eitaa logo
مسار
334 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
539 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✍یاری 🌺خورشید سیاهی شب را کنار زد و رخ نورانی خود را به همه‌ی جهان نشان داد. لیلا سلام نمازش را داد. لباس بیرون پوشید. بی سر و صدا از هال بیرون رفت. صدای مادرش او را متوقف کرد: « لیلا! کجا میری؟» لیلا اخم کرد: «میدونین برای چی می‌پرسین؟» مادر نگاهی دزدکی به هال انداخت و گفت: « قبل ظهر میاند، زودتر بیا تا بابات عصبانی نشه.» لیلا آه کشان از خانه بیرون رفت. پرنده خیالش از شاخه‌ای به شاخه‌‌ی دیگری از درختان کوچه پس کوچه‌های باریک و مارپیچ محله می‌پرید. لحظه‌ای خودش را در خانه‌ای جدید می‌دید، میان آدم‌هایی که نمی‌شناخت. لحظه‌ای دیگر خودش را در کلاس درس، میان دوستان و همکلاسی های جدید می‌دید. 🌸 گدازه‌های خشم با یادآوری چهره‌ی سبزه حامد در قلبش فوران کرد. حامد مثل دزدی با پا گذاشتن در خانه‌شان، تمام آرزوهایش را به تاراج برده بود. پدر لیلا از حامد خوشش آمده بود. این بار ریش و قیچی را خودش به دست گرفت تا لباسی برازنده‌ی لیلا بدوزد. لباسی که لیلا دوست نداشت. 🍃لیلا روز بعد آمدن حامد و خانواده‌اش، در حین پوست کندن سیب زمینی رو به مادرش گفت: « اگه زنگ زدن بهشون نه بگین.» دستان مادرش میان زمین و هوا ثابت شد: « خوشت نیومد ازش؟ ... ولی بابات همون اول صبح راه افتاده دنبال تحقیق از این پسره مثل اینکه خیلی ازش خوشش اومده بود.» لیلا مثل یخ وا رفت. پدرش برای هیچکدام از خواستگارانش قبل نظر لیلا اقدامی نکرده بود. استدلال‌های لیلا در برابر استدلال‌های پدرش خاکستر می‌شدند و ره به جایی نمی‌بردند. قهر کردن هم برایش کاری جز بدتر کردن اوضاع نکرد. 🌺پدیدار شدن ساختمان سه طبقه مهدیه از دور، پرنده خیال لیلا را به آسمان پراند و روح و جسم لیلا را همراه هم به مهدیه، تنها محل آرامش لیلا در چند هفته کارزار او با پدرش، دعوت کرد. 🌸لیلا از میان صفوف خانم‌ها گذشت و نزدیک بلندگو نشست. دوباره ذهنش به سمت گرفتاری‌اش پرواز کرد. اشک از چشمانش جاری شد و زیر لب به امام زمان گفت: « آقا! از این گرفتاری نجاتم بده، بابام نرم بشه.» 🍃سخنران صدایش را بلندتر کرد و گفت: « میاییم مهدیه فقط برای خودمون نه برای امام زمان. همش پی حاجتای خودمونیم. نمیگم حاجت نخواین؛ ولی یِ ذره فقط یِ ذره برای فرج آقا دعا کنید و از آقا بخواین بهتون توفیق بده برای ظهورش بتونین یِ قدم بردارین و یارش بشین.» 🌺صدای هق هق گریه سخنران و جمع بلند شد. چشمه‌ی اشک لیلا هم جوشید. سرش را نمی‌توانست بلند کند. چندین هفته برای گرفتاری‌اش به مهدیه رفته بود؛ ولی یک بار هم نگفته بود که آقا بیا. گرفتاری‌اش را از یاد برد. دست‌هایش را بلند کرد و با چشم‌های اشک بار گفت: « یا صاحب الزمان، شرمنده‌ام می‌خوام یار و یاورت بشم، کمکم کن. » نور و گرمی از قلبش به تمام بدنش سرازیر شد. در میان قفس ذهنش، پرنده‌ی یاری به امام زمان (عج) به گوشه گوشه‌ی ذهنش سرک کشید و خسته از نیافتن راه، گوشه‌ای نشست. لیلا بعد از دعا با همین فکر از مهدیه بیرون رفت. 🌸 سر و صدای مقابل خانه‌ی روبرویی مهدیه چشمان کنجکاوش را به آن سمت کشاند. مردهای جوان از پشت وانت، چهار یخچال نو را با کمک هم به درون حیاط خانه می‌بردند. پیرزنی کنارش ایستاد، گفت: « خدا خیرشون بده جهزیه و مایحتاج زندگی برای نیازمندان تهیه می‌کنند.» 