✍ بهترین همسر و مادر
🍀مینا و رضا یک سالی بود زیر یک سقف رفته بودند. مینا تازه یک ماهی می شد، از دیدن زهرا کوچولوی ناز نازیش ذوق زده شده بود؛ اما بیماری قند امانش را بریده بود. باید هر چه سریع تر چشم هایش را عمل می کرد وگرنه بخاطر قند بالا بینایی اش را از دست می داد.
🌺رضا به مینا رو کرد و گفت: عزیزم الهی من فدای آن دو چشمانت بشوم. تقصیر من است که نمی توانم پول عملت را جور کنم. واقعا شرمنده ات هستم. کاش زمین دهان باز می کرد و من را در خودش فرو می برد.
- خدا نکند رضا جانم. این چه حرفی است؟! تو که داری از صبح تا شب کار می کنی. من شرمنده ام؛ چون واقعا نمی توانی استراحت درست و حسابی داشته باشی. کاش بتوانم روزی از خجالتت در بیایم مهربانم.
🌸 - عزیز دلم، توکلت به خدا باشد. انشاءالله هر طور شده وام را جور می کنم تا همین هفته تو را به اتاق عمل ببرم.
- فدای قلب مهربانت بشوم الهی. توکل به خدا رضا جان، هر چه خدا بخواهد.
🍀مینا نمی خواست نگرانی هایش را به رضا منتقل کند؛ اما از درون مثل سیر و سرکه می جوشید و روز به روز حالش بدتر می شد.
آخر هفته بود و انگار خبری از وام نشده بود.
وقتی رضا به خانه آمد، دید حال مینا بد است. او را سریع به دکتر رساند. اما کار از کار گذشته بود. مینا دیگر با دنیای رنگ ها خداحافظی کرده بود. او مانده بود و یک دنیای سیاه .
به خودش که آمد همه چیز را سیاه می دید. صدای گریه زهرا کوچولویش را شنید. دست روی زمین کشید. او را بغل کرد. اشک از چشمان بی فروغش جاری شد.
🌸رضا هم پا به پای مینا در سکوت اشک می ریخت. شرمنده بود از این که نتوانسته برای همسرش کاری انجام بدهد.
مینا اشک های گوشه چشمش را پاک کرد. به رضا گفت: از حالا دیگر حتما پیش خودت می گویی این زن کور را می خواهم چکار؟
- نه مینا جان، این چه حرفیست می زنی. تو برای من همیشه همان مینای دوست داشتنی هستی. من تو را بخاطر چشم هایت نمی خواستم که حالا بگویم نمی خواهمت. من تو را بخاطر قلب بزرگ و مهربانت می خواهم که الان مطمئنم بزرگ تر ومهربان تر هم شده است. تو دلیل نفس های من و زهرا هستی. ما به بدون تو می میریم.
🌸- عزیزم تو واقعا بهترین مرد روی زمین هستی همیشه من را شرمنده خودت کردی. قول می دهم همیشه برایت بهترین باشم.
- حتما حتما نور چشمم، من مطمئنم تو همیشه می توانی بهترین همسر و مادر دنیا باشی.
#همسرداری
#ارتباط_کلامی
#داستانک
🆔 @tanha_rahe_narafte
🤔 چگونه باید همدیگر را صدا بزنیم؟
🌻یکی از اصول تربیتی به نام نیکو صدا زدن فرزندان و با احترام از آنها یاد کردن است. چنین توصیه ای در مورد فرزندان نسبت به والدین نیز داریم که از صدا زدن به نام و اسم آنها بر حذر داشته شده اند. برای این الگوی تربیتی پسندیده، نمونه ای از آیات قرآن کریم شاهد آورده شده است.
📖 در آیات ابتدایی سوره یوسف، حضرت یوسف علیه السلام، هنگام بازگو نمودن خواب خود به پدرش، رعایت ادب و احترام را نموده و پدر را به اسم صدا نمی زند. بلکه می فرماید: « یا ابت؛ ای پدر من.»
همچنین حضرت یعقوب علیه السلام متقابلا هنگام خطاب فرزندش با لحنی مهربانانه می فرماید: ای پسرکم.
🌿این ارتباط شایسته میان فرزند و پدر می تواند الگوی مناسب و صحیح در تربیت باشد. پس فرزندان باید در نحوه صدا زدن والدین خود احترام و ادب را رعایت نمایند و پدر و مادر نیز با فرزندان رابطه ای صمیمانه و توأم با احترام داشته باشند تا فرزندان بتوانند سخن خود را مطرح کنند.
