eitaa logo
مسار
340 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
690 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✅راهنمای عالم 🌺 امام حسین علیه السلام فرمودند: مهدی را می توان با آرامش و وقار و شناخت حلال حرام و نیاز همگان به او و بی نیازی او از دیگران شاخت. 📚 بحارالانوار، ج25، صفحه 156 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ حافظ مسجد 🌺حافظ با نگاه به ستاره‌های چشمک زن از پشت شیشه خوابش برد. نیمه‌های شب با احساس لرزش زمین از خواب پرید. دست روی زمین گذاشت. زمین آرام می‌لرزید. صدای ریزش سنگ و آهن، چهار دیواری اتاق را مثل پر کاهی تکان داد. صدای فریاد پدر رشید را شنید: «نامردا شب و روزمونو یکی کردین کی از دستتون خلاص میشیم؟» 🍃حافظ گوش‌هایش را گرفت و مثل جنین در خودش جمع شد. این صداها او را یاد ده سال پیش می‌انداخت. چشم‌هایش را به هم فشرد. با دهان بسته اصواتی را از گلویش ایجاد کرد تا تنها صدایی که می‌شنود، صدای هو هوی پیچیده در گلو و مغزش باشد. 🌸با تکان بدنش، چشم‌های را گشود. صورت مادرش نفس رفته را به سینه‌اش برگرداند. پچ پچ‌های محمد و آمنه با آمدن حافظ بر سر سفره قطع شد. خودش خواسته بود که خبرها را به او نگویند. نزدیک اذان ظهر، لباس پوشید و از خانه بیرون رفت. نگاهش را از سر کوچه باریک و سنگفرش شان دزدید؛ اما با رسیدن به سر کوچه نیم نگاهی به خانه ویران رشید و خانواده‌اش انداخت. نایستاد مثل باد گذشت. 🍃صدای اذان مسجد در کوچه پس کوچه های باریک محله پیچید. حافظ به سمت مسجد رفت. رشید، احمد، مهدی، ابراهیم و... چند نفر دیگر از دوستانش وسط صحن مسجد ایستاده بودند. به جمعشان پیوست. رشید نیم نگاهی به حافظ انداخت و حرفش را ادامه داد : « با بقیه هم هماهنگ کردم بعد نماز مغرب و عشاء می‌مونیم دیگه. » همه یا الله گویان حرفش را تأیید کردند. حافظ بی‌خبر از همه جا گفت:« چی کار می‌خواین بکنین؟» همه بچه‌ها به چشم‌های سیاه حافظ خیره شدند. رشید گفت:« می خوایم تحصن کنیم.» 🌺حافظ بدون اینکه حرفی بزند، به سمت مسجد راه افتاد. رشید گفت: « اومدن خونه هامون رو بی سروصدا از چنگمون دارن در میارن و... » حافظ ایستاد و نگذاشت حرفش را تمام کند، گفت: « کاریه که سالهاست دارن انجام می دن، چیز جدیدی نیست.» خانه‌ی ویران و دست‌های بیرون زده پدرش از زیر آوار مثل پرده سینما جلو چشمانش نقش بست. سرش را تکان داد و به راهش ادامه داد. 🍃رشید دوید و مقابلش ایستاد، گفت: « پس شب اصلا نیا مسجد که اوضاع بر وفق مراد جنابعالی نخواهد بود. » حافظ به همه بچه‌ها نگاه کرد. قامت کوتاه رشید را از بالا تا پایین نگاه کرد و گفت: « نمیام.» 🌸بعد نماز به خانه برگشت و با هیچکدام از دوستانش هم کلام نشد. خورشید، رنگ سرخ به آسمان پاشید و از جلو چشم‌ها محو شد. حافظ از پشت پنجره به گنبد سبز مسجد نگاه کرد. آسمان کبود شد و صدای اذان از مأذنه بلند شد. 