💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#پاپريكا_خونگی 🫑
فلفل هارو بشویید و بعد به نوارهای خيلی خيلی باريك برش بزنید و تخمه های وسطشم جدا كنید سپس داخل سینی استیل یا سینی فر بزارید تو خونه روی شوفاژ یا بخاری بزارید تا خشك شه ... وبعدهم بلافاصله. آسیاب کنید 😍😋
🎀 🌸 🎀
به دوستاتونم بفرستین💞
╭┈──────
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
گلدوزی های زیبا روی لباس
عالیه حتما ببینید و سیو کنید که به دردتون میخوره😍
🌈🎊🌺
👁 ببین یاد بگیر و کسب درآمد کن 💰
فوروارد کن 💜
╭┈──☆───•──☆──
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#خیار_شور
🥒🥒🥒🥒🌶
اول از همه باید شیشه ها رو استریل کنید.
توی کلیپ از شیشه سه لیتری استفاده شده.
مواد لازم:
خیار سفت کوچیک(از قبل بشورید)
نمک
سرکه سفید
برگ توت تازه یا برگ مو هم میتونید استفاده کنید
گل شوید یا خود شوید
سیر
برگ بو،دو تا سه برگ کافیه
فلفل سیاه و سبز ساییده نشده
فلفل سبز برای عطر ش استفاده میشه و میتونید اضافه نکنید
شکر
🥒نصف شیشه خیار بریزید هومه سبزیجات رو روش بزارید و بقیه خیار ها رو توی شیشه بریزید.
آب جوشیده که ۱۰ دقیقه در دمای اتاق سرد شده رو به خیارها اضافه کنید،
بعد درش رو بپوشونید و بزارید آب دوباره جوش بیاد
ظرف رو تا نصفه خالی کنید و آب جوشیده شده با نمک،نمک،۱ قاشق چایخوری شکر و فلفل ساییده نشده رو اضافه کنید،میتونید در ظرف رو با سبزیجات بپوشونید بعد ببندید.
درب ظرف رو ببندید و تکون بدید(مثل کلیپ)تا زمانیکه نمک حل بشه.
یک روز دور ظرف رو با پارچه بپوشونید تا گرم بمونه
بعد در سایه و جای خنک یا یخچال نگه دارید.
🏡
╭┈──────
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
کوفته😍😋
🫕کوفته از اون غذاهاییه که پختنش همیشه قلق خاصی داره و مهارت فوق العاده ای میخواد
باید خیلی حرفه ای بپزی که کوفته ها نه وا بشن و نه خیلی سفت! 👌🧑🍳
✅مواد لازم:
برنج نیم دونه ۱ پیمانه
لپه ۱پیمانه
سبزی معطر تازه ۱پیمانه خرد شده یا ۴ ق غ سر پر خشک
یک عدد تخم مرغ
۳۵۰ تا ۴۰۰ گرم گوشت چرخ شده
✅طرز تهیه:
🔸نصف چرخ کرده مرغ و نصف گوشت، از گوشت مرغ برای انسجام بیشتر استفاده کردم می تونید فقط از گوشت قرمز استفاده کنید
🔹پیاز رنده شده آب گرفته یک عدد درشت
زرشک پیاز داغ و گردو برای داخل کوفته ها
ادویه شامل نمک،زردچوبه،فلفل، ادویه پلویی، کاری
✅برای سس:
پیاز یا پیاز داغ
رب ادویه زردچوبه
دو لیوان آب
مراحل کار تو فیلم مشخص هست
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#پنکنیک_گردو_و_شیره_انگور😍😋
۱ عدد تخم مرغ رو زدم تا کمی باز بشه یک لیوان شیر، نوک قاشق نمک، شیره انگور سفید،
۳ قاشق غذا خوری روغن و وانیل و یک استکان گردوی خردشده رو مخلوط کردم (بهتره گردو رو خیلی ریز کنید تا شکل پنکیک بهتر در بیاد)
یک لیوان+۱ قاشق غذا خوری ارد و یک قاشق مربا خوری پکینگ پودر رو اضافه کردم وبا همزن دستی مخلوط کردم تا صاف و یکدست بشه
بعد ماهیتابه رو روی حرارت گذاشتم تا کاملا داغ بشه و از مایه پنکیک با ملاقه کوچیک داخل ماهیتابه ریختم و حرارت رو کم کردم و همینکه روی پنکیک شروع به حباب زدن کرد برش گردوندم(تو فیلم نشون دادم) تا ظرف دیگش هم طلایی بشه وبعد با شیره انگور و موز و گردو برا صبحانه عصرانه عالی میشه امیدوارم شماهم درست کنید وخوشتون بیادمیتونید بجای گردو از مغزهای دیگه استفاده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#غذا_با_مرغ 😍😋
فیله مرغ400گرم، سير رنده شده 2حبه، تخم مرغ 2عدد، آرد 4ق غ، چیپس تردیلا یک بسته، پودر سوخاری5ق غ، نمک فلفل، آویشن، پودر کاری، زردچوبه ،پاپریکا
🔴مواد رو مخلوط کنید۲ ساعت در یخچال استراحت بدید بعد داخل چیپس بزنید و در روغن داغ با حرارت ملایم سرخ و نوش جان کنید
برای قیف مقداری پنیر پیتزا را سرخ کنید به صورت قیف دراورده و سوخاری را داخلش بریزید
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#لازانیا 🫔 😋
🔸دو تا پیاز نگینی داشتیم با نیم کیلو گوشت برای مایع لازانیا و یادت باشه که حتما باید بذاری آبش کامل جمع بشه👌🏻
در رابطه با بشامل هم
پنجاه گرم آرد و پنجاه گرم کره داشتیم که اول کره رو ذوب میکنم بعد آرد رو اضافه میکنم و کمی آرد رو در کره تفت میدم البته نباید رنگش عوض بشه،
شیر هم باید سرد باشه (دو لیوان) و تندتند هم برنی تا خوب مخلوط بشه و بعد ادویه ها (جوزهندی هم یک هشتم یک عدد کافیه)
قارچی که اضافه کردم هم بلانچ شده بود☺️
دمای فر 180 درجه سانتیگراد و مدت پخت بیست دقیقه هست در واقع اونقدری که پنیر ذوب بشه و روش کمی گل بندازه.
از همه مهمتر وقتی از فر درآوردی سی دقیقه بهش دست نزن
تا خودشو بگیره و وا نره
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#زبان_گوساله_با_پلو 🍲 😋
▫️زبان گوساله
▫️پیاز
▫️سیر
▫️برگ بو
▫️فلفل دلمه
▫️چوب دارچین
▫️هویج
▫️رزماری
▫️زعفران غلیظ
▫️فلفل سیاه
▫️پاپریکا
▫️زردچوبه
▫️نمک
🔸اولش حتما بذارید با آب خالی بجوشه و آبشو دور بریزید و زبان رو زیر شیر آب داغ بگیرید و بشورید تا بوی بدش بره.
🔸توی مرحله آخر نمیخواد برشهای زبان رو زیاد سرخ کنید چون سفت میشه، یه تفت ریز بخوره کافیه
🔸نمک هم حتما مرحله آخر بریزید که گوشتتون نرم بمونه.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌸🍃
🍃🌸همین که صبح هایم با نام
💖تو آغاز میشود
همین که خدایم هستی کافیست🙏
🌸🍃🌸
دلتون پر از یاد خدا💖
و روزتون سرشار از نگاه مهربونش💖✨
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚✨💚
💚بر احمد و خُلق
مهربانش صلوات💚
💚بر حیدر و صبر
بیکرانش صلوات💚
💚ازفاطمه، مجتبی
و مظلومِ حسین💚
💚تا حضرت
صاحب الزمانش صلوات 💚
💚✨اَللّهم صَلِّ عَلى محمّد
💚✨وَ آلِ محمّد
💚✨وعجل فرجهم
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سـ❤️ـلام😍✋
❄️روز زمستونیتون پراز خیروبرکت❄️☃️
💠امروز شنبـه
🌞 ۱۷ دی ۱۴۰۱ خورشيدی
🌙 ۱۴ جمادی الثانی ۱۴۴۴ قمری
🎄 ۷ ژانویه ۲۰۲۳ میلادی
💯 #ذکر روز📿
❄️☔️یا رب العالمین☔️❄️
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
نجوای صبحگاهی 🌤🕊
«اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ»
"مطمئنا هرچی خدا بخواهد، همان میشود!"
