💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
عزیزای دلم سلام باز اومدم با یه رسپی جذاب دیگه بریم که باهم درستش کنیم😍
دوستای خوبم اموزش یه جوجه کباب خوشمزه داریم که با زرشک طعم دار میشه
میتونید مثل من روی گاز داخل تابه درست کنید با با ذغال کباب کنید❤️
مواد لازم👇🏻
📌سینه مرغ یک عدد
📌پیاز یک عدد
📌زرشک ۲/۳لیوان
📌کره
📌رب گوجه نصف قاشق غذا خوری
📌روغن نصف فنجون
📌نمک،فلفل
این مواد برای یک عدد سینه هست اگه بیشتر خواستید درست کنید طبق گوشتتون موادشم بیشتر کنید
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔸 ٧ مهر؛ روز انسان هاى جان بر کف
🔹هفتم مهرماه روزشان است، روز افرادى که از جان خود براى خدمت به مردم مى گذرند تا امنیت و جان شهروندان در صحت و سلامت باشد؛ صحبت از اتش نشان هایى است که در حوادث، نقش بسیار پررنگى دارند و به قول خودشان در همه حال، آماده باش هستند.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🏞🏞🏞
روستای ییلاقی هزار لات، رامسر، مازندران
پر از حس آرامشه😌😌
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
آرم دانشگاه تهران راچه کسی طراحی کرده است؟ و این آرم به چه معناست؟
آرم دانشگاه تهران تقلیدی از یک گچبری دوره ساسانی در تیسفون است که یک نمونهاش در موزه ایران باستان وجود دارد. این آرم توسط استاد محسن مقدم (زاده ۱۲۷۹ در تهران – درگذشته ۱۳۶۶ خورشیدی) از بنیانگذاران دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و استاد ممتاز این دانشگاه طراحی شده است. او نشان دانشگاه تهران را با الهام از تاریخ و فرهنگ کهن ایران طراحی کردهاست که علیرغم همهٔ تحولات دهههای پس از آن، هنوز هم بر سردر دانشگاه باقی است. مقدم اولین ایرانی است که به دریافت نشان لژیون دو نور با درجهٔ «اوفیسیه» از طرف شارل دو گل رئیسجمهور فرانسه مفتخر شدهاست. وسط دو بال به خط پهلوی یه کلمه نوشته شده که گفته می شود به معنای «فزونی» باشد. محسن مقدم سعی کرده کلمه دانشگاه تهران رو هم با همین فونت بنویسد.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔆 #پندانه
✍ سربازانی خاموش اما هوشیار
🔹عارفی در راهی میرفت. مردی او را دید و شروع به تمسخر و توهین او کرد. عارف با سکوت تبسمی کرد.
🔸به ناگاه اندکی بعد پای مرد توهینکننده لیز خورد و سرش به کنار سنگی خورد و در دم جان سپرد.
🔹عارف نزد جنازۀ او رفت و گفت:
مرا حلال کن.
🔸پرسیدند:
چه حلالیتی؟ تو که گناهی مرتکب نشدی و در برابر توهین او خندیدی؟
🔹عارف گفت:
من باید جواب توهینش را میدادم، اما خندیدم و جواب ندادم؛ لذا سربازان خدا او را جواب دادند که اگر جوابش را داده بودم، او نمرده بود.
🔰 إنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا؛
خداوند از کسانی که ایمان آوردهاند، دفاع میکند. (حج:۳۸)
🔰 و لِلَّـهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛
لشکریان آسمانها و زمین تنها از آن خداست. (فتح:۷)
🔸آری، خداوند برای ازبینبردن دشمنانش هرگز گلوله و اسلحه نمیکشد. بلکه از سربازان خاموشش بهره میبرد.
🔹به هنگام ظلم، مراقب سربازان خاموش خداوند متعال باشیم.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
این حشره ی عجیب الخلقه که نوعی پروانه هست،
مثل یه تیکه شاخه اس که دست و پا در آورده!
🇯🇴🇮🇳 ↯
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
این پدیده عجیب که مشاهده میکنید تجمع بسیاری از ماهی ها در سواحل اکابولکو ژاپن است.
🇯🇴🇮🇳 ↯
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
تمساح ها طی سال ها شکار آموخته اند که خود را به شکل تنه درختی شناور بر روی آب در آورند و بعضی موارد برای طبیعی جلوه دادن چند تکه شاخه بر روی خود قرار میدهند !
🇯🇴🇮🇳 ↯
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔸تصاویری که مشاهده می کنید خط لوله ی گاز و یا آب نیست!
بلکه خط لوله شراب و آبجو به برخی بارهای کشور المان هستش که متاسفانه چون دیگه بطری جوابگو نیست لوله کشی کردن😁
🇯🇴🇮🇳 ↯
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
☀️امیر المومنین علیه السلام فرمودند :
🔸 ای مردم!
آن کس که از برادرش اطمینان و استقامت و درستی راه و رسم را سراغ دارد،
نباید به کلام مردم درباره او گوش دهد.
آگاه باشید!
گاهی تیرانداز، تیر افکَنَد و تیرها به خطا میرود؛
سخنچین نیز چنین است.
درباره کسی چیزی میگوید که واقعیت ندارد و گفتار باطل تباه شدنی است، و خدا شنوا و گواه است.
بدانید که میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست.
(پرسیدند معنای این کلام چیست؟)
امام چهار انگشت خود را میان چشم و گوش گذاشتند، و فرمودند:
باطل آن است که بگویی شنیدم و حق آن است که بگویی دیدم.
📚 نهج البلاغه خطبه ۱۴۱
🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💞 زندگی آنقدر کوتاه است که گاهی حیف است "دوست داشتن" ها را دریغ کنیم...
چقدر خوب میشود اگر ؛
دوستي به ما حس خوبی را انتقال داد ،
اگر همدم تنهايي مان شد،
لبخند بر لب هايمان نشاند،
و باعث دلگرمي مان شد...
ما هم مهربانی را دریغ نکنیم و "دوست داشتن مان" را به زبان بیاوریم...
تا بداند كه بودنش چقدر برايمان عزيز است...
چقدر ارزشمند است و چقدر حالمان با بودنش خوب است
قدر بدانيم
آدم هاي خوبِ زندگيِ مان را...
زماني مي فهميم چقدر بودنشان مهم بود؛
كه ديگر دير است...
✍ #ياسمن_مهديپور
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💞 قدیم ها اگر عاشق می شدی و دلت هوای دیدن داشت ، تلگرام که نبود بروی عکس های پروفایلش را ببینی .
باید یادت می آمد فلان مهمانی یا فلان سیزده به در با کدام جمله تو خندیده ؟ در کدام کنج خانه یا سر کدام کوچه اتفاقی ، نگاهتان با هم تصادف کرده ، بعد لبخند زده اید و صورتتان گل انداخته از خجالت ؟
نمی شد بروی ببینی "لست سین" تلگرامش کی بوده . باید آرزو می کردی شاید یک عروسی یا عزا پیش بیاید که بشود دم در ، بین مهمان ها ، چند لحظه ای دوباره تماشایش کنی .
.
عکسی اگر بود مقدس بود و جایش در امن ترین خلوت خانه .
باید سر حوصله ، دور از چشم اغیار ، یواشکی، شاید چند دقیقه ای نگاهش کنی و قربان و صدقه اش بروی .
.
اینستاگرام نبود که عکس های سلفی در رنگ بندی های مختلف و عکس های دسته جمعی و سفر و مهمانی رفتن هایش را بشود ببینی .
ما که توی کافه و سینما قرار نمی گذاشتیم .
قرارمان این بود که فلان ساعت توی صف نانوایی با هم باشیم .
.
یکی توی مردانه بایستد و دیگری زنانه شاید شانس یاری کند و همزمان نوبتمان شد و پیش چشم شاطر، جلوی دخل، چند ثانیه ای کنار هم بایستیم .همین .
.
تلفن های خانه که سایلنت نمی شدند .
قرارمان این بود که فلان ساعت که همه خواب هستند یواشکی طوری که کسی نفهمد گوشی دستش باشد و آن یکی دستش روی قطع کن و به محض اینکه زنگ زدی ، زنگ نخورده دستش را بردارد ، مبادا کسی بو ببرد .
تو آرام بگویی : دوستت دارم
و او آرام تر بگوید : منم همینطور
و بعد در سکوت، صدای نفس های همدیگر را بشنوید .
.
ما شاید آخرین نسلی بودیم که کمتر می دید و بیشتر تخیل می کرد . نسلی که صدا و لبخند را به تیپ و هیکل ترجیح می داد . آخرین نسلی که زود دل می بست و دیر دل می کند .
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱🕊
⭕️✍تلنگر
💞*مرا عاشقی آموز*
■شیخ “حسن جوری” رهبر نهضت سربداران در قرن هشتم هجری میگوید: در سالی که گذارم به “جندیشاپور” افتاد، سخنی از “خواجه محمد مهتاب” شنیدم که تا گور بر من تازیانه میزند.
□دیدمش که زیر آفتاب تموز نشسته، نخ میریسد و ترانه زمزمه میکند. بدو گفتم ای مرد خدا، مرا عاشقی بیاموز تا خدا را عاشقانه عبادت كنم..
●مهتاب گفت: نخست بگو آيا هرگز خطی خوش، تو را مدهوش کرده است؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز شکفتن گلی در باغچهی خانهات تو را از غصههای بیشمار فارغ كرده است؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز صدایی خوش و دلربا، تو را به وجد آورده است؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز صورتی زیبا تو را چندان دگرگون کرده است که راه از چاه ندانی؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز زیر نمنم باران، آواز خواندهای؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز به آسمان نگریستهای به انتظار برف، تا آن را بر صورت خویش مالی و گرمای درون فرو نشانی؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز خندهی کودکی نازنین، تو را به خلسهی شوق برده است؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز غزلی یا بیتی یا سخنی فصیح، چندان تو را بیخود کرده است که اگر نشستهای برخیزی و اگر ایستادهای بنشینی؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز زلالی آب یا بلندی سرو یا نرمی گلبرگ یا كوشش مورچهای، اشک شوق از دیدهی تو سرازير كرده است؟ گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز شده است که بخندی چون دیگری خندان است و بگریی چون دیگری گریان است؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز بر سیبی یا اناری، بیش از زمانی که به خوردن آن صرف میکنی، چشم دوختهای؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز عاشق کتابی یا نقشی یا نگاری یا آموزگاری شدهای؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز دست بر روی خویش کشیدهای و با چشم و گوش و ابروی خویش معاشقت کردهای؟
گفتم: نه
○گفت: از من دور شو که سنگ را عاشقی میتوان آموخت، تو را نه!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💞 روزی مردی جوان از کنار رودی می گذشت، پیرمردی را در آنجا دید
جویای حال پیرمرد شد.
پیر گفت: میخواهم از رود رد شوم ولی چون چشمانی کم سو دارم و رود هم خروشان است نمیتوانم
جوان کمک کرد و پیرمرد را از رود گذراند، سپس پیرمرد از وی تشکر کرد و هر کدام به راه خود ادامه دادند.
پس از مدتی جوان پیرمرد را دید جلو رفت و پرسید: ای پیرمرد مرا میشناسی؟
پیر جواب داد: نه نمیشناسم.
جوان گفت: من همانم که تو را از آب رد کردم
پیر دوباره تشکر کرد و دعای خیر برای جوان کرد.
پس از مدتی دوباره همدیگر را ملاقات کردند و دوباره همان حرف ها رد و بدل شد و این ملاقات چند بار تکرار شد.
روزی دیگر جوان دوباره پیرمرد را دید جلو رفت و پرسید: ای پیر مرا میشناسی؟ پیر که چشمانی کم سو داشت جواب داد: نه نمیشناسم.
جوان گفت: من همانم که تو را از آب رد کردم
پیر که دیگر از حرفهای جوان خسته شده بود، جواب داد: ای کاش آب مرا میبرد ولی تو مرا از آب رد نمیکردی!!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💞گفتم بزن کنار مردک ,بزن کنار. ماشین مانند کشتی پهلو گرفت. مرد پا گذاشت روی ترمز وبسرعت از دویست شش پیاده شد وطولی نکشید که داد وهوارشان دربیابان پیچید .دختر وحشت زده شیشه ی ماشین را پایین کشید وبا لحنی پر از التماس وترس -بابا جون ولش کن اشکال نداره تو رو خدا دعوا نکن حالا که چیزی نشد ه بخیر گذشت .اما مرد غضبناک نعره می کشید -تو راننده نیستی تو باید الاغ سواربشی ن سوار این ماشین که قیمتش از قیمت خونت هم بیشتر معلوم نیست کی گواهینامه داده دست شماها که حتی اصول سبقت گرفتن رو هم بلد نیستید امروزه بچه های ابتدایی هم می دانند که نباید از روی خط ممتد سبقت گرفت عجب آدم ی, نزدیک بود از دره پرت بشیم پایین با زن وبچه. راننده ی ماشین چند صد میلیونی که مرد ریزه میزه ای بود شیشه ی ماشینو کمی بالاتر کشید وبا صدای بلند تر از قبل وخیلی خشن گفت :به جهنم ,به درک . زن و دخترت .....وپا روی گاز گذاشت ودخترحس کرد گوشهایش از شنیدن این ادبیات زشت در حال متلاشی شدن هستند دست گذاشت روی گوشهایش تا دیگر حرفهای زشتی را که پدرش می دوید به دنبال ماشین ونثار خواهر ومادر راننده می کرد نشنود. اما فحش های پدر راهم شنید حس کرد تمام وجودش پر شده از حقارت سرش رامیان دو دست فشرد آهی کشید. وهرچه به مغزش فشار آورد که چرا وقتی دو مردنزاع می کنند شخصیت دختران ,مادران وخوا هران خرد وخمیر می شود با ادبیاتی بسیار زشت نفهمید چرا؟وچشمهایش را که پر از اشک شده بود بر هم فشرد.وطپش قلبش را حتی مادرش که جلوی ماشین نشسته بود وبا دهانی باز وچشمهای سؤال بر انگیز به طرف او که گوشه ی در ماشین کز کرده بود می شنید.