🍃صدای محمد را شنید: « مامان من میرم مسجد.» حافظ از اتاق به هال دوید: « امشب نه.» محمد میان ابروهای کوتاهش گره انداخت و گفت: « تو نمیخوای، نرو ولی منم مثل بقیه اجازه نمیدم که مسجدو خراب کنن.» حافظ خشکش زد : «چرا چرت و پرت میگی؟» محمد در را باز کرد و گفت: «تو سرتو مثل کبک تو برف کردی از هیچ جا خبر نداری؛ ولی اگه یِ ذره فکر می‌کردی که برا چی به جون محله‌های دور مسجد افتادن، . داداش! یادت رفته برا رهایی از ظلم باید مقاومت کرد.» 🌺حافظ مات در بسته پشت سر محمد شد. به اتاقش برگشت. گنبد سبز مسجدالاقصی مثل نگین انگشتر در آسمان لاجوردی می‌درخشید‌. گذشته را مرور کرد، با بچه ها به سمت تانک‌ها سنگ پرتاب می‌کرد و پدرش در گروه جهادی صبح را شام می‌سازد. لباس‌هایش را پوشید و به سمت مسجد رفت. سربازان صهیونیستی در حال جمع شدن اطراف مسجد بودند. حافظ در سایه تاریک دیوار مسجد مخفی شد و خودش را به درون مسجد رساند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: یاس به: منجی عالم بشریت ✨سلام آقا جان ☘آن که تو را دارد چه کم دارد؟😍 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحناله الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
هدایت شده از نامه خاص
📣📣 توجه توجه 📣📣 😇 مسابقه داریم، چه مسابقه‌ای؟!😍😍😍 📌 شرایط شرکت در مسابقه: ۱- به مدت یک هفته از ۱۴۰۰/۰۲/۲۵ تا ۱۴۰۰/۰۲/۳۱ فرصت دارید به امام زمان ارواحنافداه نامه بنویسید. ۲- نامه‌ها حتی الامکان زیر صد کلمه باشد. ۳- اشکال نگارشی و ویرایشی نداشته باشد. ۴- محتوای مناسب و جذابی داشته باشد. ۵- نامه‌ها را مطابق نامه‌های داخل کانال پروانه‌های عاشق تنظیم نمایید. ۶- حتماً حتماً مثل نامه‌های داخل کانال در قسمت (از:) نام مستعار یا واقعی خود را بنویسید. ۷- نامه را همراه عکس مورد نظر خودتان که با محتوا مربوط باشد، ارسال نمایید. ( می‌توانید از عکس‌های نت استفاده کرده یا اگر خودتان می‌توانید با استفاده از بخش زیبایی از نامه‌تان عکس نوشته بسازید و همراه آن ارسال نمایید.) ۸- نامه‌های‌تان را برای کاربری @taghatoae ارسال نمایید. ✉️نامه‌ها بعد از زمان مقرر به مرور در کانال قرار خواهند گرفت. 🌼روز ۱۴۰۰/۰۳/۰۳ همزمان با فتح خرمشهر نتایج بررسی نامه‌ها اعلام خواهد شد. 🌸سعی می کنیم نامه‌های برتر را زودتر در کانال قرار دهیم تا مخاطبان کانال نیز به آنها امتیاز دهند. 🌺با توجه به رعایت شرایط و امتیاز دهی مخاطبان به پنج نفر از برگزیدگان جوایزی اهدا خواهد شد. 📝با نشر حداکثری این پیام دیگران را به شرکت در این رقابت دعوت بفرمایید. 😌منتظر مسابقات آتی ما باشید. 📢کانال پروانه‌های عاشق در ایتا: https://b2n.ir/t01623
🤔دوست داری طعم آرامش رو بچشی؟ 🌹 به خدا که وصل شوی، آرامش، وجودت را فرا می‌گیرد. نه به ‌راحتی می‌رنجی و نه به ‌آسانی می‌رنجانی. 💫 آرامش، سهم دل‌هایی‌ست که قبله‌شان خداست. 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠حسن معاشرت 🔘یکی از وظایف همسران در زندگی، احترام گذاشتن به یکدیگر است، از دیدگاه قرآن کریم اساسی ترین اصل در رفتار و تعامل زن و شوهر معاشرت به معروف است. در این میان معاشرت به معروف با زنان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. (نساء/19) ⁉️امّا به چه معاشرتی معاشرت به معروف می گویند؟ 