هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰 وضعیت منطقه و منطق مقاومت بعد از شهادت حاجقاسم | مروری بر یک روایت درسآموز از جهت فرم و محتوا
1⃣ از 5⃣
طرح چند مسئله: «امروز من میخواهم مستقیما دربارهی این حادثهی بزرگ و عظیم صحبت کنم. که چه شد؟ چرا به وقوع پیوست؟ چرا دقیقا حاج قاسم سلیمانی و همراهش ابومهدی؟ هدف چه بود؟ منطقه به چه سمتی خواهد رفت؟ و موضع، تکلیف و مسئولیتها چیست؟ چون ما در مرحلهای کاملا جدید قرار گرفتهایم.»
💢 روایت اصل حادثه:
«چه شد؟ پنجشنبه شب حاج قاسم سلیمانی و همراهانش فرودگاه دمشق را به صورت علنی به سمت فرودگاه بغداد ترک میکنند. در فرودگاه بغداد حاج ابومهدی مهندس و برخی از برادرانش در حشد الشعبی به استقبال حاج قاسم سلیمانی آمدند. بعد از سوار شدن به ماشینها و پس طی مسافتی، همهی ماشینهای کاروان به شکل وحشیانهای هدف موشکهای پیشرفتهای از هوا واقع میشوند که هواپیماهای امریکایی شلیک کردهاند. شلیکها وحشیانه بوده تا مطمئن باشند همهی ماشینها هدف قرار گرفته و هرچه در آن بوده تکهتکه شده است.
چند ساعت بعد وزارت دفاع امریکا بیانیهای صادر میکند و مسئولیت عملیات را به عهده میگیرد و میگوید به فرمان رئیس جمهور ترامپ به این ترور دست زده است. پس ما با یک جنایت کاملا آشکار مواجهیم. کاملا شفاف. کسی که دستورش را داده خودش میگوید من دستور دادم: ترامپ. کسی که ترور را اجرا کرده خودش میگوید من اجرا کردم: وزارت دفاع و ارتش امریکا. بنابراین ما در برابر یک عملیات ترور مبهم قرار نداریم.
⚠سوال: «چرا این جنایت را به این شکل آشکار و رسوا به انجام رساندند؟ رسوا، با پذیرش مسئولیت، به شکل آشکار و رسمی!»⁉
✅ دو دلیل دارد:
الف) ناکامی تمام عملیاتهای مخفیانه قبلی برای ترور. تلاشهای متعددی صورت گرفت. برخی از تلاشها برای ترور حاج قاسم اعلام شد و بعضی هنوز محرمانه است. نمونه اخیر آن تلاش برای بمبگذاری در حسینیه کرمان (منزل شهید سلیمانی) بود که اگر خنثی نشده بود حدود 5هزار نفر کشته میشدند.
ب) مجموعهای از شرایط و اوضاع منطقه و ناامیدیها، دستاوردها و حاصلجمع درگیریهای جاری است تا میرسیم به رویدادهای اخیر عراق، آن هم در آستانهی انتخابات ریاست جمهوری امریکا.
دومی نیازمند توضیح جزئیات است...
