💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
#یا_ابا_عبدالله_ع❤️
چرخ ها را زدہ ام آمدہ ام خانہ تو
خودمانیم ڪسے جز تو نفهمید مرا...
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا🍃
#اےکاشپادشاه_نظر_برگداکند💔
#18_روز تا #اربعین🏴
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
🕌⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ🖤
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🌹 دعای رضیت بالله و اثر ویژه آن
🌷 آیت الله شیخ محمد کوهستانی مازندرانی به شاگردانش فرمودند:
❓آیا شما دعای «رضیت بالله ربا و بالاسلام دیناً» را از حفظ اید و بعد از هر نماز می خوانید یا نه؟
🔹در پاسخ گفتیم: نه! نمی دانیم در کجا است.
🌷آن گاه معظم له فرمودند:
🔹این دعا در اعمال و تعقیبات مشترکه نماز در اوایل مفاتیح الجنان آقا شیخ عباس قمی است؛ شما آن دعا را ـ که متضمن اقرار به توحید و امامت و وحی و نوبت است ـ حفظ کرده و پس از هر نماز بخوانید،
🔹وقتی زبان شما به آن کلمات عادت پیدا کرد و هنگامی که شما را در قبر گذاشته و همه برگشتند و در حالت تنهایی قرار گرفتید چون عادت به آن دعا دارید شروع می کنید به خواندن آن دعا. این جا است که آن دو ملک برای سؤال قبر نزد شما می آیند و می بینید شما مشغول خواندن همان چیزی هستید که آن ها می خواستند از شما بپرسند.
🔹در این حال است که یکی از آن دو ملک می گوید: از این شخص بپرسیم! دیگری می گوید چه بپرسیم او که قبل از پرسش دارد می خواند. در نتبیجه تصمیم بر سؤال می گیرند و می گویند من ربک؟ من نبیک؟ شما در آن حال سربلند کرده و به آنها می گویید: مگر نمی شنوید که من دارم می خوانم: « رضیت بالله رباً و بالاسلام دیناً» دیگر این چه سؤالی است که از من می کنید.
🔹آن دو ملک خوشحال می شوند و قبر تو باغی از باغ های بهشت می گردد.
💫بسم الله الرحمن الرحیم💫
🌹 رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَبِيّا وَ بِالْإِسْلامِ دِينا وَ بِالْقُرْآنِ كِتَابا وَ بِالْكَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِيٍّ وَلِيّا وَ إِمَاما وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَئِمَّةً اللَّهُمَّ إِنِّي رَضِيتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِي لَهُمْ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
🌹خشنودم به اينكه خدا پروردگارم باشد و محمّد(درود خدا بر او و خاندانش باد)پيامبرم،و اسلام آيينم و قرآن كتابم، و كعبه قبلهام،و على ولى و امامم،و حسن و حسين و على بن الحسين و محمّد بن على و جعفر بن محمّد و موسى بن جعفر و على بن موسى،و محمّد بن على و على بن محمّد و حسن بن على و حجة بن الحسن كه درود خدا بر همه آنان باد پيشوايانم باشند.خدايا! خشنودم به اينكه آنان امامانم باشند،پس مرا مورد پسند و خشنودى ايشان قرار ده زيرا تو بر هر كارى توانايى.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#مناجات
#روضه
#امام_حسین ع
به نفس :
حجت الاسلام میرزا محمدی
🏴🏴🏴🏴🏴
لطف حسین ما را، تنها نمیگذارد😭
گرخلق واگذارد ،او وا نمیگذارد
او کشتی نجات و ،کشتی شکسته ماییم
مولا به کام غربال، مارا نمیگذارد
زهرا س به دوستانش ،قول بهشت داد ست
بر روی گفته ی خویش ،او پا نمیگذارد
ما مستحق ناریم ،از بس گناهکاریم
باید که سوخت مارا، زهرا س نمیگذارد😭😭
*وقتی پیغمبر ص خبر داد،
به صدیقه ی طاهره، که فرزندت حسینو میکشند، پرسید بابا کجا میکوشنش؟
"فی ارض یقال لها کربلا"*
😭😭
*گریه فاطمه شروع شد،
پرسید بابا،
اون روزی که میکوشنش شما زنده ای یا نه؟
فرمود نه دخترم،
باباش علی در قید حیات هست یا نه؟
نه دخترم،
من هستم یا نه؟ نه دخترم،
گریه ی فاطمه بیشتر شد،😭
پرسید "یا ابا فمن یبکی علیه؟!!"