🌐نمونه هایی از معاشرت به معروف را می توان چنین بیان کرد: 🔆 خوش زبانی و خوش رفتاری 🔆 آراستگی و پیراستگی 🔆گشاده رویی و گذشتن از لغزش ها 🔆 پسندیدن آنچه را که برای خود می پسندی 🔆 تأمین نیازهای جسمی و روحی و روانی ✅بدرستیکه حسن معاشرت ، روان را آرام تر و زندگی را گواراتر و شیرین تر می کند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨مهریه ام قرآن و یک دوره کتاب های شهید مطهری! 🌺برش يك: يك برگه بزرگ آورد بيرون و بسم الله گفت. شرائطش را نوشته بود همه اش از جبهه و مأموريت و مجروحيت و شهادت گفته بود و اين كه من بايد با شرايط سختش بسازم تا با هم ازدواج كنيم. شرط كرده بود مراسم عقد توي مسجد باشد. 🌺برش دو: گفتم:من فقط دوست دارم مهريه ام يك جلد قرآن باشد.گفت: نه !يك جلد قرآن نمي شود .يك جلد قرآن با يك دوره كتاب هاي شهيد مطهري. 📚مثل مالك، ص۲۰ 🆔 @tanha_rahe_narafte
😉اوقات خودتان را تلخ نکنید. 🔹 هنگام صحبت با همسرتان، روی نقاط ضعف یا اشتباهات گذشته یکدیگر دست نگذارید و با وسط کشیدن گذشته، اوقات خود را تلخ نکنید..😊 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍اشک بهار 🌺بهار میان خواب وبیداری به کنارش دست کشید. سردی تخت، چشمان خواب گرفته اش را گشود. سیاهی شب جای سعید را پر کرده بود. بهار موهای ژولیده اش را چنگ زد. نیامدن سعید به اتاق، اعصابش را خط خطی کرد. سعید از دیر آمدن به خانه به جای خواب جدا کردن رسیده بود. کورمال کورمال خودش را به در رساند. نور سالن از دالان اتاق ها توجه اش را جلب کرد. وارد سالن شد. 🍃سعید روی مبل یک وری افتاده بود. بهار خواست برگردد. اما رنگ سفید صورت او پایش را متوقف کرد. قدم به قدم به سعید نزدیک شد. دستش را روی شانه لاغر سعید گذاشت. سعید روی مبل افتاد. جیغ کشید و عقب رفت. قلب بهار محکم به دیوار سینه اش کوبید. بدنش به لرزه افتاد. دور و اطرافش را نگاه کرد، گوشی را پیدا نکرد. دوباره به اطرافش نگاه کرد. گوشه سالن تلفن را دید. به سمتش پرواز کرد. شماره اورژانس از ذهنش پریده بود. یک چشمش به سعید و رنگ پریده اش بود. چشم دیگرش به شماره های تلفن بود. به محض آزاد شدن بوق تند تند آدرس را به مأمورین اورژانس داد. 🌸چشم هایش سعید را تار می دید. با هق هق به سمت سعید رفت، مدام صدایی در ذهنش می گفت:" نکنه، نکنه... " دستش را روی نبض گردن سعید گذاشت، آرام و کند می زد. شبنم اشک هایش به باران بهاری تبدیل شد. میان گریه و هق هق رو به سعید گفت:" سعید تو رو خدا بلند شو، دیگه توجهتو نمی خوام فقط بلند شو. " 🌺بهار یاد اوایل زندگیشان افتاد. سعید مثل پروانه دورش می چرخید. گل و هدیه می خرید. مدام به بهار می گفت:" دوستت دارم. " اما بهار چشم های سیاه سعید را منتظر می گذاشت. هربار سعید می گفت:" چرا نمی گی دوستت دارم؟" بهار می گفت:" من از این لوس بازیا خوشم نمیاد. چیه دم به دقیقه بهم میگی دوست دارم و ازم می خوای بگم. " یواش یواش سعید با نشنیدن احساس بهار از گفتن احساسش دست برداشت. هدیه و گل نخرید. صبحها زود رفت و شب ها دیرتر به خانه برگشت. اوایل بهار برایش مهم نبود. اما روز به روز با کم شدن توجه سعید حس کرد چیزی در زندگی اش کم شده، به خرید و تفریح با دوستانش مشغول شد؛اما ته دلش احساس شادی و خوشحالی نمی کرد. روزی یکی از دوستانش گفت:" اینقدر از شنیدن دوست دارم شوهرم لذت می برم از هیچی لذت نمی برم تا چند روز انرژی دارم." از آن موقع برای شنیدن دوباره دوستت دارم از سعید به دنبال راه حل گشت. 