ادامه👇
🆔 @Qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
2⃣ از 5⃣
💢 شکستهای پیاپی آمریکا در سیاست خارجه
سه سال از شروع ریاست جمهوری ترامپ میگذرد. او سیاست خارجیاش را دربارهی منطقهی ما و جهان اعلام کرده است. وقتی ترامپ و مدیرانش به حاصلجمع سه سال گذشته نگاه میکنند، چه دارند؟ ناکامی پشت ناکامی. اجازه بدهید نگاهی به مصادیق بیندازیم:
1) عدم دستیابی به اهداف درباره ایران؛ نه سقوط نه تغییر رفتار:
بزرگترین تیتر، ایران است. ترامپ از روز اول هدفی را تعیین کرد و آن ساقط کردن نظام اسلامی ایران بود. این همان چیزی بود که جان بولتون، دقیقا دو سال پیش وعدهاش را داد. بولتون در فرانسه در جشنهای منافقین ایران برای آغاز سال نو حاضر شد و سخنرانی کرد و به آنها وعده داد جشن آغاز سال نوی میلادی بعدی در تهران خواهد بود. جان بولتون رفت، اما نظام اسلامی در تهران باقی ماند! این سیاست جان بولتون نبود. او مشاور امنیت ملی بود که استراتژی ترامپ را در زمینهی ایران بیان میکرد. بنابراین هدف اول ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی بود و پایینترین هدفی که دنبال میکرد چیزی بود که اسمش را «تغییر رفتار» میگذاشت: به زانو در آوردن ایران، مهار ایران، تسلط بر رفتار سیاسی ایران و... و نهایتا رسیدن به یک پیمان هستهای جدید، پیمانی دربارهی موشکهای بالستیک و دست آخر پیمانی دربارهی مسائل منطقه. ایران پاسخش را نداد. او از پیمان هستهای ایران خارج شد، تحریمهایی بیمانند در چهل سال گذشته بر ایران تحمیل کرد. هرکس را که در دنیا با ایران تعاملی داشت تحریم کرد. کوشید ایران را محاصره و منزوی کند و بترساند، به گرسنگی مردم و بحران اقتصادی داخلی ایران و شکافهای داخلی دل بست، برای ایجاد فتنهی داخلی تحریک کردند، از تمامی عوامل و دستنشاندههای منطقهای استفاده بردند و... همگی شکست خورد. بنابراین حالا او به سمت انتخابات میرود اما نه میتواند به مردم امریکا بگوید من نظام جمهوری اسلامی ایران را ساقط کردم، نه میتواند بگوید من نظام جمهوری اسلامی را به زانو درآوردم و نه میتواند بگوید من پیمان هستهای جدیدی را بر ایران تحمیل کردم.
2) شکست و سردرگمی در سوریه. ناکامی که واضح است. پروژهشان در سوریه شکست خورد. آخرین چیزی که روی داد خیانت او به متحدان، دوستان یا... بود.
3) شکست در لبنان. همهی فشارها، تحریمها، تحریکها و همهی پولهایی که برای مخدوش کردن چهرهی مقاومت و تحریک کردن محیط مقاومت علیه آن و تحریک بقیهی لبنانیها علیه مقاومت خرج شد [به هیچ جا نرسید]. همهی ما آخرین شبیخون پمپئو به لبنان را به یاد داریم، با آن بیانیهی مکتوب جنگیاش که از ساختمان وزارت خارجهی لبنان قرائت کرد. همچنین سفرهای متعدد ساترفیلد که از چشم رسانهها مخفی شد و امروز میخواهم در رسانهها افشایشان کنم. چون یک بار در یک جلسهی داخلی گفتم و درز کرد. ساترفیلد در آخرین دیدارش مسئولان لبنان را تهدید میکند که ۱۵ روز فرصت دارید و اگر طی این مدت حزب الله تأسیساتش در بقاع را [که امریکا معتقد بود برای ساخت موشک هستند] برنچینید، اسرائیل خواهد آمد و همهی این تأسیسات را بمباران و نابود خواهد کرد و ما لبنان را در لیست تحریم قرار میدهیم و چه و چه. تهدید و ارعاب و ایجاد وحشت که طبیعتا فایدهای هم نداشت! اسرائیل هم جرأت نکرد بیاید و آن کارخانهها را پس از ۱۵ روز بمباران کند، چون ما به ساترفیلد گفتیم: اگر اسرائیل این تأسیسات را بزند ما بلافاصله پاسخ سریع و مناسب و شایسته را خواهیم داد.
ادامه👇
🆔 @Qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
3⃣ از 5⃣
💢 شکستهای پیاپی آمریکا در سیاست خارجه
4) یمن. پایداری در یمن و ناتوانی [دشمن] از به دست آوردن هرگونه دستاورد نظامی. جنگ یمن در وهلهی اول جنگی امریکایی است، با تصمیمگیری و اراده و پروژهی امریکاییهاست. از جنایتها و محاصره که بگذریم، موضوع صرفا مربوط به سعودی و اینها نیست.
5) در افغانستان با سردرگمی تمام، دنبال راه حلی برای خروج آبرومندانه میگردد. سفیرش خلیلزاد را میفرستد و او با طالبان در قطر مذاکره میکند، با هم به توافق میرسند و قرار میشود طالبان با ترامپ در کاخ سیاه دیدار کنند، و روز بعد ترامپ توافق و قرار ملاقات را لغو میکند و میگوید فکر طالبان و مذاکره را از زندگیام حذف کردم و آن وقت چند روز بعد دوباره خواهان مذاکره با طالبان میشود، چون میخواهد از مخمصهی افغانستان خلاص شود. در نتیجه: هیچ دستاوردی در افغانستان نداشته است.