پس کی بر حسینم گریه میکنه؟!!
به به ،...
رحمت خدا به این ناله ها ..." امام صادق فرمود: خاموش کننده ی آتش جهنم است گریه بر حسین " یا ابا ...
فمن یبکی علیه؟!
پس کی بر حسینم گریه می کنه؟!
فرمود دخترم : غصه نخور،
یه امتی میاند ،مثل مادر بچه مرده،
بر حسین تو زار میزنند ...
"جِیلًا بَعْدَ جِیلٍ"نسل به نسل، اینا میاند بر حسین تو گریه می کنن"
گریه ی فاطمه بند اومد" گل لبخند به لب های زهرا نقش بست ،یعنی چی؟_ یعنی گریه بر ابی عبدالله سبب رضایت فاطمه ست ...."*😭
*بعد پیغمبر فرمود:دخترم باید یه قولی به من بدی؛قیامت تو باید از زن هاشون شفاعت کنی،
منم از مرد هاشون شفاعت می کنم ..."😭 ممنونتیم بی بی جان، که با گریه ی بر حسین تو ،ما رو مشمول به شفاعتت می کنی ..."
حالا آماده ای یا نه ؟!!*
#السلام علیک یا اباعبدالله
حسین
حسین...
به به،
*خود ابی عبدالله فرمود: "أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَرَ"
گریه بر منه حسین، سنگ محک ایمانه،
هیچ مومنی نیست که منو یاد کنه
و اشکش جاری نشه"
حالا میخوای بری کربلا؟!! کدوم کربلا ؟!
میروم بینم درکجا زینب س
شکوه از شمر بی حیا دارد
*بگم کجا بود؟!
همون جایی که کربلا میرسی میگن تل زینبیه ..." اومد بالا بلندی دختر امیرالمومنین،
راوی میگه دیدم دو دست روی سر گذاشت " هی میگه یا غیاث المـــستــغیثین ..."*😭
*دوان دوان افتانو خیزان، از بالای بلندی به سمت گودی قتلگاه ،
هی زمین میخوره و بلند میشه" هی فریاد میزنه
وا محمدا " وا علیا " وا اماه " 😭
اما دیدن لحن مناجات زینب س عوض شد ..." فقط صدا میزنه واحسینا ..." آخه دید "وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ" 😭
ناله بزن یا حسین ...*😭😭
*وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِک ،
مُولِعٍ سَیفَهُ عَلَی نَحرِکَ ،
"با عجله از گودال قتلگاه برگشت"
دید داداشو محاصره کردن ،هرکی با هر چی دستشه داره ضربه میزنه ..."
یا الله " یه تعبیری امام باقر ع اینجا دارن" گفتم و دعات کنم؛
فرمود: "لقد قُتِل الحسینَ بالسّیف و السنان و بالحجارةِ و بالخَشبِ و بالعصا😭 " یعنی یه عده ای کربلا بودن توانایی حمل سلاح جنگی رو نداشتن،
با عصا جدمو میزدن "*😭
حسین حسین حسین...😭
بأبی المستضعف الغریب،
یا قتیل الله،
یااباعبدالله
السّلام عَلیَ الحُسَین ع
وعَلی عَلِِیِ ابن الحُسَین ع
وعَلی اوْلادِ الحُسَین ع)
و عَلی اَصحابِ الحُسَین ع...
لطفی که کرده ای تو به من، مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین ع
#بالحسین
ده مرتبه یا الله ...
🏴🏴🏴
ا
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃🌼
نماهنگ نازنین رقیه
گروه سرود نجم الثاقب
درسته که خودش جا موند😢
ولی پیش باباش واسطهی
کربلا رفتن خیلیها میشه ... 🤲
الهی هر کی تو پخش کار کمک کرد
امسال مشایه اربعین قدم برداره❤️
کربلا میرم من جای تو اربعین رقیه💔
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ضربالمثل
《اهل بخیه هست》:
اهل بخیه در فرهنگ عامه، کنایه از برخی کارهای خلاف است. به عنوان مثال، زمانی که فردی بخواهد با زبان رمز، هم منقل و هم محفل خود را به دیگری معرفی کند، میگوید: «فلانی هم اهل بخیه است» که نوعی طنز و طعنه نیز محسوب میشود.
