eitaa logo
مسجود
210 دنبال‌کننده
135 عکس
4 ویدیو
2 فایل
تصدقت گردم! این یادداشت ها، آئینه‌یِ تمام نمایِ من هستند، همیشه پر از غلط املایی، نگارشی و محتوایی! غلط‌هایی که فقط تو آن‌ها را پوشاندی.. راه ارتباطی: @Masjoudrahmani
مشاهده در ایتا
دانلود
کلاه انداختم بالا که یعنی شادم از وصلش ندانستم که می راند ز درگه بی کلاهان را
نگاهی، بوسه‌ای، آغوش گرمی، صحبتی، چیزی از این‌ها گر مهیا نیست بر قتلم بیا یک شب
در عقرب است باز قمر، کار ما گرفت زلفش به رخ شکست، چه نحس مبارکی
مبین به چشم نجاست به نفس ما که گرفت هزار صید برایت سگ شکاری ما
بغیر گریه رهی نیست سوی این آئین ندیده‌ای که‌ مگر خفته است کیش در آب
صلی الله علیک یا اباعبداللّه یاغی نی ام، ترحمی ای پادشاه حُسن گردن کشیده ام که تماشا کنم تو را
معنی سگ نجف باش، تا شیرِ شرزه باشی گنجشکِ آن شریعت، حکم عقاب دارد با توبه چون بسازم، در وادی تصرف در کوزه سرکه کردم، دیدم شراب دارد دستی ز تو نبردیم، گفتی قمار کافی است دستی دگر ببازان مارا ثواب دارد
صلی اللّه علیک یا فاطمه الزهرا(س) ز کوران نیز در ستر تجلی گشته او پنهان که ممکن بود دیدارش دهد چشمی به کورانش به امکان زنی دل داده ام کز شدت اعجاز جمل را در ته سوزن کند با بار کوهانش
صلی اللّه علیک یا فاطمه الزهرا(س) اهل مدینه فاطمه‌ام را نظر زدند با برق چشم، خرمن جان را شرر زدند در اول ربیع، خزان شد بهار من ماه مرا به آخر ماه صفر زدند بهر تسلّی دلِ زهرا یهودیان با هیزم و لگد به عزاخانه سر زدند از چوب، خون تازه روان شد به روی خاک از بس که با غلاف به پهلوی در زدند دیدند که با تو راه به جایی نمی‌برند نزدیک‌تر شدند و سرت را به در زدند زهرا نبود آن‌که بیافتد به روی خاک سیلی به صورت زن من بی‌خبر زدند تا آمدم به خویش، جمالش کبود شد بدسیرتان جمال مرا بی‌خبر زدند هر قدر گفت دختر پیغمبرم نزن اهل مدینه فاطمه را بیشتر زدند این جای دست‌های فلانی فقط نبود این نقش را مُسَلّم چندین‌نفر زدند معنی ورشکسته چو خواهی مرا ببین سرمایه‌ی امیدِ مرا از کمر زدند مردی که هیچ ضربه به پشتِ کسی نزد زهراش را جماعتی از پشتِ سر زدند افتاد روی جفت علی لنگه‌ی دری از بس که جفت‌جفت و فُرادی به در زدند   اهل مدینه با همه‌ی کینه‌های خود سرو رشید باغ مرا با تبر زدند
تمنا از علی هم صحبتی با اوست خود ورنه شفاعت می کند پیش از علی ، ام البنین ما را
صلی الله علیک یا امیرالمؤمنین علیه السلام پر از سیاه و سپیدیم همچو عرصه شطرنج پر از نشاط و امیدیم و پر ز غصه و از رنج خرابه ایم و پر از مار و کژدم و اثر گنج بیا که ساعد و بازو و روی و پنجه و آرنج نهاده ایم چنان سگ سر مزار تو هر پنج شکسته می دمد از من دلی که ناله ندارد شکسته باد سری کز درت حواله ندارد خراب باد دلی کز رخت پیاله ندارد قلم، دوات و خط و کاتب و رساله ندارد مگر به باد رود جمله بر نثار تو هر پنج سکوت محض دویده است در خیال تبسم تبسمی که رسد خنده بر کمال تبسم نداد جاه تو بر عاشقان مجال تبسم حواس جمع شد از لطف پایمال تبسم حواس خمسه ما ذبح خنده دار تو هر پنج بریز در قدحم باده ای حکومت کامل بکش به صفحه من خطی از سلاسل باطل مرا خلاص کن از این سلاسلم ز مراحل وجود و نیستی و دوزخ و بهشت و منازل اگر تو حکم کنی می شود غبار تو هر پنج نبی نبی شده از تو ز توست مرسل مرسل تویی مفصل خالص تویی خلاصه مفصل چنین شده است مبرهن چنین شده است مسجل تشیع و حنفی مالکی و شافع و حنبل نهاده گردن خود زیر ذوالفقار تو هر پنج نجف به رقص درآرد مرا به رغم کسالت ز لطف کم نگذارد علی به رغم جلالت به اختیار کشیدم ز جبر خویش خجالت خلیل و موسی و عیسی و نوح و ختم رسالت نشسته در علم جبر و اختیار تو هر پنج برون علیست ز حرف و برون علیست ز اوصاف برون ز ننگ محیط و برون ز حیطه اطراف برون ز غیر به جز خود هم از خلائف و اسلاف بهشت و دوزخ و دنیا و هم جهنم و اعراف به هیچ نیز نیرزند بی کنار تو هر پنج چو جبرئیل به شوقت شکفته آید و رقصد چه جای عیب که چون من تو را ستاید و رقصد فقط نه دوست به مردن غزل سراید و رقصد به روز واقعه مرحب زره گشاید و رقصد حواس خمسه عالم به چنگ تار تو هر پنج درآ به مجلس ما بر خلاف رای ستیزان نشسته اند غلامان ستاده اند کنیزان به سلطه تا که نشستی نشست ناز عزیزان صراط و نامه اعمال و قبر و محشر و میزان قیام کرده تماما به افتخار تو هر پنج به اعتبار تو منبر به اعتبار تو گنبد به اعتبار تو آتش به اعتبار تو معبد به اعتبار تو شد هر که شد رسول مؤید خلیل و موسی و عیسی و نوح و حضرت احمد گرفته اند نبوت به اعتبار تو هر پنج اگر طهور شود منجسی به آب مضافی رسد عدوی علی از کدورتش سوی صافی ببند کام و مزن نزد شاه حرف اضافی بحار و مختصر و عروه و مکاسب و کافی عریضه ایست که افتاده در بحار تو هر پنج بیا که خون دلم میچکد ز خنجر بالغ به سلطه تو درآمد فلک بدون مبالغ شدی بدون مبالغ ز دست مسئله فارغ فقیه و صوفی و غداره بند و عام و نوابغ بدون دام شده یک سره شکار تو هر پنج چه لعبت است نمودی به دوستان نحیفت چگونه بار کشم زیر عشوه های ظریفت مرا به خواب نمیشد شوم به غصه حریفت بیا که ابرو و خال و خط و دو چشم شریفت هدر نموده مرا مثل خون به کار تو هر پنج به جز تو کیست در این بزم قدس لایتغیر به جز تو کیست به کیفیت اینقدر همه حیدر به جز تو کیست همه فرع و اصل و جزء و کل آخر حسین و زینب و عباس و اکبر و علی اصغر نشسته اند همه داخل مزار تو هر پنج