6) معاملهی قرن! معاملهی قرنی که میخواست اول سال محققش کند و آن را بر نظامها، دولتها و ملتهای عربی، در وهلهی نخست به مردم فلسطین تحمیل نماید. الآن معاملهی قرن کجاست؟ الآن چه کسی دربارهی معاملهی قرن حرف میزند؟ این نتیجهی پایداری مردم و رهبران فلسطین با وجود جنگ و محاصره و تحریمها است. با وجود همهی دشواریهای معیشتی و اقتصادی، تهدید شدن سازمان انروا، رنج زندانیان، بسته شدن افق به حسب ظاهر در مقابلشان و... که برای اهالی کرانهی باختری و فلسطینیها در داخل و خارج پیش آمد. با همهی اینها نتوانست معاملهی قرن را
تحمیل کند.
7) عراق. که بیت الغزل حرفهای من است.
پروژهی واقعی ترامپ در عراق چه بود؟ برادران، راستش لازم نیست ما منابع محرمانهای در سیا یا پنتاگون داشته باشیم که برایمان اطلاعات بیاورند. نه، او بسیار شفاف حرف میزند. ترامپ خیلی شفاف و روشن است. چون خودش را در موضع بالا میبیند و مستکبر است. اصلا کسی را روبهرویش نمیبیند. اصلا هیچ کشور، قانون و سازمان بین المللی و جامعهی بینالمللی را به رسمیت نمیشناسد! ترامپ در طول تبلیغات انتخاباتیاش چه میگفت؟ میگفت: نفت عراق حق ماست، حق امریکاست. وقتی هم از او میپرسند چطور میخواهی این کار را بکنی در حالی که عراق حکومت دارد (من خواهش میکنم به این جملات دقت شود. بهویژه برادرانمان در عراق اگر سخنانم را میشنوند.) میگوید عراق حکومت ندارد که! حکومت ندارد که! چیزی به اسم عراق وجود ندارد. نیروهایمان را میفرستیم تا در مناطقی که میدانهای نفتی هست حضور داشته باشند. سپس مساحتهای گستردهای را میگیریم و دورش کمربندهای امنیتی درست میکنیم و اختیارش را دست میگیریم و شروع میکنیم به استخراج و صدور و فروش نفت به دنیا! بنابراین پروژهی واقعی ترامپ از سه سال پیش تا به حال در عراق چیست؟ تسلط بر چاههای نفت و داراییهای نفتی عراق. او نمیخواهد عراق حکومت داشته باشد تا جلوی او را بگیرد. یا اگر حکومتی هست باید به لحاظ سیاسی، نظامی و امنیتی مطیع تصمیمات امریکا و سفیر و ارتشش باشد.
ترامپ دید این پروژه در عراق شکست خورد. این پروژه چطور شکست خورد؟ از طریق از بین رفتن بهانهای به اسم داعش به دست سران و مردم عراق و بالاتر از همهی اینها مرجعیت دینی شریف نجف و عاملیت قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس و نیروهای حشد الشعبی، گروهانهای مقاومت عراق و ارتش عراق و نیروهای امنیتی مختلف و... .
سپس جهت سیاسی کلیای که در انتخابات عراق پیروز شد جهتی بود که مطیع و گوش به فرمان امریکاییها نیست، و کاملا یا تا حد زیادی #ملیگرایانه فکر میکند. امریکاییها ترجیح میدهند بگویند اینها خط ایران هستند، اما این توصیف نادقیق است. توصیف دقیق آن است که اکثریت پارلمان از فراکسیونها، حزبها، نیروها و شخصیتهای ملیگرایی هستند که خضوع در برابر اراده و دیکتهی امریکا را نمیپذیرند. دولت نیز در امتداد همین پارلمان تشکیل شد. دولت عراق امریکاییها را ناراحت کرد چون:
اولا: نپذیرفت که عراق بخشی از هجمه علیه ایران و اجرای تحریمها علیه ایران باشد.
ثانیا: دولت عراق به ریاست جناب عادل عبدالمهدی، معاملهی قرن را رد کرد و نپذیرفت در خاتمه بخشیدن به پروندهی فلسطین سهیم باشد.