🍃لیلا با دیدن دو، سه خانم درون حیاط ، به خود جرأت داد و به سمت جمع خانم‌ها رفت، پرسید: « برای کمک بخوام بیام، میشه؟ » دختر ریزه میزه و سفید رویی با لبخند گفت :« خدا خیرتون بده، اول برین داخل با مسئول اینجا حرف بزنین تا راهنماییتون کنن. » 🌺لیلا از ایوان گذشت و داخل ساختمان شد. با دیدن مرد جوان پشت میز، برگشت. هنوز قدم به بیرون ساختمان نگذاشته بود که مرد متوجه حضورش شد، گفت:« خانم! کاری دارین؟» لیلا سرخ شد، با گفتن نه، خواست برود که دخترک روبرویش سبز شد و با گرفتن دست لیلا گفت: « معلوم شد کدوم قسمت باید کمک کنی؟ » لیلا مثل خرگوشی در تله افتاده، نمی‌دانست به کدام سمت فرار کند، مجبور شد به سمت مرد برگردد. حامد از دیدنش جا خورد؛ لیلا سلام کرد بدون اینکه آشنایی بدهد، درخواستش را گفت. حامد هم کار تهیه پک آموزشی مباحث مهدوی را به او سپرد. لیلای ظهر دیگر لیلای صبح نبود. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: ضحی به: یابن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف مولای غریبم! انتظار، واژه‌ای بیگانه می‌شود، وقتی منِ منتظر به تمنایِ زبان، تو را می‌خوانم؛ نه به حاجتِ دل و خواهشِ جان. 🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحناله الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌸بهانه ✨بهانه‌ها هدف سازند! یعنی انسان را به سمتِ هدفشان سوق می‌دهند! ✨این بهانه هرچقدر بزرگتر و عمیق‌تر باشد، یقیناً انسان را در رسیدن به هدفش دل‌گرم‌تر می‌کند! و چه بهانه‌ای زیباتر از جلبِ رضایتِ معبود؟! معبودی که بهانه‌ی خلقتِ خیلی از نعمت‌هایش در دنیا انسان است. ✨در وجودم با خودم نجوا می‌کنم که ای انسان، بهانه‌هایت را با رنگِ معبودی هماهنگ کن که تو را خلیفه‌اش در زمین قرار داد تا در دنیا زندگی کنی و در نهایت هم به سوی او باز خواهی گشت. ✨ای معبودِ مهربانِ من! مرا به سمتِ بهانه‌ی بندگی سوق بده، که تو زیباترین و عظیم‌ترین و متعالی‌ترین هدف هستی!! 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠خوشبختی در گرو چیست؟ ✅آنکس که تو را خوشبخت خواهد کرد ، نه سوار بر اسب سپید است و نه تاج و مسندی دارد. 🔘هیچ مردی مسئول خوشبختی تو نخواهد بود، مادامی که تو خود، مسئول خوشبختی خویش نباشی. 🔘آنکس که تماماً عهده‌دارِ تو خواهد بود، خودِ تو هستی. پس خودت را دوست بدار و برای سعادتِ خویش دست از تلاش برندار. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨این منم که انتخاب می‌کنم. 🌿وقتی خداوند به انسان قدرت انتخاب داد؛ یعنی از این به بعد تصمیم گیرنده تویی. 🌼انتخاب کن و نتیجه‌ی آن را در عاقبتش ببین. 🆔 @tanha_rahe_narafte
👈برای دوام زندگی تون همیشه به همسرتون "حال و احساس خوب " بدید ! 🔵حال و احساس خوب یعنی چی؟ یعنی احساس کنه که مهمه، ارزشمنده و بهش نیاز دارید. 🔹یعنی در کنار شما آرامش داشته باشه و همش نگران نباشه که نکنه الان بهش یه گیری میدید. 🔹 حس استقلال خودش رو حفظ کنه و یه موجود وابسته و چسبنده نباشه. 🔹 احساس امنیت داشته باشه. بدونه که در هر شرایطی چه خوشی و چه ناراحتی یک تکیه گاه داره. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️مینا ومهتاب 🌸گوشی راروی تخت پرت کرد.دستش را روی شقیقه هایش می‌کشید. کلافه شده بود از این همه دو دلی. 