eitaa logo
مسار
340 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
691 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✍محبت 🌺مریم محبت میخواست. یک عمر در زندگی سختی کشیده بود، ولی دریغ از یک گوشه چشمی از محبت.چه روزها که تا شب برای زندگی شان تلاش کرده بود.ولی شوهرش ذره ای محبت خرجش نمی کرد. 🌸فکر و ذهنش خوش گذراندن با دوستانش بود. جمعه به جمعه کوه و فوتبالش ترک نمی‌شد. مریم فقط به ساک ورزشی حسام خیره می‌شد. حسام می‌دید ؛ ولی کار خودش را ‌می کرد‌‌. 🍃مریم از هر راهی وارد شد که گرمی زندگی را حفظ کند. از محبت کردن به کسی که قدرش را نمی دانست، دریغ نمی کرد.همیشه با خودش می گفت روزی می شود که به عشق من اعتراف می کند. 🌺قلب حسام را گویی غباری از غفلت گرفته بود.تا اینکه مریم بیمار شد. زندگی روی دیگرش را به حسام نشان داد. مریم دیگر صبر و تحمل قبل را نداشت.بهانه جو شده بود. بی تابی می کرد، خسته شده بود دائم بهانه می گرفت. 🌸ولی حسام تازه به دوست داشتن همسرش پی برده بود. تازه فهمیده بود که باید همسرش را آرام کند.او را در آغوش کشید، پیشانیش را بوسید. سر مریم را بر روی سینه اش گذاشت و با جملاتش آرامش را بر تن خسته و رنجور او ریخت. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌 شما از : عطش💧 به: آفتاب پشت ابر🌤 ✨ای چراغ هدایتم ✨سلام و صلوات خدا بر تو ای هادیِ گمشدگان روزگار 🍀هدف خلقتم را در این آشفته بازارِ زندگی، گم کرده‌ام. برای بدست آوردن هر چیزی خودم را بزحمت می اندازم اما دریغ از ذره‌ای بندگی. ☘مگر نه این است که «ما خلقت الجن و الإنس الا لیعبدون» که به تفسیر ابن عباس «ای لیعرفون». پس چرا سرگشته و حیرانم ، مگر عبادت و شناختن معبود جز سعادت است که اینچنین بی هدف روزگار می گذرانم 🌼پدر بزرگوارم! به جوانی ام رحم کن که این پرده‌ی غیبت ، گرد و غبار غفلت را بر چشمهای ظاهربین و دلفریبم ، پاشیده و دیر نیست که گرد پیری نیز ، ناتوانم کند. وای بر من و غفلت و ناتوانیم دعایم کن که محتاج دعای ظهورت هستم اللهم أعرفنی حجتک فإنک إن لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحنا له الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🍃ای نفس! 💫دلبستن به دنیا، فقط تو را از هدف دور خواهد کرد و هدف همان قرب الهیست. ✨ما جاودانه خواهیم شد، آنگاه که چشمان خویش را بر هر وابستگی فرو بندیم و مسلط شویم به نفسِ سرکشِ افسار گسیخته‌ی خویش. 💪آنگاه پیروزِ این نبرد تنگاتنگ خواهیم بود. 🌺یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠محیطی دوستانه و امن ✅والدین سعی کنند خانه را طوری چیدمان کنند که، محیطی دوستانه و امن برای اکتشاف بچه ها باشد. 🔘گفتن جملات همیشگی «بهش دست نزن»، «ازش دور شو» و «مگه نگفتم هیچ وقت به این وسایل دست نزن» باعث از بین رفتن حس آزادی کودک می شود. 🔘خانه هر چقدر برای بازی و اکتشاف بچه ها امن تر باشد نه گفتن ها ی والدین کمتر می شود و در نتیجه تنش کمتری بین آنان و فرزندانشان ایجاد می شود. ✅در نهایت هر چه فرزند آزادتر در خانه باشد، با والدینش بهتر همکاری می کند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨بهتر از فضای مجازی برای بچه‌ها چی سراغ دارید؟ 🌼حاج حسن همیشه نوجوانان و جوان‌ها را با خودش جمع می‌کرد، می‌برد کوهنوردی. بودند در بین بچه‌ها کسانی که حرمت ایشان را آن طور که لازم بود ادا نمی‌کردند. حتی یکی از بچه‌ها بود که ایشان را با اسم کوچک صدا می‌کرد. 🌹این فضا خیلی اذیتم می‌کرد. یک بار بهش گفتم: حاج حسن! اگه اجازه دهی می‌خواهم به این شخصی که شما را با اسم کوچک صدا می‌کند، تذکری دهم. ایشان ممانعت کرد و گفت: این بچه‌ها الان با فضای اینترنتی و مجازی سر و کار دارند. کوچه و خیابان هم که پر از گناه است. همین که ما بتوانیم یک ساعت این‌ها را از آن محیط گناه دور کنیم، این یعنی چکیده و حاصل تمام کار کوهنوردی ما. 📚با دست های خالی؛ خاطراتی از شهید حسن طهرانی مقدم؛ نویسنده مهدی بختیاری؛ صفحه ۹۷ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨فرزندت را تشویق می کنی؟ 🌹تشویق، استعدادهای نهفته در نهاد آدمی را از قوّه به فعلیّت می رساند و نیروی خلّاقیّت را در نهاد او شکوفا می سازد. تقدیر از فرزندان و تشویق آنان به خاطر کارهای پسندیده ای که انجام میدهند، در تقویت اعتماد به نفس و روحیه خودباوری و در نتیجه عزّت نفس آنان تأثیر به سزایی دارد. 🌺اگر فرزند پس از انجام عملی مورد تحسین قرار گیرد، شیرینی تشویق در خاطره او باقی خواهد ماند و انگیزه او را در تکرار آن عمل قوی تر خواهد ساخت. روزی امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) کودکی را دید که نان خشکی در دست داشت، لقمه ای از آن را می خورد و لقمه دیگر را به سگی که در آن جا بود، می داد. آن کودک فرزند یکی از بردگان بود. 