانم آبی به صورتم زدم و خودم را در آئینه نظاره کردم. دوست داشتم همه چیز فقط یک خواب یا کابوس باشد. سال ها بود که طعم شیرین خوشبختی را کنار علی چشیده بودم. همه چیز خوب پیش می رفت. اما اکنون مدتی بود همه چیز بهم ریخته بود. چند باری هم خواستم در این باره با علی صحبت کنم اما هر دفعه از پاسخ دادن طفره می رفت. واقعا کلافه شده بودم. تصمیم گرفتم داستان را با مادر علی در میان بگذارم.  گوشی را برداشتم. ☘-سلام مادر جوون حالتون خوبه؟   🌺-ممنون عزیز، شما چطورید؟ علی چه میکنه؟   🌸با آمدن اسم علی بغضم شکست و یکدفعه با صدای بلند زیر گریه زدم.   ☘-چی شده لیلا جوون، چرا گریه میکنی؟ نکنه برای علی اتفاقی افتاده؟ 🌺روی صورتم رودی جاری شده بود. دستی بر روی صورتم کشیدم. هق هق کنان گفتم: «نه مادر جون نگرون نباشین علی سالمه، اما مدتیه رابطه اش باهام خیلی شکرآب شده، اصلا مثل قبل نیست. »  🌸-خدا نکنه آخه چرا مادرجون، حرفتون شده؟ ☘ دیدم چندبار بدون تو اومد اینجا، اتفاقا احوالت ازش گرفتم، گفت: «تازه از مهمونی دوستش اومده،لیلا دوست نداره همراه من جایی بیاد، هر کاریش کردم همرام مهمونی دوستم نیومده. »  🌺یکدفعه جا خوردم، تازه فهمیدم علی چرا این قدر ناراحت است. چقدر التماسم کرد همراش برم اما من قبول نکردم.   🌸-لیلا جون می شنوی مادر؟ ☘-بله بله بفرمایید.   🌺-دخترم  علی با آن چشم‌های مشکی و موهای پرپشتش به راحتی می تواند دل هر دختری را ببرد. درست نیست که در مهمونی ها همراش نمیری.   🌸-آخه مادر جون من اصلا حوصله جمع های شلوغ رو ندارم، مخصوصا جایی که همه را نشناسم معذبم. ☘- درست، اما شوهرتم باید در نظر بگیری، میتونسی بخاطر حفظ زندگیت همراش بری مثلا دیرتر میرفتین، زودتر میومدین، یا اونجا میتونی با صحبت و معاشرت با همه آشنا بشی این که کمرویی نداره. وقتی در مهمونی های خانوادگی تنهاش بذاری؛ یه نفر بیاد جلو براش دلبری کنه، اونم یه لحظه شیطون گولش بزنه میشه همین که از خونه بریده میشه. 🌺-درسته مادرجوون من اصلا به این جوانبش فکر نکرده بودم. حالا باید چکار کنم؟   🌸-فکر کنم دیروز می گفت: شبی هم مهمانی دوستش دعوت هست به او زنگ بزن و بگو همراش حتما میری.   ☘-ممنون مادرجون مثل همیشه خیلی کمکم کردید.   🌺وقتی پای تلفن به علی گفتم دارم آماده میشم ‌ تا باهاش به مهمونی دوستش برم  باورش نمیشد. عصر بود که علی سریع به خانه آمد با گل های باغچه دسته گلی برایش درست کردم، تا ناراحتی پیش آمده را از دلش بیرون بیاورم.     🆔 @tanha_rahe_narafte