حلول ماه مبارک رمضان بر عموم مسلمین جهان مبارک باد
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مناجات
#ماه_رمضان
زخم تیر معصیت روی پر و بالِ من است
هر پَری روی زمین دیدی، بدان مال من است
دستِ من از دامنت وقتی رها شد..،گُم شدم
این همه سردرگُمی آثارِ اِهمال من است
این هیاهوهای من یعنی تماشا کن مرا
جلبِ چشمانت شدن، بانیِ جنجال من است
قلب من_این سیبِ نو رَس_ را بیا وُ رَد نکن
حاصل یک عُمر زحمت، میوه ی کال من است
من فقیرم..،کُلِّ دارائیم، اشک روضه هاست
گریه بر ذُرّیّه ی صِدّیقه، اموال من است
هر کجا باشم، غذایم را حسنجان می دهد
نانخورِ مَردِ کرم بودن که مِنوال من است!
روزه ی ما را رطبهای نجف وا می کند
رزقِ نخل مرتضی، افطار اَمثال من است
هِدیه از دست پدر وقتی که باشد..،بهتر است
دیدنِ ایوانطلا، عیدی اِمسال من است
طالعِ نوکر فقط با کربلا خوش می شود
کاش می دیدم که بابُ القِبله در فال من است
دائماً عطر ضریحِ شاه را بو می کِشم
خاطرات صحن او روی پَرِ شال من است
" کُشتهی لبتشنهی من! دوستت دارم حـسـین"
این حدیث دلنشینِ عاشقی..،مالِ من است
در اُمورات حسینی، کار ، دستِ زینب است
این عقیله کارفرمای من و آلِ من است
▪️
▪️
آه از آن ساعت که خواهر روی تل از حال رفت
گفت: قربانگاهِ تو در اصل گودال من است
شمر بعد از ذبحِ طولانی تو ، آمد حرم...
قاتلت این خیمه تا آن خیمه، دنبال من است
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
19.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ #روزه_اولى
به قلم :
#سيد_حسين_راعى
با صداى :
#محمدحسین_پویانفر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
20.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#از_كانال_نغمات_مشام
شعر و نغمه :
#مهرشاد_واحدى
#سجاد_كريميان
با نواى :
#حميد_عليمى
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مناجات
دلم چقدر ز هجران تو شرر دیده
اگر که سوخت سر وصل تو ثمر دیده
شلوغ بود سر شب ، ندیدمت رفتم
گدای رند ، تو را موقع سحر دیده
عتاب کن دل ما را به کار میآید
شبیه چوب تراشیدهی تبر دیده
دو شب به پشت در خانهام غذا نگذار
از اینکه قدر بداند تو را "ضرر دیده"
چه خوب گردن من کج شده مقابل تو
که وقت عجز ، گدا خیرِ بیشتر دیده
ملامتم بکنند و محبتم بکنی
تویی پناه هرآنکسکه دردسر دیده
همیشه دست علی وا کند گرهها را
همیشه سختی فرزند را پدر دیده
زمان توبه هر آنکس که یا حسین نگفت
چه توبهای که یقیناً بلا اثر دیده
گناه پیش و پسش را حسین میبخشد
ضریح کرببلا را کسی اگر دیده
•
چقدر خون به دلش کردهاند در بازار
هرآنچه دید سکینه ، از آن گذر دیده
کسی که پردهنشین قبیلهاش بوده
نگاه هیز ز چشمان صد نفر دیده
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
35.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوروز بر شما مبارک
پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت آغاز سال ۱۴۰۳ خورشیدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#حضرت_خدیجه_سلاماللهعلیها
آئینه ی تمثال اَعطینا خدیجه
شرح بسیط سورهی طٰاها خدیجه
در پُشت صدها پرده ، ناپیدا ، خدیجه
ای سرپناهِ بیپناهیها..،خدیجه
مادرترین مادر برای ما خدیجه
در شاهراه نور، راهی می شوی تو
بر طلعت ايمان گواهى می شوی تو
پایان شبهای تباهی می شوی تو
شأن مباهات " الهی" می شوی تو*
مَبهوت می کردی خدایت را خدیجه
تاجر تر از هر کس در این عالم تو بودی
آموزگار هاجر و مریم تو بودی
نقش نگین حضرت خاتم تو بودی
بال شب معراج احمد هم تو بودی
رفته است نامت با نبی بالا خدیجه
بال نبی را دیدی از بالت گذشتی
در راه آمالش از آمالت گذشتی
دل کنده ای از سود هر سالت..،گذشتی
پای خدا از کُلِّ اموالت گذشتی
در بی نیازی شُهره ی دنیا؛خدیجه
دست خدا نوری به شب تحمیل می کرد
جبریل هم در دیدنش تعجیل می کرد
کم کم بساط جهل را تعطیل می کرد
اضلاع دین خویش را تکمیل می کرد
با مصطفی و با علی و با خدیجه
لحن تو آوایی دلارا پرورش داد
جوی تو صدها رود زیبا پرورش داد
باغ تو گل هایی شکوفا پرورش داد
دامان تو اُمِّ اَبیها پرورش داد
هرگز ندارد دخترت همتا..،خدیجه!