ثالثا: دولت عراق به چین رفت و برای ساختن و شکوفایی عراق، قراردادهایی به ارزش صدها میلیارد دلار بست بدون آنکه هیچ پولی پرداخت کند. نفت در ازای پروژه. در حالی که امریکا پروژههای عراق را برای شرکتهای خودش میخواست تا عراق را از طریق این شرکتها و پروژهها غارت کند.
رابعا: دولت جناب عادل عبدالمهدی نپذیرفت که مرزهای سوریه بسته باشند و اصرار کرد گذرگاه بوکمال بازگشایی شود.
ادامه👇
🆔 @Qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
4⃣ از 5⃣
💢 ناکامی آمریکا در بیرون از منطقه:
در ونزوئلا روی پروژهی سرنگونی رئیس جمهور و نظام ونزوئلا کار کردند ولی ناکام ماندند و ماجرا تمام شد. در کوبا نتوانستند کاری کنند. در مورد کرهی شمالی تهدید کرد و فریاد کشید و هواپیمابرها را گسیل کرد و نزدیک بود کار به جنگ بکشد و سپس رفت سراغ مذاکره و ملت امریکا را فریب داد و گفت بهزودی کرهی شمالی را از جهت سلاح هستهای خلع سلاح خواهد کرد اما هیچ اتفاقی نیافتاد. همچنین چین و روسیه. حتی در زمینهی متحدان و دوستان، چه دستاوردی داشتند؟ او هر روز حتی به متحدان و دوستانش توهین میکند، آنها را خوار میشمارد، به آنها فحش میدهد، آنها را پایین میآورد، از یاریشان فروگذار میکند و پشتشان را خالی میکند. سیاست خارجیاش این است.
💢 راه آمریکا برای حل بحران ناکامیهای خود:
خب، گشتند تا ببینند چه کاری باید انجام دهند تا بتواند معادلهها را تغییر دهد و خط مقاومت را بشکند و تضعیف کند، ایران را به لرزه درآورد، اعتماد متحدان و دوستان امریکا در منطقه را به ایالات متحده بازگرداند، هیبت امریکا را تجدید کند، در انتخابات ریاستجمهوری به درد بخورد، در تحمیل شرطهایمان در منطقه کمکمان کند و یک دستاورد سیاست خارجی بهشمار رود؟ گفتند بروید چنین چیزی پیدا کنید. این چیز، جنگ نبود چون جنگ یک ماجراجویی بزرگ است. اسرائیل نمیتوانست جنگی را آغاز کند چون همین الآن هم در نوار غزه فرومانده است. جنگ اسرائیل علیه لبنان موضوع سادهای نبود. نمیگویم محال بود ولی میگویم موضوع عظیم و پیچیدهای بود. ترامپ همچنین میفهمد جنگ با ایران یک موضوع عظیم و مخاطرهآمیز و شدیدا ماجراجویانه است. پس کوچکتر از جنگ چه چیزی وجود دارد؟ چیزی که به جنگ منجر نشود؟ چه چیزی هست که اگر امریکا انجام دهد میتواند ما را وارد مرحله و معادلات و شرایط جدید کند؟
🔺 به این نتیجه رسیدند که سراغ کانون خط مقاومت بروند. این کانون کیست؟ پژوهش کردند و دیدند وقتی به خط مقاومت میآیند هر جا میروند با یک شخص تکراری به نام #قاسم_سلیمانی مواجه میشوند. وقتی میرفتند سراغ فلسطین، غزه، مقاومت فلسطین، گروهانهای مقاومت فلسطین و موضوع حمایت از مقاومت فلسطین به وسیلهی سلاح، آموزش، امکانات و تکنولوژی و حمایت از مسئلهی فلسطین با رسانه، کنفرانس، روابط و سوق دادن همهی داشتههای منطقه به سمت فلسطین، میدیدند قاسم سلیمانی آنجاست. وقتی میآمدند سراغ لبنان، مقاومت، آزادسازی سال ۲۰۰۰، جنگ ۲۰۰۶ و افزایش قدرت مقاومت لبنان و توان موشکی، ویژه، موشکهای نقطهزن، ثبات و استحکام آن، میدیدند قاسم سلیمانی اینجاست. امریکا و اسرائیل وقتی به سوریه میرفتند و به تروریستهای تکفیری دل میبستند، میدیدند قاسم سلیمانی در کنار ارتش و ملت و سران سوریه ایستاده است. وقتی میخواستند به عراق تسلط پیدا کنند و از طریق داعش، عراق را دهها سال به بازی بگیرند، میدیدند قاسم سلیمانی آنجاست. وقتی دل میبستند که عراقیها را تکه تکه کنند میدیدند کسی هست که آنها را گرد هم میآورد و هماهنگ و متحد میکند و آن قاسم سلیمانی است. وقتی به یمن میرفتند میدیدند قاسم سلیمانی آنجاست. وقتی به افغانستان میرفتند میدیدند قاسم سلیمانی آنجاست.