#ارتباط_با_فرزندان
#ارتباط_با_والدین
#ارتباط_کلامی
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ آدم آهنی
👧فاطمه با آن لباس گل گلی و موهای گیس شده در اتاقش مشغول بازی با عروسک هایش بود. مادر در حالی که دست هایش را با حوله خشک می کرد وارد اتاق شد او را در کنار تختش مشغول بازی دید گفت: خانم خوشگل ما گرسنه اش نشده؟
- بله مامانی گرسنمه، الان غذای عروسک هام را می دم، میام. مگر بابایی از سرکار اومده؟
- نه عزیزم امروز بابا دوشیفته، برای ناهار نمیاد.
مادر همان جا منتظر فاطمه ایستاده بود و دخترش را نظاره می کرد که چگونه با عشق و علاقه غذا به دهان عروسک هایش می گذارد پیش خودش یک خنده آرامی کرد و در دلش خیلی ذوق دخترش را می کرد.
- خب مامان جون، غذای عروسک هام تموم شد بیا بریمخودمون غذا بخوریم.
- فاطمه جان، بیا آشپزخانه کمک مامان بده.
🍽 فاطمه که از این حرف مادر حس خوبی به اودست داده بود قدری بالا پرید و به سوی آشپزخانه دوید.
- فاطمه ابتدا سفره آبی رنگی را پهن کرد و سپس بشقاب های نسبتا بزرگ و قاشق و چنگال های یکدستی را چید و مادر هم قابلمه غذا را آورد.
فاطمه که دوست داشت خودش غذایش را بخورد، قاشق کوچکش که پر از برنج می شد مقداریش در بین راه روی زمین می ریخت تا به دهان کوچکش می رسید. غذایش که تمام شد گفت: دستت درد نکنه مامانی خیلی خوشمزه بود، من عدس پلو خیلی دوست دارم.
- نوش جونت گلم حالا کمکم کن تا بشقاب ها را به آشپزخانه ببریم.
🎡🎢بعد از شستن ظرف ها مادر فاطمه را صدا زد و گفت: دختر گلم دوست داره عصر به سینما بریم یا پارک؟
فاطمه که در حال بازی با گوشی مادرش بود به نشانه فکر کردن لحظه ای دستش را به طرف سرش برد و حس خوبی در درون خود احساس کرد که مادر نظر او را می خواهد با لبخندی گفت: مامان جون بریم پارک آخه من خیلی دوست دارم سوار آن سرسره پیچ پیچیا بشم.
- باشه مامان جان انشاالله عصر بابا بیاد با هم میریم، حالا موافقی باهم یک بازی قشنگ انجام بدیم ؟
👧فاطمه با شنیدن کلمه بازی به وجد آمد و دوباری بالا و پایین پرید و گفت : آخ جون آخ جون بازی بازی
مادر دست فاطمه را گرفت و همراه هم به اتاق او رفتند گفت: بیا هر دو آدم آهنی بشیم همدیگه رو کوک کنیم و شروع به بازی کنیم ببینیم کدام آدم آهنی اسباب بازی های بیشتری در سبدش جمع میکنه.
فاطمه با شنیدن آدم آهنی از خوشحالی چشمانش برقی زد و به حالت آدم آهنی گفت: باشه... مامان... من... یک... دختر... آهنی... هستم.
مادر که از صدای آهنین فاطمه خنده اش گرفت او را بوسید و یک سبد صورتی رنگی به فاطمه داد و یک سبد قرمز رنگی را هم خودش برداشت و مشغول جمع کردن اسباب بازی های ریخته شده در اتاق شدند.
فاطمه دوباره به حالت آدم آهنی گفت: مامان... سبد... من... پر... شده ...است... من... برنده... شدم... آخ جون... آخ جون...
مادر او را در بغل گرفت و به حالت آدم آهنی گفت: آفرین... دخترکم... تو... همیشه... با... تلاشت... می توانی... برنده... باشی... .
#ارتباط_کلامی
#ارتباط_با_فرزندان
#داستانک
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ محبت چیست؟
❤️محبت نوشداروست، چشمه ی سیراب کننده و گواراییست که تک تک اعضای خانواده به آن محتاجند.
🌲اگر سیراب شوند، چون درختی قد میکشند و تا آسمان میروند و اگر سیراب نشوند، همچون علفهای هرز، 🌿 دل مرده و بی نشاط بر گوشه و کنار هر گذرگاهی، تکیه میکنند به امید قطره ای محبت
و بیگمان، محبت اگر در کلمات جاری نشود، جلوه گاه زیادی نخواهد داشت.