تصویر مذهب خلق شد..،صاحباثر: تو
یعنی که اصل و فرع دین پیداست در تو
هم بیحرم ، هم بیکفن ، بالیده بر تو
پس بهترین مادربزرگ هر پسر؛ تو
ای افتخار این دوتا آقا؛ خدیجه!
دریا به شوقت تا لب جو رفت آخر
از صبر تو غمها به پستو رفت آخر
شمع وجودت رو به سوسو رفت آخر
شعب ابیطالب هم از رو رفت آخر
سر کردهای با دانهای خرما خدیجه
گرچه دم آخر فقط بیمار بودی
با اینکه بین بسترت..،تبدار بودی
بیبی! بگو بین در و دیوار بودی؟!
آزُرده از بی رحمی مسمار بودی؟!
امّا امان از دخترت زهرا..،خدیجه
کفتارها تا بیشهی آهو رسیدند
شاخهگلِ یاس تو را از ریشه چیدند
چادر نمازی ساده را آتش کشیدند
وقتی که در افتاد..،روی آن دویدند
محسن چه شد در بین آن بلوا..،خدیجه؟!
ای کاش آتش قاتل کوثر نمی شد
میخ کج در سهم این دختر نمی شد
دیگر جراحاتش از این بدتر نمی شد
میخواست تا برخیزد از بستر..،نمی شد
زهرا اواخر سخت می شد پا..،خدیجه!
*پیامبر به خدیجه فرمودند:
فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيُبَاهِي بِكِ كِرَامَ مَلاَئِكَتِهِ كُلَّ يَوْمٍ مِرَاراً
خدیجه، بیشک خداوند هر روز و روزی چندبار در مقابل فرشتگان عظیمالشأنش به تو مباهات میکند.
#بردیا_محمدی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#بحر_طويل
#امام_حسن_مجتبی_عليهالسلام
° وسط معرکهی جنگ که غوغا شده صد گرد و غبار از پی هر اسب چنان پا شده هر گوش پر از بانگ چکاچک شده یک سو طرف لشکر مشرک شده سوی دگرش لشکر حلت بفنائک شده یک مرتبه فرماندهیشان حضرت حیدر دل و دلبر سر و سرور وَ همان کس که ز جا کند در قلعهی خیبر به جلو خواند محمد حنفیه پسرش را و به او نیزهی خود داد
° داد دستور محمد حنفیه پسرش را که برو سمت جلو محمل آن زن ، زن فتان که شده الگوی شیطان بزن و کار شتر را به دمی یکسره کن
° رفت تا معرکه شمشیر زد و بر دل سرباز مسلمان به کج رفته به تکفیر زد و ضربه پس از شیههی تکبیر زد و یک نفس خسته کشید آه حوالی شتر تا که رسید آل بنیضَبّه جان بر کف زن دور شتر یکسره حائل شده بودند چنان حامی محمل شدهبودند که او قافیه را باخت و سر را به گریبان ز روی خجلتش انداخت و برگشت عقب پیش پدر
° او که نامش حسنست و صف دشمن شکنست و پسر ارشد مرحب فکنست و یل یلها ، به دمی نیزه ز دستان برادر چو گرفت از ته دل جملهی لاحول و لاقوه الا به زبان گفت ، سپس مرکب خود طاویه را با مدد از مادر خود فاطمه هی کرد ره معرکه طی کرد به میدان زد و یک نعره چو طوفان زد و در روبروی شیر چنان شیر شد و میمنه را میسره را از دم تیغش گذراند و رجز حیدریاش را ز ته حنجرهاش خواند و پس از آن صف اول صف دوم همه را راند و چو شمشیر برای عدم آورد همانجا ملکالموت کم آورد ؛ حوالی جمل رفت چه مِثل و