🌺مینا دختر خوب وزیبایی بود اما مهتاب، دختر پاک ومعصومی بود که قطعا برای همسری بهتر بود از طرفی نمی‌دانست چگونه حقیقت را به مینا بگوید، از تماس وگفتگو با او لذت می‌برد اما برای ازدواج، نه. فکرش را هم نمی‌توانست بکند با زنی با این وضع، ازدواج کند. 🍃برای ازدواج،باید نسلی پاک، می‌ساخت.نسلی که مادرشان پر از عفت وپاکدامنی باشد.آن شب تا صبح فکر کرد. 🌸صبح اول وقت،ازخانه که بیرون زد، بعد از کلاس اول دانشگاه، شماره‌ی خانه‌ی مادر مهتاب را گرفت و از مادرش خواست قرار خواستگاری بگذارد.پیامکی هم به مینا داد:«مینای عزیزم. من از این دو دلی ها خسته ام. می‌خواهم ازدواج کنم با کسی که شبیه آرزوهایم باشد، حلالم کن.» 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما از : عطش 💧 به: آفتاب پشت ابر🌤 ✨ای منتظر ظهور ✨سلام و صلوات خدا بر تو ای منتظر واقعی 🍀که باوجود غفلت و ناسپاسی مان، رهایمان نکردی و منتظر خوب شدن ما و زمینه ساز شدن ما برای ظهورت هستی. همین توجه و انتظارت ؛گویی مثل سنگینی نگاهی ؛مرا متوجه خودت می سازد. می دانم ، دعایت ، بدرقه‌ی راهمان است که بیراهه نرفتیم وگرنه غفلت ما ، اثری جز کژراهه رفتن ، ندارد. 🌼پدر بزرگوارم! کاش اینگونه انتظار را ،از شما می آموختم و مانند فرزندان خلف، منتظر بودن را، در توجه دائمی و زمینه سازی ظهورت ، معنا می کردم دعایم کن همانگونه باشم که تو می خواهی 🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحناله الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌼صبحِ دل انگیز 🌺ای صبح دل انگیزِ من، تو نوید پاکی و امیدی 🍀ای روشنایی صفابخش روح و جانِ من، تو نوید حرکت و تلاشی 🌸از تو آموختم دلِ بی کینه و محبت بی منت را 🌹از تو آموختم صفا و صمیمیت را 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠آیا تک فرزندی، بهترین گزینه است؟ ✅ حواسمان باشد بچه‌های تک فرزند، بیشتر در معرض فشارهای بیرون از خانه قرار می‌گیرند. 🔘چون آنان خواهر یا برادری نداشتند که با او در خانه به رقابت سالم بپردازند، در نتیجه در اجتماع به مشکل برمی‌خورند. 🔘چنین فرزندانی معمولا نازپرورده بار می‌آیند. چرا که پدر و مادرشان معمولا سعی می‌کنند آن‌ها کمبودی احساس نکنند و تا جایی که امکان دارد برایشان وسایل رفاه و آسایش فراهم می‌کنند. همین مورد سبب می‌شود، آن‌ها روحیه تلاش و مقاومت را از دست دهند. ✅ بنابراین از عهده موقعیت‌های رقابت، بر نمی‌آیند و سریع خود را می‌بازند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨روحیه سنت‌شکنی 🌟حسین، هیچ وقت اسیر عادت‌ها و رسم و رسومات نشد. 🌻روز عقد ، همه منتظر حسین بودند. وقتی آمد، پدرش گفت: به حسین آقا گفتم که پیش ما رسم بر این است که پدر داماد به دنبال عاقد می‌رود، ولی او قبول نکرد. گفتم: تا الان هیچ دامادی دنبال عاقد نرفته؟! 🌱گفت: چه ایرادی دارد که من اولین دامادی باشم که عاقد را می‌آورم. راوی: همسر شهید 📚نیمه پنهان ماه، جلد ۳۲؛ املاکی به روایت همسر شهید؛ صص۲۸ و ۲۷ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨نکات مثبت فرزندت را ببین 🌺تأکید بر نکات مثبت فرزندان، احساس عزّت نفس را در آنان بر می‌انگیزاند. در سیره پیشوایان معصوم علیهم‌السلام تأکید زیادی روی این مسئله، یعنی توجه مثبت به فرزندان و ایجاد یک فضای ذهنی سرشار از خوش‌بینی شده است. حضرت علی علیه السلام در این زمینه بر ضرورت برجسته سازی نکات و ویژگی‌های مثبت افراد به طور عام تأکید نموده و می‌فرماید: 🌹«انّ کثرة الذّکر لحسن افعالهم تهزّ الشجاع و تحرّض النّاکل؛ ✨ یادآوری نقاط مثبت و کارهای خوب افراد، موجب تحرّک اشخاص شجاع و برانگیختن افراد دل سرد و مسامحه کار به رفتار مثبت خواهد شد.» 