eitaa logo
پایگاه بسیج خواهران مسجدالرضا ع
127 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
240 فایل
اطلاع رسانی برنامه های مسجدالرضاع برای ارتباط با آدمین کانال @sadeqif
مشاهده در ایتا
دانلود
4.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 🌀مجموعه‌اي كه دشمن را بيمناك و دوستان را اميدوار و خاطرجمع مي كند. (مقام معظم رهبري 76/9/5) 🔹-🔸🌹🔹-🔸 🎥 ❌منهای هفته بسیج ✅مسؤلیت از زبان رهبری 🔻 یک شخص نیست... 🔹 یک عنوانه، یک شخصیته 🔸مسؤلیت حفظ و است 🔺شغل اصلی مقابله با بخش های ناساز با انقلاب است 📢 مرحله ن.روشنگری ثامن 🍃 🎥🍃 @masjedol_reza
🔵ضعف دشمن در برابر «ابرحریف»🔵 🔶دو روز گذشته اخباری مبنی بر بیماری رهبر معظم انقلاب اسلامی از سوی رسانه‌های مطرح شد که مقدمه گمانه‌زنی‌هایی بی‌پایه و اساس در سطح رسانه‌های خارجی و شبکه‌های اجتماعی گشت. 🔶گزاره خبری: هفته‌نامه آمریکایی نیوزویک روز گذشته بر اساس توییت جعلی یک اکانت عربی مدعی شد که آیت‌الله رهبر معظم اسلامی به لحاظ در شرایط خوبی به سر نمی‌برد و به همین دلیل قدرت را واگذار کرده است. 🔴 با علم بر اینکه این خبر کذب است، مطلب را به نقل از یک اکانت نقل کرده و پس از چند ساعت، ذیل مطلب خود نوشت که نمی‌تواند این ادعای اکانت توییتری را تأیید کند. ادامه مطلب👇👇👇 https://basirat.ir/fa/news/326671/ ✅‌‌کانال ناحیه سلمان را به بهترین دوستان و همکاران خود سفارش کنید.💐 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅‌┄ 🇮🇷 @salmangap
🌸🍃 🍃 [• •] مانده‌ایم🇮🇷 و اهل کتمان نیستیم👌 از مسیرِ آمده🔰 هرگز نیستیم☺️ داریم و به😔 درد خویش می‌بالیم ما✋ درد داریم پس👇 محتاج درمان نیستیم😌 روز اول با امام 🌱 پیمان بسته‌ایم👋 اهل کوتاه آمدن از🌀 و پیمان نیستیم😎 [12فروردین، روز به ثمر نشستن خون ، روز بعثت و روز استقرار حکومت گرامی باد 🌸] نشر حداڪثری •••••👇👇👇••••• 🆔 Eitaa.com/Samen_Razavi 🆔 Sapp.ir/Samen_Razavi 🆔 Rubika.ir/samen_razavi 🆔 T.me/Samen_Razavi 🍃 🌺🍃
حکمت های علوی دانایی ریشه ی همه ی خوبی ها و نادانی ریشه ی همه بدی هاست . غررالحکم ج ۱ ص ۸۱۸ حضرت علی ع هیچ خطری برای جامعه ی اسلامی همچون خطر بر سرکارآمدن افراد فاقد اهلیت و یا کم صلاحیت نیست . ۱۴٠٠ در اینستا به پیج https://instagram.com/gol_._narges در توئیتر https://twitter.com/RasoulHoseini4 بپیوندید
سناتور میچ مکانل عضو ارشد جمهوری خواهان سنای آمریکا بیان کرده : اگر انقلابیون حامی رئیسی دولت ایران را به دست گیرند ، مشکلات اقتصادی ایران را حل کرده و از زیر فشار تحریم ما خارج می شوند ، ما باید جلوی این کار را بگیریم ۱۴٠٠
🕊💚🕊💚﷽💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊 🕊 📚 🔹 ساعت از یک بامداد می‌گذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمه‌شب رؤیایی، خانه کوچک‌مان از همیشه دیدنی‌تر بود. روی میز شیشه‌ای اتاق پذیرایی ساده‌ای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر نبود دلم می‌خواست حداقل به اینهمه خوش‌سلیقگی‌ام توجه کند. 🔹 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکی‌اش را می‌دیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس می‌شد. می‌دانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمی‌اش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکی‌اش همیشه خلع سلاحم می‌کرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی خوندی، بسه!» 🔹 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام نشدید، شاید ما حریف نظام شدیم!» لحن محکم وقتی در لطافت کلمات می‌نشست، شنیدنی‌تر می‌شد که برای چند لحظه نیم‌رخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد. 