🌷امام از او پرسید: پسرجان! چرا چنین می کنی؟ کودک جواب داد:من از خدای خود شرم دارم که غذا بخورم و حیوانی گرسنه به من بنگرد و به او غذا ندهم، حضرت از روش و سخن زیبای او خرسند شد و دستور داد غذا و لباس فراوانی به او عطا کنند. سپس وی را از اربابش خرید و آزاد نمود. 📚البدایة و النهایة، ابن کثیر دمشقی، ج۸، ص ۳۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🍵 سوپ دستپخت مادر 🌺همه جا را برف پوشانده بود. زهرا گوشه اتاق جلوی بخاری نشسته بود. درس‌های عربی‌اش را مرور می‌کرد. غبار پنجره را پوشانده بود. زهرا گفت: «چه هوای سردی است. چه برفی می بارد!» 🌸مادرش مشغول آشپزی بود، گفت: «زهرا چیزی شده؟ چیزی می‌خواهی؟» 🍃_ نه می‌گویم چه هوا سرد شده. 🌺_ زمستان است، هوا باید سرد باشد. در این هوای سرد یک چیز گرم مثل چایی یا سوپ خیلی می‌چسبد. 🌸_اگر داشتیم خیلی خوب بود. 🍃مادرکاسه‌ای سوپ مقابل زهرا گذاشت، گفت: «این هم یک سوپ گرم برای زهرا خانم.» 🌺زهرا با خوشحالی از مادرش تشکر کرد. بلند شد و رفت دستش را بشوید، از گوشه پنجره هوای بیرون را نگاه کرد، چقدر برف! از خوشحالی ذوق زده شده بود. ناگهان با دیدن پرنده کوچکی که در گوشه ای از برفها، خودش را مچاله کرده بود، دهانش باز ماند و ذوقش پرید گفت: «مامان بیا این پرنده کوچک را بیین از سرما مچاله شده.» 🌸_خدای من! بیچاره 🍃_ مامان اجازه میدهی برم پرنده را بیاورم؟ 🌺_ زودتر برو تا از این مچاله تر نشده. 🌸زهرا کتش را پوشید بیرون رفت. پرنده کوچولو را آرام از کنار برف ها برداشت. در گوشه کتش قرار داد داخل اتاق شد. کنار بخاری گذاشت چند دقیقه نگذشته بود، پرنده از مچالگی بیرون آمد. با جیک جیک کردن از زهرا و مادرش تشکر کرد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما از : عطش 💧 به: آفتاب پشت ابر🌤 ✨ای گشاینده‌ی گِرِه‌های درهم پیچیده ✨سلام و صلوات خدا بر تو ای گره‌گشا. 🍀کارهایم بهم گِرِه‌خورده، گویی در بستن گره‌های کور، مهارت دارم. ☘زمانی گره‌های زندگی به سراغم آمد که از تو دور شدم و از تعالیمت عقب افتادم و در کلاسهای جبرانیت ، شرکت نکردم . همانند کودک بازیگوشی ، سرگرم بازی های زندگی شدم و با سر به هوایی، راه را گم کردم. 🌼اما تو با بزرگواریت ، کوتاهیم را نادیده گرفتی و با نوازشهای پدرانه‌ات ، مرا سَر بِراه کردی. 🍀🌼پدر بزرگوارم ! ای گره‌گشای من! دعایم کن حالا که گره از ظهورت وا نمی کنم، خودم، گِرِهِ ظهورت نباشم. 🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحنا له الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌻 آفتابگردان، بدون خورشید خواهد مرد. ✨ انسان هم بدون خدا، مرده است. 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 شأن پدر و مادر پس از شأن خدا ✅در اسلام پدر دارای مقام بزرگ و ارجمندی است. 🔘او چهره ای بزرگوار و مورد احترام است. حواسمان باشد شأن پدر و مادر پس از شأن خدا ذکر شده است. 🔘مسئله پدری و عهده داری سرپرستی فرزندان، مسئولیتی خطیر است و موفقیت در آن مستلزم آگاهی، فداکاری، اخلاق و اعتقاد دینی است. ✅ با توجه به مقام پدر، فرزندان باید این شأن و احترام را حفظ کنند و قدر بدانند. نگذارند جایگاه پدر و مادر دستخوش ناملایمات گردد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✋ دستی که به مادرش خدمت می کند، مقدس است. 💠 یک هفته بود مادرم در بیمارستان بستری بود. مصطفی به من سفارش کرد که: «شما بالای سر مادرتان بمانید، ولش نکنید، حتی شبها» و من هم این کار را کردم. مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید، می‌بوسید و همانطور با گریه از من تشکر می‌کرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: «این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» گفتم: «از من تشکر می‌کنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها را می‌کنید.» گفت: «دستی که به مادرش خدمت می‌کند، مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد، به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.» هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم. 📙کتاب همسرداری سرداران شهید، مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت 🆔 @tanha_rahe_narafte
⛔️ گستاخی به پدر و مادر ممنوع 🌸در دین اسلام به احترام در مورد والدین توصیه‌ی زیادی شده است. 🌹امام صادق علیه‌السلام‌ در این‌ باره‌ فرمودند: گستاخى به پدر و مادر از گناهان بزرگ است، زيرا خداوند عاق والدين را گستاخ و تبهكار قرار داده است. 📚وسائل الشیعة (جهاد النفس) ترجمه افراسیابی، جلد۱ ،ص۲۰۶ 🆔 @tanha_rahe_narafte