اهل بخیه در لغت به معنی کسی که حرفه ٔ دوزندگی دارد و یا بعضی مواقع به معنی سازشکار، رازدار هم بکار میرود.
داستان ضرب المثل اهل بخیه هست
در گذشته پالان دوزی پیر در شهری زندگی میکرد. وی بسیار کار میکرد اما نمیتوانست پول زیادی به دست آورد و از این بابت غمگین بود و غصه میخورد.
روزی از روزها بازرگانی از شهری دور به خانهی پالان دوز آمد و از او خواست تا برای الاغش پالانی نو بدوزد همچنین برای دیگر الاغان و قاطرانش هم پالانهایی نو میخواست.
پالان دوز از اینکه مشتری خوبی گیرش آمده بود خوش حال شد و مشغول دوختن پالانها شد. پس از اینکه همهی پالانها را دوخت، بازرگان پولی افزون بر دستمزدش به او داد و به پالان دوز گفت که پادشاه مسابقهای برای دوزندگان برگزار خواهد کرد و میخواهد کسی را از میان آنها یکی را برگزیند پس اگر کسی را میشناسی به او خبر بده و بگو فلان روز در دربار آماده باشد.
پالان دوز به فکر فرو رفت و پس از چند روز بار سفر بست تا به سمت دربار پادشاه به راه افتد و پس از چند روز در روز مسابقه به دربار رسید. در دربار، خیاطان زیادی از شهرهای مختلف گردآمده بودند. هر کدام از خیاطان به ترتیب نزد پادشاه میرفتند و نمونه کارهای خود را به پادشاه نشان میدادند تا پادشاه بهترین آنها را برگزیند سپس نوبت به پالان دوز رسید و پالان دوز به محضر پادشاه حاضر شد.
پادشاه و درباریان وقتی پالان دوز و پالانهایی که در دستش بود را دیدند بسیار تعجب کردند. پادشاه ابتدا با دیدن این صحنه بسیار خشمگین شد و گمان برد که وی قصد توهین به او را داشته است اما هنگامی که از او سوالاتی پرسید دانست که از روی سادگی به آن جا آمده است.
برای همین خشمش را فرو برد و گفت: «ما از دوزندگان لباس دعوت کردهایم تا از بین آنها کسی را برای دوختن لباسهایمان برگزینیم اکنون تو این جا چه کار میکنی؟»
پالان دوز گفت: «همهی ما سوزنی در دست میگیریم و به پارچهای بخیه میزنیم، حال یکی به پارچهای ظریف بخیه میزند و یکی چون من به پارچهی زبر و خشن ولی دراصل همهی ما اهل بخیه هستیم»🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ضربالمثل
《من از گوشتش نمیخورم از آبش به من بدهید》:
ضرب المثل من از گوشتش نمیخورم از آبش به من بدهید ، را دربارهی کسی میگویند که رعایت مال حرام و حلال را نکند اما تظاهر به درستی کند و در واقع با دست پس زند و با پا پیش بکشد.
در روزگاران گذشته چند دوره گرد با یکدیگر دوست بودند. این دوره گردها هرکاری انجام میدادند تا روزگار بگذرانند، آنها گاهی راهزنی میکردند، گاهی مال کسی را مفت از چنگش درمیآوردند و گاهی هم در شهر بارکشی میکردند.
روزی از روزها آن چند مرد گذرشان به صحرا افتاد. آنها به دنبال چیزی برای خوردن بودند که ناگهان مردی را دیدند که مانند خودشان دوره گرد بود. مرد غریبه که آن چند مرد را دید مشتاق شد تا با آنها همراه شود تا از تنهایی دربیاید و شاید اینطور راحتتر زندگی را بگذراند.
مدتی بعد گلهی گوسفندی را دیدند و به دنبال گله راه افتادند تا در فرصتی مناسب و به دور از چشم چوپان گوسفندی را از گله بدزدند تا شکم گرسنه خود را سیر کنند. دوره گردها گوسفندی چاق که از گله عقب افتاده بود را دزدیدند و بدون رعایت آداب شرعی ذبح کردن سر گوسفند را از تنش جدا کردند.
مرد غریبه که خود را مقید به رعایت حلال و حرام میدانست، هنگام بریدن سر گوسفند جلو نرفت و همان عقب ایستاد. آن چند مرد از شدت گرسنگی به سرعت آتشی درست کردند و با گوشت گوسفند آبگوشتی درست کردند. مردها خیلی زود غذا را در وسط سفره گذاشتند و مشغول خوردن شدند.