📚نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه ۵۳، ص ۵۷۴ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🤓با تحقیق رأی می دهم به ... 🌺من در دوره قبل با آمدن رئیسی مخالف بودم و در مورد سوابقش تحقیق کردم. ☘از جوانی سابقه جبهه داره که خیلی‌های دیگه هم دارند. 🌸از اوایل انقلاب در قوه قضائیه بوده که خیلی هام بودن و خراب کردن.در قوه قضائیه رشد کرده و به پست های بالاتر رسیده ، خب همه چاپلوس‌ها و جاه‌طلب‌ها همینطور هستن؛ اما بعدش دیدم جزو افرادی بوده که توسط شهید بهشتی برای آموزش کادرسازی مدیریت‌های نظام انتخاب شده. 🌺بعدش دیدم دادستان ویژه روحانیت شده . این یعنی حتی با هم لباس‌های خودش هم رودرواسی نداره و سختگیره‌. ☘بعدش دیدم رئیس بازرسی کل کشور شده و هر وزیر جدیدی که وارد کار میشد یک پرونده از تمام تخلفات همون وزارتخانه رو براش می‌فرستاده تا در جریان نقاط ضعف قرار بگیره. 🌸بعدش دیدم به محض اینکه تولیت آستان قدس رضوی شد معاونین قبلی آستان رو ممنوع الخروج کرده و چند تاشون رو هم تحویل قوه قضاییه داده . 🌺دیدم حتی گاهی به دولت هم کمک اقتصادی کرده طوری که در آخر دوره ایشون، آستان قدس از دولت طلبکار بوده. ☘دیدم جلوی سرمایه‌گذاری آستان قدس را روی پاساژ تجاری و مال سازی‌های لوکس و لاکچری گرفته و مسکن ارزان قیمت برای زوج‌های جوان ساخته. 🌸بعدش دیدم وقتی رئیس قوه قضائیه شد هم اول به معاونین قبلی قوه گیر داد و دستگیرشون کرد. 🌺دیدم همزمان هم به پرونده‌های بزرگ روز رسیدگی کرده هم به ‌پرونده‌های قدیمی و مسئولین قبلی که درست کار نکردند داره رسیدگی می‌کنه. ☘دیدم به جای رئیس جمهور وقت راه افتاده داره مشکلات مالی و ورشکستگی کارخانه‌های صنعتی بزرگ را رسیدگی می‌کنه. 🌸دیدم چند تا دادستان و بازپرس جوان را طوری تربیت و حمایت کرده که مثل شیر دارن شکم پرونده‌های بزرگ رانت خوارهای بزرگ رو پاره پاره می‌کنن و از کسی ترسی ندارند. 🌺وقتی ‌کاری انجام میده تازه می‌فهمیم چه کاری شده. به همین دلایل با خروجش از ریاست قوه قضائیه موافق نبودم تا با فساد مبارزه کنه ولی دیدم قوه مجریه شده مرکز تولید خلاف و فساد و قوه قضائیه حکم درمان رو پیدا کرده. در صورتیکه در قوه مجریه میشه از فساد پیشگیری کرد. پس پیشگیری مقدم بر درمان هست.برای همین در حدی که میشه به یک انسان کم خطا اعتماد کرد به او اعتماد می‌کنم . ☘برای همین اگر روحانی از حالا تا آخر خرداد هم برق و آب رو قطع کنه و ارزاق رو هم گران‌تر کنند به سید ابراهیم رئیسی رأی میدم تا رئیس جمهور بشه. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: افراگل به: منجی عالم بشریت 🌺سلام بر تو ای سبزترین امیدها ⏳آقا جان زمان به سرعت می‌گذرد؛ ولی قلبم گواهی می‌دهد که آمدنت به همین زودی هاست. می‌نویسم برای تویی که عطر عدالتت، مشام‌مان را پُر کرده است و نسیم شادی بخش انتظارت جانمان را می نوازد. آقاجان به امید روزی می‌نویسم که عاشقانت دست در دست هم به شوق آمدنت به کنار خانه خدا، لبیک گویان به ندایت به نزدت می‌آیند. اللهم عجل لولیک الفرج🤲 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌺عزیزتر از جانم 🌼نگاه مهربانت، آرامش جانم است. 🍀صدای دلنشینت، تپش های قلبم است. دل نگرانیت، شیرینی زندگیم است. 🌸مادرم ای عزیزتر از جانم، دوستت دارم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️دوست داری به والدینت نور هدیه بدهی؟ ☺️فرزندان وظیفه دارند پدر و مادرشان را خوشحال کنند و لبخند بر لبان‌شان بنشانند. در دوران حیات ایشان این کار با خدمت به آنها یا هدیه دادن لوازم مورد نیازشان امکان پذیر است. 🤔اما چطور والدین مرحوم‌مان را شاد کنیم؟ برایشان نور هدیه بفرستید. خواندن اذکار و دعاهای مختلف به نیابت آنها یا زیارت رفتن به نیابت از آنها و هدیه کردن ثواب آن به امام زمان ارواحنا فداه کارهای بسیار پسندیده‌ای است. ✨ولی خواندن قرآن امر دیگری است. همیشه وقتی سر مزار والدین حاضر می‌شوید، دستتان را روی سنگ قبر بگذارید تا با شما انس بگیرند. (البته در ایام کرونایی حتما بهداشت را رعایت فرمایید.) 📖سپس شروع به خواندن نمایید؛ یک حمد، یازده سوره توحید، هفت سوره قدر، یک آیةالکرسی و یک سوره ملک.۱ اگر با توجه بخوانید، شادی والدین‌تان را با تمام وجود لمس خواهید نمود. 💫در مواقع بیکاری نیز چه برای والدین مرحوم و چه در قید حیات قرآن بخوانید. مطمئن باشید نور هدیه شما به آنها و حیات معنوی‌شان خواهد رسید. خودتان نیز از این نور بی‌بهره نخواهید بود. 📚۱- رجوع شود به مفاتیح‌الجنان 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ آیا می دانید مهم‌ترین آرزوی پدر موشکی ایران چه بود؟ 🌺شهید طهرانی مقدم صهیونیست‌ها را دشمن درجه یک و نابودی آنها را آرمان خود می‌دانست. تمام برنامه‌هایی که داشت همه در جهت همین هدف بود. می‌گفت: «نابود کردن اسرائیل فقط به دست شیعه است. خود اسرائیلی‌ها هم متوجه شده‌اند و دارند کار می‌کنند. ما هم نباید بیکار بنشینیم.» معتقد بود این کار ، فقط از عهده شیعه برمی‌آید و فرق و مذاهب دیگر موفقیت چندانی در این عرصه نخواهند داشت. 🌸ایشان در نامه‌ای که به مناسبت بیست سالگی صنعت موشکی سپاه به مقام معظم رهبری در سال ۱۳۸۳ نوشته بود، آورده است: «به خدای عز و جل! اگر برادرانه همه امکانات و توان خود را با درایت به کار ببندیم و توکل به خدای متعال نماییم و جهت اعتلای اسلام عزیز و یاری رهبر بزرگ و مظلوم خود هم قسم شویم، دشمن قدار آمریکا و رژیم نحس یهود صهیونیستی را به خاک مذلت و نیستی می‌نشانیم(بإذن الله و خواست خداوند کریم) و پرچم پر افتخار اسلام را بر جنازه‌های نحس آنان، مقتدرانه به اهتزار در می‌آوریم. ان شاء الله». 🌱یک هفته قبل از شهادتش گفت: «روی قبرم بنویسید این آدم می‌خواست اسرائیل را نابود کند.» 📚 با دست‌های خالی؛ خاطراتی از شهید حسن طهرانی مقدم؛ نویسنده مهدی بختیاری؛صفحه ۱۱۹ و ۱۰۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨والدینت را ببوس 🌟محبت به والدین امری مهم و ضروری است، چرا که آنها تمام عمر خود را صرف پرورش فرزندان کرده‌اند. از مصادیق‌ محبت‌ به‌ والدین، بوسیدن‌ آنها است. 🌺امام علی علیه السّلام فرمودند: بوسيدن فرزند رحمت است و ...بوسیدن والدين عبادت است و بوسيدن مرد ، برادر مؤمنش را دين است و... 