eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
25.4هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان 🦋💞 - بخش اول گفتم : بابا ؟ چرا با این عجله ؟ چرا همین امروز ؟ گفت : دیگه شد ..با ناخدا حرف زدم گفتن رضا امون ما رو بریده اجازه بدین زودتر بیایم و خاطرشو جمع کنیم ..پسره عجوله هر روز میومد سراغ من .. گفتم : ولی توی امتحان نهایی ؟ نگفتین من و پیمان پس فردا امتحان داریم .. گفت : بزار امشب که اومدن قرار می زاریم هر کاری خواستن بکنن بعد از امتحانات شما باشه .. دیگه سر از پا نمی شناختم از خوشحالی روی پا بند نمی شدم ..رفتم به اتاقم ؛ مدت زیادی بود که رضا رو ندیده بودم دلم براش تنگ شده بود .. خودمو انداختم روی تختم و چشمم رو بستم ..و دستهامو گذاشتم روی صورتم و خندیدم ..و بازم خندیدم .. باورم نمیشد خدایا میشه همه چیز به خیر و خوشی تموم بشه ؟ وای رضا ..تو واقعا تقدیر من بودی ؛؛ خودم می دونستم که همه ی این کارا برای اینه که خدا داره برامون یک طوری راه رو هموار می کنه تا بهم برسیم .. بابا و پسرا اتاق ها رو جارو کردن و دستمال کشیدن و مبل های توی هال رو بردن توی پذیرایی تا مهمون ها جا بشن .. و هال رو باز گذاشتیم تا سفره پهن کنیم... داستان 🦋💞 - بخش دوم مامان دست تنها بود و کلافه شده بود .. رفت سراغ آمنه خانم دوستش که همسایه بغلی ما بود و ازش کمک خواست ؛ و سه تایی تند و تند کار می کردیم و هر چی سلیقه داشتیم برای درست کردن اون غذا ها بکار می بردیم .. من مرغ ها روتیکه کردم و شستم و ته قابلمه چیدم تا مامان به سلیقه ی خودش بار بزاره .. با اینکه همه ی اتاق ها پنکه ی سقفی داشت ؛ چیزی که اذیتمون می کرد گرما بود..بابا و پسرا با هم یک کولر آبی درست کردن و توی دهنه ی در پشتی گذاشتن .. به این شکل که چند تا حصیر رو بشکل جعبه در آوردن و اونو مرتب خیس می کردن و با پنکه ای که جلوش گذاشته بودن باد خنک وارد خونه میشد .. و تا نزدیک اومدن مهمون ها همه چیز آماده شد و مامان حتی برنج رو هم دم کرده بود .. و به من گفت تو دیگه برو حاضر شو .. بعدم برو جلوی کولر بشین عرق نکنی .. با خجالت پرسیدم : مامان ؟ مرواریدی رو که رضا برام آورده رو بندازم گردنم ؟ خندید و نگاهی از روی مهربونی به من کرد و گفت :قربونت برم خودت چی فکر می کنی ؟ به نظرت درسته ؟ داستان 🦋💞 - بخش سوم گفتم : خوب نه ..ولی فکر کردم از شما بپرسم بهتره .. آمنه خانم گفت : نه پروانه جون حالا ؛حالاها از چیزایی که اونا واست میارن استفاده نکن ..اینطوری نشون میدی چشم دل سیری .. گفتم چشم و رفتم به اتاقم .. ولی خیلی دلم می خواست رضا ببینه که چقدر اون گردنبند رو دوست دارم .. نیم ساعتی بیشتر طول نکشید که حمام کردم و ..یک بلوز سفید تور دوزی شده با یک دامن چین دار مشکی پوشیدم موهامو از پشت دم اسبی کردم ؛ جوراب سفید ساق کوتاه نو داشتم پام کردم و یکم از عطری که رضا برام آورده بود زدم .. دیگه کاری نداشتم از اتاق اومدم بیرون ..بابا توی هال داشت روی حصیر ها آب میریخت تا هوای خونه رو خنک نگه داره .. چشمش به من افتاد و یک لحظه بهم خیره شد ..و در حالیکه بغض کرده بود رو ازم برگردوند .. رفتم جلو و بغلش کردم ..محکم منو گرفت و با همون بغض گفت : چی میشد تو همیشه بچه می موندی ..چه خانمی شدی و من نفهمیدم .. هنوز تو رو بچه می دیدم ..الان یک مرتبه جلوی چشمم بزرگ شدی ..حالا نمی دونم باید خوشحال باشم یا غمگین ، برام دردناکه که تو رو شوهر بدم .. اما مثل اینکه چاره ای ندارم .. و هر دو به گریه افتادیم و ادامه داد : وای که نمی تونم تو رو برای خودم نگه دارم ..تو مثل یک جوجه ی پرنده که تازه بال در آورده دلت می خواد پرواز کنی و بری ؛ ولی نمی دونی که امن ترین جای دنیا برای تو همین جاست .. ولی من چطوری پر و بالت رو ببندم ؟ مامان اومد کنارمون و گفت : اصغر آقا تو رو خدا دلشو خون نکن ..وقتی منو گرفتی از پروانه کوچیکتر بودم .. تو اولین بابایی نیستی که دخترت رو شوهر میدی .. خونه ی تو هم برای من امن بود؛ اگر مرد خونه مثل تو باشه بهترین جا توی دنیا خونه ی شوهره ؛ دلشو چرکین نکن امشب باید خوشحال باشه . داستان 🦋💞 - بخش چهارم بالاخره مهمون های ما با چهار تا ماشین و یک سرباز دم خونه نگه داشتن .. خوشحالی و اضطرابی که داشتم باعث نمیشد چشمم دنبال رضا نگرده .خیلی دلم براش تنگ شده بود ..و اونجا فهمیدم که هرگز نمی تونستم اونو فراموش کنم .. رضا به محض اینکه وارد شد اومد طرف من و با همون لبخند قشنگش بدون رو در وایسی خم شد سرشو به صورتم نزدیک کرد و گفت : دیدی گفتُم؟ خو مُو رضایُم ..سلام پرپروک ..
خندم گرفت و آروم گفتم : هیس برو رضا .. و این صحنه رو مادر رضا دید و لبخندی زد ..ولی من خیلی ناراحت شدم دلم نمی خواست پر رو به نظر برسم . بیشتر کسانی که اومده بودن مرد و به اصطلاح ریش سفید های فامیل محسوب میشدن ؛خیلی شیک و مرتب ؛ پدر بزرگ و مادر بزرگ و دوتا عمو و دایی و عمه و خاله ..من گیج شده بودم و شرم دخترونه نمی ذاشت درست اونا رو بشناسم .. سه تا بقچه ساتن , دوتا سبز رنگ و یکی سفید گذاشتن روی میز و چند نوع شیرینی و گل با خودشون آورده بودن .. ناخدا ؛ خودش رشته سخن رو به دست گرفت و خیلی زود رفت سر اصل مطلب و با لهجه ی شیرین بوشهری گفت : ما دختر شما رو پسند کردیم که عروس تهرانی قسمت رضا بود .. اما به غیر از اینکه دختر دیدم ..پدر دختر رو دیدم وبه این وصلت مشتاق شدم .. بعد خطاب به بابا ادامه داد: حالا شما بفرمایید که اختیار با شماست .. داستان 🦋💞 - بخش پنجم بابا گفت : والله آقا رضا پسر شایسته ای ..دوست داشتی و صادق ..ولی جوونه ..من دخترم رو به شما میدم ناخدا ؛ تا ازش مراقبت کنین , و قول و قرارمون رو فراموش نفرمایید ... با زدن دست و فرستادن سه تا صلوات کار تموم شد . .. یکی از اون خانم ها به مامان گفت : ما اینجا اسپند و کندر دود می کنیم ..شما رسم ندارین ؟ مامان فورا بلند شد و رفت و این وظیفه رو سپرد به آمنه خانم که توی آشپزخونه بود .. اصلا فکر اینو نکرده بودیم .. بعد مهر رو بریدن ..نا خدا به بابا گفت : بفرمایید تعیین کنید بابا گفت : صد هزار تومن کافیه .. فورا قبول کردن ؛ و ناخدا پنجاه تا نخل هم بهش اضافه کرد و دوباره صلوات فرستادن ..اون زمان این مقدار پول مبلغ زیادی بود .. شرط و شروط همه نوشته شد و بعد مادر رضا با آب و تاب یکی از بقچه های سبز رو باز کرد .. یک انگشتر با نگین زمرد و شش تا النگو روی یک پارچه ی چادری تور سفید برق می زد .. خودش انگشتر رو دستم کرد و منو بوسید و النگو ها رو روی همون پارچه گذاشت روی پام .. بعد بقچه ی دوم رو باز کردن ؛؛ چند قواره پارچه؛ و توی سومی که از همه بزرگتر بود پارچه ی لباس عروسی منو آورده بودن ..و این نشون میداد که از مدتی قبل اینا رو آماده کرده بودن .. در حالیکه ما هیچ کادویی برای رضا نگرفته بودیم ..و اونجا هم خودمون متوجه ی این موضوع نشدیم .. همه چیز به خوبی پیش رفت و تنها بحثی که پیش اومد زمان عقد بود که ناخدا اصرار داشت یکماه دیگه باشه ولی بابا قبول نکرد و گذاشت برای مهر ماه که هوا ی بوشهر قابل تحمل تر باشه ..و اینا در حالی انجام شد که نه من و نه رضا یک کلمه حرف نمی زدیم .. فقط هر بار سرم رو بلند می کردم می دیدم که رضا نگاهم می کنه و از بی پروایی اون خندم می گرفت .. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان 🦋💞 - بخش ششم بالاخره من و رضا رسما نامزد شدیم ,اما هنوز نتونسته بودم باور کنم که به این سرعت همه چیز به دلخواه من پیش رفته باشه ؛. از خانواده ی رضا خیلی خوشم اومده بود همه با من مهربون بودن و طوری باهام رفتار می کردن که انگار یک جواهر گرونقیمت بدست آوردن ..و این بهم حس خوبی می داد .. موقع خداحافظی وقتی اونا رو تا دم ماشین بدرقه می کردیم ..رضا خودشو به من رسوند و گفت : باید با تو حرف بزنُم .. گفتم : خوب بگو ؛گفت ای جا که نمیشه ..فردا میای ساحل ؟ گفتم : نه درس دارم گفت : خو مُو می تونُم بیام خونه ی شما ؟ گفتم : نمی دونم از بابام بپرس ..ناخدا صدا کرد رضا بیا ..سرپا موندن .. رضا یکم مردد شد و در یک آن دست کرد توی جیبشو یک بسته ی کوچک در آورد و طوری که کسی نبینه گذاشت توی دستم و آروم گفت : خیلی دوستت دارُم ..