🌺کلمات معبر خوبی هستند برای بروز این نیاز انسانی، البته بی محابا و بیش از حد محبت کردن درست نیست؛ اما از کلمات مهرآمیز در جمع خانواده نباید دریغ کرد.
❤️محبت را در جامهای کلمات بریزید و به اعضای خانواده، هدیه کنید.
🌴مطمئن باشیم مثل درختهای بلند بالا، پرثمر خواهد بود.
#ارتباط_کلامی
#محبت
#همسرداری
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨با هم حرف بزنید.
🍀اینکه #سکوت میکنی تا بفهمد، شاید منجر به آرامش ظاهری شود؛ اما هنر نیست.
🌺هنر این است که در کلام #زیبا با لحن زیبا و در موقع مناسب، سخن بگویی.
🌸باهم حرف بزنید. حرف زدن بین زن و شوهر، #صفای زندگی است.
#ارتباط_کلامی
#زندگی_بهتر
#همسرداری
🆔 @tanha_rahe_narafte
💫بسم الله الرحمن الرحیم
🍀امان از وقتی که با خودمان فکر میکنیم چون عصبانی هستیم، هر طور و با هر ادبیاتی که بخواهیم میتوانیم با همه و به خصوص کودکان مان حرف بزنیم.
🌸بعضی پدر و مادرها، حتی پا را از این هم فراتر گذاشته، و فکر میکنند به حکم پدر یا مادر بودن، میتوانند هر گونه رفتاری داشته باشند. غافلند از اینکه فرزندان حتی وقتی خودشان، همین نقشها را برعهده میگیرند، دارای حس تلافی، انتقام و یا حداقل شکست میشوند که به خاطر رفتارهای نسنجیده آنها بوده است.
🌼از به کاربردن الفاظ زیبا و مهرآمیز، و ارتباط چشمی قوی با کودک و نوجوان مان ، دریغ نکنیم. این محبتها، بهترین سرمایهی آیندهی فرزندانمان خواهد بود.
#زندگی_بهتر
#ارتباط_با_فرزندان
#ارتباط_کلامی
🆔 @tanha_rahe_narafte
🔴 اثر لحن در زندگی
💠 آقایان و خانمهای عزیز بدانید #لحن شما موقع صدا کردن همسرتان به او میفهماند که یک #گفتگوی عاشقانه منتظرش است یا یک دعوا.
💠 پس سعی کنید بر روی #آرامش لحنتان و نحوه گفتن کلمات بیشتر تمرکز کنید.
💠 #لحن شما، قدرت بالا و پایین بردن صمیمیت و محبتِ بین شما را دارد.
#ارتباط_کلامی
#همسرداری
#عکسنوشتهسوری
🆔 @tanha_rahe_narafte
🔻رفتار هاي کلامي بازدارنده ارتباط
🔴 منفي گويي ـ نق زدن:
بعيد است با هم کنار بياييم ـ اين چه ميوه اي است خريدي؟
🔴 نفوذ ناپذيري و جبهه گيري:
همين که گفتم، غير ممکنه، نميشه من همينم که هستم.
🔴پرگويي: امان ندادن در صحبت. از هر دري سخني گفتن، بي ربط سخن گفتن.
🔴روبرگرداني، حالت ادبار:
خانم کار دارم! زود باش! ناهار چه داريم! کاري نداري، خدا حافظ ....
🔴سردو بي عاطفه بودن. توهين وقدرنشناسي:
وظيفه ات بوده؟ مگر چه کار کردي؟ اين که کاري نداشت!
🔴کلي گويي، تعميم:
هرگز، هيچ وقت ـ هميشه کارهايت همين جوره
🔴فردگرايي (من):
تو دخالت نکن ـ نمي گذارم زندگي ام تباه بشه ،باجون کندن زندگي ام را به اين جا رساندم.
#همسرداری
#ارتباط_کلامی
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🚗بازی کردن
امیر محمد ماشینک های کوچک را یک به یک کنار هم ردیف کرده بود و بوق بوق کنان آن ها را هل می داد. 🚙🚕🚗🚓چند ساعتی بود که در اتاقش مشغول بازی با اسباب بازی هایش بود، با هریک از اسباب بازی هایش یک سلام و علیکی کرده بود.
🗝صدای چرخیدن کلید درون قفل در، امیرمحمد خسته و بی رمق شده را به شور آورد از جای خودش بلند شد و یک پرش زد و با تمام توانش مثل یک تندر به سمت در دوید.