📚مکارم الأخلاق / ترجمه میرباقری،  جلد۱، صفحه۴۲۲ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️معامله با خدا 💦قطرات باران بر سر و روی فاطمه بوسه می زد و او را در شیرینیِ وصف ناپذیری فرو می برد. چشمان خود را بست و با تمام وجود به صدای آرامبخش باران گوش می داد. باران را جلوه ای از رحمت خدا می دید که به او هدیه داده شده است. به یاد روزهای گذشته افتاد که با خود درگیر بود که دل دوستانش را شاد کند و یا رضایت پدر را به دست بیاورد؟! 🌼چند روز قبل سمیه به او گفت: «فاطمه جان گروهی از بچه های دانشگاه که همه رو می شناسی بعد از امتحانات می خوان به یِ سفر تفریحی برند تو هم می یای؟ » فاطمه گفت: «عزیزم نمی تونم قول بدم . ممکنه پدرم اجازه نده.» سمیه: «فاطمه یک کاریش بکن همه بچه ها دوست دارن تو باشی، با بودن تو بهمون خوش می گذره. دلمون رو با اومدن شاد کن.» فاطمه بعد از امتحان وقتی به خانه رسید، پدرش هم آمده بود. بعد از خوردن ناهار کنار پدر نشست و بوسه ای بر دست پدر کاشت و گفت: بابا اجازه هست بعد از امتحانات با دوستان دانشگاه به سفر برم؟ پدر ابروانش را موج دار کرد و بر پیشانی اش چروک های ریزی نشست، کمی اخم چاشنی صورتش کرد و گفت: «فاطمه خودت می دونی با مسافرت های مجردی موافق نیستم. هر جا خواستی با هم می ریم .» 🌺فاطمه به طرف اتاقش رفت. خودش را روی تخت رها کرد و به سقف چشم دوخت و به شانس خود نفرین می کرد که چرا نمی تواند مثل دوستانش به سفر رود؟ چند ساعتی با خودش درگیر بود که با لجبازی و تهدید پدر خود را راضی کند؛ امّا بعد از آنکه به یاد سخنان روحانی مسجدشان افتاد که در مورد پدر و مادر و اثر رضایت آن ها بر زندگی فرزند سخن می گفت، تا جایی که رضایت و نارضایتی پدر را به رضایت و نارضایتی خدا گره زده بود.(۱) با خدا معامله کرد و از خیر این سفر گذشت. دوستانش را برای رفتن به سفر بدرقه کرد و همنوا با قطرات باران به عشق بازی با خدا مشغول شد. ☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️ 🔹(۱) رسول اللّه صلى الله عليه و آله:رِضَا الرَّبِّ في رِضَا الوالِدِ، وسَخَطُ الرَّبِّ في سَخَطِ الوالِدِ. 🌸پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : رضايت خدا ، در رضايت پدر است و نارضايتى خدا ، در نارضايتى پدر . 📚حکمت نامه کودک، ص۳۰۴ 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از:حسنا🌹 به: منجی عالم بشریت🌸 ✨ سلام صبور مهربانم 🌸امروز به خودم گفتم اگر فلان نفر رئیس جمهور شود، إن شاءالله اوضاع خوب می‌شود. 🌱اما هر چه فکر می‌کنم می‌بینم دوران ظهور تو چیز دیگری ست آقای خوبم. 🌟هر چند هم که اوضاع خوب شود و نعمت‌ها بر ما فرو ریزد، اما باز هم دلمان شاد و مسرور نمی شود، چون که معشوقی مثل تو را کم دارد.🌷 آقای من زمین تنگ شده و جای زندگی کردن نیست؛ بدون تو. 🌿دلم حسابی برایت تنگ شده که حد ندارد. مرا دریاب.😢 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحناله الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌻چه زیباست حرکت گل آفتابگردان به سمت خورشید 💫و چه زیباست حرکت آدمی به سمت خدا 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠محبتی خالصانه 🔘هرگاه فردی برای رضایت خدا به فرزندان و همسر خود محبتی خالصانه داشته باشد؛ چنانچه طرف مقابلش آن طور که شایسته است به او محبت نکند، نباید انگیزه‌اش را از دست بدهد. 