✍️ارتباط کلامی همسران
🌺یکی از عواملی که در به وجود آمدن تفاهم بین همسران نقش تعیین کننده ای دارد، ارتباط کلامی زیباست. ارتباطی می تواند زیبا باشد که در قالبی زیبا ریخته شود. هر گاه چنین شود مخاطب نیز به وجد آمده و کلامش را در قالبی زیباتر به او برمی گرداند.
نمونه ای از این قالب ها به شرح زیر است:
1- 🍃قالب شروع با نام خدا
سلام که از اسامی خداست سلامتی و ایمنی بخش است. سلام موسیقی ملایم و گوش نواز دارد.
2- 🍃قالب طنز و شوخ طبعی
نمک زندگی همان کلمات شیرین و طنز است. خستگی را بیرون می کند.
3- 🍃قالب تعریف و تمجید و اظهار محبت
محبت قلبی کافی نیست بلکه باید به شکل ها و زبان های مختلف نشان داده شود.
4- 🍃قالب صدا کردن به گونه دلنشین
هیچ وقت بدون ذکر نام همسرتان یا جایگزین مناسب با او شروع به حرف زدن نکنید. او را با لحنی زیبا و دلنشین صدا بزنید.
5-🍃 قالب دعایی
دعا روح نواز و لذت بخش است. هر گاه در ارتباط کلامی به کار گرفته شود آرامشی دلنشین را به ارمغان می آورد.
🌸استفاده از این قالب ها در ارتباط کلامی، همدلی و همزبانی را به دنبال دارد. این همدلی خود سبب نشاط و شادی در خانواده است. فرزندان چنین خانواده ای نیز موفق و شاداب خواهند بود.
#زندگی_بهتر
#همسرداری
#ارتباط_کلامی
🆔 @masare_ir
🍪 تقسیم شیرینی با همسر
💠 جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «میتونم یکی دیگه بردارم؟» گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟» برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود. میگفت: «میبرم با #خانم و بچه هام میخورم». میگفت: اینکه آدم شیرینیهای زندگیشو با زن و بچهاش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر میذاره.
📚 سیدمرتضیآوینی،کتاب دانشجویی،ص۱۹
#سیره_شهدا
#همسرداری
#شهید_آوینی
🆔 @masare_ir
قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ:فَدَارِهَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ اَلصُّحْبَةَ لَهَا لِيَصْفُوَ عَيْشُكَ .
حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي فرمايند:هميشه با همسرت مدارا كن و با او به نيكي همنشيني كن تا زندگيت باصفا شود .
📚 مکارم الاخلاق، ص ۲۱۸ ؛ من لا يحضره الفقيه ،جلد۳ ،صفحه۵۵۶
#احترام_همسر
#حدیث
🆔 @masare_ir
✍ راز کَشم!
📂 پرونده مدارک و دادخواستش را کنارش گذاشته بود و روی صندلی رنگ و رو رفته و سرد راهرو، منتظر بود تا نوبتش شود.
- خانم آرمیده!
طوری از جایش پرید که پرونده از ترس، دهانش را باز کرد و فریاد کشید و هرچه درونش بود روی زمین پرتاب کرد.
📄نشست تا کاغذها را دوباره به خوردِ پوشه بدهد. اینبار آرام بلند شد و به سمت اتاق رفت. لبخند مهربان خانمی میانسال، با روسری بلند و آبی، او را به گفتگویی صمیمانه دعوت می کرد.
🌸 سرش را پایین انداخت و پرونده را روی میز گذاشت و نشست. خانم مسعودی با تبسم زیبایش، پرونده را ورق می زد و با ستاره صحبت می کرد. ستاره هم که انگار سنگ صبوری پیدا کرده بود تا هزار و یک شبش را برایش بخواند، ثانیه ای ساکت نبود. گاه بغض مهمان گلویش می شد و گاه، آه، زیرصدای کلامش. نزدیک بود باران هم به آنها سلام کند که خانم مسعودی، ابر چشمان ستاره را با نسیم حرف هایش دور کرد.
- همه اینایی که گفتی درسته. ولی یه چیزی می گم تمرین کن، تکرار کن اگه نتیجه نگرفتی یک ماه دیگه بیا خودم کمکت می کنم از این زندگی خلاص بشی. تو یه خانمی با هزار هنر که خدای مهربون تو وجودت گذاشته. اگه اینطور نبود در قرآن به مردها نمی فرمودن: براتون یه وجود نازنین خلق کردم که تا ببینیش آروم میشی. حالت خوب می شه اصلا انگار شارژر بهت وصل کردن. بعدم به هر دو یادآوری می کنه بینتون باید محبت و دوستی باشه.1 این رابطه باید همون طور که حضرت علی علیه السلام گفتند، رابطه گل و گلدون 2 باشه، یا به فرموده قرآن، بهارآفرین و روشنی چشم باشه.3 حیف نیست واقعا چیزای به این قشنگی رو از دست بدیم؟ نسخه من یه دارو داره. خوب و به موقع ازش استفاده کنی همه چیز حله.