چند هفته پیش حاج قاسم اینجا بود و من این را به او گفتم که روزنامهها و مجلات امریکایی بسیار روی شما تمرکز کردهاند. عکس شما را در صفحههای اول قرار میدهند و در امریکا از شما به نام «سردار بیجایگزین» نام میبرند و این زمینهسازی رسانهای و سیاسی برای ترور شماست. طبیعتا حاج قاسم خندید و گفت خدا کند! دعا کن!
💢 اهمیت بیبدیل حاجقاسم
اسرائیل قاسم سلیمانی را خطرناکترین شخص از زمان تأسیس این رژیم تا امروز برای آن بر میشمارد. اما حتی جرأت کشتنش را ندارد و دست به دامن امریکاییها شد. کانون و نقطهی اتصال و ارتباط و قدرت و وحدترویه و وحدت هدف که روح یگانهای را در کشورها، نیروها، گروهها و ملتهای مقاومت میدمید در قاسم سلیمانی تبلور یافته بود. گفتند پس این مرد را میکشیم و علنی هم میکشیم. از علنی کشتنش هم هدف داشتند. یک موضوع بیدلیل و یک مانور رسانهای نبود بلکه اهداف روحی، روانی، سیاسی و نظامی داشت. برای امریکاییها هدفها و دستاوردها و سناریوی خودش را داشت.
امید داشتند با این حمله عراق و نیروهای مقاومت سست شوند و ارتباط قدرتمند نیروهای مقاومت با یکدیگر و با ایران کاسته شود. امید داشتند ایران بترسد، وحشتزده شود، کوتاه بیاید و….
ادامه👇
🆔 @Qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
5⃣ از 5⃣
💢 درگیری دو پروژه در منطقه:
وقتی از انتقام و خونخواهی و قصاص عادلانه صحبت میکنیم مثل ماجرای دو قبیلهی درگیر با یکدیگر نیست که آنها یکی از ما کشتند پس ما یکی از آنها را بکشیم! اینجا نبرد دو پروژه است.
یک پروژه، پروژهی سلطهی امریکا و اسرائیل است بر منطقهی ما و اماکن مقدسمان و نفت و گاز و منابع موجود در هر کشور از طریق تثبیت اسرائیل و معاملهی قرن.
پروژهی دوم نیز پروژهی مقاومت، استقلال، حق حاکمیت، آزادسازی، آزادی و این است که منابع ملتهایمان برای ملتهای خودمان و اماکن مقدس امتمان برای امت خودمان باشد. امروز در نبرد میان این دو پروژه قرار داریم. عدهای این سو هستند و عدهای آن سو. عدهای هم سرگرداناند. نه این سو هستند و نه آن سو. عدهای هم منتظرند اگر این پروژه پیروز شد به آن بپیوندند و اگر آن پروژه پیروز شد به آن بپیوندند.
⁉️خب، مسئولیت ما برای مقابله با این پروژه و هدفهای این ترور چیست؟
💢 مردم ایران مسئولیت خود را ادا کردند!
از ایران آغاز میکنم. ترامپ امیدهایی دربارهی این قتل داشت... پمپئو به موضعگیری و رفتار ملت ایران نسبت به شهادت قاسم سلیمانی دل بسته بود. من امروز به پمپئو میگویم فردا به حرف مشاورانت گوش نده، بنشین پای تلویزیون و پیام ملت ایران را از تهران و کرمان دریافت کن. همانگونه که امروز آن را از اهواز و مشهد دریافت کردی. ایران این است.
💢 مسئولیت سایر اعضای جبهه مقاومت
اما قاسم سلیمانی یک موضوع ایرانی محض نیست. قاسم سلیمانی به همهی خط مقاومت مربوط است. قاسم سلیمانی به همهی نیروهای مقاومت مربوط است. قاسم سلیمانی به فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، یمن، افغانستان و هر کشوری که مقاومان شریف و حامیان و عاشقان مقاومت در آن حضور دارند، مربوط است. قاسم سلیمانی به امت مربوط است. یک موضوع ایرانی نیست.
بنده امروز و اینجا به برداران و خواهرانم و همهی نیروها، گروهانها، احزاب و کشورهای خط مقاومت میگویم ایران از شما هیچ درخواستی نخواهد کرد. نخواهد گفت این کار را بکنید و نخواهد گفت این کار را نکنید. اما نیروهای خط مقاومت خودشان باید تصمیم بگیرند با این واقعه چگونه برخورد و رفتار کنند! آیا به مراسم ختم، بیانیه و عزاداری اکتفا کنیم؟ موضوع، حمله به خط مقاومت و بسترسازی برای یک مرحلهی کامل با دستاوردهای خاص این مرحله برای امریکا و اسرائیل در منطقه است. این حمله علیه همه و در خدمت هدفهای امریکاییان و اسرائیلیان بود. همهی ما در سرتاسر منطقه باید برویم سراغ قصاص عادلانه. قصاص عادلانه عبارت است حذف حضور نظامی امریکا در منطقهی ما. اخراج پایگاهها، ناوها و همهی افسران و سربازان نظامی امریکا از منطقه و کشورها و خاک ما.
💢 محاسبه دشمن چیست که باید آن را برهم زد؟
گرچه برخی مردم خواهند گفت سید موضوع را بزرگ کرد، اما بنده موضوع را بزرگ نکردم و آن را در اندازهی واقعی خودش میبینم و شخصا مسئولیت این سخن را میپذیرم و میگویم به نظر بنده اگر موضوع قتل حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی و چنین واقعهای با این شکل، سهل گرفته شود این آغاز یک خطر برای همهی جنبشها، سران، کشورها، چهارچوبها و خط مقاومت و قضیهی فلسطین و قدس است و به آن معناست که منطقه به ورطهی هتک حرمت توسط امریکا و اسرائیل در خواهد غلتید. پس از ابتدا میگوییم:«فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ ۖ إِنَّمَا تَقْضِي هَٰذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا (طه/۷۲)»
پایان روایت شهید سیدحسن نصرالله از ماجرای شهادت حاجقاسم
🆔 @Qasas_school
اینروزها تلوزیون دوباره رفته سروقت سریال #زیر_خاکی . نمیدونم موقع پخش اول بهش اعتنایی شده و پیرامونش کسی چیزی گفته و نوشته یا نه! اما بهنظرم کار قابل اعتناییه.
فریبرز (پژمان جمشیدی) تقریبا نماینده قشر قابلتوجهی از مردمه. مردمی که دنبال گنج و کلید گنج ثروتمندیِ خودشون بودند و ناگزیر و گاه ناخواسته له یا علیه کسی و جریانی و حاکمیتی، در موقعیت ویژه قرار میگرفتند و در این لحظه دیگر خودشان نبودند!
مردمی که هنوز هم هستند و چیزی نمیخواهند جز همان گنج دریغ شده که از قضا توی حیاط خانهی پدریشان یافتهاند و البته این روزا دیگه در مطرح کردنش زیاد لکنت و ترس ندارند.
کلیدواژهی "زندگی معمولی" مهمترین تجلی این خواست و تمایله و
جمهوری اسلامی (اصلاحطلب و اصولگرا و انقلابی) هم به این مردم گفته (البته به شیوههای مختلف) مانع اصلی رسیدن شما به زیرخاکی(نفت/ثروت/زندگی معمولی) آمریکاست.
این مردم هم اتفاقا روایت جمهوریاسلامی رو در این زمینه کاملا باور کردند و لذا تمنای مذاکره با آمریکا خیلی جدی شکل گرفته. چون این قشر از مردم نمیخوان دوباره از این گنج با جنگ دور بشن.
طرف مقابل هم که مخالف مذاکره با آمریکاست، نمیتونه درست توضیح بده که از توی این لپلپ و تخممرغ بدشانسیِ مذاکره (طبق تجربه) "گنج و زندگی معمولی" درنمیاد.