🔘به این بیاندیشد؛ چون خالصانه رضایت خدا را در نظر گرفته است، خداوند اجرش را ضایع نمی‌کند و به بهترین وجه ممکن برایش جبران خواهد نمود. ✅ یادمان باشد هر کس خوبی کند به خودش خوبی کرده است و هر کس بدی کند به خودش بدی کرده است. (اسراء آیه ۷) 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ ازدواج ساده و زیبا 🌺واسطه ازدواج که استاد مشترک شان بود، در معرفی جلال به خانواده عروس گفت: او از مال دنیا چیزی ندارد، اما در آخرت خیلی چیزها دارد. 🌿مراسم ساده شان در روزنامه جمهوری اسلامی منعکس شد. مهریه مورد تقاضای عروس مهریه حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود، اما داماد، مهریه بیشتر را پشنهاد کرد. تمام مهریه در قالب یک فقره چک، فی المجلس دریافت شد. عروس خانم، همه مهریه را به فرمانده سپاه پاسداران انقلاب ، جهت مخارج پاسداران اهدا کرد. 💍خرید ازدواج آنها عبارت بود از یک حلقه، قرآن، نهج البلاغه، یک دوره تفسیر المیزان و سفره عقدشان فقط قرآن بود و سجاده نماز. 🌱او زندگی را با وسایل ساده شروع کرد: یک یخچال، قفسه کتاب و یک موکت به جای فرش. 🌸در شب عروسی، جلال گفت: اول باید نماز جماعت بخوانیم. همه به صف جماعت ایستادند و بعد از پذیرایی، دوستان جلال یک نماشنامه طنز اجرا کردند. 📚جلوه جلال، نوروز اکبری زادگان، ص۵۴-۵۶ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🧐کدام دختر را برای ازدواج انتخاب کنم؟ 🌸یکی از مهم‌ترین و بهترین مسیر برای تربیت فرزندان، انتخاب همسر شایسته است. وقتی گل خانه زندگی شما در فضای سالم، با محبت و نشاط‌‌ آور رشد کرده باشد، شاهد شکوفایی غنچه‌های (فرزندان) معنوی و عطرآگین دست پرورده او خواهید بود. 🌺هر چقدر محیط خانواده دارای فضای سالم باشد، در آن خانواده فرزندانی تربیت خواهند شد که نور چشم و زینت زندگی والدین می‌شوند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍محبت 🌺مریم محبت میخواست. یک عمر در زندگی سختی کشیده بود، ولی دریغ از یک گوشه چشمی از محبت.چه روزها که تا شب برای زندگی شان تلاش کرده بود.ولی شوهرش ذره ای محبت خرجش نمی کرد. 🌸فکر و ذهنش خوش گذراندن با دوستانش بود. جمعه به جمعه کوه و فوتبالش ترک نمی‌شد. مریم فقط به ساک ورزشی حسام خیره می‌شد. حسام می‌دید ؛ ولی کار خودش را ‌می کرد‌‌. 🍃مریم از هر راهی وارد شد که گرمی زندگی را حفظ کند. از محبت کردن به کسی که قدرش را نمی دانست، دریغ نمی کرد.همیشه با خودش می گفت روزی می شود که به عشق من اعتراف می کند. 🌺قلب حسام را گویی غباری از غفلت گرفته بود.تا اینکه مریم بیمار شد. زندگی روی دیگرش را به حسام نشان داد. مریم دیگر صبر و تحمل قبل را نداشت.بهانه جو شده بود. بی تابی می کرد، خسته شده بود دائم بهانه می گرفت. 🌸ولی حسام تازه به دوست داشتن همسرش پی برده بود. تازه فهمیده بود که باید همسرش را آرام کند.او را در آغوش کشید، پیشانیش را بوسید. سر مریم را بر روی سینه اش گذاشت و با جملاتش آرامش را بر تن خسته و رنجور او ریخت. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌 شما از : عطش💧 به: آفتاب پشت ابر🌤 ✨ای چراغ هدایتم ✨سلام و صلوات خدا بر تو ای هادیِ گمشدگان روزگار 🍀هدف خلقتم را در این آشفته بازارِ زندگی، گم کرده‌ام. برای بدست آوردن هر چیزی خودم را بزحمت می اندازم اما دریغ از ذره‌ای بندگی. ☘مگر نه این است که «ما خلقت الجن و الإنس الا لیعبدون» که به تفسیر ابن عباس «ای لیعرفون». پس چرا سرگشته و حیرانم ، مگر عبادت و شناختن معبود جز سعادت است که اینچنین بی هدف روزگار می گذرانم 🌼پدر بزرگوارم! به جوانی ام رحم کن که این پرده‌ی غیبت ، گرد و غبار غفلت را بر چشمهای ظاهربین و دلفریبم ، پاشیده و دیر نیست که گرد پیری نیز ، ناتوانم کند. وای بر من و غفلت و ناتوانیم دعایم کن که محتاج دعای ظهورت هستم اللهم أعرفنی حجتک فإنک إن لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحنا له الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🍃ای نفس! 