🌺 ستاره که کاملا در گرمای صحبت خانم مسعودی ذوب شده بود، با ذوق زدگی گفت: خانم باورکنین منم نمی خوام زندگیم از هم بپاشه. خب چکار کنم گاهی نمی تونم تحمل کنم. ممنون می شم این دارو رو بنویسید. فقط خودم باید بخورم یا به آقامون هم بدم؟
🍀خانم مسعودی پرونده رو بست و تحویل ستاره داد و با صدای بلندی خندید و ادامه داد: هم خودت، هم همسرت. اسمش هست: کَشم!
- ستاره پرونده را گرفت و با تعجب پرسید: چی؟ کَشم؟ تا حالا نشنیدم. شربته یا قرص؟
🌸 - شربت و قرص چیه دختر! کلام شیرین با محبت. این راز یه زندگی رؤیاییه. اگه باهم طبق این فرمول پیش برید، هیچ وقت ماشین زندگیتون تو دره نمیفته. شاید گاهی تو چاله و چوله بیفتید، ولی سقوط هرگز!
1- وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً (روم/21)
2- المراه ریحانه. نهج البلاغه، نامه 31
3- ربنا هب لنا من ازواجنا... قره اعین (فرقان/74)
#زندگی_بهتر
#همسرداری
#محبت
#داستانک
🆔 @masare_ir
▪️ به نام خدایی که محبت خودش را به ما هبه داده است▪️
🖤مولای یا مولای، انت القوی و انا الضعیف و هل یرحم الضعیف الا القوی🖤
🥀مولای من، تویی توانا و منم ناتوان و آیا چه کسی رحم می کند در حق بنده ناتوان جز خدای توانا.
🍁خدایا شکر می کنم تو را که شبی دیگر به بنده ناچیزت فرصت
🍂زنده بودن
🍂نفس کشیدن
🍂نوشتن برایت
🍂پلک بر هم زدن
🍂دیدن و شنیدن
🍂نشستن و راه رفتن
و فرصت... دادی
🍁پروردگارم فرصت هایم را برای خودت، در راه خودت و در خدمت به خودت قرار بده.
#مناجات_با_خدا
#نامه_خاص
🆔 @masare_ir
✍ انگیزشی
🌞 خورشید با #طلوعش پرتوهایی از جنس #نور محبت و نشاط را به ارمغان آورده است.
چه #سخاوتمندانه پرتو افشانی می کند.
کوچک و بزرگ، خوب و بد برایش فرقی ندارد.
❤️ این تنها گوشه ای از #محبت دلنشین خداست.
نگاه #مهربانه خدا همراهتان باد.
#نکته
#صبح_طلوع
🆔 @masare_ir
💥فحش دادن نوعی #پرخاشگری کلامی است و در بسیاری از موارد جنبه #یادگیری دارد.
⚡️کودک از #والدین یا در مهد و حتی از #فیلم ها و برنامه های کودک الفاظ زشت را می آموزد و برای جلب #توجه اطرافیان و ابراز وجود خود یا تحریک احساسات دیگران و به #خشم آوردن شان و حتی برای لجبازی و شکستن #محدودیت ها، از آن استفاده می کند.
👈در این سن، #نادیده گرفتن و خود را به غفلت زدن و متوجه نشدن، بهترین #عملکرد است و به تغییر آن کمک می کند.
🔸این نوع رفتارها در کودکان دوره ای است. در سنین نوپایی مدت کوتاهی ممکن است کودک #الفاظ نامناسب را استفاده بعد رفتار دیگری را جایگزین آن کند.
#ارتباط_با_فرزندان
#فحش_دادن
🆔@tanha_rahe_narafte
🌹همسر جهادگر🌹
▫️کودکی را در آغوش پدری گذراند که در حال یک مبارزه جهانی بود، بعد هم به مدینه هجرت کرد و همسر مردی شد که تمام زندگیش جهاد فی سبیل الله بود.
🎤 بیانات مقام معظم رهبری، ۶۸/۱۰/۲۰
#تربیت
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#سیره_معصومین
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹نحوه صدا زدن فرزندان
🍃 حضرت زهرا سلام الله علیها فرزندان خود را مهربانانه مورد خطاب قرار می دانند و اینگونه صدایشان می کردند: «یا قرّة عینی و ثمرة فؤادی [۱] ای نور چشمم و میوه ی دلم.» یعنی از همان دوران کودکی صدا زدن را با عاطفه همراه کردند. وقتی فرزند چنین پر مهر مورد خطاب قرار بگیرد هیچگاه به خود اجازه نمی دهد گستاخانه پاسخ بدهد.
