eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
25.5هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
به همراه غذا پیاز خام میل کنید !🍜 ▫️پیاز خام از لخته شدن خون و تجمع پلاکت های خون جلوگیری میکند فقط پیازهای کوچک این خاصیت را دارند زیرا پیازهای بزرگ به علت نیترات بالا عوارضی چون کم خونی و انواع سرطان دارد + دانشمندان معتقدند که خوردن پیاز باعث افزایش انسولین در سیستم بدن می شود.خوردن منظم پیاز به شما این اطمینان را می دهد که همیشه در بدن انسولین کافی برای پردازش قند وجود دارد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
تاثیر دارچین بر دیابت برای اینکه بتوانیم عوارض بیماری دیابت را کمتر کنیم لازم است که مراقب تغذیه ی خود باشیم. یکی از ادویه هایی که تاثیر زیادی در کاهش عوارض دیابت می گذارد، دارچین است. قبل از استفاده با پزشک خود مشورت نمایید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅علائمی که نشان می‌دهد کبدتان بیمار است 🔹بیخوابی 🔸ورم شکم 🔹خارش پوست 🔸قرمزی چشم 🔹زرد شدن رنگ صورت 🔸حالت تهوع و سنگینی معده 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ‌ ✅به جای مصرف بیش از حد پمادهای شیمیایی، هلو بخورید! متخصصان نشان داده اند که خاصیت موجود در هلو به ترمیم و بازسازی پوست ملتهب ناشی از اشعه های مضر UV کمک می کند. قابل ذکر است عصاره هلو که در محصولات مراقبت از پوست یافت می شود می تواند پوست مرده را پاکسازی کند و سطح پوست را شاداب تر سازد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🔴خواص روغن آویشن ✅ضد باکتری ✅ضد قارچ ✅آنتي اکسیدان ✅ضد التهاب ✅آنتي بیوتیک ✅ضد ويروس 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
دختری در کتابفروشی پدرش کار میکرد و معشوقه ‌اش را دید که به‌سویش میاید در این حال پدرش در نزدیکش ایستاده بود. به معشوقه‌اش گفت: آیا به‌خاطر گرفتنِ کتابی‌که نامش " آیا پدر در خانه‌ هست" از يورگ دنيل نویسندۀ آلمانی، آمده ‌یی؟ پسر گفت: خیر! من به‌خاطر گرفتنِ کتابی به اسم " کجا باید ببینمت" از توماس مونیز نویسندۀ انگلیسی، آمده‌ام. دختر در پاسخ گفت: آن کتاب را ندارم، اما می ‌توانم کتابی‌ به نام " زیرِ درختِان سيب" از نویسندۀ آمریکایی، پاتریس اولفر را پيشنهاد كنم. پسر گفت: خوب است واما؛ آیا می‌توانی فردا کتابِ " بعد از ۵ دقیقه تماس می‌گیرم" از نویسندۀ بلژیکی، ژان برنار رابیاوری؟ دختر در پاسخش گفت: بلی! با کمالِ مَیل، ضمنا توصيه ميكنم کتاب " هرگز تنها نمی ‌گذارمت" از نویسندۀ فرانسوی میشل دنیل را بخوانى. بعد از آن پدر گفت: این كتاب ها زیاد است، آیا همه‌اش را مطالعه خواهد کرد؟! دختر گفت: بلی پدر، او جوانى با هوش و کوشا است. پدر گفت: خوب است دختر دوست ‌داشتنی‌ام، در اينصورت بهتر است کتابِ "من کودن نیستم" از نویسندۀ هلندى فرانک مرتینیز را هم بخواند. و تو هم بد نيست کتاب" براى عروسی با پسر عمويت آماده شو" از نویسندۀ روسی، موریس استانكويچ را حتما بخوانی https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
۹ ماه در شکمش، ۲ سال در دامنش، و یک عمر در زندگیش، چیز دیگری ندارد برای اثبات محبتش، بهشت که هیچ، همه‌ی آن چه که هست را باید زیر قدمهایش بدانی https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌺🍃🌺🍃🌺🍃 چه وقت انسان بزرگی هستیم؟ هرگاه از خوشبختی کسانی‌ که دوستمان ندارند، خوشحال شدیم هرگاه برای تحقیر نشدن دیگران از حق خود گذشتیم ... هرگاه شادی را به کسانی که آن را از ما گرفته اند هدیه دادیم هرگاه خوبی ما به علت نشان دادن بدی دیگران نبود ... هرگاه کمتر رنجیدیم و بیشتر بخشیدیم هرگاه به بهانه عشق از دوست داشتن دیگران غافل نشدیم ... هرگاه اولین اندیشه ما برای رویارویی با دشمن انتقام نبود هرگاه دانستیم عزیز خدا نخواهیم شد مگر زمانی که وجودمان آرام بخش دیگران باشد هرگاه بالاترین لذت ما شاد کردن دیگران بود هرگاه همه چیز بودیم و نگفتیم که همه چیز هستیم.🍃🌸 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 هوای همدیگر را داشتن نه ابر میخواهد نه باران و نه یک برف زمستانی... فقط کافی است حواسمان به هم باشد...💕 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🎈لحظه‌ها را درياب ... 📯زندگی در فردا نه، همين امروز است! 🎈راه ها منتظرند تا تو هرجا كه بخواهی برسی! 📯لحظه‌ها را درياب، پای در راه گذار ... 🎈رازِ هستی اين است ... سهراب سپهری 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🔹اگر فایده نمیر سانی ⚜ضرر هم مرسان 🔸اگر خوش نمی سازی ⚜غمگین هم مکن 🔹اگر حمایت نمیکنی ⚜تخریب هم مکن 🔸اگر با خوشبختی کسی ⚜خوش نمی شوی 🔹حسادت هم مکن ‌ ‎‌🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💕سه واژه ي مهم و تاثير گذار در زندگي "انتخاب" ؛ "فرصت " ؛ " تغییر" اگر "انتخاب" درست داشته باشی، "فرصتی های" مناسب پیدا می کنی؛ در اینصورت زندگیت "تغییر" خواهد کرد.!!💝 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🌱مهم نیست 🌸که آدم ها چگونه اند 🌱مهم نیست 🌸جواب سلامت را میدهند یا نه 🌱تو سلام کن 🌸سر به سر دلشان بگذار 🌱شیطنت کن بخند 🌸مهم این است که تو 🌱خوب باشی روزی دلشان 🌸برای خوبی هایت تنگ میشود 🌱باور کن 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 پیام من "عشق" است💖 به خودت عشق بورز كه آغاز كار است سپس به آنانی كه 💖 به تو نزدیك اند عـشق بـورز.........💖 پس از آن به دنیـا💖 و كل جهان فقط در اینصورت 💖 قادر خواهی بود بـه عشق بورزی 💖 اوشو https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
متنی بی نهایت زیبا (منتسب به پروفسور سمیعی) من درایران چیزهای عجیبی دیدم ....! اینجا مثل آلمان پل عشق ندارد......! از رز هلندی هم خبری نیست.....! اینجا دوست داشتن یعنی کلاس گذاشتن برای همدیگر...! مهربانی ات را می گذارند به حساب آویزان بودنت ..! من در ایران نتوانستم به کسی بفهمانم دوست داشتن را به حساب چیز دیگری مگذار ...! ایرانیان جوانی نمی کنند پیر مرد و پیرزن های کم سن وسال بسیار دارند..! ایرانیان عشق را با ماشین و لباس خوب انتخاب می کنند نه با نیت خوب ! ایران را دوست دارم، امــــــــا ... اینجا ادم همیشه دلگیر است 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ﺣﺲ ﻗﺸﻨﮕﯿﻪ ﯾﮑﯽ ﻧﮕﺮﺍﻧﺖ ﺑﺎﺷﻪ، ﯾﮑﯽ ﺑﺘﺮﺳﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﺑﺪﻩ. ﺳﻌﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﺖ ﻧﮑﻨﻪ، ﺣﺲ ﻗﺸﻨﮕﯿﻪ … ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯﺵ ﺟﺪﺍ ﻣﯿﺸﯽ:ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺑﺪﻩ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ ﺭﺳﯿﺪ؟ ﻗﺸﻨﮕﻪ: ﯾﻬﻮ ﺑﻐﻠﺖ ﮐﻨﻪ، ﯾﻬﻮ . . . ﺗﻮ ﯼ ﺟﻤﻊ .. ﺩﺭ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﮕﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ، ﺑﮕﻪ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﺑﻬﺖ ﻫﺴﺖ. ﺣﺲ ﻗﺸﻨﮕﯿﻪ ﺍﺯﺕ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﮐﻨﻪ،ﻭﻗﺘﯽ ﺣﻖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ … ﺁﺭﻩ … ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ!! 🥰♥️ 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 موقع عصبانيت حواستون باشه با كي وچجوري دارين حرف ميزنين! همه چيز حل ميشه و حالتون خوب ميشه اما يه حرفايي ، يه لحنايي هيچ وقت از دل طرف مقابل پاك نميشه 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 در بازی زندگی یاد میگیری: اعتماد به حرف های قشنگ بدون پشتوانه ...مثل آویختن به طنابی پوسیدست..‌ یاد میگیری: نزدیکترین ها به تو ...گاهی میتوانند دورترین ها باشند... یاد میگیری : دیوار خوب است سایه درخت مطلوب است اما هیچ تکیه گاهی ابدی نیست! https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ﻣﻮﺭﭼﮕﺎﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند ، ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺩﺍﻧﻪ ﺟﻤﻊ می کنند ﺯﻧﺒﻮﺭﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند ، ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺧﺎﻧﻪ می سازند ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند، ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ می روند ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺏ حرف می زنند... ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺟﻤﻊ می کنند . ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻨﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻔﺮ می کنند به راستی ﮐﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d از امروز برای خودت زندگی كن اه چقــدر لاغری؛ تو چرا انقــدر چاقی! قدشو چه کوتولست! انقدر درازه یاد نردبون میافتم! وا هیکلش همش آمپوله… چه تن لشی داری پاشو یه باشگاه برو! نیگا چجوری حجاب کرده دختره ی اُمل.. اینو…چه بی حجابه دختره‌ی خراب! خلاصــه این جماعت از هر چیزی برای مسخره کردن شما استفاده میکنن…! اینا همونایی هستن که چیزی برای برتری خودشون ندارند و میخوان با مسخره کردن و گذاشتن عیب روی دیگران خودشون رو مورد توجه قرار بدن! در یک کلام کمبود دارن…! پس… برای خودت زندگی کن نه برای مردم.. از اون چیزی که هستی نهایت لذت رو ببر… مطمئن باش یکی الان آرزوشه که جای تو باشه… 👤 دکتر محمود انوشه https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌿 لطفا زندگی را زندگی کنید جوانی ڪُنیــد ؛ جلویِ آینه با خودتان حرف بزنید ، بلند بخندید و بِچَـرخید...! خودتان را بغل ڪنید! به دَرَڪ ڪه چه فڪری راجع به تو‌ میڪنند! فڪرِ آنها تو را خوشبخت نمیڪند ؛ یڪ لحظه تصور ڪنید پیر و تنها و بیمارید، ڪه حتمأ این لحظه را خواهید داشت آن لحظه تنها آرزویِتان یڪ روز از همین روزهایِ جوانیِ شماست ڪه بیهوده برایَش غُصه میخورید و بی هدف شب را صبح و صبح‌تان را شب میڪنید. این لحظه ها هیچ‌ جوره بر نمیگردند، خودت، به خودت را هدیه ڪن، خودت هیچوقت خودت را تَـرڪ نمیڪند... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💕💕 خانوما لطفا روش خوب‌کردن ِ حال ِ خودتون رو یاد بگیرید، وقت صرفش کنید، آزمون و خطا کنید. کمی هم به سلامتی ِ جسم و روح و روان خودتان اهمیت دهید. چون زن یعنی زندگی... زن اگر حالش خوب باشه یک زندگی حالش خوب است. شما باید با رفتارتان، شادی را به دخترانتان بیاموزید... بغض داری گریه کن... وقتی خالی شدی؛ بخند... بخند تا خداوند رحمتش را سرازیر کند. درست غذا بخور، مطالعه كن، ورزش كن، منتظر قضاوت نباش، عشق بورز و مهربان باش... زندگی ات شيرين خواهد شد! به إندازه وسعت مالی خود و خانواده ات شادی و مهربانی را برنامه ریزی كن! مهم نيست النگو در دست داری يا نه، وقتی معاينه چك آپِ ساليانه انجام نميدهی، مهم نيست خونه چند اتاق خوابه داری وقتی دندانِ خراب داری و اضافه وزن! مهم نيست جهيزيه و سیسمونی دخترت چگونه است وقتی دو تا سفرِ بى دغدغه با شوهرت و بچه هایت نرفتی و يك عالمه خاطره نساختی...! مهم نيست بچه هایت چه مدركی دارند وقتی هنوز روحيه حسادت و رقابت با بقيه مردم آرامشِت رو از تو گرفته و شب دير ميخوابی و عصبی هستی...! زن باش و زنانگی كن، خیلی زود دير ميشود! https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
💕💕 مامانای نازنین اگه کودک شما هم هنگام خوردن نوشیدنی لیوان رو پرت میکنه یا آب داخل لیوان رو میریزه سعی کنید این تکنیک ساده رو انجام بدین یک بشقاب، نعلبکی، دستمال و... رو قرار بدین و بهش بگین ک لیوان رو بعد از خودرن نوشیدنی باید روی اون قرار بده و هنگام قرار دادن لیوان صدایی رو ایجاد کنید تا هم تشویق بشه و هم برای شنیدن دوباره اون صدا دوباره این کار رو تکرار کنه و به تدریج یاد میگیره که لیوان رو روی پرت نکنه... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
💕💕 ⛔️ هشدار کاهش ناگهانی و شدید دمای بدن در کودکان تب دار ( مانند غوطه ور کردن در آب یا گرفتن کودک زیر دوش آب ) باعث تحریک سیستم عصبی مرکزی و ایجاد تشنج ناشی از اختلاف ناگهانی دمای بدن (تشنج ناشی از تب) در آنها میگردد و به هیچ عنوان توصیه نمی شود... برای کاهش دمای بدن در کودکان تب دار استفاده از اسفنج خیس و بدن شویه ملایم و کاهش دمای محیط با کاهش تدریجی دمای بدن روش استاندارد مقابله با تب میباشد... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💕💕 مادرعصبانی کیست؟ همه‌ی مادرها گاهی اوقات از دست فرزندان خود عصبانی می‌شوند و کنترلشان را از دست می‌دهند؛ اما برخی از آن‌ها که به عنوان مادر عصبانی شناخته می‌شوند، همیشه ناراضی و درحال فریاد زدن هستند. زمانی که عصبانی می‌شوند، احساس می‌کنند مادر بدی هستند چرا که هیچ کس به اندازه خود آن‌ها شادی و خوشحالی فرزندشان را نمی‌خواهد. عصبانی شدن از دست فرزندان طبیعی است اما اینکه نتوانید این احساس خود را کنترل کنید و همیشه عصبانی بمانید اصلا طبیعی نیست و در وهله‌ی اول به خودتان آسیب می‌زند. شما به عنوان تربیت کنندگان و الگوی کودکانتان بهتر است مهارت‌های کنترل عصبانیت و حفظ آرامش را یاد بگیرید. 🟢🟡🟢🟡🟢 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💕💕 خیلی از ماها وقتی برمی‌گردیم به عقب و خاطرات‌مون رو مرور می‌کنیم، یاد یه سری  اتفاقا می‌افتیم و حسرت اینو داریم که، یه لحظه فقط یه لحظه دوباره همون حس و حال رو تجربه کنیم. همون تجربه‌های کوچیک و ساده که دنیای بچه‌گی رو پر از شادی و لذت می‌کردن ❤. . الان که خودتون یه کوچولو دارین، ممکنه این حس قشنگ، وسط مسائل مهم تربیت، پدر و مادر خوب بودن، شیطنتاش، مریض شدناش و ... گم بشه. این لحظه‌ای که دلبندتون داره توش بزرگ میشه، بعدا قراره برگرده بهش نگاه کنه، یا دلش می‌خواد دوباره تجربه‌اش کنه.  همین لحظه‌ها بخش مهمی از شخصیت و آینده اونو رقم میزنه.  رفتار این روزای ما قراره تصویر بزرگسالی بچه‌مون رو بسازه. اگر که هم قد بچه‌ها نشیم اونا فکر می‌کنن تو شهر غولا دارن زندگی می‌کنن و هیچ وقت دلشون نمی‌خواد با اهالی اونجا دوست بشن و خاطره‌های قشنگ بسازن. چقدر از دنیای جدی آدم بزرگا قدم می‌ذارین تو دنیای بچه‌ها؟ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💕💕 برخورد صحیح با فرزند زیر ۷ سال: ۱. به تمام خواسته های منطقی و قابل انجامش پاسخ مثبت بدین. ۲. به خواسته های غیر منطقیش « نه» نگین بلکه از روش جایگزینی یا حواس پرتی استفاده کنین. ۳. بهش احترام بذارین و با الفاظ قشنگ صداش کنین از لفظ «شما» به جای «تو» استفاده کنین، مثل یک پادشاه بهش رسیدگی کنین و احترامشو همیشه حفظ کنین. ۴. اگر اشتباهی انجام داد دعواش نکنین، فقط بگین مامان این کارتو دوست نداشت هیچ وقت نگین دیگه دوستت ندارم فقط بگین کارتو دوست ندارم. ۵. هیچ وقت تنهاش نذارین برای مدت طولانی و نذارین احساس نگرانی و ترس پیدا کنه. اگر همچین حسی داشت حسشو درک و تایید کنین تا برطرف بشه. ۶. با صدای بلند باهاش حرف نزنین حتی اگر ازتون فاصله داره نزدیکش برین بعد حرف بزنین چون بچه به صدای بلند حساسه و دچار استرس میشه. ۷. اشتباهاتشو ندیده بگیرین، نه اخم کنین، نه هیچ واکنش دیگه ای تا به مرور دیگه تکرار نکنه. هر رفتاری که دیده بشه و توجه دیگران را جلب کنه بیشتر تکرار میکنه، پس بدیهایش را نبینین خوبیهاشو ببینین . ۸.هر آموزشی به طور مستقیم و اجباری برای بچه ممنوع بوده چون آسیبهای غیر قابل جبرانی خواهد داشت. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📌لحظه ای دِرَنگ! ✍از چرچیل نخست وزیر انگلستان در ایام جنگ جهانی دوم پرسیدند که: «آیا می ‌دانستی فاتح جنگ خواهی شد؟» پاسخ داد: «با یک حادثه ساده پی بردم که جنگ را خواهیم برد! شرکت در جلسه ‌ای حیاتی در رأس ساعتی معین الزام‌ آور شد.» چرچیل می‌ گوید: «به علت اشتغال به کارهای دیگر، چند دقیقه مانده به جلسه به راننده ‌ام گفتم مرا فوری به محل جلسه برساند. راننده مسیر کوتاه اما ورود ممنوع را انتخاب کرد. وسط خیابان ناگهان افسر راهنمایی‌ و رانندگی قبض جریمه به دست، در حین بمباران پیدا شد و دستور توقف داد.» راننده گفت: «نخست‌وزیر است و به جلسه محرمانه ‌ای می‌ رود و باید در رأس ساعت به جلسه برسد و به همین دلیل از خیابان ورود ممنوع استفاده کردم». افسر با خونسردی گفت: «هم ماشین و هم نخست‌وزیر و هم وظیفه ‌ام را خوب می‌ شناسم». ✍چرچیل از افسر می‌ خواهد تا جریمه را به نام او بنویسد؛ اما افسر می ‌گوید: «جریمه متعلق به راننده خاطی است و باید نام وی نوشته ‌شود؛ اما شما می ‌توانید شخصاً پرداخت قبض را بر عهده بگیرید». با تسلیم قبض، چرچیل دستور دور زدن را به راننده داد؛ چرا که نمی ‌توانست اجازه دهد در خیابانی که ورود ممنوع است حتی پس از جریمه حرکت داشته ‌باشد. وقتی راننده مشغول دور زدن شد، چرچیل با لبخندی خاص سیگار برگش را روشن کرد و گفت: «جنگ را می ‌بریم!» راننده گفت: «قربان، جریمه شدیم، زیر بمباران ماندیم، به جلسه نمی ‌رسیم، افسر راهنمایی اجازه نداد چند قدم دیگر جلو برویم که به موقع به جلسه برسیم و شما از پیروزی می‌ گویید؟!» چرچیل پاسخ می ‌دهد: «جنگ را می ‌بریم؛ چون قانون حاکم است و خیابان ‌های لندن به رغم بمباران سنگین دشمن با قانون اداره می شود. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🥀انگلیسی‌ها ضرب المثلی دارند با این مضمون: «کسی که فقط لندن را دیده باشد، لندن را هم نمیشناسد» باید پاریس و رم و برلین را هم ببینی تا بتوانی بگویی لندن شهر خوبيست يا نه... تک منبعی بودن انسان را متعصب و خشک بار می‌آورد و عمق فهم را به طرز عجیبی کاهش می‌دهد...🍃🍃🍃🌷🌷🌷 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
: «دست خودم نیست» این تنها توجیه آدم های بسیار کنجکاو یا همان فضول باشی های عزیز است. این توجیه باعث شده به خودشان اجازه دهند که وقت و بی وقت سری به حریم شخصی شما بزنند و بپرسند این عکس کیست که داخل کیف پولت گذاشتی؟ ماهی چقدر حقوق می گیری؟ کی بود پیامک داد؟ به کی داری زنگ می زنی؟ و... البته فضول باشی ها از کره مریخ نیامده اند، آن ها جزو آدم های دور و بر ما هستند خود ما هم برخی اوقات حس فضولی مان گل می کند، حتی شاید پیش آمده باشد که برای تامین این حس گوش به دیوار همسایه گذاشته ایم یا چشم از چشمی در بر نداشته ایم تا ببینیم فلانی به بهمانی چه می گوید یا کی رفت وآمد دارد و و و یاد بگیریم تا زمانی که دیگران از ما کمک نخواسته اند، در زندگیشان دخالت نکنیم یا به نوعی دخالت کردن در زندگی دیگران را کنار بگذاریم. همینکه گاهی اوقات در زمان غم و ناراحتیشان به آنها دلداری بدهیم کافیست. نیازی نیست که به آنها راه حلی بدهیم و آنها را در تنگنا قرار دهیم. یادمان باشد تا زمانی که به رویمان نیاورده اند، خودمان از دخالت در زندگی دیگران دست بکشیم. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔹درکلاس درس کلاه گیس از سر یکی از شاگردان به زمین افتاد و بقیه بهش خندیدند وقتی معلم سرش را پایین کرد تا مو را بلند کند دخترک با صدای لرزانی پر از اشک گفت: سرطان موهایم را ربوده است 🔸بعضی اوقات حرف ها و خنده های ناسنجیده درد را زیادتر میکنند 🔹دختر بچه ای کنار قبر مادرش میگریست و می‌گفت: مادر جان برخیز و در کارهای خانه مرا کمک کن معلم مرا در مقابل شاگردان میزند و میگوید مادرت تنبل و بی پروا است که مشقهایت را درست نمی نویسی 🔸بعضی حرفها قاتل هستند یادمان باشد *هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد متوجه *رفتار مان باشیم.* https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🚩 رخش🚩 🍃 شهید علی هاشمی ۱۲ # کرخه نور نقل علی ناصری و.. داشتیم با علی و مجید سیلاوی ومهدی نریمی و حاج علی شریف زاده از داخل کانال به سمت جلو می‌رفتیم. یکی از بچه‌ها به سمت مادوید و بی مقدمه گفت: علی, سید طاهر شهید شد . علی با شنیدن این خبر شوکه شد .سید طاهر ،بچه‌محل علی بود. هر دو از دبستان با هم بودند و خیلی صمیمی. سریع جلو رفتیم. سید با صورت گرد و خاک گرفته و غرق خون کنار کانال روی زمین افتاده بود .علی همینطورکه به پیکر سید خیره مانده بود و اشک می ریخت .آقای شریف زاده صدایش کرد که :برویم, جلو، خدا رحمتش کند! خوش به حالش! با اینکه داغ سید برای علی خیلی بزرگ بود اما در آن شرایط خم به ابرو نیاورد. نزدیکی های رودخانه ،به سیل بند رسیدیم. به علی گفتم داره صبح می شه ،نماز نخوانده ایم الان آفتاب در می آید. علی تشکر کرد که یادآوری کردم ‌بعد همانجا تیمم کردیم و با پوتین ایستادیم به نماز .رگبار دشمن هم روی سرمان بود. صبح که شد، همه خط های دشمن شکسته شد و علی دستور استحکام مواضع را داد. قرار ما راندن دشمن تا رودخانه بود ،اما آن شب در برخی محورها دشمن را تا آن طرف رودخانه دنبال کرده بودند که دستور عقب نشینی به آنها داده شد و آمدن پشت رودخانه موضع پدافندی گرفتند. روز بعدش دشمن چندین پاتک زد، اما در این حملات نه تنها چیزی نصیبش نشد، بلکه هلیکوپتر تانک و نفربر آنها توسط بچه ها از بین رفت. دو روز بعد در منطقه مشغول پدافند بودیم که خبر تلخی آوردند. مجید سیلاوی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.مجید سیلاوی مسئول عملیات سپاه حمیدیه و معاون علی بود.او قبل از همه ی اینها همدل و همراه علی بود. با شهادت مجید،علی خیلی بی‌تابی می‌کرد. و می‌گفت باید مجید را ببینم. پیکر مجید را به سپاه حمیدیه آوردیم.گردوخاک نتوانسته بود چهره ی زیبای مجید را بپوشاند .علی نشست کنارش و با دستهایش غبار را از چهره مجید کنار زد و صورتش را بوسید. اشک در چشم های همه حلقه زد. بعد نگاهی به صورت مجید انداخت و گفت: مجید جان تو هم رفتی ؟تو هم من را تنها گذاشتی :... بچه ها با دیدن این حال علی منقلب شده بودند. این اولین بار بود که اشک های علی را در جمع می دیدم. بعد از این عملیات و راندن دشمن از رودخانه ی کرخه، علی اطلاعیه‌ای صادر کرد و در آن نوشت : «کرخه کور با خون مطهر شهدا برای همیشه ی تاریخ به کرخه نور تبدیل شد». در مصاحبه‌ای هم که آن روز انجام داد این مطلب را دوباره بازگو کرد. بعد از آن دیگر همه آن منطقه را به نام کرخه نور می شناختند و حتی در نقشه های جغرافیایی نیزنام جدیدی که علی گفته بود ثبت شد. پوستری از شهدای سپاه حمیدیه هم چاپ شد که عکس چند تن از شهدا را به شکل حلال چاپ کرده و زیر آن نوشته بودند: اینها عزیزانی هستند که با خون مطهر خویش کرخه کور را به کرخه نور تبدیل کردند. ادامه دارد 🕯ایثارگران 🕯 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سیاستِ چرچیل روزی عده ای به اصرار از چرچیل خواستند که سیاست را تعریف کند. چرچیل به ناچار دایره ای کشید و خروسی در آن انداخت. سپس گفت: خروس را بدون آنکه از دایره خارج شود، بگیرید. این عده هر چه تلاش کردند نتوانستند و خروس فوراً از دایره بیرون می رفت. در نهايت از چرچیل خواستند که این کار را خود انجام دهد. چرچیل خروسی دیگر کنار خروس اول گذاشت و این دو شروع به جنگیدن کردند! آنگاه چرچیل به راحتى دو خروس را از گردن گرفت و بلند کرد و در پاسخ گفت: این سیاست است...! https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 در مراسم بزرگداشت بیل برادلی، سناتور نیوجرسی که در سال 1987 برگزار شد، اتفاق جالبی رخ داد؛ برادلی منتظر بود تا سخنرانی اش را ایراد کند. پیشخدمتی که مشغول کار بود، تکه ای کره در بشقاب او گذاشت. برادلی به او گفت: "ببخشید ممکن است من دوتکه کره داشته باشم؟" پیشخدمت جواب داد: "خیر! هرنفر، یک تکه !" برادلی گفت: "گمان می کنم شما مرا بجا نیاوردید. من بیلی برادلی، فارغ التحصیل آکسفورد، بازیکن حرفه ای بسکتبال، قهرمان جهان و سناتور ایالات متحده هستم". پیشخدمت گفت: "خب، شاید شما هم نمی دانید من چه کسی هستم؟ " برادلی گفت: "نه، نمی دانم. شما چه کسی هستید؟". پیشخدمت گفت: "من مسئول کره ها هستم"..! راستی "من" و "تو" در کجای این تربیت و رفتار ایستاده ایم؟ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
نام . رئیسعلی فامیل. دلواری نام پدر. کدخدا محمد دلواری /لر بوشهری/ نام مادر. شهین /لر ممسنی/ تاریخ تولد شهریور ۱۲۶۱ روستای دلوار بوشهر تاریخ شهادت ۱۲ شهریور ۱۲۹۴ او در کودکی استعداد زیادی در سوار کاری و تیراندازی داشت با اینکه سواد نداشت اما دنیا و بریتانیای کبیر شگفت زده شجاعت این شیر مرد ایرانی شدند با هجوم بی رحمانه قوای بیگانه در جنگ جهانی اول از شمال شوروی و جنوب انگلیس و .... و دولت بی کفایت و قوای ضعیف محمد علی شاه قاجار فرصت مناسبی برای استعمار ایران بود . ارتش بریتانیا با ۵۰۰۰ نیرو به بنادر جنوب هجوم آورد . اما جوانان با غیرتی چون رئیسعلی ۲۹ساله و خالو حسین دشتی با خون خود و افراد انگشت شمار دربرابر ارتش کلاسیک انگلیس از خاک و ناموس ایران دلیرانه دفاع کردند . قوای بیگانه هرگز نتوانست بر این جوانان پیروز شود ۹ماه کل شهر بوشهر در محاصره دلیران تنگستان بود انگلیس مجبور شد ۲۰۰۰۰هزار نیروی کمکی از هند و عراق راهی خلیج همیشه فارس کند اما شبیخون ها و جنگ های پارتیزانی جوانمرد دلوار آنان را ناکام می گذاشت . و ارتش کلاسیک شکست های مفتضحانه ای از این شیرمرد ایرانی می خوردند . سپس با بمباران ناجوانمردانه روستای دلوار را با خاک یکسان کردند اما باز نتوانستند شیر مردان تنگستان را تسلیم کنند. سرانجام دولت انگلیس به دولت مرکزی قاجار نامه ای داد تا به حکمیت مبلغ ۴۰۰هزار پوند در زمان فقر و گرسنگی مردم ایران به دلاور دلواری پیشنهاد بدهند تا دست از مبارزه بکشد و بگذارد قوای بیگانه انگلیس وارد شیراز و کل ایران بشود اما فرمانده جنگ رئیسعلی دلواری گفت ناموس و سرزمینم بهایش خون اجنبی است نه زر و زیور دنیا . فرمانده ۳۲ساله هرگز عقب ننشست و هرگز باج به اجنبی نداد اما بالاخره در یکی از شبیخون ها فردی خود فروخته و نفودی بنام غلامحسین تنگکی از پشت سر پهلوان رئیسعلی دلواری را با سه گلوله به شهادت رساند .و جسد رئیسعلی دلواری ۲۶سال بصورت امانت به خاک سپرده شد و بعدا جابجا شد و بدن پهلوان لر کاملا سالم بود ۱۲شهریور سالروز شهادت رئیسعلی دلواری و روز مبارزه با استعمار انگلیس گرامیباد. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
جوانی می گفت : روزی با پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت. از هم جداشدیم. شب به تخت خوابم رفتم. خیلی بسیار اندوه قلب و فکرم را فرا گرفته بود... مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم. چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم... روز بعد از دانشگاه بیرون آمدم و موبایلم را جلو در دانشگاه در آوردم و پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او دلجویی کنم. در آن نوشتم: شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است. آیا پای شما به من اجازه می دهد که با لبم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟ به خانه رسیدم و در را باز کردم. دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست... پدرم گفت: اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی. ولی این ادعا درست است و من شخصا بارها آن را انجام داده ام، وقتی کوچک بودی کف و پشت پای تو را می بوسیدم. اشک از چشمانم سرازیر شد... مواظب قلب همدیگه باشیم !! از یه جایی بــه بعد... دیگه بزرگ نمیشیم؛ پیر میشیم از یه جایی بــه بعد... دیگه خسته نمیشیم؛ می بُرّیم از یه جایی بــه بعد... دیگه تکراری نیستیم؛ زیادی هستیم...!! پس قدر خودمون، خانواده مون، دوستانمون، زندگیمون و کلا حضور خوشرنگمون رو تو صفحه‌ی دفتر وجود بدونیم... محبت تجارت پایاپای نیست؛ چرتکه نیندازیم که من چه کردم و تو در مقابل چه کردی! بی شمار محبت کنیم... حتی اگر به هر دلیلی کفه ترازوی دیگران سبک تر بود...🌹🌻🌹 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ناصر: تفکر ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف‌ش، برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در را زدند. پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه اصغر، حس و حال صف نونوایی نداشتیم. می‌گفت نون خوب خیلی مهمه! من که بازنشسته‌ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم می‌گیرم. در می‌زد و نون رو همون دم در می‌داد و می‌رفت. هیچ وقت هم بالا نمی‌اومد، هیچ وقت.... دستم چرب بود، اصغر در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدم‌هاست که بیشتر آدم‌ها دوستش دارند، این البته زیاد شامل مادرم نمی‌شود. صدای اصغر از توی راه پله می‌اومد که به اصرار تعارف می‌کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می‌کرد بالا. برای یک لحظه خشکم زد. ما خانواده‌ی سرد و نچسبی هستیم. روی هم رو نمـی‌بوسیم، بغل نمی‌کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم‌تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. خانواده‌ی اصغر اینجوری نبود، در می‌زدند و می‌آمدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می‌زدند؛ قربون صدقه هم می‌رفتند و قبیله‌ای بودند. برای همین هم اصغر نمی‌فهمید که کاری که داشت می‌کرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می‌کرد، اصرار می‌کرد. آخر سر در باز شد و پدر و مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم. خونه نامرتب بود؛ خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم. چیزهایی که الان وقتی فکرش را می‌کنم خنـده‌دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می‌رسید… اصغر توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان‌ها چای بریزد و اخم‌های درهم رفته‌ی من رو دید. پرسیدم برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم. گفتم ولی من این کتلت‌ها رو برای فردا هم درست می‌کردم. گفت حالا مگه چی شده؟ گفتم چیزی نیست، اما… در یخچال رو باز کردم و چند تا گـوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم. پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. می‌خوای نون‌ها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم. تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند. وقتی شام آماده شد پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانه‌ی گیاه‌خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت. چند روز پیش برای خودم کتلت درست می‌کردم که فکرش مثل برق ازسرم گذشت: نکنه وقتی با اصغر حرف می‌زدم پدرم صحبت‌های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟ از تصورش مهره‌های پشتم تیر می‌کشد و دردی مثل دشنه در دلم می‌نشیند. راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک‌ها ازش تشکر نکردم؟ آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می‌دارم. یک قطره روغن می‌چکد توی ظرف و جلز محزونی می‌کند. واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟ حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می‌خورد: “من آدم زمخـتی هستم. زمختی یعنی ندانستن قدر لحظه‌ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم‌ترین‌ها. حالا دیگه چه اهمیتی داشت این سر دنیا وسط آشپزخانه‌ی خالی چنگال به دست کنار ماهیتابه‌ای که بوی کتلت می‌داد آه بکشم. آخ. لعنتی، چقدر دلم تنگ شده براشون؛ فقط… فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می‌آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه… میوه داشتیم یا نه… همه چیز کافـی بود: من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک…😔 پدرم راست می‌گفت. نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می‌تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دست‌هاش نون سنگک گرم و تازه و بی‌منتی بود که بوی مهربونی می‌داد اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ پس یادمون باشه چیزهایی هست که وقتی از دستش دادیم اهمیتش رو می‌فهمیم… شبتون بی دلواپسی 💫 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
‍ ‍ شروع هفته ای پُر برکت 🌷با صلوات بر حضرت محمد(ص) و خاندان مطهرش🌷 🌼🌷الّلهُمَّ 🌼🌷صلّ 🌼🌷علْی 🌼🌷محَمَّد 🌼🌷وآلَ 🌼🌷محَمَّدٍ 🌼🌷وعَجِّل 🌼🌷 فرَجَهُم یک روز خوب دیگه شروع شد خوشحالیم که دوباره با هم هستیم سلام صبحتون خیلی خیلی شاد آرزو میکنم هفته تون پر از خبرای خوب و اتفاقات خوش باشد🌹 💚🙏🙏🌹🌹💚 🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️نیایش صبحگاهی الهی! یكتای بی‌همتایی، قیّوم توانایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی، از عیب مصفّایی، از شریك مبرّایی. الهی! تو آنی كه از احاطت اوهام بیرونی، و از ادراك عقل مصونی، نه مُدرَك عیونی، كارساز هر مفتونی، و شادساز هر محزونی، در حكم، بی‌چرا، و در ذات بی‌چند، و در صفات بی‌چونی. الهی! در جلال، رحمانی، در كمال، سبحانی، نه محتاج زمانی، و نه آرزومند مكانی، نه كسی به تو ماند، و نه به كسی مانی، پیداست كه در میان جانی، بلكه جان زنده به چیزی است كه تو آنی. الهی! یكتای بی‌همتایی، قیّوم توانایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی، از عیب مصفّایی، از شریك مبرّایی، اصل هر دوایی، داروی دلهایی، شاهنشاه فرمانفرمایی، معزّز به تاج كبریایی، مسندنشین استغنایی، به تو رسد ملك خدایی. الهی! نام تو، ما را جواز، مهر تو، ما را جهاز، شناخت تو، ما را امان، لطف تو، ما را عیان. الهی! مرا آن ده که مرا آن به. "آمین"🙏 صبح زود هدیه ای زیباست از سوی خدا سکوت و تقدسش دست نخورده است. دلشکنان خوابند و تنها دلشکستگان امیدوار بر سر سجاده صبح با صاحب بی همتای صبح به رازگویی نشسته اند... صبح را دوست میدارم آنرا ارج مینهم و همچون قطره ای زلال آن را مینوشم تا از شهدش جانی دوباره بگیرم... دلتان به پاکی صبح خوشه های افکار بلندتان سبز و ریشه‌ی پاکتان پایدار باد. بارش بوسه های خداوند پای تمام آرزوهای قشنگتون... 💚🙏🙏🌹🌹💚 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d