✍ #عبدی_پور.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💞 روزی مردی جوان از کنار رودی می گذشت، پیرمردی را در آنجا دید
جویای حال پیرمرد شد.
پیر گفت: میخواهم از رود رد شوم ولی چون چشمانی کم سو دارم و رود هم خروشان است نمیتوانم
جوان کمک کرد و پیرمرد را از رود گذراند، سپس پیرمرد از وی تشکر کرد و هر کدام به راه خود ادامه دادند.
پس از مدتی جوان پیرمرد را دید جلو رفت و پرسید: ای پیرمرد مرا میشناسی؟
پیر جواب داد: نه نمیشناسم.
جوان گفت: من همانم که تو را از آب رد کردم
پیر دوباره تشکر کرد و دعای خیر برای جوان کرد.
پس از مدتی دوباره همدیگر را ملاقات کردند و دوباره همان حرف ها رد و بدل شد و این ملاقات چند بار تکرار شد.
روزی دیگر جوان دوباره پیرمرد را دید جلو رفت و پرسید: ای پیر مرا میشناسی؟ پیر که چشمانی کم سو داشت جواب داد: نه نمیشناسم.
جوان گفت: من همانم که تو را از آب رد کردم
پیر که دیگر از حرفهای جوان خسته شده بود، جواب داد: ای کاش آب مرا میبرد ولی تو مرا از آب رد نمیکردی!!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💞ناامیدان ازدست ندهید
سال ۲۰۰۳ بود ، خلیل ۳۳ ساله، در خیابانهای لسآنجلس میخوابید، به جز هروئین به کراک کوکائین هم معتاد بود، ۴۹ کیلو وزن داشت و بدنش پر از زخم بود.
خلیل میگوید آنقدر به جرم حمل مواد دستگیر شده بود که حسابش از دستش در رفته است: "کاملا داغون بودم و از شدت درد نمیتوانستم بخوابم."
با اینکه بارها سعی کرده بود ترک کند و نتوانسته بود، پس از بار نهم، فهمید که اگر میخواهد زنده بماند باید تغییر کند.
بعد از اینکه برای بار نهم هروئین او را تا پای مرگ برد، زندگیاش رو به بهبود رفت. اعتیاد را ترک کرد و خودش را با شغلهای متعدد سرگرم: در دو مرکز بازپروری در مالیبو کار میکرد، سگگردانی میکرد و باغبانی: "توانستم پول جمع کنم، حسابی کار میکردم، هفت روز هفته، روزی ۱۶ ساعت."
بعد از اینکه یکی از دوستان قدیمیاش در اوهایو را دید، وسواس این را پیدا کرد که خودش برای خودش آبمیوه و سبزیجات را بگیرد: "دوستم یک کم مثل هیپیها بود، شروع کرد به آموزش دادن به من درباره ویتامینها، خوردنیهای ارگانیک و غذای برتر... آن موقع من دنبال چیزی میگشتم که حالم را بهتر کند."
سال ۲۰۰۷ خلیل خانهای را اجاره و مرکز بازپروری خود را افتتاح کرد، برای مشتریانی که برای یک ماه اقامت در آن میتوانستند ده هزار دلار بپردازند.
برای کسانی که در این مرکز بازپروری اقامت میکردند، خلیل آبمیوه های عجیب غریب درست میکرد، مثل ترکیبی که آن را ولوورین نامیده، ترکیب موز، پودر ماکا، شاهانگبین و گرده گل.
سرانجام آوازه این نوشیدنیها از چهاردیواری آن ساختمان فراتر رفت و مردم به دنبال خریدن آنها بودند.
خلیل فهمید برای راه انداختن یک کسب و کار جدید تقاضا به اندازه کافی هست بنابراین با همراهی بهترین دوستش که در آن زمان دوست دخترش هم بود، در سال ۲۰۱۱ "سانلایف ارگانیکس" را تاسیس کرد.
برای بازسازی زندگیاش، به زندگی سالم روی آورد و به قدری در این راه موفق شد که امروز بنیانگذار میلیونر شرکت تولید محصولات غذایی "سانلایف ارگانیکس" در کالیفرنیا است که محصولاتش این روزها مد روز است.
شش فروشگاه او که چیزی بین آبمیوه فروشی، کافه و مغازه است، سالانه شش میلیون دلار فروش دارند و در حال ورود به بازار ۱۶ ایالت دیگر آمریکا و ژاپن است. خلیل اکنون ۴۶ سال دارد و دیگر در خیابان نمیخوابد، به جایش با جت شخصی سفر میکند!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#حسين_جان❤️
🌹چہڪنم دسٺ خودم نیسٺ بہدل غم دارم
❣️قد یڪ ڪوه ڪہ نہ،وسعٺ عالم دارم
🌹شدهام زار وپریشان نظرے ڪن مولا
❣️ڪہ فقط دیدن شش گوشہ بہ دل ڪم دارم
#شش_گوشہ_حسینم_آرزوسٺ💚
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌷
#شب_جمعه🌙
🌷🍃
✨پروردگارا
امشب به عزیزانم
✨اندیشه ای خلاق
دیده ای بینا
✨گوشی شنوا
زبانی مهربان
✨دستهایی بخشنده
پاهایی استوار
✨ تنی سالم
و قلبی پراز عشق
✨عطا کن
شبتون آروم و در پناه خدا 🌙
🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
سلام مولای من ، مهدی جان
این تار ناپیدای محبت را تو از آستان معطرت به قلب خسته ام کشیده ای ...
تو بی آنکه ببینمت ، اینگونه مرا بیقرار چهره ی دلربایت کرده ای ...
تو بی آنکه لایق باشم ، تار و پود وجودم را با یاد خودت پیوند زده ای ...
تو چشمان بی نصیبم را به مسیر سبز انتظار ، دوخته ای ...
تو مرا شیفته ی خود کرده ای ...
تو چقدر خوبی ، چقدر مهربانی ، چقدر عزیزی ، چقدر نزدیکی ...
کاش ببینمت پیش از آنکه بمیرم ...
سلام آقای من آقای دلتنگی✋
🌺🌹🌺🌹🌺🌹
▪️ پیامبر، ملاک ارزشها
◾️امیر المؤمنین علی (علیه السلام): و لقد کان فی رسول الله (ص) کاف لک فی الاسوه و دلیل لک علی ذم الدنیا و عیبها و کثره مخازیها و مساویها؛ اذ قبضت عنه اطرافها و طئت لغیره اکنافها...
◾️کافی است که پیامبر خدا (ص) را سرمشق خود قرار دهی و او سرمشق توست در بی ارزش بودن دنیا و رسواییها و بدیهایش، زیرا دنیا از او گرفته شد اما برای دیگران مهیا گردید.
📚 نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰
🌺🌹🌺🌹🌺🌹
✅برای قائم ما دو غیبت هست
✍امام زین العابدین (علیهالسلام) میفرمایند: یکی از آن دو، طولانیتر از دیگری است، و آن قدر طول خواهد کشید که اکثر معتقدین به ولایت، از او دست خواهند کشید. در آن زمان کسی بر امامت و ولایت او ثابت قدم و استوار نمیماند مگر آن که ایمانش قوی، و شناختش درست باشد و در نفس خویش، نسبت به حکم و قضاوت ما هیچ گرفتگی و کراهتی احساس نکند و تسلیم ما اهلبیت باشد.
📚کمال الدین و تمام النعمه ص۳۲۳و۳۲۴
ای منتظران گنج نهان می آید
آرامش جــان عاشقــان می آید
بر بام سحـر طلایه داران ظهـور
گفتندکه صاحب الزمان می آید
🌺🌹🌺🌹🌺🌹
✍حضرت مهـدی (عج):
آنگاه که نشانه های ظهور برایت آشکار شد،سستی نکن و از برادران و دوستانت که به سوی ما می آیند عقب نمان،به سوی جایگاه نور و یقین و چراغهای پر فروغ دین به سرعت حرکت کن تا راه هدایت را بیابی ان شاءالله...
📙 بحارالأنوار ج۵۲ ص ۳۵
📗 کمال دین ج ۲ ص۴۴۸
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌷 این با عقل جور نیست که تأخیر ظهور، تقصیر ماست!
🌷 چرا امام زمان علیهالسلام، بیش از هزار سال، آواره است؟
🌷 چرا خداوند اجازهی ظهور ایشان را نمیدهد؟
🌺 #استاد_شجاعی
🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d