🔹 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت باز بود و ردیف اخبار که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این می‌خوای کنی؟» و نقشه‌ای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«می‌خوام با دلستر انقلاب کنم!» نفهمیدم چه می‌گوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بی‌مقدمه پرسید :«دلستر می‌خوری؟» می‌دانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمی‌خوام!» 🔹 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه می‌رفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه بی‌نتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم می‌رسید!» با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشه‌ها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچه‌بازی فرق داره!» 🔹 خیره نگاهش کردم و او به خوبی می‌دانست چه می‌گوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچه‌بازی می‌کردیم! فکر می‌کنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به ضربه زدیم!» در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاس‌ها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و درافتادیم!» 🔹 سپس با کف دست روی پیشانی‌اش کوبید و با حالتی هیجان‌زده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریه‌ای یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیال‌انگیز آن روز‌ها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمی‌دونی وقتی می‌دیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی می‌شدم! برا من که عاشق بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!» در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!» 🔹 تیزی صدایش خماری را از سرم بُرد، دستم را رها نمی‌کرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر قید خونواده‌ات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترک‌شون کردم!» مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی‌توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :« هم به‌خاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»... ✍️نویسنده: 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊💚🕊💚🕊 امیدوارم دوستش داشته باشین
🕊💚🕊💚﷽💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊 🕊 📚 🔹 صورت و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمی‌رفت، در تمام این مدت از حضورش متنفر بودم و باز دیدن جنازه‌اش دلم را زیر و رو کرده بود که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، غریبانه گریه می‌کردم. از همان مقابل در اتاق، طاقتش را تمام کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت :«مسکّن اثر کنه، می‌برم‌تون خونه!» 🔹 می‌دانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده و می‌ترسید کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود. از تنهایی این اتاق و خلوت با این زن خجالت می‌کشید که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست :«مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیش‌تون!» و دل من پیش جسد سعد جا مانده بود که با گریه پرسیدم :«باهاش چیکار کردن؟» 🔹 لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمی‌شد با اینهمه سعد، دلم برایش بتپد که با لحنی گرفته پاسخ داد :«باید خانواده‌اش رو پیدا کنن و به اونا تحویلش بدن.» سعد تنها یکبار به من گفته بود خانواده‌اش اهل هستند و خواستم بگویم که دلواپس من پیش‌دستی کرد :«خواهرم! دیگه نباید کسی بدونه شما باهاش ارتباط داشتید. اونا خودشون جسد رو به خانواده‌اش تحویل میدن، نه خانواده‌اش باید شما رو بشناسن نه کس دیگه‌ای بفهمه شما همسرش بودید!» 🔹 و زخم ابوجعده هنوز روی رگ مانده بود که با لحنی محکم اتمام حجت کرد :«اونی که به خاطر شما یکی از آدمای خودش رو کشته، دست از سرتون برنمی‌داره!» و دوباره صدایش پیشم شکست :«التماس‌تون می‌کنم نذارید کسی شما رو بشناسه یا بفهمه همسر کی بودید، یا بدونه شما اونشب تو بودید!» قدمی را که به طرف در رفته بود دوباره به سمتم برگشت و قلبش برایم تپید :«والله اینا وحشی‌تر از اونی هستن که فکر می‌کنید!» 