امیدوارم خدا برات خوب بخواد، قشنگ بخواد، بهترینارو بخواد، اونی که تو
رو بخواد، چیزی که ذوقشو داری بخواد.
آره! امیدوارم فقط اون برات بخواد:)
خداجووونم شکرررت♥
صبحت بخیر عزیزم ☕
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
صبح است
و یک سبد گل 💐
تقدیم هر نگاهت
هر گل سلام دارد
بر روی همچو ماهت
خورشید زرفشان داد
صدها سلام دیگر
از من درود
بر تو زیبا و خوش پگاهت
سلام عزیزان روز تون شاد و پر امید🌷💖
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام 😊✋
صبح زیباتون بخیر ☕
❄️روزی بی نظیر
☕️صبحی دلنشین
❄️لبخندی از ته دل
☕️یک خداے همیشه همراه
❄️باهزار آرزوے زیبا
☕️و موفقیت را
❄️براتون آرزومندم
☕️شروع هفته تون پُر برکت
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺درود بر شما دوستان روزتون بخیر
🌸الهی همه درهای مهربانی
🌺همیشه به روی دلهاتون باز باشه
🌸الهی نسیم عشق
🌺نوازشگر لحظه هاتون باشه
🌸الهی همیشه خدای مهربون
🌺هواتونو داشته باشه
🌸الهی غم وغصه هیچ وقت و
🌺هیچ وقت نزدیکتون نشه
🌸الهی شادی همنشین
🌺همیشگی تک تکتون باشه
🌸الهی خوشبختی انتهای
🌺مسیر راه تک تکتون باشه
🌸با آرزوی بهترینها برای تک تکتون
🌺بفرمایید صبحانه🍳
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌺امروز براتون دو تا
🌹آرزوی قشنگ دارم
🌺اول سلامتی و کانونی
🌹گرم از عشق و محبت
🌺دوم آرامش و دل خوش
🌹امیدوارم خداوند هر دو را
🌺به شماخوبان عنایت بفرماید
🌹امروزتون پراز موفقیت🌹
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💠 سلام انرژی مثبتی هااااا.....😊🙋
امروز شنبه :۱۴۰۱/۱۰/۱۷
* * * * * * * * *
🌹همراه با چند جمله الهام بخش و زیبا برخیزید و بدرخشید .......
🌹روزی مملو از آرامش دوستی و موفقیت براتون آرزو میکنم ........
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
افرادی که در مسیر زندگی به بلوغ عاطفی و فکری و شخصیتی میرسند،
خودبخود، در سکوتی خاص قرار میگیرند
که لبریز محبت و مهربانی است.
برای این افراد، قضاوت شدن توسط دیگران اهمیتی ندارد، زیرا که آنان نگران تصویر ذهنی دیگران در مورد خودشان نیستند.
این افراد از میدان مسابقه خارج شدهاند و خود را با دیگران مقایسه نمیکنند.
حتی اگر دیگران آنها را بازنده بدانند برایشان اهمیتی ندارد
آنها فهمیدهاند که بهترین مواجهه با زندگی، مهربانی است.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💠 جمله تاکیدی امروز :
من بر افکارم مسلطم و بهترین ایده ها را در ذهن پرورش میدهم...
خدایا شکرت......🙏
* * * * * * * * * * *
روزتان پر از انرژی های مثبت و زیبای زندگی ... 😊🌹
🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
خودتو دوست داشته باش... - خودتو دوست داشته باش....mp3
5.31M
حال زندگی وقتی
خوب می شود که
اول هوای خودت رو داشته باشی☺️
🌸دوست خوبم
🌸هوای خودتو داشته باش
🌸شروع هفته تون عالی
#رادیو انرژی🦋🌸❄️
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
4_5965085004294785729.mp3
8.84M
#دور تو میگردم🎻
#مهدی خویی🎤
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
Mehdi Mojtabaei - Zemestoone Khoda (320).mp3
3.61M
🍃🌸🇮🇷ایرانِزیبا🇮🇷🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍃🌲❄️🎧❣🎼☀️آوای زیبای :زمستونه خدا سرده دمش گرم👌😍😊 ...
🍃🌲🎤مهدی مجتبایی...
🍃🇮🇷💚🤍❤️🇮🇷🍃
#ایرانِزیبا
#قسمت_سیو_یک
صبح تا شب فکرم درگیر این بود که دوباره برگردم تو خونه ام و جور دیگه انتقام بگیرم..
هرچقدر کلنجار میرفتم که شاید راهی برای بخشش باشه پوزخندی زدم و تو دلم گفتم تا ابد من نمیتونم آرمین رو ببخشم، دیگه برام مثل یه غریبه بود، حتی از دیدنش هم حس بدی بهم دست میداد و آرمین همون شبی که رسوا شد برام مرد و الان جز حس تنفر هیچ حسی بهش نداشتم
با این فکر و خیال ها آماده شدم رفتم تو پارک کمی قدم بزنم فکر کنم، وقتی برگشتم خونه مامان داشت گریه میکرد، گفتم باز چی شده؟
گفت الهه خونریزی کرده الانم سعید بردش بیمارستان.. بخدا نمیدونم غصه کدومتونو بخورم، هی بهش میگم انقد کار نکن تو حامله ای اما تو گوشش فرو نمیره که نمیره...
نگران الهه شدم، هیچ دلم نمیخواست چیزیش بشه.. تنها دلخوشی این روزام انتظار دیدن بچه سعید بود
تا وقتی سعید و الهه برگشتن، من و مامان مثل مرغ سرکنده بودیم، هرچی ام به گوشیشون زنگ میزدیم خاموش بودن..!
وقتی اومدن من و مامان نگران رفتیم سمتشون که سعید گفت دکتر گفته الهه باید استراحت کنه..
الهه گفت یه ماهی میرم خونه بابام تا اینجا زحمت من نیوفته گردنتون.
مامان لبشو گزید و گفت این چه حرفیه..؟ من و شیوا وظیفمونه نگهداری تو و نوه گلم بکنیم دیگه این حرفو نزن...
منم گفتم اره الهه جون ما هستیم چرا بری خونه بابات، تو فقط مواظب فندق عمه باش نمیخواد کاری انجام بدی ما هستیم.
بعد ناهار رفتم پیش الهه که اگه کاری داره براش انجام بدم گفت شیوا فکراتو کردی؟ به نظر من بهترین راه طلاقه، آرمین تمام پل های پشت سرشو خراب کرده به نظرم تو هم بهتره به فکر ترقی و پیشرفت خودت باشی، بازم تاکید میکنم درستو ادامه بدی...
با حرف الهه تو فکر رفتم...
چند روز بود که فکر انتقام مثل خوره افتاده بود به جونم..!
میدونستم با طلاق آروم نمیشم، من باید زهرمو میریختم
تصمیم گرفتم برم خونه پدرشوهرم و به ظاهر بگم زندگیمو دوست دارم..
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#قسمت_سیو_دو
قرار شد الهه کمکم کنه درسامو بخونم و کنکور بدم.
فرداش پدرشوهرم اومد دنبالم و در کمال نارضایتی خانوادم رفتم خونه آرمین.
زن دایی اونجا منتظرم بود، آرمین تا منو دید صورتشو درهم کشید و رفت تو اتاق..
زن دایی گفت ولش کن درست میشه، عاقبت سرش به سنگ میخوره، تو خانمی کردی بخشیدیش..
زن دایی و پدرشوهرم بعد یک ساعت رفتن و من چمدون به دست رفتم تو اتاق مهمان و وسایلامو اونجا چیدم
در حین کار بودم که آرمین طلبکارانه اومد تو و گفت واسه چی برگشتی مگه قرار نشد طلاق بگیریم؟
گفتم نترس کاری به کار تو و زن عقدیت ندارم، شما راحت زندگیتونو بکنید، من خودم تو این خونه زندگی خودمو میکنم فقط خرجمو تمام و کمال باید بدی همین...
گفت باشه هر چقدر بخوای بهت میدم فقط مزاحم زندگی من و آرزو نشو، به اون نگفتم برگشتی اگه بفهمه قهر میکنه..
گفتم من کاری ندارم بهتون راحت باشید.