💫دلبستن به دنیا، فقط تو را از هدف دور خواهد کرد و هدف همان قرب الهیست. ✨ما جاودانه خواهیم شد، آنگاه که چشمان خویش را بر هر وابستگی فرو بندیم و مسلط شویم به نفسِ سرکشِ افسار گسیخته‌ی خویش. 💪آنگاه پیروزِ این نبرد تنگاتنگ خواهیم بود. 🌺یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠محیطی دوستانه و امن ✅والدین سعی کنند خانه را طوری چیدمان کنند که، محیطی دوستانه و امن برای اکتشاف بچه ها باشد. 🔘گفتن جملات همیشگی «بهش دست نزن»، «ازش دور شو» و «مگه نگفتم هیچ وقت به این وسایل دست نزن» باعث از بین رفتن حس آزادی کودک می شود. 🔘خانه هر چقدر برای بازی و اکتشاف بچه ها امن تر باشد نه گفتن ها ی والدین کمتر می شود و در نتیجه تنش کمتری بین آنان و فرزندانشان ایجاد می شود. ✅در نهایت هر چه فرزند آزادتر در خانه باشد، با والدینش بهتر همکاری می کند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨بهتر از فضای مجازی برای بچه‌ها چی سراغ دارید؟ 🌼حاج حسن همیشه نوجوانان و جوان‌ها را با خودش جمع می‌کرد، می‌برد کوهنوردی. بودند در بین بچه‌ها کسانی که حرمت ایشان را آن طور که لازم بود ادا نمی‌کردند. حتی یکی از بچه‌ها بود که ایشان را با اسم کوچک صدا می‌کرد. 🌹این فضا خیلی اذیتم می‌کرد. یک بار بهش گفتم: حاج حسن! اگه اجازه دهی می‌خواهم به این شخصی که شما را با اسم کوچک صدا می‌کند، تذکری دهم. ایشان ممانعت کرد و گفت: این بچه‌ها الان با فضای اینترنتی و مجازی سر و کار دارند. کوچه و خیابان هم که پر از گناه است. همین که ما بتوانیم یک ساعت این‌ها را از آن محیط گناه دور کنیم، این یعنی چکیده و حاصل تمام کار کوهنوردی ما. 📚با دست های خالی؛ خاطراتی از شهید حسن طهرانی مقدم؛ نویسنده مهدی بختیاری؛ صفحه ۹۷ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨فرزندت را تشویق می کنی؟ 🌹تشویق، استعدادهای نهفته در نهاد آدمی را از قوّه به فعلیّت می رساند و نیروی خلّاقیّت را در نهاد او شکوفا می سازد. تقدیر از فرزندان و تشویق آنان به خاطر کارهای پسندیده ای که انجام میدهند، در تقویت اعتماد به نفس و روحیه خودباوری و در نتیجه عزّت نفس آنان تأثیر به سزایی دارد. 🌺اگر فرزند پس از انجام عملی مورد تحسین قرار گیرد، شیرینی تشویق در خاطره او باقی خواهد ماند و انگیزه او را در تکرار آن عمل قوی تر خواهد ساخت. روزی امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) کودکی را دید که نان خشکی در دست داشت، لقمه ای از آن را می خورد و لقمه دیگر را به سگی که در آن جا بود، می داد. آن کودک فرزند یکی از بردگان بود. 🌷امام از او پرسید: پسرجان! چرا چنین می کنی؟ کودک جواب داد:من از خدای خود شرم دارم که غذا بخورم و حیوانی گرسنه به من بنگرد و به او غذا ندهم، حضرت از روش و سخن زیبای او خرسند شد و دستور داد غذا و لباس فراوانی به او عطا کنند. سپس وی را از اربابش خرید و آزاد نمود. 📚البدایة و النهایة، ابن کثیر دمشقی، ج۸، ص ۳۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte