💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
✍مواردی که به خوشرنگ شدن برگ های #حسن_یوسف کمک میکنه👇👇
1⃣تابیدن نورآفتاب حداقل چهارساعت از پشت شیشه به برگ های حسن یوسف
2⃣خاک برگ تازه و تفاله چاییه خشک شده
3⃣چرخاندن هفتگی گلدان به سمت نور
🌿💕🌿💕🌿💕🌿
➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
┅✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿┅
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
تکثیر #نخل_مرداب
قلمه های بيست سانتی از ساقه ها جدا كنيد. برگ ها را كمی كوتاه كنيد و ساقه ها را به طور معکوس در ظرف آب قرار دهيد. پس از ایجاد ریشه و جوانه آنها را به گلدان منتقل کنید🌱
🌿💕🌿💕🌿💕🌿
➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
┅✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿┅
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
آموزش متفاوت #سبزه_کدو
تخمه کدو مرمری را از آجیل فروشی تهیه کنید. دانه های درشت دارند. بعد از 48 ساعت خیساندن در پارچه نمدار بریزید تخمه کدو مرمری را دو روز خیس کنید وچند بار آبش را عوض کنید، کدوهایی که روی آب می آیند خرابند
بعد از دو روز کدوها را داخل پارچه نخی نمدار بریزید و به مدت دو تا سه روز مرتب پارچه را با آب اسپری کنید تا جوانه کدوها به شکل قلاب شوند .. وقتی جوانه ها ظاهر شدند دانه هایی که جوانه نزده اند را نکارید. فقط جوانه هایی که فعال شده اند را بکارید. جوانه های فعال نشده باعث خرابی سبزه می شوند
خاک ژله را که گذاشتم تو آب و بزرگ شدن داخل ظرف شفاف ریخته کدوها را روی آن بریزید و یک پلاستیک شفاف که چند جای آن را سوارخ ایجاد کرده اید روی آن قرار دهید.
روزی دو بار کدوها را اسپری کنید تا سبز شوند. وقتی جوانه ها سبز شدند پلاستیک را بر دارید.
در این حالت روزی یک بار آبدهی کافی است. این سبزه بسیار زیبا و ماندگارتر است و از موقعی که کدورا خیس می کنید تا وقتی کاملا سبز شود 15 روز زمان لازم است و تا روز 13 روز زیبا و با طراوت می ماند. بر خلاف گندم که زود علفی می شود.
🌿💕🌿💕🌿💕🌿
➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
┅✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿┅
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#معرفی_تصویری_گیاهان
#نیاز های #گل_یخ 🌼🍃
☘نور : نیاز به محل آفتابی دارد ولی در نواحی كه دارای تابستان گرم هستند بهتر است در محلی كاشته شود كه آفتاب بعد از ظهر به آن نتابد (ضلع شرقی و شمالی دیوار یا ساختمان)
☘خاک ایده آل آن خاک لوم و یا شنی با زهکشی خوب است هرچند در هر خاكی كه دارای زهكشی خوب باشد رشد میكند
☘برای رشد مناسب نیاز به سرمای زمستان دارد.
☘گل یخ رایحه ای بسیار مطبوع دارد این گیاه در 3 ، 4 سال اولیه تنها رشد رویشی نموده و گلدهی ندارد
🍀تکثیر گل یخ
🔸بذر رسیده را از درختچه را میتوانید از اوایل پاییز در خاک مخلوط شن وخاکبرگ بکارید
🔸پاجوش را قبل از گلدهی در اواسط آبان با احتیاط جدا کرده و در محلی که مورد نظر است بکارید
🔸قلمه از شاخه های چوبی ونیمه چوبی
🔸خوابانیدن پاجوش ها
🔺نکته
از آنجائیكه گلها روی شاخه های قدیمی ظاهر میشوند، هرس آن باید در زمستان بعد از پایان گلدهی و یا زمانیكه گلها ظاهر شدهاند برای استفاده از شاخه بریده، انجام شود.
این درختچه معمولاً به هرس زیاد احتیاج ندارد مگر آنکه ساقه ها بیش از حد پیرشده باشند.
🍃🌼
🌿💕🌿💕🌿💕🌿
➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
┅✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿┅
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#سبزه_عید به شکل کلاه
برای درست کردن سبزه به شکل کلاه ابتدا یه اسفنج بگیرین و به شکل کلاه برشش بدین و به مدت 24 ساعت توی یه ظرف آب قرار بدین سپس دانه های شاهی را به مقدار دلخواه در آب خیس کنید تا زمانیکه لزج بشه و لعاب دار، سپس روی سطح اسفنج بکشید تا تمام سطح اسفنج را بگیره این نوع سبزه رو چند روز یه بتر بتید اب بدید و بعد از شش روز کلاهتون کامل سبز میشه و باروبان تزیینش کنید
🌿💕🌿💕🌿💕🌿
➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
┅✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿┅
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
⭕️یکی از مکانهای جنخیز در دنیا‼️
⚠️توضیحات در عکس
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
بعد دیدن این بیست ثانیه خواهید فهمید که یک عمر داشتید اشتباه زنجیر چرخ می بستید! یک شیوه فوق العاده ساده و راحت برای بستن زنجیر چرخ، با کمک یک تکه آجر یا پاره سنگ، که تا حالا کسی به ما یاد نداده بود! حتما برای تمام اطرافیان ارسال کنید!
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
تو ژاپن کوکاکولا به مناسبت کریسمس این کار رو کرده، کاش زمزم هم به مناسبت نوروز 1401 دیگه آب نریزه تو نوشابه🤦♂
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
خیانت نابخشودنی بانکها در حق مردم بیخبر و از جیب طبقات محروم که کمتر ایرانی از آن مطلع است! این صحبتها را تا انتها گوش کنید تا پی به عمق خیانت برخی بانکها ببرید!
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
نحوه صحیح اطفا حریق کپسول های گاز👌
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
لطفا اول با دقت بالا کلیپ را تماشا کنید و سپس بقیه نوشته را بخوانید! این رقص کلاسیک در چین ساخته و در دیزنی لاند شانگهای پخش شد! این دو رقاص نیستند، بلکه دو روبات ساخت چین هستند! زمان انجام رقص فقط پنج دقیقه است، ولی انتظار برای خرید بلیط برای تماشای این رقص ۴ ساعت است و قیمت بلیط ۴۹۹ یوآن یا ۷۵ دلار است! این از کار ژاپن هم کمپلکس تر است و حالات صورت آنها خیلی کامل است! هر دو رقاص روبات هستند و آن قدر واقعی جلوه می کنند که حقیقتا خیلی به سختی می توانیر فرق آنها را با آدم های واقعی تشخیص دهید!
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6
سلام با رمان 💜 #این_مرد_امشب_میمیرد ما رو همراهی کنید💚💚
نویسنده: زینب ایلخانی
👇👇💜👇👇💜👇👇
#این_مرد_امشب_میمیرد_1
نویسنده : زینب ایلخانی
هیچ وقت دلم هوس نوشتن روزمرگى هايم را نكرد و نداشت چرا كه چيز جالبى در روزها و ماه ها و سال هاى زندگى ام رخ نداده بود هر آنچه كه بود مزه اى جز تلخى و يا گس نداشت من همه زندگى ام مملو از آنچه بود كه نبايد ميبود و تكرار و ثبتش چه سودى داشت جز تشديد احساس درد در تك تك سلول هاى مغرم...
ولى گاهى به جايى از زندگى ميرسى كه احساس ميكنى نياز دارى هر چه كه جرات
به زبان آوردنش براى احدى را ندارى جايى بازگو كنى ،بنويسى بايد حداقل كاغد و قلم
بدانند آنچه كه ديگران و آينه از تو ديده اند و ميشناسند تو نيستى بايد خودت را جايى ثبت من دروغين از خود ساخته بمانى بايد اعتراف كنى ... كنى ، شايد مديون اين
و من امروزها عجيب دلم هوس نگاشتن ثانيه به ثانيه اى كه بر من ميگذرد را
دارم ، شايد زمانى،جايى، كسى بخواند خط خطى هاى دل دخترى كه هرگز خودش نبود...
**
اولين پك به سيگارم با لبخندى تلخ آغاز شد ياد اولين روز آشنايى در پارك ، بعدى
ها را با مرور تك تك قرار هايمان ،آخرين پك هم با لبخندى تلخ تر با بغضى سنگين و قورت داده از يادآورى حرف آخرش:
_ هر تفريحى يك روز تموم ميشه يك تفريح بود كه تموم شد واسه جفتمون.
من ٨ ماه تفريح پسرك تازه به دوران رسيده اى بودم كه شايد عاشقش نبودم اما
همهباور همه تنهايي هايم بود و چه راحت با شروع يك تفريح جديد تر من را پس زد،
تمام شد ! تمام ته مانده احساسم ، همين چند قطره اعتماد و باورم به دنيا و آدمهايش زير سايه اشكان به لجن تبديل شد آخرين پك را زده ام اين سيگار تنها يادگارى از پسرك تفريح طلب زندگى ام است اولين بار او سيگار كشيدن را يادم داد و باز دم معرفتش گرم كه حداقل يك مسكن براى زخم كاشته اش برايم تعبيه ديده بود ، از جايم بلند شدم ته مانده سيگار را زير پايم با تمام نفرتم له كردم ، اشكان دفترت را بستم تمام خاطرات و حتى لعنتى ! با م اسمت را مثل همين سيگار زير پايم له كردم و تو بغض
توا ! خيال دريا شدن َ نداشته باش حرام باشد قطره اشكى براى موجودى چون اشكان...
سوت زنان كليد را در قفل ميچرخانم و اين يعنى اعلام حضور براى عمه هميشه خسته و نالان وارد خانه كه شدم باز مثل هميشه بوى خوب غذا و برق عجيب وسايل
خانه ، اين زن تنها دلخوشى اش حمالى در اين خانه اجاره ايست وارد كه شدم صداى جيغش باز در مغرم فرو رفت
_صدبار گفتم با كفش نيا تو ذليل مرده
_باز افتادى به جون خونه و غر آخرشو گذاشتى واسه من !!؟؟؟؟
روبه رويم كه ايستاد باز نتوانست مهربان نباشد و مثل خودم بجنگد نگران دستش
را روى پيشانى متورمم گذاشت و پرسيد
_ يلدا چى شده سرت باز با اون پسره احمق رفتى موتور سوارى؟
آخر سر يه روز اون بنگى تو رو به كشتن ميده ...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6
ادامه دارد...
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_1 نویسنده : زینب ایلخانی هیچ وقت دلم هوس نوشتن روزمرگى هايم را نكرد و نداشت
#این_مرد_امشب_میمیرد_2
خدا ميدانست كه عمه پروين چه قدر از اشكان بيزار بود لبخند بى روحى زدم و در
حالى كه روى كاناپه زوار در رفته ولو ميشدم برايش توضيح مختصرى دادم كه ميدانم تا
چه حد خوشحال شد
_ نگران نباش سرم امروز به سنگ خورده سنگ كه نبود ولى با دسته كليدم جورى
زدم تو سر خودم كه ديگه به يك بنگى اينقدر رو ندم كه راحت فيتيله پيچم كنه، پرى جون خوشحال باش اشكان قهوه ايم كرد امروز، جورى كه حالا حالاها بو گند بدم بعدم رفت با يك خر تر از من رو هم ريخت آخه ميتونى ديگه تفريح پارتى و دود و آب شنگولى بهش حال نميداد زده بود تو كار كمر به پايين كه من اهلش نبودم و اين دخى جديده بود چشم هاى عمه از خوشحالى و تعجب مثل تيله گرد شده بود
_ الهى شكر عمه فدات شه بلاخره دعام گرفت پسره رو خودت شناختى ديدى گفتم
اين دنبال فقط كثافت كاريه حيف تو دختر خوشگل من نيست با اين جور آدم ها برو
و بيا داشته باشه؟
و باز نطق عمه باز شد و ادامه داد و ادامه داد:
_ به خدا اون دفعه كه دانشگاه تعهد دادى نذر امامزاده عباس كردم كه اين پسره
بره بزار تو حداقل يه پخى واسه خودت بشى ، هر شب كه دير ميومدى جون به لب
ميشدم تيپ و قيافه اى كه اون واست ساخته والا تو خيابون همه توف و لعنتت ميكردن خدا صدامو شنيد
_ وايسا وايسا تند نرو چى دارى به هم ور ميكنى گفتم اشكان تموم شد نگفتم
ميشم دختر گوشه خونه چادر به سر خاله قزى قصه هاى تو!!! بسه ديگه ياسين خوندن ,نهار چى داريم؟
با عصبانيت و رو برگرداند و غر غر كنان سمت آشپزخانه رفت
ميدانستم اين زن چه قدر همه سالهاى بى مادرى ام برايم نگران بود اما دست خودم
نبود انگار عمه پروين تنها بازمانده متهمين پرونده زندگى مسخره و همه بدبختى هايم بود
او را به خاطر خواهر مردى فلك زده مقصر ميدانستم مردى كه آه در بساط نداشت ازدواج كرد و حاصلش فرزندى به بدبختى و حقارت من بود از مادرم از همه عالم بيشتر
متنفر بودم اينقدر كه اين تهوع باعث شد آن زن خوشگذران و فارغ از احساس مادرى را
روزى براى هميشه بالا بياورم ديگر احساسم به او سر شده بود ديگر حتى شايسته نفرت
نبود واين تنها حس مشترك من و عمه بود هرچند كه علت خشم و كينه عمه چيز ديگرى بود ...
عمه مقصر بود چون بعد مرگ پدرم هميشه بار بدبختى مرا به دوش كشيد مقصر
بود چون هميشه نگران بود چون هيچ وقت زندگى نميكرد چون خيلى سال بود كه يادش رفته بود تمام زنانگى اش را ، از او به خاطر اينكه هميشه خدايى كه جز بدبختى نعمتى به او نداده است را شاكر بود دلخور بودم ، او زيادى براى دنيا و آدم هايش خوب بود انگار آفريده شده بود براى گذشت و خدمت به همه .
دستمال آرايش پاك كن را كه به صورتم كشيدم احساس كردم چند كيلو وزنم كم
شد خيره به دستمال استفاده شده كه حال رنگارنگ شده بود ياد حرف عمه راجع به ظاهرم افتادم و چه كسى ميدانست يلدا خودش را زير خروار ها آرايش پنهان كرده است كه كسى نفهمد اين دختر چه قدر بدبخت و ضعيف است من بد بودن را عجيب دوست داشتم ، تنها راه انتقام از روزگار همين است، آن شب براى خودم هم عجيب بود كه خيلى راحت خوابيدم شايد واقعا براى من هم تنها يك تفريح بود كه بى تاب بودنش نبودم و شايد من هم شبيه مادرم راحت ميتوانستم از مردهاى زندگى ام بگذرم، روز بعد هم مثل روزهاى
عادى زندگى ام سپرى شد دانشگاه و بعد هم به قول عمه عياش گرى هاى روزانه و شبانه ام ، دوستانم كه از خودم بى قيد و بند تر بودن برايم به مناسبت اتمام رابطه ام با اشكان يك كات پارتى ترتيب داده بودند، همه خانه ميلاد جمع بوديم بساط هر نوع تفريح ناسالمى هم جور بود ، بار دهم بود كه شماره عمه روى صفحه گوشى ام خودنمايى ميكرد با بى ميلى پاسخ دادم
- بله پرى خانم
صداى ملتمس و نگرانش براى لحظه اى دلم را لرزاند.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6
ادامه دارد...
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_2 خدا ميدانست كه عمه پروين چه قدر از اشكان بيزار بود لبخند بى روحى زدم و در ح
#این_مرد_امشب_میمیرد_3
_ كجايى دخترم ؟ حالت بده ؟ مديونى اگه واسه اون بنگى بلایی سر خودت بيارى
از ته دل خنديدم
_ واى اين حرفها چيه باز زده به سرت؟ اون دو زارى ارزش ماتم گرفتن داره؟ من
اومدم به مناسبت گم كردن گورش از زندگيم جشن گرفتم تو هم بگير بخواب كه دير ميام
اجازه ندادم حرف بزند و گوشى را قطع كردم، من مصيبت هاى بدتر از رفتن اشكان
را در زندگى ام چشيده بودم من به نخواستن به ترد شدن خو گرفته بودم من مرد زندگى خودم تنها خودم بودم و بس چه نيازى بود به چون اشكانى؟
خيره به جمع دخترك هاى شاد جمع جرعه اى از نوشيدنى ام را با خيال اينكه بى
خيال همه دنيا شوم نوشيدم اما هنوز هوشيار بودم آن قدر هوشيار بودم كه گرمى
دستى روى ران پايم را احساس كنم
_يلدا خوشگله اسم اشكى كه ازت برداشته شد گفتم اين دفعه ديگه از دستت
نميدم
در چشمان هيزش چيزى جز هوس نيست ، خنديدم و خنديم آن قدر كه بهت
زده شد
_خيلى خوردى؟ مستى ؟
_ چى ازم ميخواى پسر جون؟
نيشش تا بناگوشش باز شد
_ هيچى يكم خوش بگذرونيم
_ ميدونى اشكى چرا ولم كرد؟
_ لياقتتو نداشت ناناز آخه تو با اين هيكل و تيپ آس و با جذبه چيت به اون تى
تيش خشتك آويزون ميخورد؟
سكوت كردم كه ادامه دهد.. به جون خودت دختر هميشه تو كفت بودم هميشه به ميلاد ميگفتم شك ندارم
اين دختر با اين همه تمرين و اين هيكل ميتونه قهرمان فيتنس پرورش اندام باشه ،
ميدونى چيه يلدا تو عين اورستى با دخترا ديگه فرق دارى آدم دوست داره فتحت كنه
محكمى و قوى، لوس نيستى، من عاشق همين موهاى كوتاهتم همين تيپ پسرونت عاشق اون اخم و خنده ها بلندتم
انگشتمو به علامت هيس نزديك لباش بردم
_ هييييش آقا پسر ادامه نده پس نميدونى چرا اون ولم كرد؟ چون اهل همين خوشگذرونى كه تو ازم ميخواى نبودم چون اين اورست فتح نشدنيه چون حالم از همه
هوسهاى مردونه به هم ميخوره چون نه ظريفم نه ضعيف كه محتاج آغوش و بغل يكى از خودم قوى تر باشم ، تفريح ؟ اوكى هستم هر نوعشو تا تهش هستم ولى اونى كه تو مغزه توئه تو سيستم مغز من تعريف نشده است رو مدل و استايل و شكل بدنم هم ارور ميده
ساكت نگاهم ميكرد ولى همين قدر كه حرمت نگه داشت و اصرار نكرد قابل تحسين بود ، يادم افتاد كه فردا از صبح باشگاه شاگرد دارم و بعد هم ٢ تا کلاس سخت و امتحان دانشگاه ، تفريح تا همين حد كافى بود بايد به خانه بر ميگشتم با افی افتخار دوست صميميم كه ماشين داشت به خانه برگشتم عمه بيدار بودغر زد و نفرين كرد هدفونم را گزاشتم و صداى آهنگم را به بلند ترين حد ممكن رساندم اين طورى هم او خالى ميشد و هم من مجبور به تحمل حرفهاى تكرارى اش نبودم ...
به خاطر سر درد ناشى از نوشيدنى ديشب تمام ساعات باشگاه عصبى و بى حوصله
بودم چند بار سر شاگردانم به خاطر حركات اشتباه فرياد زده بودم و يكبار هم با مسئول آن شيفت باشگاه مشاجره كردم، بعد از تمام شدن کلاسم طبق روال هميشه مشغول كار با دستگاه شدم براى حفظ اندامم هر روز ورزش ميكردم . عضلاتم را دوست داشتم از ظرافت هيكلم خوشم نمى آمد دوست داشتم ظاهرم حداقل قوى باشد و خشن ولى در كل استخوان بندى زنانه اى داشتم. اين قدر غرق حركات بودم كه متوجه حضور افى نشدم ،
ظاهرش مثل هميشه عجيب و تابلو بود اين دختر از ٢٢ ساعت شبانه روز ٢٢ ساعت را جلوى آينه ميگزراند.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6
ادامه دارد...
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_3 _ كجايى دخترم ؟ حالت بده ؟ مديونى اگه واسه اون بنگى بلایی سر خودت بيارى از
#این_مرد_امشب_میمیرد_4
سللم يلدا جونى خودم آخ با اين هيكلت دلم ميخواد بخورمت دختر
خنده ام گرفت و لپ تپلشو كشيدم
_ كم كم دارى شبيه بادكنك ميشى يكم ورزش واست اصلابد نيستا
_ اييييييش من دو تا دمبل بزنم ٢ روز بدن درد ميگيرم بعدم آقامون ميگه دخترتپلش قشنگه
_ كله بابا اون آقات ، احمق اون جفنگ چى حاليشه آخه
_ا ا ا يلدا جونى نداشتيمااا به پيشى من فحش نده
واقعا از عشق مسخره آرمين و افى چندشم ميشد ولى خوب اين دختر تنها دوستم
بود و سعى ميكردم زياد ناراحتش نكنم ميدانستم ناشيانه و عميق عاشق آرمين شده است،
آرمينى كه ميدانستم بدتر از اشكان نباشد بهتر نيست و خدا ميداند از احساسات اين دختر
تا چه حد سو استفاده كرده بود براى رسيدن به اهداف مالى و جنسى اش...
بعد از دريافت حقوق آن ماه با افى از باشگاه خارج شديم ميدانست ذهنم باز درگير
همين چندر غاز است
_ ميگم دختر خدايى بيا و اين باشگاه رو ول كن بريم ٢ باشگاه خفن بالاى شهر ٢
پول خوب در بيا ر بابا اين خيلى كم بهت ميده
_ اونوقت هرچى در ميارم بايد خرج كرايه تاكسى بدم تا خونه بعدم حوصله اين بچه
مايه دارا لوسو ندارم
_ آخه اين همه سال زحمت كشيدى و خرج كردى اون مدرك كوفتى رو بگيرى كه
بياى اينجا واسه چندتا بد هيكل تر از من خرجش كنى اون مدرك اون مدال و مقامات
حيف نيست؟
نه ميدونى كه حقوق بابا و بازنشستگى عمه هم هست من آدم مستمر و پيگير سر
كار رفتن نيستم همين جا هم عادت به زور كردم كه ميام
_ معلوم نيست توى اون مخت چيه يلدا كه همه كارات بر عكسه همه عالمه
خنده ام گرفت راست ميگفت من افكارم و عمل كردن شبيه هيچ كدام از ٢٢ساله
هاى عالم نبود چون سر تا سر زندگى ام شبيه هيچ كس نبود.
پدرى كه تا ياد دارم بدبخت بود حتى اين بدبخت هم مرا به عنوان فرزند هيچگاه نه
نوازش كرد و نه دوست داشت. مادرى كه هر بار در آغوش يك مرد جولان ميداد و در آخر
هم عشقش را با يك الدنگ به وجود دخترش ترجيح داد و من را از دور فقط به عنوان
فرزند پذيرفت من از اول ابتدايى تا به امروز كه در هر جمع هم سن و يا هم جنس هاى
خودم بودم كسى به حقارت و مطرودى خودم نديده بودم من هميشه از بى كسى و بى پدر
مادر بودنم شرم داشتم ...
به دانشگاه كه رسيديم هنوز غرق در فكر خودم ودنيايم بودم تمام ساعات كلاس و
امتحانم باز خبر از حضور فكر و تمركزم نبود .
آن شب هم به ٢ ميهمانى دعوت شدم براى دور شدن از افكارم پذيرفتم اين مهمانى
ها جز برنامه تكرارى زندگى ام به حساب مي آمد و چه كسى ميدانست شبى در يكى از
همين مهمانى ها سرنوشت زندگى ام براى هميشه عوض شود.
زمان بازگشت به خانه از بوى دودى كه همه لباس هايم را با خود درگير كرده بود
مشامم آزرده شد و با خود فكر كردم عمه امشب حتما جورى نفرينم ميكند كه صبح در جا
خشك شوم ولى خدا را شكر كردم كه وقتى رسيدم خواب بود، موقع عوض كردن لباسهايم
جلوى آينه براى يك لحظه حس كردم خودم را نميشناسم دخترى با موهاى لوند
كوتاه پسرانه كه سمت چپش را كامل با ماشين كوتاه كرده بود صورت غرق در آرايش بينى تراشيده هنر دست جراح زيبايى كه با يك نگين در سمت
راستش مزين شده بود ابروهاى كوتاه و بور رو به بالا يا به قول عمه شيطانى ، تنها عضو
واقعى صورتم و بازمانده از همه معصوميت و چهره اصيلم رنگ چشمانم بود قهوه اى...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_4 سللم يلدا جونى خودم آخ با اين هيكلت دلم ميخواد بخورمت دختر خنده ام گرفت و
#این_مرد_امشب_میمیرد_5
روشن روشن كه در آفتاب و نور عسلى ميشد ، حتى رنگ پوست سفيدم هم چند سالى بود
با كمك سولار كاملا برنز شده بود من يك يلداى فيك از خودم ساخته بودم كه گاه عجيب دلم را ميزد...
هنگام صبحانه متوجه شدم عمه چند دقيقه ايست به صورتم خيره شده است
چنگال را رو ب رويش به حالت گارد گرفتم كه يكهو ترسيد
_ چيه پرى ور نپرى زل زدى به من
_ ديوونه اين كارا چيه ميكنى يهو
_ گفتم ار فكر درت بيارم بيرون
صندلى اش را كمى نزديكم كرد و به حالت مادرانه اى موهايم را نوازش كرد
_ دخترم چرا اينقدر زير چشمات گود افتاده ؟ نكنه جز سيگار اون پسره چيز ديگه
هم داده بهت خداى نكرده...
نگذاشتم حرفش تمام شود ابروهايى در هم گره خورد و ميان حرفش پريدم
_ نه معتاد نيستم من هرچيزى رو تفريحى امتحان كردم اما راستش پول اعتياد
ندارم پس قطعا سراغش نميرم واگرنه واسه فراموشى اين زندگى نكبت بهترين راهه.
نگاهش پر از غم بود پر از افسوس براى برادرزاده اس كه در ابتداى دومين دهه
زندگى اش اينقدر خسته و مغموم از اين زندگى بود، باز هم موهايم را نوازش كرد دستش رابا مهربانى روى گونه ام گزاشت
_ كفر نگو يلداى عمه ،شاكى نباش اينقدر ،هرچى كه از دست دادى تو كل زندگيت خيلى بى ارزش تر از اين بوده كه واسش غصه بخورى اينقدر با خودت و من و زندگى لج نكن و نجنگ
پوزخندى به حرفهايش زدم اما سكوت كردم حتى حوصله بحث نداشتم حرفهايش
حق يا نا حق هرچه كه بود در سر من نميرفت من از زندگى يك زندگى طلبكار بودم و عمه
پروين هميشه راضى مصر بود كه طلبم را ببخشم و مثل او و مثل هميشه ى او حلال كنم عشقش را به مادرم بخشيد و همه جوانى اش را به برادر زاده جوانش همه زندگى اش
متعلق به ديگران بود .
٢ ماه از جدايى ام با اشكان ميگذشت نديدت بودمش اما بى خبر نبودم با عشق جديدش مدام در سفر و ميهمانى ها جولان ميداد، واقعا اصلابرايم مهم نبود حتى ذره اى از حس حسادتم را قلقلك نميداد، چند روز به شروع امتحان ها باقى مانده بود و زندگى
طبق روال هميشه ميگذشت ، آخر آن هفته تولد افى بود و آرمين برايش يك مهمانى
ترتيب داده بود ، با همه حقوق آن ماه برايش يك ساعت فيك توانستم بخرم با مقدار
سهمم از ماهيانه حقوق پدرم كه آن هم بعد كسر اجاره خانه و خرج خانه مقدار چشم
گيرى نبود براى خودم ٢ تاپ و شلوار جين خريدم ، بعد از دو ساعت درگيرى با لوازم
آرايش و موهايم باالخره آماده شدم ، آن شب با ميلاد و دوست دخترش به مراسم رفتم در
طول راه صنم دوست دختر ميلاد مدام زير گوشم وز وز كرد كه برادر آرمين چندتا از
همكلاسى هاى مايه دارش را به مراسم دعوت كرده است و خلاصه دخترك نديد بديد همى
بسيار از رويارويى با آنها مشعوف بود ، و كاش هيچ وقت نه من نه آن ها به اين تولد
دعوت نشده بودند...
سالن غرق نورهاى رنگارنگ و دود بود افى كاملا مست بود و مدام سيگار روشن
ميكرد هيچ كس حال طبيعى نداشت جز گروه تازه وارد ما، صنم با ديدن يكى از آن بچه
پولدار هاى مجلس به طور كامل ميالد بدبخت را فراموش كرد پسرك كل هيكلش به لعنت
خدا نمي ارزيد بوى گند فخر از چند فرسخى اش به مشام ميرسيد از لحظه اول كه چشمم
به او خورد احساس كردم نشناخته از او متنفرم ، حسى مرا از او ميترساند ، بعد از كلى
عشق بازى با صنم و دست مالى كردنش هيكل منحوسش به من نزديك كرد نفس هايش به صورتم ميخورد
_ دخى تو خيلى دافى اوووووف چه هيكلى !!
و باز من حالم از تمام ه*و*س هاى مردانه به هم خورد....
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6