🔹 صندلی کنار تختم را عقب‌تر کشید تا نزدیکم ننشیند و با تلخی خاطره خبر داد :«می‌دونید چند ماه پیش با مرکز پلیس شهر تو استان درعا چیکار کردن؟ تمام نیروها رو کشتن، ساختمون رو آتیش زدن و بعد همه کشته‌ها رو تیکه تیکه کردن!» دوباره به پشت سرش چشم انداخت تا کسی نباشد و صدایش را آهسته‌تر کرد :«بیشتر دشمنی‌شون با شما ! به بهانه آزادی و و اعتراض به حکومت شروع کردن، ولی الان چند وقته تو دارن شیعه‌ها رو قتل عام می‌کنن! که چندسال پیش به بهانه توریستی بودن حمص اونجا خونه خریدن، حالا هر روز شیعه‌ها رو سر می‌برن و زن و دخترهای شیعه رو می‌دزدن!» 🔹 شش ماه در آن خانه زندانی سعد بودم و تنها اخباری که از او می‌شنیدم در گسترده مردم و سرکوب وحشیانه رژیم خلاصه می شد و حالا آن روی سکه را از زبان مصطفی می‌شنیدم که از وحشت اشکم بند آمده و خیره نگاهش می‌کردم. روی صندلی کمی به سمتم خم شد تا فقط من صدایش را بشنوم و این حرف‌ها روی سینه‌اش سنگینی می‌کرد که جراحت جانش را نشان چشمان خیسم داد :«بعضی شیعه‌های حمص رو فقط به‌خاطر اینکه تو خونه‌شون تربت پیدا کردن، کشتن! مساجد و حسینیه‌های شیعه رو با هرچی و کتاب دعا بوده، آتیش زدن! خونه شیعه‌ها رو آتیش می‌زنن تا از حمص آواره‌شون کنن! تا حالا سی تا دختر شیعه رو...» 🔹 غبار گلویش را گرفت و خجالت کشید از جنایت در حق شیعیان حرفی بزند و قلب کلماتش برای این دختر شیعه لرزید :«اگه دستشون بهتون برسه...» باز هم نشد حرفش را تمام کند که دوباره به صندلی تکیه زد، نفس بلندی کشید که از حرارتش آتش گرفتم و حرف را به هوایی دیگر کشید :«دکتر گفت فعلاً تا دو سه ماه نباید تکون بخورید که شکستگی دنده‌تون جوش بخوره، خواهش می‌کنم این مدت به این برادر اعتماد کنید تا بتونم ازتون مراقبت کنم!» 🔹 و خودم نمی‌دانستم در دلم چه‌خبر شده که بی‌اختیار پرسیدم :«بعدش چی؟» هنوز در هوای نگرانی‌ام نفس می‌کشید و داغ بی‌کسی‌ام را حس نکرد که پلکی زد و با مهربانی پاسخ داد :«هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط می‌گیرم برگردید پیش خونواده‌تون!» نمی‌دید حالم چطور به هم ریخته که نگاهش در فضا چرخید و با سردی جملاتش حسرت روزهای آرام را کشید :«ایران که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگی‌مون رو می‌کردیم که همه چی به هم ریخت، اونم به بهانه ! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو می‌کنن!»... ✍️نویسنده: 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊💚🕊💚🕊
🇮🇷 (۲) ♦️اتصال علی‌الدوام به 🔺️ معرفی الگوی عملی از مباحث بین‌الاذهانی در میان همه ملت‌ها و بین‌رشته‌ای در بین اغلب رشته‌های علمی و تربیتی است و برای اثربخش کردن و موفقیت در زندگی اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد. الگو عصاره محقق‌شدنی یک تفکر، دین، آیین و روش زیستن است و کار ویژه‌اش تکثیر نظیر خود است. امروز از منظر رقابت الگوها و سبک‌های زندگی، معرکه‌ای بین ایدئولوژی‌ها و مکاتب فکری ـ مذهبی و حتی قدرت‌های سیاسی در جهان درگرفته است. به تبع همین امر، امروز هر کس مُبلغ الگو و سبک زندگی خود در این دنیای رسانه‌زده است و بازار و هم داغ است و از فعالیت‌های مهم رسانه‌‌ در خدمت سرمایه، الگوپردازی‌های فانتزی و بزک‌شده و قالب کردن آنها به انسان‌هاست. 🔺️ حال اگر ملتی الگو نداشت یا داشت؛ اما به معرفی آن با زبان روز به جامعه‌ همیشه در حال جوان شدنش نپرداخت یا عده‌ای تصور کردند امکان الگو گرفتن از (ع) برای ما انسان‌های معمولی وجود ندارد، و دیگران الگوی بچه‌های ما خواهند شد. اگر از این منظر در اقیانوس وجود شخصی و سبک زندگی اجتماعی و حکومتی حضرت علی(ع) غور و غواصی کنیم، نکات و دُرهای ذی‌قیمتی به دست می‌آوریم. البته به تعبیر حضرت ما به این عجز خود واقفیم که فرمودند: «شما نمی‌توانید مانند من زندگی کنید، اما با تقوا و ورع سعی کنید در این مسیر همراه من باشید.» 