🍃صدای زنگ در، بهار را از گذشته جدا کرد. مأموران اورژانس وارد شدند. با دیدن چهره و نبض سعید، رو به بهار گفتند:" چی خورده؟" 🌸چشم های کشیده بهار گرد و دنیا روی سرش خراب شد. کف دستش عرق کرد. با تته، پته گفت:" فق..ط کوکو... سبزی...خورده ." مأمور اورژانس در حال وصل سرم گفت:" ولی شوهرتون علائم مسمومیت داره و اگر ندونیم چی خورده ممکنه دیر بشه." 🍃بهار با شنیدن این جمله مثل برق از جایش پرید، به آشپزخانه رفت. پلاستیکی آورد و با دستان لرزان آن را به دست مأمور اورژانس داد، سر به زیر گفت:" اینو تو غذاش ریختم." 🌺ابروهای کلفت مأمور اورژانس درهم رفت، گفت:" خانم با این چیزا و کارها مشکلی حل نمیشه. " 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: باران به: منجی عالم بشریت ✨باران هیچ وقت تکراری نمی‌شود. فصلش که برسد همه چشم به راهش هستند. 🌸همه فصل‌هایمان فصل ظهور شده است، چشم انتظاریم، چشم انتظارمان نگذار. 🌺بیا تا آسمان و زمین طراوتی دیگر بگیرند. 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحناله الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
📣📣 توجه توجه 📣📣 😇 مسابقه داریم، چه مسابقه‌ای؟!😍😍😍 📌 شرایط شرکت در مسابقه: ۱- به مدت یک هفته از ۱۴۰۰/۰۲/۲۵ تا ۱۴۰۰/۰۲/۳۱ فرصت دارید به امام زمان ارواحنافداه نامه بنویسید. ۲- نامه‌ها حتی الامکان زیر صد کلمه باشد. ۳- اشکال نگارشی و ویرایشی نداشته باشد. ۴- محتوای مناسب و جذابی داشته باشد. ۵- نامه‌ها را مطابق نامه‌های داخل کانال پروانه‌های عاشق تنظیم نمایید. ۶- حتماً حتماً مثل نامه‌های داخل کانال در قسمت (از:) نام مستعار یا واقعی خود را بنویسید. ۷- نامه را همراه عکس مورد نظر خودتان که با محتوا مربوط باشد، ارسال نمایید. ( می‌توانید از عکس‌های نت استفاده کرده یا اگر خودتان می‌توانید با استفاده از بخش زیبایی از نامه‌تان عکس نوشته بسازید و همراه آن ارسال نمایید.) ۸- نامه‌های‌تان را برای کاربری @taghatoae ارسال نمایید. ✉️نامه‌ها بعد از زمان مقرر به مرور در کانال قرار خواهند گرفت. 🌼روز ۱۴۰۰/۰۳/۰۳ همزمان با فتح خرمشهر نتایج بررسی نامه‌ها اعلام خواهد شد. 🌸سعی می کنیم نامه‌های برتر را زودتر در کانال قرار دهیم تا مخاطبان کانال نیز به آنها امتیاز دهند. 🌺با توجه به رعایت شرایط و امتیاز دهی مخاطبان به پنج نفر از برگزیدگان جوایزی اهدا خواهد شد. 📝با نشر حداکثری این پیام دیگران را به شرکت در این رقابت دعوت بفرمایید. 😌منتظر مسابقات آتی ما باشید. 📢کانال پروانه‌های عاشق در ایتا: https://b2n.ir/t01623
⌚️قرارش را همین الان بگذار 💫باید روی پله های خشم، شهوت‌رانی، بداخلاقی، نامهربانی‌ها و... یک به یک پا گذاشت تا به ملاقات خداوند برسیم. 🌺برای رسیدن به آن بالاها باید عزمت را جزم کنی تو حتما می‌توانی قرارش را همین الان با خدایت بگذار. او همیشه آغوشش برای تو باز است. 🆔 @tanha_rahe_narafte