مسجود
#بنواز
#بنواز
تصدقت گردم!
از نطفهگی بطی به دریایِ غمت فتاده بودم و منتظر تا مطربی کنی، چنگ به سه تار بری ، اذن چاووش خوانی دهی و این بط را به آواز بنشانی! تا صدای ناخوش وی چون بلال نزد خدایِ عزَّوجلّ خوش آید که «انَّ سینَ بلالِِ عند الله شینٌ»
ای ملیک مقتدر!
به درگاه ملوکانه ات؛ همهی طاووس ها چون مگسَند و فرمان بردارِ کُشتارِ نمرود ها! که نفْس بندگان را اگر فرعَنَت، امپراطور نباشد؛ نمرود ها در آنجا بنشسته اند! حال من چه گویم که در این مُلک، مگسی بیش نیستم!؟ این مصرع به درگاهت روا بُوَد که مرا امید بندگی و جواز نوکری بداد تا بدان به باب القبلهی چشمانت مقیم بگردم! «کاندرین مُلک چو طاوس به کار است مگس!»
ای نام تو وفور خیرات بر انام، ای افواج ذکر تو ضربان ناخدا در امواج! و ای چرخش نگهت ، چرخش روزگار! ای قبض و بسط چشمانت مدبر اللیل و النهار و ای دستور «کن» برایَت اقرب از «کلمحِ البصر» و عالمی پدیدار از «فیکونت» ، سگ های حریمت را نگاهی نیست؟! آهی که هست!!
مرا به تشریک مفتخر کردهای تا از پائین خیزران، رو به شما آواز کمیل کنم؛ «بِاسْمائِكَ الَّتى مَلَأَتْ ارْكانَ كُلِّ شَىءٍ»! رخ را در رویایی بنمای تا از این شرک خلاصی یابم و «عبدٌ من عبیدِ ابیعبدالله» گردم! و در منام مرا آبی حیاتی ده تا آن را معبرین، تعبیر به علم برند تا عبور کنم و آن را پس زده و فقط به رُخَت بنگرم! مات و مبهوت!
و در بیداری، آنجا که در دارالمجانین، به تقلید از عابس، برهنهگان نام تو را یکصدا جار می زنند؛ ما را شراب ده! شرابی که شروعش «رحیق مختوم» است و پایمش «خاتمه مسک»! ماء طهور است «فضلوا ماء» خُدّامت! و رحیق مختوم است کُلمن های نارنجی حرمت، که زائرینَت یسقون منها.
اما
بین النهرین تورا تشنه کشتند تا قتل هابیل فراموش گردد و اقتدار کشتی نوح به تجمیعِ همه را به تاریخ بسپارند، عصایِ موسی را با تمسخر به رمالی و جفّاری نسبت دهند و نفْسِ عیسی را سِحر خوانند و آیات محمد را جادو!
تو اما از بالای نی «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا» تلاوت کردی تا جَدّت به جِدّ از امتش راضی باشد! از برای شفای مردگان تربت آوردی و برای نجات امت از دریا «سفینه النجاه» شدی! برادرت عباس را به آب فرستادی تا یدان مقطوعش جای ید بیضاء را پر کند. از برای شفاعت عاصیان، فرزند شیرخوارت را به بالایِ دست بردی تا دست گیر عالمی گردد، تا آنجا که چنان ناله ات بلند شد و آسمان طنین دعه یا حسین گشت.