لذا ایشان رسیدگی و محبت به فرزندانش را بر هر کار دیگری مقدم می داشت و معتقد بود که در نگه داری و پرورش فرزند، مادر نسبت به هر کس دیگری سزاوارتر است.
📚 ۱- مُسكّن الفؤاد عند فقد الأحبّة و الأولاد، نويسنده: شهيد ثانی
#ارتباط_کلامی
#ارتباط_با_فرزندان
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ قایم موشک
🍀 صدای گریه حمید را شنید. کشوی کمد را بیرون کشید . روی آن ایستاد. با دستان کوچکش عروسک ها را از داخل کمد برداشت و به اطراف اتاقش پرتاب کرد. خودش را روی تخت خواب انداخت. صورتش را در بالش فرو کرد و گریه سر داد. صدای گریه برادرش بلندتر شد. صدای بابا و مامان را شنید که می گفتند:" نه، نه. پسر خوشگلمون که نباید گریه کنه." مامان گفت:" قربونت برم، چیه عزیزم. احمد خیلی بدجور گریه می کنه، بیا ببریمش دکتر."
💦دانه های اشک صورت سفید سارا را خیس کردند. اما کسی سراغ او نیامد. با چشم های اشکی به شکاف در اتاق نگاه کرد. منتظر بابا بود. هر وقت قهر می کرد و از اتاقش بیرون نمی رفت، بابا به سراغش می رفت و می گفت:" دختر بابا قهر کرده؟"
🌸سارا هم سرش را داخل تشک قایم می کرد. بابا قلقکش می داد و سارا هم غش غش می خندید. بابا سارا را بغل می کرد و صورتش را می بوسید. سارا در بغل بابا خودش را قایم می کرد تا بیشتر او را ببوسد. اما حالا بابا به خاطر فشردن دست حمید دعوایش کرده بود. سارا قهر کرد؛ ولی بابا سراغش نیامد.
- دیگر دلش همبازی نمی خواست. از موقعی که بابا گفت:" برادرت که به دنیا آمد، می تونی باهاش بازی کنی." سارا خوشحال بود. اما وقتی حمید را به خانه آوردند جز گریه و خواب چیز دیگری از او ندید. هر وقت به سمتش رفت تا به او دست بزند یا بازی کند. صدای فریاد بلند مامان و بابا که می گفتند:" به او دست نزن." قلب کوچکش را لرزاند. حمید را دوست نداشت دیگر نمی خواست همبازی اش شود. بالش کوچکش از اشک هایش خیس شد. دیگر منتظر هیچ کس نبود.
🍀صدای تیک در توجهش را جلب نکرد. دستان بزرگ بابا دورش پیچید. سارا میله تخت را گرفت، با او قهر بود. اما بابا قوی تر بود، سارا را بغل کرد. سارا چشم های سبزش را به هم فشرد. بابا گفت:" مامانش ، سارا خانم خوشگل ما مثل اینکه نمی خواد آشتی کنه." چشمانش را آرام باز کرد. مامان، حمید به بغل جلویش ایستاده بود. سارا با دیدن حمید اخم کرد. خودش را به سینه بابا چسباند و دست به سینه شد.
🌺بابا و مامان لبخند زدند. بابا صورت سارا را بوسید و گفت:" دختر خوشگل من که نباید دست داداشش رو فشار بده،اون هنوز خیلی کوچیکه."
💦سارا چشم هایش اشکی شد:" می خواستم باهاش بازی کنم. شماها که دیگه باهام بازی نمی کنین." بابا و مامان به هم نگاه کردند و لبخند از روی لبانشان پر کشید. سارا از بغل بابا بیرون آمد. بابا دوباره او را بغل کرد و بوسید:" تا داداشت بزرگ بشه و باهات بتونه بازی کنه، قول می دم خودم هر روز باهات بازی کنم مثل قبل."
- سارا به صورت بابا نگاه کرد و لبخند زد:" قول؟" بابا سرش را تکان داد و گفت:" قول ِ قول. حالا برو اسباب بازیاتو بیار تا بازی کنیم." سارا از تخت پایین پرید و گفت :" آخ جون، قایم موشک بازی کنیم."
#زندگی_بهتر
#ارتباط_با_فرزندان
#داستانک
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨سلام #پروردگار من و #پروردگار همه مردم
ای معبود من دلم از این زمانه بدون صاحب و #سرپرست مان گرفته
انگاری که پر #پرواز نداریم.
حتی دیگر جای بال هایمان نیز #درد می کند.
🍃بار پروردگارا فرجی
فرجی از #صاحب مان عنایت فرما
اگر تو ای معبودم ما را در نیابی
پس باید به کجا #پناه ببریم؟!
#نامه_خاص
#مناجات_با_خدا
#امام_زمان ارواحناله الفداه
🆔 @tanha_rahe_narafte