#برای_این_روزها
۲۸دیماه سال ۳
#سید_میثم
@Masihane
#روز_بعد_از_جنگ
سیدحسن نصرالله را با سنگرشکن شهید کردند. و برای من این معنایی نداشت جز اینکه سیدمقاومت، یک فرد، یک تن، یک نفر نبود. یک سنگر بود. بعد از شهادت سید، خیلیهامان افسرده بودیم. فروریخته. شبیه همان تلنبار و آوار مشهد سید. توی صحبت با یکی از رزمندگان دفاع مقدس، ناامیدانه گفتم: تقریبا مقاومت تمام شد. خندید و گفت: نه! شاید من هم توی دلم خندیده بودم به این خوشخیالی. ولی خوشخیالی نبود. یک اطمینان، یک استحکامی داشت که سنگرشکن هم از پسش برنمیآمد. حالا که غزه از پس یک مقاومت طولانی و صعب به روز بعد از جنگ رسیده آن هم فاتحانه، مشخص است مقاومت تمام نشد، نمرد، کشته نشد. به این فکر میکنم که آن رزمنده حق داشت بخندد. اطمینان او از چه ریشه میگرفت؟ فکرم به جایی قد نمیدهد جز اینکه این مردان #تجربه_شکست دارند. همانی که نسل ما ندارد. همانی که دلسوزانه، بزرگترهایی نگذاشتند ما لمسش کنیم. نازکنارنجی بار آمدیم. بیطاقت. پرتوقع. غیرواقعی. فانتزی. رمانتیک. تجربه شکست کاری میکند که به این راحتی فاتحهی یک حرکت عظیم تاریخی را نخوانیم. همانگونه که نمیگذارد سهل و ساده رجز فتح و پیروزی در جنگ با پیچیدهترین ماشینهای جنگی را بخوانیم. پس از هر تجربهی شکست، حالت انکسار میآید. انکسار افتادگی میآورد. غرور را کنار میزند. عُجب را بیرون میکند. عجب همان به تعجب درآمدن از امکانات است. انکسار، قلب را رقیق میکند. اما همانقدر که در ابتلائات دلمان نازک میشود، باید پوستمان کلفت شود. شاید اینگونه مستحکم شویم و مطمئن.
1بهمنماه سال 3
#سید_میثم
@Masihane
#جزئیهای_کوچک_حیاتبخش
در روایت آمده کنیزی برای امام حسین دستهی گلی آورد. بهنشانهی احترام، محبت و ابراز ارادت. حضرت گُل را گرفت و سپس به کنیز فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم.
کوتاه و شاهکار! باید لحظات را کُند کرد و بهتماشا نشست. چون تا همینجا هم خیلی اتفاق مهیبی افتاده! ولی من فکر میکنم بعدش قصه مهابت بیشتری مییابد.
در ادامه روایت آمده: شخصی آنجاست و از حسین(علیهالسلام) میپرسد: در برابر شاخهی گُلی، آزادش کردی؟!!
و حسین این آیه را میخوانَد:
وَ إِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا (نساء/۸۶)
مترجمان گفتهاند اگر یکی به تو درودی فرستاد، با بهتر از آن پاسخ بده! مثلا جواب سلام را با علیک سلام بده.
اما من ذهنم میرود سراغ ریشههای واژهی "تحیّت". از حیی، از حیّ، حیات، زندگی.
گویی حسین یک شاخه گُل گرفتن از کنیزی را حیاتبخشیدن قلمداد کرده و درنتیجه پاسخی بهتر داده که همان بخشیدن زندگی و ارادهی بر حیات خویش است.. یعنی آزاد کردن کنیز!
حالا حساب کنید که توی زندگی چقدر از این کارهای جزئی کوچک هست که تحیّت است و حیاتبخشی. روح تازه دمیدن است و مروح کردن.
ما چقدر مراقب این چیزها نیستیم! این جزئیهایِ کوچکِ حیاتبخش.. این تحیّتها!
#مراقبه #ماه_رجب
#سید_میثم
@Masihane
هدایت شده از کتابشهر کرمان
#کتابِ_ماه |📖
خوانش کتاب { سنگی بر گوری }
اثر جلال آل احمد
پنجشنبه ۱۱ بهمنماه
ساعت ۱۲ ظهر در کافه کتابشهر منتظرتون هستیم. 🌱'''
| @ketabshahre_kerman کتابشهر |