- سلام بابایی خسته نباشی، چقدر امروز دیر آمدی؟
🍀پدر پلاستیک میوه ای به دست داشت. خستگی از سر و کولش می بارید. امیرمحمد را بغل کرد. بوسه ای بر روی صورت گرم و نرم او کاشت. گفت: سلام به پسر گلم، دیر نکردم. مثل همیشه آمده ام.
مادر دست هایش را با حوله خشک کرد. از آشپزخانه با رویی خندان به طرف پدر رفت. گفت: سلام خسته نباشی آقا رسول، تا شما دست و رویتان را می شویید برایتان چای می ریزم.
مادر پلاستیک میوه ها را گرفت و به سمت آشپزخانه رفت.
🌺پدر لباس هایش را عوض کرد. روی مبل کنار بخاری نشست. شبکه های تلویزیون را جا به جا می کرد. امیرمحمد با سبدی پر از اسباب بازی تلو تلو خوران به طرف پدر آمد.
پدر که تازه چشم های دوخته شده اش به تلویزیون گرم شده بود با صدای امیرمحمد به زور چشمانش را باز نگه داشت.
- بابا جان بیا با هم بازی کنیم من از صبح همش منتظر تو بودم که بیای با هم بازی کنیم.
🌸 پدر دست روی چشمانش برد. خمیازه ای چند ثانیه ای کشید و گفت:امیرمحمد جان بابا فعلا خسته است. کمی استراحت کند بعدا با هم بازی می کنیم.
امیر محمد اصلا دلش نمی خواست این جمله را بشنود. می خواست تیر آخرش را هم بزند. خودش را لوس کرد. سرش را پایین انداخت. با صدای آرام تری گفت: آخه من از صبح همش منتظر بودم. حتی شما ظهر هم خانه نیامدید، دیگر خسته شدم از بس تنهایی بازی کردم.
🌼مادر حرف های امیرمحمد را از آشپزخانه شنید. با سینی چای کنار پدر نشست. گفت: امیرمحمد جان بابا تازه از سرکار آمده، از صبح تا حالا هم سرکار بوده بگذار یک ساعتی استراحت کند بعد با شما بازی می کند.
امیرمحمد ابروهایش را در هم کشید. لبهایش را به حالت اخم گرفت. گفت: آخر آخر مامان من خسته شدم از بس تنها بازی کردم.
مادر امیرمحمد را بغل کرد. گفت: مامان جان من می آیم باهات بازی می کنم تا بابا استراحت کند بعدش هم بابا می آید بازی.
👦امیرمحمد دستش را به نشانه فکر کردن چند باری به سرش زد. بعد گفت: باشد مامان جان بیا تا برویم بازی کنیم بابا هم استراحت کند.
پدر، چایش را خورده نخورده، چنان چشم هایش را روی هم گذاشت که انگار سال ها خوابیده است.
#ارتباط_کلامی
#داستانک
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_بهاردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
🔴 تکنیک مهم
💠 جملهای که میخواهم بگویم؛ خیلی، خیلی مهم و تأثیرگذار در روابط زن و شوهر است. قاب کنید و بزنید به دیوار. چند روز امتحان کنید تا اثرش را ببینید.👇
🌹«تا حرف همسرتان تمام نشده و نقطه سر خط نگذاشته، حرف نزنید.»🌹
#همسرداری
#ارتباط_کلامی
#عکسنوشتهسوری
🆔 @tanha_rahe_narafte
🔹هنگام استرس چگونه با همسر صحبت کنیم؟
🔸هنگام صحبت با همسرتان، حرف یکدیگر را قطع نکنید.
🔹وقتی او صحبت می کند صحبت او را قطع نکنید اجازه بدهید خشم خود را بیرون بریزد.
🔸همسرتان را در حالت استرس نصیحت نکنید.
🔹ممکن است همسرتان به شما پیشنهادی بدهد و شما شروع به نصیحت کنید، وقتی استرس دارید این کار را انجام ندهید چون اوضاع بدتر می شود.
💞 هدف از صحبت کردن ارتباط برقرار کردن است نه خشونت و سوء استفاده کردن. بنابر این کلمات خود را بسنجید یا آرام باشید. اینگونه سطح استرس شما پایین می آید و جهان زیباتر دیده می شود.😊
#زندگی_بهتر
#ارتباط_کلامی
#همسرداری
#عکسنوشتهحسنا
@tanha_rahe_narafte
😉اوقات خودتان را تلخ نکنید.
🔹 هنگام صحبت با همسرتان، روی نقاط ضعف یا اشتباهات گذشته یکدیگر دست نگذارید و با وسط کشیدن گذشته، اوقات خود را تلخ نکنید..😊
#همسرداری
#زندگی_بهتر
#ارتباط_کلامی
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte