💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
ناصر: #قسمت_ششم سه هفته از عقد مهناز گذشته بود.. هنوز دعاها هیچ تاثیری نکرده بودند و من هیچ خواستگا
#قسمت_هفتم
حرفهای معمول و تعارفات معمولی رد و بدل شد .. مامان صداش رو کمی بالا برد و گفت زهره جان چای بیار برای مهمونامون...
فنجونهایی که آماده کرده بودم رو پر چای کردم و تو آینه ای که به دیوار آشپزخونه بود روسریم رو مرتب کردم ..
با سر پایین سلام دادم .. یه خانم پیر و هیکل درشت با یه خانم جوون کنار هم نشسته بودند.. خیلی خشک جوابم رو دادند نگاهشون قفل شده بود روی صورتم ..
مرد جوونی کنار دایی نشسته بود که هیکل درشتی داشت و چاق بود .. وقتی سینی رو جلوی صورتش گرفتم نگاهش کردم .. رنگ پوستش تیره بود و چشمهای ریزی داشت اصلا از چهره اش خوشم نیومد ولی وقتی ازم تشکر کرد از شنیدن صداش هیجان زده شدم .. چقدر صدای گرم و دلنشینی داشت این باید خواننده ای چیزی میشد ...
مامان با دست زد به کنارش و گفت بیا اینجا بشین ..
با سر پایین کنار مامان نشستم زن جوون که خیلی شبیه مرد جوون بود گفت ما اومدیم تو رو ببینیم سرت رو بلند کن ..
سرم رو بلند کردم و نگاهش کردم خواهرش بود... از ظاهرش مشخص بود که ازدواج نکرده ..
زن مسن گفت نسرین جان حتما خجالت میکشه چیکارش داری..
رو کرد به مامان و گفت منم مثل شما چند ساله همسرم رو از دست دادم هیچ کدوم از بچه هام هم ازدواج نکردند و منم بی تجربه ام ریش و قیچی رو سپردم دست خان داداشتون ..
دایی تسبیحش رو تکونی داد و گفت خواهش میکنم اگه اجازه بدید این دو تا برن چند کلمه ای حرف بزنند مهم خودشون دو تا هستند ..
به اتاق کناری رفتیم .. مرد جوون که اسمش حسین بود موقع نشستن دکمه ی شکمش باز شد .. نیم خیز شد و دکمه رو بست و با خجالت گفت این چاقی هم از بچگی واسه ما دردسر شده ..
دلم براش سوخت .. اونم مثل من بود با ضعفها و ایرادهای ظاهری که باعث خجالتش میشد ..
لبخندی زدم و گفتم شما که خوبید زیاد چاق نیستید..
با هیجان خندید و گفت واقعا ؟خوبم به نظرتون..
برای اولین بار مستقیم نگاهش کردم و گفتم از دید من آره...
چند ثانیه تو چشمهام خیره شد و گفت با چشمهای قشنگتون خوب میبینید ..
اولین بار بود که یه جنس مخالف جمله ی قشنگی بهم میگفت .. خون به زیر پوستم دوید و حس گرما کردم ..
سرم رو پایین انداختم و بقیه حرفهاش رو گوش کردم ولی تمام حواسم تو همون جمله گیر کرده بود و هی تو ذهنم تکرار میشد ..
تصمیمم رو گرفته بودم اگر اونا منو میخواستن جوابم مثبت بود...
تا از اتاق برگشتیم مامان حسین بلند گفت هان چی شد پسندیدی؟؟
حسین لبش رو گزید و آروم گفت زشته ....
••-••-••-••-••-••-••-••
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_هفتم حرفهای معمول و تعارفات معمولی رد و بدل شد .. مامان صداش رو کمی بالا برد و گفت زهره جان چ
#قسمت_هشتم
حسین لبش رو گزید و آروم گفت زشته.. این چه سوالیه؟
مامانش خندید و گفت وا .. چرا زشته .. بالاخره باید بدونم نظرت چیه؟
نسرین زد به پای مادرش و گفت خونه میپرسیم الان ولش کن ..
از رفتارهاشون حس بدی گرفتم.. مطمئن بودند که نظر من مثبته ...
دایی گفت بله .. هم شما نظر حسین آقا رو بپرس هم خواهرم با زهره صحبت کنه و ببینه نظر اون چیه...
حسین که کنار دایی نشسته بود سرش رو نزدیک دایی برد و آهسته چیزی گفت ..
دایی لبخندی زد و گفت باشه .. فردا انشاءلله ..
برخلاف خانواده اش نسبت به حسین حس خوبی داشتم ..
بعد از رفتنشون رامین گفت پسر خوبی بود ولی خیلی چاق بود رضا به حرفش خندید و گفت سازمان گوشت و چربی بود ..
هر دو بلند خندیدند .. ناراحت شدم و بدون حرف از پله ها بالا رفتم .. صدای مامان رو میشنیدم که هر دوشون رو دعوا میکرد ..
فردا ظهر دایی به خونمون اومد خوشحال بود سلام که دادم لپم رو کشید گفت چطوری عروس خانوم ..
خجالت کشیدم هم از کلمه ی عروس خانوم هم از اینکه دایی برای خوشبختی من تلاش میکنه ولی من دعایی که ممکنه باعث بدبختی دخترش بشه رو سر سفره عقد گذاشتم ..
دایی گفت که حسین منو پسندیده .. همون دیشب ازم خواست که نظر تو رو هم بپرسم .. نظرتون چیه؟
مامان گفت والا چی بگم ما که زیاد نمیشناسیم ولی به نظر پسر خوبی میومد...
دایی گفت منم دورادور میشناسم خودتون برید از کوچه شون ، مغازه های اطراف مغازه حسین پرس و جو کنید ..
مامان گفت مگه مغازه داره؟
_اون شب که بهت گفتم یادت رفت پارچه فروشی داره ..
دایی سکوت ما رو که دید گفت خوب جوابتون چیه؟
مامان نگاهی به من انداخت و گفت توکل به خدا .. بگو جوابمون مثبته....
••-••-••-••-••-••-••-••
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_هشتم حسین لبش رو گزید و آروم گفت زشته.. این چه سوالیه؟ مامانش خندید و گفت وا .. چرا زشته .. ب
#قسمت_نهم
خیلی زود بله برون کردیم و آماده شدیم برای عقد ..
تو همین مدت کم فهمیده بودم خواهر و مادر حسین اخلاق تند و زبون تلخی دارند.. حتی برادر حسین که همسن و سال من بود هم اخلاق خوبی نداشت .. نگران بودم و این موضوع رو به مامان گفتم ولی مامان میگفت تو قراره با حسین زندگی کنی و اونها هر طور که باشند نمیتونند به زندگی تو ضربه ای بزنند .. تو این چند باری که با حسین بیرون رفتم و تنها بودم اخلاق بدی ازش ندیدم جز لجبازیش.. حتی واسه یه خرید ساده با فروشنده لج میکرد و از مغازه بیرون میرفت ..
مامان میگفت همه ی مردها همینطورن ، کم کم بهتر میشه ...
روز عقد برای اولین بار وقتی خودم رو تو آینه دیدم از خوشحالی خندیدم.. موهام رو سشوار کشیده بود و کاملا صاف شده بود روی سرم تاج گل طبیعی گذاشت و لکهای صورتم کامل پوشیده شده بود ..
به خودم خیره شده بودم و فکر میکردم با یکی دوتا تغییر تو ظاهرم چقدر میتونستم زیبا بشم ..
پیرهن شیری رنگ حریر بلندی پوشیدم .. وقتی حسین به آرایشگاه اومد از تعجب چشمهاش گرد شده بود .. باهام دست داد و از پیشونیم بوسید و کنار گوشم گفت چقدر خوشگل شدی اصلا انگار یه کس دیگه ای ..
از تعریفهاش کیلو کیلو قند تو دلم آب میشد .. سوار ماشین که شدیم حسین تو آینه موهاش رو مرتب کرد و گفت من چطور شدم ؟
دستم رو روی دستش گذاشتم و گفتم مثل همیشه عالی ..
پشت دستم رو بوسید و گفت پس بزن بریم که زندگیمون رو برای یک عمر شروع کنیم ..
جشن عقد مفصلی بود .. همه شام دعوت بودند و گروه ارکستر تا شب یک سره آهنگ میزد .. بهترین روز عمرم بود ..
اندازه ی تمام سالها که احتیاج داشتم ازم تعریف میشد و حسین بدون اینکه بدونم سرویس طلای سنگینی رو به عنوان زیر لفظی برام خریده بود...
اون شب حسین خونمون خوابید ولی مامان اجازه نداد که توی یه اتاق بخوابیم ..
این کار مامان خیلی به حسین برخورد و تا چند روز خونمون نیومد ..
وقتی بعد از سه چهار روز اومد یک ساعت بیشتر نموند و گفت که زودتر آماده بشید سر سه ماه مراسم عروسی رو برگزار میکنه ..
هم خوشحال بودم هم ناراحت ..
خوشحال از اینکه زودتر سر و سامون میگرفتیم... ناراحت از اینکه مامان فرصت کمی داشت برای تهیه جهیزیه...
بالاخره این سه ماه گذشت و قرار شد عروسی رو ساده برگزار کنیم و بعد از ظهرش برای ماه عسل به مشهد سفر کنیم ....
••-••-••-••-••-••-••-••
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#داستان_آشنایی 😍❤️
اخرای سال ۶۲بود هفده سالم بود که یه همسایه جدید برامون اومد دیوار به دیوار ما. از دور دیده بودم دوتا دختر داره و یه پسر بچه، بیشتر از این بهشون دقت نکرده بودم، اون دوران سرم به کار خودم گرم بود.
چند ماه بعد من اومدنشون موقع امتحانات خرداد رو تخت حیاط نشسته بودم و درس میخوندم که صدای خنده یه دختری رو شنیدم، یواش از دیوار سرک کشیدم دیدم دختر همسایه با برادرش نشستن تو حیاط بازی میکنن دختر روسری هم سرش نبود موهای مشکیشو ریخته بود دورش.
نمیدونم بخاطر خنده اش بود موج موهاش بود یا جوونی خودم که درجا دلم رفت، بعد از اون دفتر کتابامو میزدم زیر بغلم میرفتم رو تخت حیاط بساط میکردم که مثلا درس بخونم ولی تمام مدت گوشم به صداهای خونه همسایه بود.
تو کوچه هم که میرفتم میومدم چشمم به درشون بود شاید بیاد رد شه من ببینمش.
تا اینکه یه روز اتفاقی جلوی دبیرستان دخترونه محلمون دیدمش امتحانشو داده بود داشت میرفت خونه منم مثل سایه افتادم دنبالش، چیزی نمیگفتم قصدی هم نداشتم فقط میخواستم از دور ببینمش ولی اون متوجه من شد و فهمید که دنبالش میکنم، بعد اون حواسش جمع تر شده بود.
از دیوار یا پشت بوم که میرفتم دید بزنم معمولا متوجه میشد ولی بجای اینکه ناراحت بشه فهمیدم که به من بی میل نیست بدش نمیاد ارتباطمون بیشتر بشه.
روز آخر امتحانا تو کوچه از جلوش رد شدم یه نامه انداختم از دور دیدم دولا شد نامه رو برداشت، تو نامه هم هرچی شعر پشت کامیونی بود نوشته بودم
فرداش از سر دیوار تا سرک کشیدم منو دید یواشکی یه نامه گذاشت روی دیوار، از اونجا نامه نگاری های ما شروع شد.
نامه هامون چیز بدی نبود اون موقع پاک تر از این حرفا بودیم که فکرمون سمت چیزی جز دوست داشتن بره. گاهی باهم تو پارک قرار میزاشتیم فقط از کنار هم رد میشدیم کل ارتباط ما باهم همین بود.
یک سالی اینجوری گذشت، من سال آخر بودم اون سال سوم، یه روز که از دیوار نگاه کردم خودش بود نامه رو گذاشتم اومدم پایین هرچی صبر کردم جوابمو نداد نگو باباش دیده بود نامه رو بی صدا برداشته بود شبش اومد دم خونمون با بابام صحبت کرد.
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#دردو_دل_اعضا ❤️
سلام من یک زن کارمند هستم و۴۶ سالمه مشکلی که با همسرم دارم اینه که ایشون بسیار ولخرج می باشد ودر ۱۷ سال پیش خانه ایی ۱۱۰متری در منطقه ایی کم بهره خرید وباز سازی کرد و۶ دانگ خونه را به نام من کرد واز آن زمان به بعد من هرچه که پول در می آورم خرج می کند ومی گوید پول خونه را باید بدهی وماشین ثبت نام کردم وپولش رادادم به نامم کرده ولی می گوید مال تو نیست ومن هم زن بسیار صرفه جو وباحساب خرج می کنم الان چند ملک دیگر شوهرم دارد که من هم برای تهیه آنها کمکش کرده ام ولی به مدت یکسال است که کارت بانک ام را بهش نمی دهم ایشون دیگه به من از کارها ودارای هایش نمی گوید وخو دش را با گوشی سرگرم می کند
از او کادو که می خواهم می گوید تو پول داری ونیازی نیست وبه روحیات من توجه نمی کند بااین که برای دخترانمان از هیچ محبتی وکادویی دریغ نمی کند از اوناامید شده ام ومی دانم که دیگر علاقه ایی به من ندارد واز این که او فقط به عنوان یک کارت بهم نگاه می کند از پول دلر بودنم متنفر میشوم از او خواهش کردم باهم وقت بگذرانیم ویا دسته گلی برای سالگرد ازدواج بگیرد ولی ایشون بی توجهی می کند به دخترم اجازه می دهد به طور دائم با دوستانش به کافی شاپ بروند واینترنت به طور مام شارژ می شود وهیچ نظارتی بر کار شون نمی کند ودختران ازمن متنفر شده اند وهیچ مهارتی جز آشپزی ندارند ودر ایراداتی که بهشون می گیرم حرف های پدر شون را به من می زنند سردرد های میگرنی در قبل از قاعدگی بسیار اذیتم می گن
تومور در سینه دارم واز زندگی بااین مرد واصلاح شدنش ناامید شده ام شاید وقتی این را شما می خوانید من وضعیت دیگری داشته باشم
تواین روزعزیزبرام دعاکنید🙏🏻
••-••-••-••-••-••-••-••
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
سوال – درخصوص اهمیت عید غدیرخم توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – نقش حضرت علی (ع) قطعاً نقشی بی بدیل و بی نظیری بوده است . زمانی که پیامبر اسلام (ص) مبعوث شدند ، چه شخصیتی بوده که حرف اول را می زده و حلال مشکلات بوده است ؟ همه ی کارها و محوریت ها بعد از پیامبر (ص) مختص حضرت علی (ع) بوده است . قطعاً ما معتقد هستیم که پیامبر (ص) اولین شخصیت عالم بوده و از ضروریات دین ما هستند. ما نمی خواهیم احیاناً مقام پیامبر(ص) را پایین بیاوریم . امیرالمومنین (ع) می فرمایند که من شاگرد پیامبر و تربیت شده ی ایشان هستم و هرچه دارم از پیامبر (ص) است . اینکه می گویند ما درباره ی حضرت علی (ع) غلو می کنیم و یا ایشان را بالاتر از پیامبر (ص) می دانیم، یک اتهام است . در اصول کافی آمده که حضرت علی (ع) می فرمایند: اَن عبدٌ من عبید محمد (ص) . من بنده ای از بندگان پیامبر هستم. پیامبر اسلام بعنوان اولین شخصیت عالم هستی می فرمایند : آن کسی که در همه جا و همه وقت بیش از همه من را یاری کرد و مکتب خدا و توحید را به ظهور رساند ،علی (ع) بوده است . تعابیری که در مورد امیرالمومنین (ع) وجود دارد در مورد احدی از اطرافیان پیامبر نیامده است . خوشبختانه اکثر این روایات توسط اهل سنت نقل شده است . پیامبر (ص) فرمودند :علی (ع) از بهترین انسان ها است ، کسی که او را انکار کند در واقع پیامبر را رد کرده و کافر شده و یا ناسپاسی کرده است . آن چه مسلم است چنین فردی در مقابل کلام خدا و پیامبر (ص) ایستاده است . در مورد علی (ع) داریم که علیٌ مع الحق و الحقُ مع العلی … هم امیرالمومنین (ع) با حق است و هم حق با علی (ع) است. محوریت حق از آن امیرالمومنین (ع) بوده و میزان و سنجش ایشان هستند. هر طرفی که ایشان دور بزند ، حق با او دور خواهد زد . یعنی محال است که علی (ع) از حق جدا شود . تعبیر دیگری که اهل سنت نقل کرده اند این است که علیٌ مع القرآن و القرآن مع العلی . همیشه قرآن با علی (ع) بوده و علی(ع) با قرآن بوده است . قرآن یک صورت لفظی دارد که همین مصحف شریف است و یک تجسم خارجی دارد که وجود نازنین امیرالمومنین (ع) است . وجود پیامبر (ص) و علی (ع) تجسم خلق و خوی قرآنی است . در روایتی داریم که اگر همه ی امت در محبت امیرالمومنین (ع) اتفاق می کردند ، خدا آتش جهنم را خلق نمی کرد . یعنی جهنم برای کسانی است که علی را انکار کرده اند و برتری امیرالمومنین (ع) را نپذیرفته اند و محبت ایشان را در دل و جان خود ندارند. در واقع آتش جهنم برای دشمنان امیرالمومنین (ع) است . در روایت داریم که مأمون از امام هشتم (ع) سوال کردند که حدیثی از جّد شما پیامبر (ص) نقل شده که فرمودند: امیرالمومنین تقسیم کننده ی بهشت و جهنم است ، این روایت چه معنایی دارد ؟ امام رضا (ع) فرمودند : حبهُ و بغضُ . هرکسی که از صمیم دل و باعمل طرفدار امیرالمومنین (ع) است قطعاً به طرف بهشت می رود و طبق روایات نتیجه ی کار او بهشت خواهد بود و هرکسی که فضایل امیرالمومنین (ع) و جایگاهی را که خدا و پیامبر (ص) برای او معین کرده اند قبول نکند خواه ناخواه مسیر او آتش جهنم خواهد بود . طبق صریح قرآن ، سوره ی مبارکه ی مریم (ع)، تمام انسان ها باید در روز قیامت از پل صراط که بر روی جهنم کشیده شده عبور کنند ، هر راهی جواز عبوری دارد ، جواز و گذرنامه ی عبور از پل صراط، حب امیرالمومنین (ع) است . امیرالمومنین (ع) تجسم همه ی خوبی ها ، مظهر آیات و صفات ، جان و باطن پیامبر است . در روایت داریم که خدا روح انبیاء را با محبت امیرالمومنین (ع) آزمایش کرده است ، هرکسی بیشتر ایشان را پذیرفته است درجه ی او بالاتر رفته است . در روایت داریم که اگر انبیاء ولایت امیرالمومنین (ع) که نماینده ی خدا است را قبول نکنند از پل صراط عبورنخواهند کرد . تعبیری که پیامبر ما در خطبه ی غدیر بیان کردند این است که علی(ع) از همه ی شما بیشتر من را یاری کرده است . یک مورخی که مسلمان هم نباشد اگر تاریخ زندگی پیامبر را بررسی کند متوجه خواهد شد . شخصی با خصوصیات پیامبر(ص) و با سن و سال ایشان در مکه ظهور کردند . افرادی ایشان را اذیت و آزار کرده و نفاق به خرج دادند و برخی نیز از روز اول مال و جان و هستی خود را فدا کردند . اول کسی که به پیامبر ایمان آورد و ایشان را یاری کرد امیرالمومنین (ع) بود . کدام شخصیت به جای پیامبر(ص) خوابید و جان ایشان را حفظ کرد؟ کدام شخصیت مانند پروانه در جنگ احد به دور پیامبر(ص) گشت؟ ایشان نود ضربه تیر و نیزه بر بدن خود خرید و خود را بلاگردان جان پیامبر(ص) قرار داد . لافتی الا علی و لا سیف الا ذوالفقار را به همین خاطر جبرئیل در خصوص ایشان گفته است . کدام شخصیت قلعه ی خیبر را فتح کرد ؟ طبق تاریخ ، روز اول پیامبر(ص) ابوبکر را با لشکر و تجهیزات برای فتح خیبر فرستادند . اما ابوبکر گفت: این کار از عهده ی من خارج است . روز دوم عمر را با امکانات و تجهیزات فرست
اند . رفت و او گفت از عهده ی ما خارج است . روز سوم پیامبر (ص) فرمودند : من کسی را می فرستم که خدا و پیامبر او را دوست دارد و او هم خدا و پیامبر را دوست دارد ، کرار بوده و غیر فرار است و تا فتح نکند باز نمی گردد . ایشان امیرالمومنین (ع) را صدا کردند و پرچم را دست ایشان دادند . طبق همه ی تواریخ امیرالمومنین (ع)فرمودند : من در قلعه ی خیبر را به قوه ی جسمانی نکندم بلکه به قوه ی ربانی کردم . دری که چهل نفر آن را باز و بسته می کردند ، تکان دادند و از جا در آوردند . کدام شخصیت عمربن عبدود را هلاک کرد؟ زمان پیامبر (ص) حضرت علی جایگاه ویژه ای داشتند . پیامبر فرمودند : علی هم ،از همه بیشتر من را یاری کرده، هم از همه به من نزدیکتر بوده و هم عزیزترین شما بر من است . در خصال شیخ صدوق است که پیامبر (ص) فرمود: یا علی هفتاد فضیلت را خدای متعال بر شما مرحمت کرده که یکی از آنها این است : من در دنیا و آخرت از شما بی نیاز نیستم . در دنیا همه ی کارها در دست تو است و در آخرت نیز به اذن خدا و پیامبر به دست با کفایت تو است . همه ی صفات و قدرت ها را خدا در وجود این بزرگوار قرار داده است . امیرالمومنین (ع) جان ، باطن و روح پیامبر (ص) است . برخی فکر می کنند که پیامبر(ص) فقط در غدیرخم حضرت علی (ع) را معرفی کردند . این اشتباه بزرگی است . پیامبر (ص) از ابتدای مبعوث شدن تا پایان عمر خود زباناً ، قولاً و عملاً در خصوص جانشینی خود حرف زدند . یکی از موارد مهم آن عید غدیر بوده است . همه ی اهل سنت نقل کرده اند که روز اولی که پیامبر(ص) مبعوث شدند اقوام خود را جمع کردند و فرمودند: اولین کسی که به من ایمان بیاورد جانشین من خواهد بود. اولین کسی که ایمان آورد امیرالمومنین (ع) بود. پیامبر اسلام در جای جای زندگی خود و در هر مناسبتی می فرمودند که علی (ع) جانشین من است . این مطلب کراراً در روایات شیعه و سنی آمده است . پیامبری که در حد اعلای عقلانیت و علم قرار داشته و همه چیز را خداوند به او مرحمت کرده ، پیامبری که برای ریزترین مسائل زندگی ما حکم آورده ، امکان داشته که در رابطه با اهم مسائل که مدیریت امت است ، راهکار نشان ندهد ؟ کسی که یک مقدار انصاف داشته باشد به این نتیجه می رسد . قطعاً خداوند و پیامبر (ص) این مسئله را بیان کرده اند . هر فردی آیاتی مانند بلغ ما انزل علیک را مرور کند متوجه مسئله خواهد شد . الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی … چه پیامی دارد . این بیان که امروز کفار مأیوس شده اند چه معنایی دارد ؟ آیا با یک حکم حلال و حرام کفار مأیوس می شوند ؟ مسلم است که مسئله ی امامت و رهبری بوده است . اصولاً تمام انبیاء جانشین خود را معین کرده اند . در روایات و تاریخ این مسئله آمده است .
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
چطور ممکن است پیامبر ما که خاتم الانبیاء است جانشین تعیین نکرده باشد؟ آیا امکان دارد پیامبر خاتم الانبیاء، این امت عظیم را بدون راهکار و جانشین تا روز قیامت رها کرده باشد ؟ به افرادی که معتقد هستند پیامبر جانشین مشخص نکرده است باید گفت به نظر شما اگر قرار بود پیامبر جانشین انتخاب کند چه کاری انجام می داد ؟ از چه واژه و لغتی استفاده می کرد؟ امروزه یک مدیر مدرسه ی خود را به حال خود رها نمی کند . مسلم است که یک پدر و مادر هنگام رفتن به مسافرت فرزندان خود را به یک نفر می سپارند . تمام واژه ها و کلماتی که پیامبر (ص) می توانست در هنگام تعیین جانشین از آنها استفاده کند در منابع اهل سنت موجود است . این واژه ها حدود بیست عدد هستند . بارها پیامبرفرموده بودند که امیرالمومنین علی (ع) سلام بدهید . علی (ع) امیر و سرپرست مومنان است. کلمه ی امام ، قائد ، ولی ، مولا، نفسی را می توان نام برد . پیامبر می فرمودند : علی نفس و جان من است . انت منی به منزلة هارون من موسی . هارون برادر و جانشین و وصی حضرت موسی بوده است . در کلیه ی تواریخ آمده است که پیامبر (ص) زمانی که به مسافرت می رفتند جانشین مشخص می کردند . آیا امکان دارد پیامبر (ص) بعد از خود امت را رها کند ؟ کلمه اخی ، وصی ، صاحبی ، باب علمی را می توان نام برد . ان مدینة علمی و علی بابها. امکان ندارد کسی بتواند به علومی که در وجود پیامبر است دست پیدا کند مگر از طریق امیرالمومنین (ع). ما با تعصب و عناد مخالف هستیم و از روی تعصب صحبت نمی کنیم . اگر کسی بتواند یک کتاب مانند نهج البلاغه که یادگار امیرالمومنین است را بیاورد ما به او ایمان می آوریم . چه کسی جز مولی که باب علم پیامبر است می تواند چنین خطبه های غرّایی بخواند؟ نهج البلاغه بخشی از خطبه های امیرالمومنین است . فردی از امیرالمومنین (ع) سوال کرد که معنای عدل و توحید چیست ؟ فرمود: توحید این است که از وهم و خیال بیرون آمده و خدا را با هیچ وهم و خیالی مقایسه نکنید . عدل هم به این معنا است که خدا را بخاطر کمبود ها متهم نکنید ، خدا عادل است. امیرالمومنین در جلسه ای سوال کردند که بیشترین چیزی که در حروف و کلمات استعمال می شود چیست ؟ گفتند: نقطه است . حضرت سریعاً بلند شدند و خطبه ای خواندند که نقطه نداشت . اگر شما بخواهید شعری را بدون نقطه بسرایید مدت ها باید فکر کنید . در جای دیگر حضرت پرسیدند: بیشترین چیزی که در حروف و کلمات استعمال می شود چیست ؟ گفتند: الف و حمزه است . حضرت خطبه ای بدون الف و حمزه خواندند . هرکسی این کار را فی البداهه انجام دهد ما می توانیم به او ایمان بیاوریم . پیامبر در خصوص آن حضرت فرمودند : بالاترین قضاوت کننده ی شما است . قاضی باید بالاترین عدالت ، علم و شجاعت را داشته باشد . از خلیل ابن احمد نحوی سوال کردند که چرا شما شیعه شدید ؟ او گفت :بخاطر اینکه تمام امت به او احتیاج داشتند و او به هیچکدام از امت احتیاج نداشت (غیر از پیامبر) دلیلی است برای این که ایشان امام کل است . چه در زمان پیامبر که همه ی افراد به پیامبر مراجعه می کردند و پیامبر نیز افراد را به امیرالمومنین (ع) ارجاع می دادند . بعد از پیامبر (ص) نیز حتی خلفا در مسائل مختلف به ایشان مراجعه می کردند . برخی از افراد فکر می کنند خطبه ی غدیر فقط من کنت مولی و هذا علی مولی است. در حالی که این خطبه بسیار مفصل است . حدود سیصد نفر از علمای اهل سنت این خطبه را نقل کرده اند . کتابی به نام غدیر زلال وحی در قم چاپ شده است . خطبه ی حضرت رسول در غدیر را با سندهای آن و چند بار ویراستاری کامل در این کتاب آورده شده است. مجمع عاشقان بقیع این کتاب را چاپ کرده اند . این کتاب باید در میلیون ها نسخه چاپ شده و به تمام دنیا صادر شود . خطبه ی غدیر حدود بیست و دو یا بیست و سه صفحه است .
سوال – درخصوص آیات نوزده تا بیست وهفت سوره ی انعام توضیح بفرمایید.
پاسخ – خیلی خوب است که این مسئله یک سنت شود و همانطور که برای پیامبر(ص) صلوات می فرستیم ، برای حضرت علی (ع) نیز صلوات بفرستیم . پیامبر(ص) فرمودند : نزدیک ترین افراد به من کسانی هستند که بیشتر بر محمد و آل محمد صلوات می فرستند . در آیه ی بیستم این سوره ی مبارکه خداوند متعال می فرماید: زمانی که پیامبر خدا مبعوث شدند ، یهود و نصاری دقیقاً ایشان را می شناختند .( تمام اخلاق ، روحیات و شمایل ایشان در تورات و انجیل بوده است . ) در تورات و انجیل فعلی نیز موجود است و فقط یک مقدار دستکاری شده است . این افراد پیامبر (ص) را می شناختند اما مسائلی باعث می شد که آن را بیان نکنند. خداوند متعال می فرماید: کسانی که اهل کتاب هستند پیامبر را می شناختند همانطور که فرزندان خود را می شناختند . ولی حب جاه و مقام و ریاست باعث شد که این افراد ایمان نیاورده و به خود خسارت وارد کنند . حب جاه و مقام و تعصبات انسان را از حقانیت دور می کند . چه بسا افرادی هستند که در
دل خود مسئله ای را قبول دارند ولی این کافی نیست باید اقرار کنند . اگر انسان در کنار معرفت اقرار نکند به خود خسارت وارد کرده است .
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ناصر:
سوال – چکار کنیم که عید غدیر امسال خاطره ای خوش و بیاد ماندنی برای همه ی ما باشد؟
پاسخ – الان یک ورزشکار ، هنرپیشه و غیره در دنیا بیشتر از حضرت علی (ع) شناخته شده است . مردم دروازه بان تیم فوتبال فلان تیم را می شناسند ولی علی ابی طالب را نمی شناسند. آن حضرت در دنیا مظلوم است و ما ایشان را به دنیا معرفی نکرده ایم . در کشورهای اسلامی با غدیر آشنایی ندارند . باید کاری کنیم که فضایل آن حضرت و غدیر جاودانه شود . مبلغان و کسانی که کار فرهنگی می کنند باید کاری کنند که پیام غدیر به دنیا برسد . روز غدیر مانند عاشورا باید فراگیر و جهانی باشد . همانطور که در دهه ی عاشورا شیعیان عالم بسیج می شوند تا امام حسین (ع) را معرفی کنند ، در جهت شادی و جشن روز غدیر نیز باید همین کار را بکنند . اگر ما غدیر را جا بیندازیم تمام مشکلات حل می شود . مدیریت جهان با غدیر و آمدن امام زمان (ع) درست می شود . در جای جای خطبه ی غدیر پیامبر (ص) ما را به امامان و همینطور امام زمان (ع) سفارش کرده اند. ما باید جشن غدیر را احیاء کنیم . یکی از چیزهایی که در روز عید غدیر بسیار زیاد به آن سفارش شده اطعام دادن است . در وسایل آمده که اگر کسی در این باره قرض کند حضرت امیر (ع) ضمانت داده اند که قرض او ادا می شود. در روایت است که اگر کسی در روز غدیر یک نفر را اطعام بدهد ، گویی صد و بیست و چهار هزار پیامبر ، شهید و صدیق را اطعام داده است . چه خوب است که خانم ها شوهران خود را به اطعام و عیدی دادن در این روز وادار کنند . ما معمولاً در طول سال هدایایی را برای خانواده ی خود می گیریم ، چه خوب است که این کار را در روز عید غدیر انجام بدهیم . با این کار بذر محبت به ولایت را در دل فرزندان خود می کاریم . امام هشتم (ع) فرمود : والله اگر مردم عظمت عید غدیر را درک می کردند ، ملائکه روزی ده بار با آنها مصافحه می کردند . در طول سال بهترین ایامی که خداوند عفو عمومی داده و انسان را از آتش جهنم آزاد می کند مربوط به ایام شب قدر و ماه رمضان است . امام هشتم (ع) فرمود : خدا به برکت روز غدیر دو برابر ماه رمضان ، عید فطر و جمعه بندگان خود را از آتش جهنم آزاد می کند . هیچ سند و مدرکی پیدا نشده که افراد سید باید عیدی بدهند . همه ی افراد از زن و مرد و بزرگ و کوچک باید عیدی بدهند . آیت الله قاضی استاد آیت الله بهجت بودند . یکی از شاگردان ایشان می گفت : آیت الله قاضی به قدری مشکل مالی داشتند که فرموده بودند، گرفتاری و مشکل من در دنیا و آخرت همین فقری است که من دارم . ولی در ایام عید غدیر قرض می کردند ، جشن گرفته و عیدی می دادند . مرحوم آیت الله بهجت دو روز اطعام می دادند. اطعام افراد در این روز بذر محبت در دل افراد می کارد . کسی که این کار را انجام دهد ، برکت ، وسعت رزق پیدا کرده وبلا از او دفع می شود . هرچیزی که ما داریم به برکت روز غدیر و مولا امیرالمومنین (ع) است . امام هشتم (ع) فرمودند : روز غدیر روزی است که دل هر زن و مرد مومنی را شاد می کند . روزه گرفتن در این روز بسیار سفارش شده است . زیارت حضرت امیر در این روز ثواب زیادی دارد . روز عید غدیر یوم الفرح نامگذاری شده است . باید افراد در این روز هرکاری را برای شاد کردن دل ها انجام دهند . ریشه ی تمام حقایق و احکام در دین ما به روز غدیر باز می گردد . اگر سرچشمه محکم باشد تمام انشعبات دیگر درست می شود .
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d