🔺️از این جهت می‌توانیم از ایشان درس «» را یاد بگیریم و در مسیر رسیدن به آن، الگوی انسان کامل یا حداکثر مشابهت‌سازی با سیره و سبک زندگی ایشان گام برداریم. به نظر می‌رسد دشمنان اسلام زودتر از ما و این الگوها را دانسته‌اند و درصدد ، و تغییر شخصیت حقیقی و حقوقی آنها در ابعاد گوناگون هستند و این خط سیر از زمانه معاویه تا الان، بی‌وقفه استمرار داشته است و تنها، ابزارها و شیوه‌ها فرق کرده است. 🔺️ روزگاری دستگاه تبلیغی معاویه در شامات چنان روی شخصیت حضرت امیر(ع) کار کرده بود که به هنگام انتشار خبر ضربت خوردن آن مظلوم عالم در مسجد، شامی‌ها با تعجب به هم می‌گفتند: «مگر نماز می‌خواند که در مسجد ترور شود؟!» امروز نیز دشمنان و پیروان تفکر و سبک زندگی و حکمرانی معاویه در تلاشند با ابزارها و رسانه‌های جدید و به مراتب قوی‌تر از آن موقع در پرتو وارونه‌نمایی شناختی هم شخصیت این الگوها را و هم و متأسی از آنها را که تلاش می‌کند پا جای پای آن بزرگواران بگذارد، تحریف و تخریب کند. تبیین یعنی دانستن همین واقعیت! و استمرار اتصال علی‌الدوام دنیوی و اخروی به این الگوهای صادق. ✍️ فتح الله پریشان ✋ 🔖 🔖 🔖 🇮🇷 ، 🖇 (۳۰) 🍃 💡🍃
15.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❀ ﴾﷽﴿ ❀ 📽: نمایش اغتشاش یک کار تمییز از بسیجیان مازندران از اتفاقاتی که در اغتشاشات رخ داد 🍁 ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ 👇👇👇 ┏⊰✾✾⊱━━━─»»»━━┓ 🆔 @mobahesegroup ┗━━─»»»━━━⊰✾✾⊱┛ https://eitaa.com/joinchat/1402208256Cb57404510b
🇮🇷🇸🇩 🔰چرا شروع جنگ را گرامی می‌داریم؟ 🔹در جهان معمولا پایان یا سالروز پیروزی در جنگ را گرامی می دارند و به علت تلفات و خسارات جنگ، یادآوری شروع آن جذابیتی ندارد.اما در کشور ما سالروز حمله ارتش بعث عراق به ایران در ۳۱ شهریور ،به عنوان یادبود دفاع مقدس گرامی داشته می شود،علت این امر را می توان این گونه‌ تحلیل کرد: 1⃣ روز ۳۱ شهریور۱۳۵۹،عراق به ایران حمله نکرد،بلکه ارتش بعثی صدام به نمایندگی از ابرقدرت های شرق و غرب یک جنگ جهانی علیه نوپای ایران به راه انداخت.لذا باید شروع این هجمه ی همه جانبه برای ثبت و حفظ در اذهان،هر سال یادآوری شود. 2⃣ شروع جنگ تحمیلی،موجب ایجاد بی نظیری بین مسئولان،اقشار مردم و نیروهای مسلح در کشور شد،که این الگو در سایر بحران های سیاسی، امنیتی و طبیعی نیز مورد بهره برداری قرار گرفت. 3⃣ شروع جنگ تحمیلی باعث ایجاد گفتمان مقاومت اسلامی،برگرفته از فرهنگ عاشورا شد،که این مقاومت اسلامی به عنوان نسخه ی موفق در سایر کشورهای اسلامی نیز استفاده می شود. 4⃣ دفاع مقدس ثابت کرد با رهبری الهی و همراهی امت فداکار و مسلمان،می توان بدون داشتن سلاح های پیشرفته و غیرمتعارف،استراتژی های ابرقدرت ها را با شکست روبرو ساخت. 5⃣ دفاع مقدس آغازی بر احیای اسلام سیاسی ،شکل گیری بیداری اسلامی و سقوط حکومت های دست نشانده استکبار است. 6⃣ دفاع مقدس پایان یافت،اما تهاجم دشمن علیه ملت ایران تمام نشده است.ماهیت جنگ علیه ملت ایران به جنگ ترکیبی که مجموعه‌ای از جنگ سیاسی ،اقتصادی،امنیتی و رسانه‌ای می باشد تغییر شکل داده است.   🔹تقابل حق و باطل دائمی و مستمر است و جنگ همواره مذموم‌ و در مقابل دفاع امری مقدس است.لذا امروز باید در مقابل جنگ ترکیبی دشمن،دفاع ترکیبی انجام دهیم.دشمنی که در آخرین نمونه یک رخداد اجتماعی (فوت مهسا امینی) را به پدیده‌ای امنیتی تبدیل و کشور را چندین روز دچار چالش و حواشی کرده است.تجربه دفاع مقدس می تواند یک چراغ راه و الگویی مناسب برای دفاع ترکیبی در مقابل تهاجم هوشمند و ترکیبی دشمن باشد. ✍🏼 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 https://eitaa.com/masjedol_reza
جنگ‌های پیامبر سخت‌تر بود یا امیرالمؤمنین؟ ⁉️ چرا کار امام خمینی بعد از ، سخت‌تر از مبارزات قبل دوران شاه بود؟؟! ✅ بصیرت تشخیص حق از باطل نیست بلکه تشخیص حق از حق‌نماست... 🔰 برشی از سخنرانی به مناسبت ۹دی، روز و میثاق امت با ولایت