آرمین از خونه رفت بیرون، منم بعد از چیدن وسایلام و جا دادن کتابام تو قفسه، رفتم دنبال سوییچ ماشینم گشتم که تو کشو کنار تخت پیداش کردم، خداروشکر ماشینمو تقدیم خانم نکرده بود..!
کیفمو برداشتم و رفتم سوار ماشین شدم، تو خیابونا در به در دنبال موسسه کمک درسی کنکور میگشتم، میخواستم تو بهترین موسسه ثبت نام کنم
چندتایی که رفتم مشاور خوبی نداشت و میدونستم فقط اوضاع پوله..
به الهه زنگ زدم و ازش راهنمایی خواستم که یه موسسه که از قضا مال یکی از استاداش بود بهم معرفی کرد،
وقتی وارد موسسه شدم خیلی شلوغ بود، بعد از اینکه مشاوره شدم فهمیدم اینجا میتونه کمک زیادی تو رسیدن به هدفم کنه.
من باید سخت درس میخوندم، رشته من انسانی بود ولی الان میخواستم تو رشته تجربی کنکور بدم.. واسه منی که به زور قبول میشدم سخت ترین کار دنیا بود..
شبا تا دیر وقت درس میخوندم، به عشق انتقامی که تو وجودم بود با جون و دل درس میخوندم و درس خوندن برام آرامش بخش بود، بعضی شبا آرمین بهم سر میزد ولی هر وقت میومد از اتاقم بیرون نمیومدم، اونم نمیفهمید تو اتاقم دارم چیکار میکنم
بعضی روزا میرفتم خونه بابام و الهه مشکلاتمو برام حل میکرد.
آرمین ماهیانه مبلغ زیادی برام میریخت که نصف بیشترشو پس انداز میکردم و سعی میکردم زیاد خرج نکنم تا بتونم پولامو جمع کنم..
مامان هم گاهی اوقات بهم سر میزد و کلی غر میزد که این چه زندگیه که به تنهایی داره برات میگذره، جمع کن بیا خونه..
و منم هر بار مخالفت میکردم....
https://eitaa.com/joinchat/2776
#قسمت_سیو_سه
تقریبا دو ماهی از اومدنم به خونه آرمین میگذشت، شبانه روز درس میخوندم و دست به سیاه و سفید نمیزدم، غذا اکثرا از بیرون سفارش میدادم یا حاضری میخوردم
هفته ای یکبار هم رباب خانم میومد واسه تمیزکاری
این روزا آرمین بیشتر میومد خونه و حتی بعضی شبا هم تو اتاقش میخوابید..!
احساس میکردم با زن عقدیش به اختلاف خوردن، چون چند بار شنیده بودم پشت تلفن دعوا میکردن..
هر چی که بود واسه من مهم نبود، من فقط هدفم یه چیز بود اونم شکستن آرمین..
امروز قرار بود با الهه و سعید برم سونو برای تعیین جنسیت، خیلی ذوق و شوق داشتم
همگی با هم وارد مطب شدیم، حتی مامان هم اومده بود
منشیه با خنده گفت نمیشه همتون برید داخل!
سعید دوتا اسکناس پنجاهی گذاشت کف دستش و رفت دکترو راضی کرد، ما هم رفتیم داخل.
دکتر گفت بچه دختره..
وقتی صدای تپش قلبشو میشنیدیم، من و مامان از هیجان اشک میریختیم، سعید هم دست کمی از ما نداشت و مدام دست به شکم الهه میکشید که دکتر صداش آخر دراومد.
بعد از اینکه از سلامت جنین مطمئن شدیم، همگی برگشتیم خونه بابام.
الهه گفت بیا بریم وسایلی که خریدم رو نشونت بدم
الهه هر کدوم از لباس های نوزادی که نشونم میداد کلی قربون صدقه اش میرفتیم، من که از بس اون روز خوشحال بودم درس رو بیخیال بودم و تا شب خونه بابام نشستم.
آخرشب وقتی برگشتم خونه درو که باز کردم دیدم خونه پر از دود سیگاره..!
یهو آرمین جلوم ظاهر شد و گفت کدوم گوری بودی؟ خودتو شوهردار جلوه میدی که هر قبرستونی میخوای بری و هر غلطی میخوای بکنی آخرشم بگی شوهرداری؟!
گفتم انقد زر مفت نزن به توچه که من کجا بودم؟.. تو اینجا چیکار میکنی؟! الان باید بغل منشیت باشی ولش دادی یه موقع ویار چیزی نکنه خانوم!!
گفت تو نمیخواد نگران اون باشی، در ضمن برای اومدن به خونه خودم نیاز به اجازه تو ندارم...
الان بنال ببینم کجا بودی تا این وقت شب؟؟
بهش پوزخندی زدم و گفتم مگه برات مهمه آقای دکتر؟
تو فکر کن با دوستام الواتی بودم تو رو سننه؟
گفت حرف دهنتو بفهم اول نشخوار کن بعد حرف بزن، عین آدم بگو از کجا داری میای تا نزدم ناقصت نکردم...
گفتم قد این حرفا نیستی...
🌤
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#قسمت_سیو_چهار
با دستش هولم داد و نعره زنون گفت.. گفتم کجا بودی زنیکه؟؟ زود بناااال...
گفتم به تو مربوط نیست، تو چکاره منی؟
گفت شوهرتم احمق...
گفتم کو کجاس؟ من که نمیبینم..!
با داد گفتم تو یه مرد هوسران و تنوع طلبی، من شوهری تو وجودت نمیبینم...
با این حرفم کشیده محکمی خوابوند زیر گوشم و گفت خفه شو..
همونطور که اشکام سرازیر میشدن خندیدم و گفتم چیه؟ حرف حق درد داره؟
گفت گمشو تو اتاقت تا نکشتمت..
درمانده رفتم سمت اتاقم، اشکامو پاک کردم و نشستم سر درس و مشقم، سعی کردم هیچی فکر نکنم..
میدونستم با منشیش دعواش شده سر من خالی کرده مرتیکه احمق.. بلاخره از پا درت میارم..
با حالی خراب تست زدم و تمرین حل کردم، اونقد درس خوندم که نزدیکای صبح بود که رو کتابام خوابم برد.
ظهر با کرختی از جام بلند شدم، چرخی تو خونه زدم دیدم اون عوضی خداروشکر خونه نیست
بعد خوردن ناهار، آماده شدم رفتم سمت موسسه، امروز کلاس شیمی داشتم، این کلاس خصوصی بود و فقط چهار نفر بودیم
سر کلاس خیلی دقیق استاد درس میداد و ما هم نت برداری میکردیم
بعد کلاس استاد منو صدا زد که بمونم کارم داره..!
بقیه که رفتن، استاد که مرد جوون و خوش قد و قواره ای بود اومد جلو و گفت خانم سلطانی، شما خیلی تو این درس ضعیفین..
با خجالت گفتم شرمنده استاد، من فشرده دارم میخونم، واقعا بعضی جاهاش برام گنگه، خودتون میدونید که رشته ام تجربی نبوده و مطالب کلاس برام تازگی داره
گفت شما درست میگید ولی باید کلاس تکی براتون بذارم
گفتم اگه میبینید لازم دارم چرا که نه، فقط من پنج شنبه ها وقتم آزاده.
بعد از اینکه قرار شد پنج شنبه ها استاد صالحی برام کلاس بزاره، از آموزشگاه اومدم بیرون،
احساس میکردم نگاه استاد یه جوریه، وقتی داشت میگفت باید براتون تکی کلاس بزارم لحن حرف زدنش یه طوری بود!
نمیخواستم فکر اشتباهی راجع بهش بکنم، چون استاد معقولی به نظر میومد.
تو راه خونه بودم که زن دایی بهم زنگ زد که من خونتونم، کجایی؟
گفتم تو راهم وایسا که اومدم.
با سرعت رانندگی میکردم که زودتر برسم،
وقتی رسیدم زن دایی دم واحد منتظرم بود، باهم رفتیم داخل
گفت مادرم دیروز رفته خونه هووت، انگار سه ماه دیگه فارغ میشه، مامان بهش گفته بعد به دنیا اومدن بچه، بهش پول میدیم که بره رد کارش اما زنیکه قبول نکرده، ولی من این جماعت گشنه رو میشناسم، بلخره قبول میکنن
تو هم سعی کن خودتو به آرمین نزدیکتر کنی