و رفت . بدون اینکه نگاه کنم با سر انگشتم لمسش کردم و دستم رو بردم پشت سرم تا کسی نبینه .. داستان 🦋💞 - بخش هفتم سال۹۵ بغض گلومو گرفت .. بدنم درد می کرد و نمی تونستم از جام بلند بشم ..به روز خودمو روی مبل حرکت دادم و نشستم .. دلم می خواست گریه کنم ..به اندازه بزرگی این دنیا دلم گرفته بود ..حالم دگرگون شده بود و از زمین و آسمون شاکی بودم .. زیر لب گفتم : خدایا به خیر بگذرون چرا دلم به شور افتاد ؟ .. به ساعت نگاه کردم یک نیمه شب بود ..آروم رفتم به اتاقم ..دیگه دلم نمی خواست به گذشته فکر کنم .. اما رفتم کشو میز رو باز کردم و اون جعبه رو که اونشب رضا بهم داده بود ؛ بیرون آوردم و همینطور که اشک امونم نمی داد درشو باز کردم یک سنجاق سینه ی آبی رنگ به شکل پروانه با نگین های ریز آبی و مروارید .. اونشب رضا اینو به من داده بود ..هر چی از زیبایی اون پروانه بگم کم گفتم ..درخشش خاصی داشت که چشم رو خیره می کرد .. سنجاق رو گرفتم گوشه ی مشتم و روی تخت دراز کشیدم و همینطور که اشکهام بالشم رو خیس کرده بود زیر لب گفتم : آخه چرا این کارو با خودت می کنی ؟ ..چرا با یاد آوردی این خاطرات خودتو عذاب میدی ؟ بسه دیگه ..بسه ..فراموش کن . دیگه انتظار بسه ..خدایا چقدر دیگه می خوای عذابم بدی ..نمی دونم چه گناهی به درگاهت کردم که این همه عذابم دادی ؟ اما دیگه بسه ..تو رو به بزرگیت قسم بهم فراموشی بده ..دیگه نمی خوام به گذشته فکر کنم ...و با همون حال خوابم برد . داستان 🦋💞 - بخش هشتم اولین کسی که هر روز صبح به من زنگ می زد سحر بود ..می تونم بگم بیشتر از اون دوتای دیگه نگران من می شد .. بیدار شدم هنوز سنجاق سینه توی مشتم بود. .. گذاشتمش سر جاش و کشو رو بستم تلفن رو برداشتم ..کسی جز سحر نمی تونست باشه..پنجشنبه بود و حتما می خواست بچه ها رو بیاره .. اما حوری گفت : سلام .. از لحن سردش و اینکه حوری هیچ وقت این موقع صبح بیدار نبود ..دلم فرو ریخت و حدس زدم که حامل خبر خوبی نیست .. گفتم : سلام مادر چطوری ؟ حالت خوبه ؟ گفت : پسرتون اونجاست ؟ گفتم : سعید ؟ مگه خونه نبود ؟ گفت : دروغ نگین .. گفتم : نه مادر چرا دروغ بگم ؟ باور کن خبر ندارم بگو جریان چیه ؟ گفت : آقا نصف شبی قهر کرده و رفته..بهش بگین خجالت بکش همین کارو دیگه نکرده بود ..اگر خونه ی شما نیست پس بهانه در آورده تا به عشقش برسه .. گفتم : حوری بس کن تو رو خدا این چه حرفیه می زنی ؟ درست حرف بزن ببینم چی شده سعید کجاست ؟ برای چی از خونه رفته بیرون ؟.. با لحن بدی گفت : شما نگران سعید شدین ؟ نگران من نیستین که تا صبح نخوابیم و گریه کردم ؟ دستت درد نکنه ؛ اگر پیداش کردین از خودش بپرسین و گوشی رو قطع کرد . فورا زنگ زدم به سعید ..خاموش بود ..خدایا چیکار کنم ..زنگ زدم به میلاد ..اونم جواب نداد .. داستان 🦋💞 - بخش نهم حالا فهمیده بودم دلیل دلشوره ی دیشب برای چی بوده ؛ ..دوباره زنگ زدم به حوری داشت گریه می کرد .. گفتم : عزیزم آروم باش برام تعریف کن چه اتفاقی افتاده ؟ چرا باز دعوا کردین ؟ گفت : چند روز بیشتر به قولش عمل نکرد منم دیگه طاقت ندارم مطمئنم سعید داره خیانت می کنه .. تو رو خدا فکر کنین من دخترتون هستم از زیر زبونش بکشین ..داره زندگیم بهم می خوره ..بهش بگین این کارو با من و بچه هاش نکنه ...وگرنه من می دونم و اون ؛ به خدا روزگارشو سیاه می کنم پدرشو در میارم .. مهرم رو اجرا می زارم و میندازمش زندان ..آبروشو توی دوست و آشنا هاش می برم ..صدای زنگ در بلند شد ..
گفتم : اگر سعید این کارو کرده باشه تو هر کاری دلت می خواد بکن ولی من حتم دارم سعید اهل این کارا نیست .. حالا برو من بعدا بهت زنگ می زنم ..و گوشی رو گذاشتم و آیفون رو برداشتم .. سعید با صدای گرفته ای گفت : باز کنین منم .. کلید رو زدم و دویدم توی حیاط ..و خودم بهش رسونم و بغلش کردم ..یک ساک دستش بود گذاشت زمین و گفت : حوری بهتون زنگ زده ؟ سر صبح اعصاب شما رو بهم ریخته ؟ ای لعنت به اون فکر مریضت زن ,.. گفتم : بی انصافی نکن بیا بریم تو ببینم چی شده تو کجا بودی دیشب ؟ داستان 🦋💞 - بخش دهم گفت : کجا می خواستم باشم مادر من ؟ توی ماشین خوابیدم جلوی در خونه ی شما ؛ ترسیدم زنگ بزنم خواب باشین بترسین .. با هم رفتیم توی ساختمون .. زیر کتری رو روشن کردم و پرسیدم ساعت چند اومدی ؟ گفت : نمی دونم فکر می کنم یک بود .. گوشی رو برداشتم و گفتم: بزار زنگ بزنم حوری از دلواپسی در بیاد ؛ با تندی گفت : نه ولش کن ..حوصله ندارم بدونه کجام پا میشه میاد دعوا راه میندازه ..و گوشی رو از دستم گرفت .. گفتم : خوب مادر کار بدی کردی از خونه اومدی بیرون،، قهر کردن یعنی چی ؟ تومرد اون خونه ای الگوی بچه هات هستی این حرکات چیه از خودتون نشون میدین ..نمیگی الان زنم چه حالی داره ؟ گفت : مامان جان چیزی رو که نمی دونین در موردش حرف نزنین ..این ساک رو برام خودش بست و از خونه انداخت بیرون و جلوی در وایستاد داد زد برو بیرون .. می خواستین چیکار کنم وایستم آبرو ریزی راه بندازه ؟ خودش بیرونم کرد .. حالا باشه آه بکشه من برگردم توی اون خونه دیگه پامو اونجا نمی زارم .. داستان 🦋💞 - بخش یازدهم من ساکت شدم فکر کردم بهش فرصت بدم یکم آروم بشه بعد حرف بزنم .. سعید همینطور با لباس روی مبل کنار بخاری دراز کشید و تا من چایی رو دم کردم خوابش برد ..یک پتو کشیدم روش و تماشاش کردم .. هنوز وقتی می خوابید مثل بچگی هاش معصوم می شد و به نظر حرف گوش کن میومد .. صدای زنگ تلفن رو کم کردم و رفتم توی اتاق خواب و درو بستم و به حوری زنگ زدم و گفتم : نگران نباش دیشب توی ماشین جلوی در خونه ی من خوابیده بود الانم اومده اینجا ..توام برو بخواب من باهاش حرف می زنم و می فرستمش خونه نگران نباش اینم درست میشه .. گوشی رو که گذاشتم فکر کردم ..خ خدایا یک عمر به امید درست شدن موندیم و وقتی که خیلی دیرمیشه به اون درست می رسیم که دیگه به دردمون نمی خوره چون درد دیگه ای داریم ..این چه راز و رمزی در آفرینش توست که ما سر در نمیاریم .. ادامه دارد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🍃🌼🍃🌼 🌸 الهی صبح را آفریدی ✨و ما را خلقتی 🌸دوباره بخشیدی 🌸خلقت دوباره ی تو را در ✨این صبح زیبا شاکریم 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو 🌸🍃 سـ🌸ـلام روزتون پراز خیر و برکت 🌸 🗓 امروز  چهارشنبه ☀️  ١٨   مرداد   ١۴٠٢   ه. ش 🌙  ٢٢   محرم    ١۴۴۵  ه.ق  🌲 ٩    آگوست   ٢٠٢٣    ميلادی 🌺صبح چهارشنبه خود را ✨ معطر می کنیم به 🌺عطر دل نشین صلوات ✨بر محمد و آل محمد(ص) 🌺اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ ✨وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌺در پناه حضرت محمد(ص) و خاندان پاکش روزتون پربرکت 🌸🍃 🌺ســـلام ☕️ صبح بخیر 🌺چهارشنبه تون پراز ☕️عشق وامیــد 🌺ان شاءالله ☕️موفقیت، سلامتی، 🌺شادی وآرامش ☕️ همیشه همراهتون باشه 🌺کاشانتون پراز عشق ☕️و عاقبت تون بخیر 🌸🍃 نیایش صبحگاهی 🌸🍃 🌸پروردگارا ✨ای خدايى كه زود از بنده ‏ات 🌸 خشنود می‌شوى، ✨بيامرز آن را كه جز دعا چيزى ندارد، 🌸همانا تو هرچه بخواهى انجام میدهى، ✨اى آن‏كه نامش دوا و يادش‏ شفا 🌸و طاعتش توانگرى است، ✨رحم كن به كسی كه 🌸سرمايه ‏اش اميد است، ✨اى فروريزنده نعمت ها 🌸اى دوركننده بلاها، ✨با من چنان كن که شايسته توست 🌸آمیـن https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃🌼 گلهای گروه🌼🎋 امروزتان پراز لبخند امروز بانگاه مهربانت عشق هدیه بده امرروز با لبخند🎋 زیبایت امید هدیه بده امروز با صداقت کلامت راستی و با دست سخاوتمندت شادی هدیه بده🌼🎋 🌸🍃 🌸امروز ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻡ 💓ﻓﺎﺻﻠﻪ ای ﻧﺒﺎﺷﺪ 🌸ﻣﯿﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ 💓ﺍﺣﺴﺎسات ﺧﻮﺑﺘﺎﻥ، 🌸تا ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ 💓و ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺷﺪ 🌸و ﯾﮏ ﺩنیا سلامتی ... 🌸🍃 🌼چهارشنبه 18 مراد ماهتون زیبا ☘ان شاءالله امروز 🌸بهترین روز ☘زندگیتون باشه 🌼پرازخیروبرکت ☘سرشاراز شادی و آرامش 🌸لبریز از موفقیت و لبخند ☘الهی زندگیتون 🌼پراز خوش خبری ☘و دلتون پر از شادی باشه 🌸🍃 در این صبح زیبا🌸 آرزو می‌ڪنم✨ نه حسرت ڪَذشته✨ غمڪَینتون ڪنه✨ ونه غم آینده نڪَرانتون🌸 در حال زندڪَی ڪنید✨ و لحظه‌هاتون✨ پر از آرامش باشه🌸 صبح چهارشنبه تون زیبا 🌸 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃🌼 بهشت و دوزخ ما در این جهان ، در دستان خود ماست .. نیکی پاسخ نیکی است ، و بدی سزای بدی ، نتیجه زندگی ما حاصل اعمال ماست https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃🌼 | ※ «مُمَهِّد» یعنی زمینه ساز . و ما در زیارت عاشورا، ممهدین رو لعنت می‌کنیم، یعنی کسانی که با تنها گذاشتن امام زمینه سازِ مصیبت کربلا شدند. اما گروه «ممهّد» فقط مخصوص همون برهه از تاریخ نبود! ✘ احتمالِ زیادی هست، که ما هم جزو «ممهدین» باشیم. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 روز چهارشنبه است واین روز متعلق به اسم حضرت موسى بن جعفر و امام رضا و امام محمد تقي و امام علي النقي عليهم السلام است بگوییم در زيارت ايشان 🌟🌿🌟🌿🌟🌿🌟🌿🌟🌿🌟🌿 :‏ السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا حُجَجَ اللَّهِ‏ السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا نُورَ اللَّهِ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ‏ السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكُمْ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي‏ لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللَّهَ مُخْلِصِينَ وَ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاكُمُ الْيَقِينُ‏ فَلَعَنَ اللَّهُ أَعْدَاءَكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِينَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ‏ يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا إِبْرَاهِيمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى‏ يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍ‏ يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَنَا مَوْلًى لَكُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ جَهْرِكُمْ مُتَضَيِّفٌ بِكُمْ فِي يَوْمِكُمْ هَذَا وَ هُوَ يَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ وَ مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ‏ فَأَضِيفُونِي وَ أَجِيرُونِي بِآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌟🌟🌟 🌟🌟🌟دعای روز چهارشنبه بِسْمِ ٱلله ٱلرَّحْمنِ ٱلرَّحِيمِ ألْحَمْدُ للهِ ٱلَّذي جَعَلَ ٱللَّيْلَ لِباساً ، وَ ٱلنَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ ٱلنَّهارَ نُشُوراً ، لَكَ ٱلْحَمْدُ ٱنْ بَعَثْتَني مِنْ مَرْقَدي ، وَ لَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَداً ، حَمْداً دائِماً لا يَنْقَطِعُ أبَداً ، وَ لا يُحْصي لَهُ ٱلْخَلائِقُ عَدَداً . أللّـهُمَّ لَكَ ٱلْحَمْدُ أنْ خَلَقْتَ فَسَوَّيْتَ ، وَ قَدَّرْتَ وَ قَضَيْتَ ، وَ أمَتَّ وَ أحْيَيْتَ ، وَ أمْرَضْتَ وَ شَفَيْتَ ، وَ عافَيْتَ وَ أبْلَيْتَ ، وَ عَلَى ٱلْعَرْشِ ٱسْتَوَيْتَ ، وَ عَلَى ٱلْمُلْكِ ٱحْتَوَيْتَ ، أدْعُوكَ دُعاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسيلَتُهُ ، وَ ٱنْقَطَعَتْ حيلَتُهُ ، وَ ٱقْتَرَبَ أجَلُهُ وَ تَدانى فِي ٱلدُّنْيا أمَلُهُ ، وَ ٱشْتَدَّتْ إلى رَحْمَتِكَ فاقَتُهُ ، وَ عَظُمَتْ لِتَفْريطِهِ حَسْرَتُهُ ، وَ كَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَ عَثْرَتُهُ ، وَ خَلُصَتْ لِوَجْهِكَ تَوْبَتُهُ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيّينَ وَ عَلى أهْلِ بَيْتِهِ ٱلطَّيِّبينَ ٱلطّاهِرينَ ، وَ ٱرْزُقْنى شَفاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى ٱللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، وَ لا تَحْرِمْني صُحْبَتَهُ إنَّكَ أنْتَ أرْحَمُ ٱلرّاحِمينَ . أللّـهُمَّ ٱقْضِ لي فِي ٱلأرْبَعاءِ أرْبَعاً ٱجْعَلْ قُوَّتي في طاعَتِكَ ، وَ نَشاطي في عِبادَتِكَ وَ رَغْبَتي في ثَوابِكَ ، وَ زُهْدي فيما يُوجِبُ لي أليمَ عِقابِكَ ، إنَّكَ لَطيفٌ لِما تَشاءُ . https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💠💠💠💠💠💠💠💠
💰👑💎 💰👑 💎 💰 👑 💎 ✨هر کس《سوره تکاثر》را روز دوشنبه یا چهارشنبه ۴۰ بار بخواند، مال عظیم یا خیری به او رسد که در ذهن و تصوّرات او نگنجد✨ 📚 کشکول افشاری، ص ۱۱ *بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم* *أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿١﴾ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ  ﴿٢﴾ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٣﴾ ثُمَّ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٤﴾ کَلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿٥﴾ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿٦﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ﴿٧﴾ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَن النَّعِیمِ ﴿٨﴾* https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💰👑💎 💰👑 💎 💰 👑
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🥀🥀🥀🥀🥀 🎥امروز سالروز ‎اسارت شهید مدافع حرم محسن حججی هست 🔸محسن حججی درچنین روزی اسیر و در روز هجدهم مردادماه سال ۱۳۹۶ سرش توسط تروریست‌ های داعش بریده شد. حاج قاسم سلیمانی در زمان شهادت او گفته بود قسم به حلقوم بريده‌ شهيد حججی زمين را از لوث داعش پاک می‌کنيم. ۴ماه بعد شهید سلیمانی پایان سیطره داعش را اعلام کرد... @روحت شاد دلاور😔 یادش کنیم با یک صلوات🥀 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆زنگ عبرت 🔺این کلیپ از خانم منصوری"دبیرکل پیشنهادی جبهه اصلاحات ایران" که توسط وزارت‌ کشور رد شد ايشان کسي است که در حال نماز سگ بازي مي کند و سگ لب و لوچه اش را می لیسد! ♦️خاتمی رئیس جبهه‌ اصلاحات هم خواهان حذف حجاب شده‌ است و خانم رهنورد همسر رئیس فتنه‌ نیز طی بیانیه‌ای خواهان حذف حجاب و ترویج بی حجابی شده‌ است! 📌حالا این جبهه‌ که از همان تبار یزید سگ باز و حرامی هستند می خواهد در انتخابات مجلس شرکت کند و براي اقتصاد و فرهنگ اين ملت تصمیم بگيرند!! 🔻شرح حال افساد طلبان در قرآن کریم: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (آیه ۱۱ سوره مبارکه بقره) ♦️و هرگاه به ایشان(منافقان) گفته شود در زمين فساد نكنيد، مى‌گويند: همانا ما اصلاحگريم. 🔯شیمون پرز:اصلاح طلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند. 🔯نتانیاهو نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی:اصلاح طلبان به نمایندگی از اسرائیل با ایران می جنگند.
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
💠 خبرنگاری که زدودن غبار غربت از نهج‌البلاغه، مهم‌ترین هدف زندگی‌اش بود 🔆حجت‌الله پیران، خبرنگار ایکنا در کاشان و خادم قرآن و نهج‌البلاغه بود. وی فروردین‌ماه ۶۳ متولد شد. تحصیلاتش در مقطع کارشناسی با گرایش مدیریت دولتی بود. شرکت در آزمون کارشناسی ارشد و قبولی‌اش در این آزمون با شیوع همه‌گیری کرونا همزمان شد و این خبرنگار خبرگزاری بین‌المللی قرآن بر اثر ابتلا به کرونا در اسفندماه ۹۸ دار فانی را وداع گفت. @روحش شاد💐 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 💠اميرالمؤمنين علیه السلام: العاقلُ مَن لایُضَیِّعُ لَهُ نَفَساً فیما لاَینفَعُه؛[1] عاقل کسی است که حتی یک نَفَس از عمر خود را در چیزی که برایش سودی ندارد به هدر نمی دهد. 📚1.شرح غرر، ج۲، ص۱۵۵ 🏴🏴🏴🏴🏴 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🍃🌼🍃🌼 🌼 امام خوب زمانم سلام «صبحم» شروع می شود آقابه نامتان «روزی من» همه جا «ذکرنامتان» صبح علی الطلوع «سَلامٌ عَلیک یابن الحسن» مـن دلخوشم به «جواب سلامتان» 🌼 السلام علیک یابقیة الله یا اباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن ویا شریک القرآن ایهاالامام  الانس والجان"سیدی"و"مولاۍ"  الامان الامان ‍ ♥️ســـیدے! یــابن الــحسن!♥️ 👈🏼 مِــــن هــــجرِک یاحـــــبیب، قـــــلبے قــــد ذاب مــــــــهدیمـ ازفــــــــــراق دورے تـــــــــو، دیـــــگرطـــــــاقتے نـــــــمانده، جــز ایــنکه تـــسّلایمـ دعـــاے فــــرجت بـــــاشد...      ا‍❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨‌ 💟بـــسم اللــه الــرحمن الــرحيم 💞إِلــــَهِے عـــَظُمَـ الْــــبَلاءُ وَ بــَرِحَ الْـــخَفَاءُ وَ انــــْکَشَفَ الْــــغِطَاءُ وَ انْــــقَطَعَ الـــرَّجَاءُ وَ ضــــَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُــــنِعَتِ الــــسَّمَاءُ وَ أَنْـــــتَ الْــــمُسْتَعَانُ وَ إِلَــــیْکَ الْــــمُشْتَکَے وَ عــــَلَیْکَ الْــــمُعَوَّلُ فـــِے الـــشِّدَّةِ وَ الــــرَّخَاءِ اللــــهُمَّـ صَـــلِّ عَـــلَے مُـــــحَمَّدٍ وَ آلِ مُــــحَمَّدٍ أُولِــــــے الْأَمْـــــــرِ الَّـــــذِینَ فَـــــرَضْتَ عَــــلَیْنَا طـــــَاعَتَهُمـْ وَ عـــــَرَّفْتَنَا بِـــــذَلِکَ مَــــنْزِلَتَهُمْـ فَـــــفَرِّجْ عــــَنَّا بِـــحَقِّهِمْـ فَـــرَجا عـــَاجِلا قَـــرِیبا کَـــلَمْحِ الـــْبَصَرِ أَوْ هُــــوَ أَقـــْرَبُ یَا مـــُحَمَّدُ یَا عَلِےُّ یَا عَلِےُّ یَا مُـــحَمَّدُ اکـــْفِیَانِے فـــَإِنَّکُمَا کـــَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فـــــَإِنَّکُمَا نـــَاصِرَانِ یَا مَــــــوْلانَا یَا صـــَاحِبَ الـــزَّمَانِ الـــْغَوْثَ الْـــغَوْثَ الْــغَوْثَ أَدْرِکـــْنِے أَدْرِکْنِی أَدْرِکْــنِے الــسَّاعَةَ الـــسَّاعَةَ الــسَّاعَةَ الْـــعَجَلَ الْـــعَجَلَ یَا أَرْحَـــمَ الـــرَّاحِمِینَ بِــــحَقِّ مـــُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الــــطَّاهِرِینَ..💞 ❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖✨🌟✨‌ 👆🏼وبــــراے مـــحبوب عـــالمین روحـــے وارواح الـــعالمین لــــــــتراب مــــــــقدمه الــــفداه💔 ا‍❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨ 💟بــسمـ الله الــرحمن الــرحیم 💓اَللّـــهُمـَّ كُــنْ لِـــوَلِيِّكَ الْـــحُجَّةِ  بْنِ الْــــحَسَنِ صــــَلَواتُكَ عـــــَلَيْهِ  وَعَــــلے آبـــائِه فـي هــــــــذِهِ  الــــسَّاعَةِ وَفـــي كُــلِّ ســــاعَة  وَلـــِيّاً وَحــافِظاً وَقــائِداً وَنــاصِراً  وَدَلــــيلاً وَعَــــيْنا حـَتّے تُـــسْكِنَهُ  اَرْضــــــَكَ طَــــوْعاً وَتُــــــمَتِّعَهُ  فــــیها طــــویلا...💓 ❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨🌟 یـــقین بــــدانیمـ که اوهــمـ، هــر لــــحظه، دعـــایمان مے کــند... 🌤اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِـــڪَ الـْفَرَّجْ 🌤 ⬇️⬇️⬇️⬇️ 💠 بیایین برای تعجیل و سلامتی قطب عالم امڪان 💠حضرت صاحب الزمان عج سه توحید 💠به نیت هدیه یڪ ختم ڪامل قرآن به مولا عج در هر نماز عاشقانه هدیه ڪنیم https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃🌼 💠زیارت امام عصر(عجل الله) در هر صبحگاه اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلاىَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها، وَبَرِّها وَبَحْرِها وَسَهْلِها وَجَبَلِها، حَيِّهِمْ وَمَيِّتِهِمْ، وَعَنْ والِدِيَّ وَوَُلَْدي وَعَنّي مِنَ الصَّلَواتِ وَالتَّحِيّاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَمُنْتَهى رِضاهُ وَعَدَدَ ما اَحْصاهُ كِتابُهُ وأحاط بِهِ عِلْمُهُ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في هذَا الْيَوْمِ وَفي كُلِّ يَوْم عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً في رَقَبَتي اَللّـهُمَّ كَما شَرَّفْتَني بِهذَا التَّشْريفِ وَفَضَّلْتَنى بِهذِهِ الْفَضيلَةِ وَخَصَصْتَنى بِهذِهِ النِّعْمَةِ، فَصَلِّ عَلى مَوْلايَ وَسَيِّدي صاحِبِ الزَّمانِ، وَاجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وأشياعه وَالذّابّينَ عَنْهُ، وَاجْعَلْني مِنَ الْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ طائِعاً غَيْرَ مُكْرَه فِي الصَّفِّ الَّذي نَعَتَّ اَهْلَهُ في كِتابِكَ فَقُلْتَ: (صَفّاً كَاَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصوُصٌ) عَلى طاعَتِكَ وَطاعَةِ رَسُولِكَ وَآلِهِ عليهم السلام، اَللّـهُمَّ هذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ في عُنُقي اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ 💠💦💠💦💠💦💠💦 💦بسم الله الرحمن الرحيم💦 📢🍃از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده: ⛅️هركه چهل صبحگاه اين عهد را بخواند،از يـــــــاوران قائم‏ ما باشد،و اگـــــر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود،خدا او را از قــبـر بيرون آورد،كه در خدمت آن حضرت باشد،و حق تعالى‏ بر هر كــــلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد،و هزار گناه از او محو سازد،و آن عــهـــد اين است: 🌥دُعــــــای عـــَــهــــــد 🌥 🍃اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الــرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَـحْرِ الْمَـــسْجُورِ وَ مُــــنْزِلَ الـتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الــزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّـــلِّ وَ الْحَــرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ‏] الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِينَ 💦اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ [بِاسْمِكَ‏] الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْــهِـــكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَــيُّــومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِــكَ الَّـــذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ يَا حَيّا قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا حِينَ لا حَيَّ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى وَ مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا حَيُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ 🔵اللَّهُمَّ بَـلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَـنْ جَـمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَـهْلِهَا وَ جَـبَلِهَا وَ بَــرِّهَا وَ بَـحْـــرِهَا وَ عَـنِّي وَ عَـنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَـةَ عَـرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْـصَاهُ عِلْمُهُ [كِتَابُهُ‏] وَ أَحَاطَ بِـهِ كِتَابُهُ [عِلْمُهُ‏] 💦اللَّهُمَّ إِنِّـي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَـبِـيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِـشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَيْعَـةً لَـهُ فِي عُـنُقِي لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَــدا الـلَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِـــــنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْـمُـسَارِعِــيـنَ إِلَـيْـهِ فِـي قَـضَاءِ حَـوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ‏] وَ الْمُـحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِـقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَـــيْـــنَ يَدَيْهِ 🍃اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَـيْنِي وَ بَـيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَـلْتَهُ عَلَى عِـــــــــــبَــادِكَ حَـــتْــما مَـقْـضِـيّـا ،فَـأَخْـرِجْـنِي مِـنْ قَــبْـرِي مُـؤْتَـزِرا كَــفَـنِي شَـاهِرا سَـيْفِي مُجَرِّدا قَنَاتِي مُلَبِّيا دَعْـوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي 🍃اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِيَّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتَّى لا يَظْفَرَ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ 🍃اللَّهُمَّ مَفْزَعا لِمَظْلُومِ عِبَادِكَ وَ نَاصِرا لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ نَاصِرا غَيْرَكَ وَ مُجَدِّدا لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّدا لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ 💦🕌اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ 👈آنگاه سه بار بر ران راست خود میزنى،و در هر مرتبه میگويى: 💦🕊الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَان 💦اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّكَ اَلْفَرَجْ💦 🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹.. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌹 دعای رضیت بالله و اثر ویژه آن 🌷 آیت الله شیخ محمد کوهستانی مازندرانی به شاگردانش فرمودند: ❓آیا شما دعای «رضیت بالله ربا و بالاسلام دیناً» را از حفظ اید و بعد از هر نماز می خوانید یا نه؟ 🔹در پاسخ گفتیم: نه! نمی دانیم در کجا است. 🌷آن گاه معظم له فرمودند: 🔹این دعا در اعمال و تعقیبات مشترکه نماز در اوایل مفاتیح الجنان آقا شیخ عباس قمی است؛ شما آن دعا را ـ که متضمن اقرار به توحید و امامت و وحی و نوبت است ـ حفظ کرده و پس از هر نماز بخوانید، 🔹وقتی زبان شما به آن کلمات عادت پیدا کرد و هنگامی که شما را در قبر گذاشته و همه برگشتند و در حالت تنهایی قرار گرفتید چون عادت به آن دعا دارید شروع می کنید به خواندن آن دعا. این جا است که آن دو ملک برای سؤال قبر نزد شما می آیند و می بینید شما مشغول خواندن همان چیزی هستید که آن ها می خواستند از شما بپرسند. 🔹در این حال است که یکی از آن دو ملک می گوید: از این شخص بپرسیم! دیگری می گوید چه بپرسیم او که قبل از پرسش دارد می خواند. در نتبیجه تصمیم بر سؤال می گیرند و می گویند من ربک؟ من نبیک؟ شما در آن حال سربلند کرده و به آنها می گویید: مگر نمی شنوید که من دارم می خوانم: « رضیت بالله رباً و بالاسلام دیناً» دیگر این چه سؤالی است که از من می کنید. 🔹آن دو ملک خوشحال می شوند و قبر تو باغی از باغ های بهشت می گردد. 💫بسم الله الرحمن الرحیم💫 🌹 رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَبِيّا وَ بِالْإِسْلامِ دِينا وَ بِالْقُرْآنِ كِتَابا وَ بِالْكَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِيٍّ وَلِيّا وَ إِمَاما وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَئِمَّةً اللَّهُمَّ إِنِّي رَضِيتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِي لَهُمْ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ 🌹خشنودم به اينكه خدا پروردگارم باشد و محمّد(درود خدا بر او و خاندانش باد)پيامبرم،و اسلام آيينم و قرآن كتابم، و كعبه قبله‏ام،و على ولى و امامم،و حسن و حسين و على بن الحسين و محمّد بن على و جعفر بن محمّد و موسى بن جعفر و على بن موسى،و محمّد بن على و على‏ بن محمّد و حسن بن على و حجة بن الحسن كه درود خدا بر همه آنان باد پيشوايانم باشند.خدايا! خشنودم به اينكه آنان امامانم باشند،پس مرا مورد پسند و خشنودى ايشان قرار ده زيرا تو بر هر كارى توانايى. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