مَثَل رفت وَ تقدیر عدو سوی اجل رفت ، که از ترس ، بنی ضبّهِ جانبرکف آن زن ، که روا نیست بیارم وسط شعر نشان و لقبش را به عقب رفت ، چو انگشت تحیر به دهانها به عجب رفت ، به خون همهشان نیزهاش آلوده شد و ذرهای آسوده شد و رفت و ره معرکه را آنهمه طی کرد ، شتر را که به یک ثانیه پی کرد ، زن فتنهجوی لشکر اعدا به زمین خورد ، نگون بخت شد و کار عدو سخت شد و حیدر کرار دلش تخت شد و قائله هم ختم به تکبیر سپاهش وَ نبودیم ببینیم علی را و نگاهش ، و نوشتند که شهزاده رسیدهست به خشنودی شاهش ، پس از آن هم حسنِ شکر گذار از وسط معرکه برگشت عقب پیش پدر
° و پدر دید محمد پسرش را که عرق از سپرش ریخت که شرم از نظرش ریخت ملال از کمرش ریخت به دلداری او رفت و چنین حضرت حیدر به پسر گفت که سرخوردگیات چیست و دلمردگیات چیست؟ تو تنها پسر حیدری امّا حسن از آل عبا و پسر تاج نبوت ، پسر ختم رسالت وَ چنین شان ، تو را نیست ، پس اینگونه روا نیست که با خویش قیاسش بکنی
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#مناجات
چشم ، پیدا نکند مقصد ناپیدا را
با غمِ دربهدری صبح کنم شبها را
خستهام..،بس که دواندند مرا سوی گناه
نا نمانده است که با خود بکشانم پا را
معصیت؛ ریشهی ایمان مرا از جا کَند
کُشت در باغچهی زرد دلم تقوا را
نَفْس، با حَربهی دنیاطلبی گولم زد
آه! آفت بزند عافیت دنیا را
بال پرواز مرا دوستِ بد طینَت چید
جز تو با هر که پریدیم ، زمین زد ما را
خَلق بر گریهی بیکسشدنم می خندد
هیچکس درک نمی کرد منِ تنها را
عرقِ شرم مرا اشک حسابش کردی...
آبِ رو جمع کند آبِروی رسوا را
می شود گوش مرا مثل مُعَلِّم بکشی!
کاش تنبیه کنی کودکِ بی پروا را
هفتپشتم درِ این خانه گدایی کردند
به کسی غیرِ خودم قول نده این جا را!
تا دلم سوخت ، مرا فاطمه دلداری داد
لمس کرده است دلم مادریِ زهرا را
رزقِ افطار من از باغِ حسن می آید
نخل اربابِ کَرَم داده به من خرما را
حُکم رفعِ عطشم بوسه به انگور علیست
مستِ حیدر فقط اینگونه دهد فتوا را
خبر مرگ مرا بین نجف پخش کنید
دم آخر برسانید فقط بابا را
کامِ من تلخ شده ، طعم خوشم کرببلاست
بچشانید به من مزّه ی این حلوا را
مثل عابس بغلم می کند و می بوسد...
بارها دیده ام این خواب خوش ، این رؤیا را
▪️
▪️
کشمکش بود سرِ پیرهنش در گودال
مادرش آمده تا ختم کند دعوا را
شیشهی عطر خدا زیرِ سُم مرکب رفت...
بوی سیب است که پُر کرده همه صحرا را
#برديا_محمدى
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امیرالمؤمنین (ع)
#نوزدهم_رمضان
سکوتی شهر را در بر گرفته سر به سر امشب
که دیده صبحِ فردا را؟ چه خواهد شد مگر امشب؟
چه دارد می شود؟ چیزی نمی دانم! ولی گویا-
در و دیوار هم دارند از چیزی خبر امشب...
عبای یک نفر را در به روی چشم می گیرد..
به روی چشم؟ آری.. مهربان گشته ست "در"، امشب
سحر در مسجدِ کوفه چه خواهد شد؟ نمی دانم!
زمان ای کاش می ماند و نمی آمد سحر امشب..
الا آنانکه در این سال ها نشناختید او را
به چشم خویش باری می شناسیدش دگر امشب..
الا آنانکه فرقش را نفهمیدید با آن سه!
ملالی نیست...فرقش می کند شق القمر امشب..
به دنبال خدا بودید عمری؟ بنگرید اینک-
خدا را در دلِ محرابِ کوفه بیشتر امشب...
پس از او روسیاهی با شما پیوند خواهد خورد
چه بردید از دورویی؟ باختید از هر نظر امشب..
منِ عاصی کجا و گفتن از اسطوره ای چون او؟
خودِ او خواست بی شک،ساختم شعری اگر امشب...
#محمد_پورمرادی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#اميرالمومنين_عليهالسلام
#شهادت
مرتضی وقت سحر حالت دیگر دارد
میخ در دست به دامان قلندر دارد
کنج مسجد چهکسی خفته چه در سر دارد؟
باز هم کعبه بر آن شد که ترک بردارد
آن که دادهست به رویش دوسهصد دل کعبه
قبله یعنی که به حیدر شده مایل کعبه
میرود پیش خدا فزت و ربّ الکعبه
دخترش از غم بابا دل پرپر دارد
عرش بیتاب قدومش چه مزین شدهاست
دل هر طفل یتیمی پُرِ شیون شدهاست
او سراپا همه رفتن همه رفتن شدهاست
بعد سی سال که دلتنگی دلبر دارد
شور دارد چقدر اشک روان مسجد
آه با آه عجینست اذان مسجد
شیشهی عطر شکستهست میان مسجد
صبحدم کوفه اگر بوی معطّر دارد
خانه را تا به کجا یکسره بردهست علی
عوض شیر ، غم آینه خوردهست علی
زینبش را به ابوالفضل سپردهست علی
بنویسید که بابا غم دختر دارد
خواهری گریه به شاهش بکند بر روی تل
گریه بر روز سیاهش بکند بر روی تل
میشود خوب نگاهش بکند بر روی تل
شمر اگر پا ز روی سینهی او بردارد
سیب سرخی چو رسیده به کمال افتادهست
از سر مرکب خود بی پر و بال افتادهست
به روی پیکر او شکل هلال افتادهست
نعل تازه چقدر میل به پیکر دارد
#سید_امیرحسین_موسوی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
#امیرالمؤمنین_علیهالسلام
#شب_قدر
آنکه صوت خویش را تا عرش اعلی میرسانَد
گاه با اشکش به گوش چاه، نجوا میرسانَد
بغض خود را نیمههای شب به سینه میفشارد
درد هایش را به دست صبح فردا میرساند
در زمین خشک هم از جای پایش نخل رویَد
چون بیابان را به پابوسی دریا میرساند
آن قَدَر در بین نخلستان علی زحمت کشیده
همچنان بر سفرههامان نان و خرما میرساند
عشق ثابت کرد رزق بچهی بی دست و پا را
دور از چشم همه، هربار بابا میرساند
پهلوان های قدیمی شاهد این اعتقادند
مرتضی رزق زمین افتاده هارا میرساند
تا زمین خوردیم، هر دفعه علی مارا بغل کرد
زودتر از هر کسی مولا خودش را میرساند
عشقِ مولا عاقبت او را به زهرا میرساند
عشقِ زهرا عاقبت او را به مولا میرساند
فاطمه تفسیری از "انا الیه راجعون" است
ابن ملجم! ضربه ات او را به زهرا میرساند
کوچه کوچه، کاسه کاسه، راه شیری یتیمان
عشق، بر حیدر سلام الله علیها میرساند
خواست دختر فرق غرق خون بابا را نبیند
خواست پیش زینبش خود را به آرامی رساند
.
.
مصرعی میگویم و رد میشوم از روضه هایش
دختر تو روضه را تا شام غمها میرساند
#احمد_ایرانی_نسب
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14