اما آن مرد تازه وارد به گروه که تظاهر به درستی میکرد برای خوردن غذا پیش نرفت و همان عقب نشست. یکی از آنها به او گفت بیاید و غذا بخورد. مرد لبخندی زد و گفت:« نه برادر. من مال حلال را از حرام میشناسم، این مال حرام است و من از آن نخواهم خورد. این چیزها برای من بسیار مهم است.»
دیگران هم به مرد اصرار کردند تا بیاید و غذا بخورد اما مرد از خوردن غذا پرهیز کرد و آنها هم دیگر به او توجهی نکردند و به خوردن غذا ادامه دادند. مرد متظاهر که غذا خوردن بااشتهای آنها را دید، گرسنگی بر او چیره شد از طرفی هم میدانست اگر درنگ کند از غذا چیزی برایش باقی نمیماند ولی خجالت میکشید برود و از آن غذا بخورد.
مرد از شدت گرسنگی به ناچار جلو رفت و گفت: «میدانید راستش من از گوشتش نمیخورم اما از آبش به من بدهید».
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ضربالمثل
《چو فردا شود فکر فردا کنیم》:
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﯾﻼﺕ ﻭ هوسهای ﻧﻔﺴﺎﻧﯽ ﻏﻠﺒﻪ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻋﻘﻞ ﺳﻠﯿﻢ ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻭ ﺩﺍﻭﺭﯼ ﺍﺳﺘﻤﺪﺍﺩ ﻧﺸﻮﺩ ﺁﺩﻣﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝﻟﺬﺍﯾﺬ ﺁﻧﯽ ﻭ ﻓﺎﻧﯽ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﻭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻠﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
داستان ضرب المثل چو فردا شود فکر فردا کنیم
ﺟﻤﺎﻝ ﺍﻟﺪﯾﻦ ﺍﺑﻮﺍﺳﺤﺎﻕ ﺍﯾﻨﺠﻮ ﺍﺯ ﺍﻣﯿﺮﺯﺍﺩﮔﺎﻥ ﺩﻭﻟﺖ ﭼﻨﮕﯿﺰﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪﻋﻠﺖ ﺿﻌﻒ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﻐﻮﻝ ﻭ ﺍﻣﺮﺍﯼ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺑﺮ ﻗﺴﻤﺖ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺳﺖ ﯾﺎﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺷﺎﻩ ﺍﺑﻮﺍﺳﺤﺎﻕ ﺑﻪ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻧﺸﺴﺖ. ﺍﺑﻮﺍﺳﺤﺎﻕ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺧﻮﺵ ﺧﻠﻖ ﻭ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﯿﺮﺕ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻋﯿﺶ ﻭ ﻋﺸﺮﺕ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻣﻌﻈﻤﺎﺕ ﺍﻣﻮﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﻭﻗﻌﯽ ﻧﻤﯽﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺣﮑﺎﯾﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۷۵۴ ﻫﺠﺮﯼ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻈﻔﺮ ﺍﺯ ﯾﺰﺩ ﻟﺸﮑﺮ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺑﻮﺍﺳﺤﺎﻕ ﺑﻪ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺁﻣﺪ. ﺷﺎﻩ ﺍﺑﻮﺍﺳﺤﺎﻕ ﺑﻪ ﻋﯿﺶ ﻭ ﻋﺸﺮﺕ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻣﺮﺍ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ: ﺍﯾﻨﮏ ﺧﺼﻢ ﺭﺳﯿﺪ،ﺗﻐﺎﻓﻞ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ:
ﻫﺮﮐﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺳﺨﻦ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﮐﻨﻢ.ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻬﺖ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺟﺮﺋﺖ ﻧﻤﯽﮐﺮﺩ ﺧﺒﺮ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻈﻔﺮ ﺍﻣﯿﺮﻣﺒﺎﺭﺯﺍﻟﺪﯾﻦ ﻭ ﺳﭙﺎﻫﯿﺎﻧﺶ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩﺷﯿﺮﺍﺯ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ. ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺎﺭﯾﮏ ﻭ ﺣﺴﺎﺱ ﺑﻮﺩ، ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺑﻪ ﺷﯿﺦ ﺍﻣﯿﻦ ﺍﻟﺪﻭﻟﻪ ﺟﻬﺮﻣﯽ ﻧﺪﯾﻢ ﻭ ﻣﻘﺮﺏ ﺷﺎﻩ ﺍﺑﻮﺍﺳﺤﺎﻕ ﻣﺘﻮﺳﻞ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﭼﻮﻥ ﺧﻄﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﺷﺎﻩ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﻗﺼﺮ ﺭﻭﯾﻢ ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺑﻬﺎﺭ ﻭ ﺗﻔﺮﺝ ﺍﺯﻫﺎﺭ ﺩﺭ ﺟﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﺗﻔﻊ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺸﺎﻁ ﺍﻧﮕﯿﺰﺩ ﻭ ﺍﻧﺒﺴﺎﻁ ﺁﻭﺭﺩ! ﺧﻼﺻﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﺪﺑﯿﺮ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﮐﻮﺷﮏ ﺑﺮﺩ. ﺷﺎﻩ ﺍﺑﻮﺍﺳﺤﺎﻕ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻟﺸﮑﺮ ﺩﺭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ ﻣﻮﺝ ﻣﯽﺯﻧﺪ. ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ:
“ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﺍﺳﺖ؟”
ﮔﻔﺘﻨﺪ:
“ﺻﺪﺍﯼ ﮐﻮﺱ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻈﻔﺮ ﺍﺳﺖ.
ﻓﺮﻣﻮﺩ ﮐﻪ:ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﮎ ﮔﺮﺍﻧﺠﺎﻥ ﺳﺘﯿﺰﻩ ﺭﻭﯼ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ؟
ﻭ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻋﺠﺐ ﺍﺑﻠﻪ ﻣﺮﺩﮐﯽ ﺍﺳﺖ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻈﻔﺮ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﻮﺑﻬﺎﺭﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﯿﺶ ﺩﻭﺭ ﻣﯽﮔﺮﺩﺍﻧﺪ.
ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺖ ﺍﺯ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭﻧﺎﻣﻪ ﺑﺮ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺎﻡ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ:
ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻨﯿﻢ
ﭼﻮ ﻓﺮﺩﺍ ﺷﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﻓﺮﺩﺍ ﮐﻨﯿﻢ
ﺣﺎﺻﻞ ﮐﻼﻡ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻈﻔﺮ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺯﺣﻤﺖ ﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻓﺘﺢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺷﺎﻩ ﺍﺑﻮﺍﺳﺤﺎﻕ ﻣﺘﻮﺍﺭﯼ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﯼ ﻭ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﺎﻝ ۷۵۷ ﻫﺠﺮﯼ ﺩﺭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﺷﺪ. ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺍﻣﯿﺮﻣﺤﻤﺪﻣﻈﻔﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺑﻠﻪ ﻣﺮﺩﮎ ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻥ ﻭ ﺑﺴﺘﮕﺎﻩ ﺍﻣﯿﺮﺣﺎﺝ ﺿﺮﺍﺏ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺎﺩﺍﺕ ﻭ ﺍﺳﺨﯿﺎﯼ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻋﻠﺖ ﻭ ﺳﺒﺐ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺷﺎﻩ ﺍﺑﻮﺍﺳﺤﺎﻕ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺳﭙﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺧﻮﻥ ﭘﺪﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﻨﺪ
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#پندانه
مشكل كمبود زمان نيست . . .
نداشتن مسير است . . .
وگرنه همه ما 24 ساعت
در شبانه روز وقت داريم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان_آموزنده
🔆ابوعلی سینا
💥آوردهاند که «شیخالرئیس ابوعلی سینا» روزی با کوکبهی وزارت میگذشت، کُنّاسی را دید که به کار متعفّن خویش مشغول است و این شعر به آواز بلند میخواند:
💥گرامی داشتم ای نفس از آنت **** که آسان بگذرد بر دل جهانت
💥ابوعلی سینا تبسّمی نمود و به او فرمود: حقاً خوب نفس خود را گرامی داشتهای که به چنین شغل پست (درآوردن خاک و نجاسات از چاه) مبتلا هستی. کنّاس از کار دست کشید و رو به ابوعلی سینا کرد و گفت: نان از شغل خسیس (کار پست) میخورم تا بار منّت شیخالرئیس نکشم.
📚نمونه معارف، ج 1، ص 162 -نامه دانشوران
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d