💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
دمای مورد نیاز نگهداری #فیلودندرون
دمای محیط این گل را بین 65 تا 85 درجه فارنهایت نگه دارید و کمی هم هوا را مرطوب کنید .حتما برگ های مرده و پلاسیده را قیچی کنید و اگر می خواهید که گیاه شما بیشتر رشد کند، هرس کردن را فراموش نکنید .
نورمورد نیاز نگهداری گل فیلوندرون
نور مناسب این گیاه بسته به نوع رنگ برگ آن متفاوت است و گل های فیلودندرون با برگ های سبز می توانند در نور کم نیز دوام بیاورند و در نتیجه برای محیط منزل نیز مناسب هستند . گل هایی با برگ های غیر از رنگ بنفش به نور غیر مستقیم و سبک تر نیاز دارند . همچنین از آنجایی که بیشتر روزهایی که این گل در زادگاهش سپری می کرده ابری بوده است، بهتر است گلدان را از مجاورت نور مستقیم آفتاب به دور نگه دارید
🌺🌺🌺
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#بگونیا_عروس
⬅️⬅️🌸گیاهی چند ساله با گلهای زیبا به رنگ های سفید صورتی و قرمز که با گلدهی در طول سال شما رو شگفت زده میکنه
🍃برگهای بگونیا عروس براق و واکسی هست بهمین دلیل بهش #بگونیا_واکسی هم میگن
☀️محیطی روشن و دو از آفتاب نیاز داره تا گل بده ،آفتاب برگاشو میسوزونه ،نور کم هم باعث میشه رشد علفی کنه و گل نده
✅دمای ۱۸ تا ۲۵ درجه براش ایده آله
💧هر وقت خاکش خشک شد سیرابش کنید و آب رو برگاش نریزید
❌آبیاری خیس رو خیس برگهاش و پلاسیده و تشنگی برگهاش و میسوزونه
👈محیط مرطوب میخواد پس براش جزیره درست کنید
✅خاک سبک میخواد ،ترکیب پیت ماس ،خاک برگ و پرلیت براش مناسبه
کود فسفر بالا مثل ۱۰.۲۰.۱۰ هر ماه بهش بدید
⬅️دوستان عزیزم خنکی و گردش هوای تازه برای شادابی گلهای گلدار لازمه
.
🌺🌺🌺
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃🌼
حضور مورچه بر روی گیاه یک پیش آگهی برای اقدام موثر و پیشگیرانه برای کنترل آفت #شته
همزیستی مسالمت آمیز شته با مورچه
🌺
مورچه ها بعنوان نگهبان از شته ها محافظت میکنند و شته ها در ازای این وفاداری به آنها عسلک میدهند
👌 #عسلک ماده ای که پس از مکیدن شیره نباتی و تبدیل آن از بدن شته خارج میشود.
🌺🌺🌺
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃🌼
#تکثیر_بنجامین
تا حالا قلمه توی #خزه ریشه دار کردی 🌺🍃😍
قلمه ۸ سانتی برش بده و مقدار خزه ضد عفونی شده توی یکبار مصرف بزار 🌺من مقداری هر ۳ روز یکبار با کود بیورادیکانت اسپری کردم🍃👌تا ریشه دار بشه
و توی خاک سبک بکارید که ریشه بتونه حرکت کنه 🙋♀️
خاک سبک شامل👇👇
ماسه بادی
پرلیت
کوکوپیت
پیت ماس
این ترکیب خاک عالی برای #قلمه های یک گیاه👌🍃
🌿⃟🌸 🌿⃟🌸
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
گوهر خانم حالا هشتاد و دو سال داشت و با وجود از دست دادن عزیزانش هنوز سر پا بود ؛ و عادت قلیون کشیدن رو هم از دست نداده بود ..
خودم رفتم انباری تا قلیونی رو که از قدیم براش خریده بودیم وهر وقت میومد تهران براش آماده می کردیم که حالا داشت خاک می خور د بیارم ..
چشمم افتاد به چمدونی که وسایل رضا توش بود ..یک لحظه دستمو بردم تا درشو بازش کنم و باهاش حرف بزنم ..
هنوز بعد از این همه سال قلبم با به یاد آوردن اسم رضا به تپش میفتاد ..اما تعادلم رو از دست دادم و حس کردم سرم داره گیج میره ..و حالم بد شده ..
اول فکر کردم از خستگی زیاده ؛ دستم رو گذاشتم روی چمدون و یک نفس بلند کشیدم ..و زانوهام خم شد و نشستم روی زمین ..
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_چهلم- بخش پنجم
صدا کردم سودابه ..سودابه مادر؟ ..ولی کسی نشنید ..حس توی بدنم نبود ..احساس می کردم قلبم داره از کار میفته ..که یک مرتبه فضولی آرش این بار به دردم خورد و دنبال من اومده بود ببینه چه خبره ..
من فقط صداشو شنیدم که داد زد مامان ..مامان بدو مامانی افتاده زمین ..
دخترا سراسیمه اومد و منو بلند کردن و با زحمت بردن توی اتاق با اصرار روی تختم دراز کشیدم ..
سحر فورا فشارم رو گرفت و گفت : عجیبه فشارتون همیشه بالا بود حالا پایین اومده ده روی شش ..خوب شد بهتون قرص فشار ندادم فکر کردم آبگوشت چرب بوده حتما فشارتون رفته بالا ؛ ..
گفتم : سودابه جون برو مادر قلیون مامان گوهرت رو بیار و آماده کن از راه برسه باید جلوش باشه ..
سحر بهم می رسید و اجازه نمی دادن از جام بلند بشم ..
نمی خواستم وقتی مهمون ها میان حالم بد باشه ..برای همین به حرفشون گوش دادم و یکم خوابیدم ..
وقتی بیدار شدم دخترا همه چیز رو آماده کرده بودن و حوری گفت مامان من با سعید حرف زدم دارن نزدیک میشن ..
فورا صورتم رو شستم و لباسم رو عوض کردم که زنگ در خونه به صدا در اومد ..
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_چهلم- بخش ششم
آرش آیفون رو بر داشت ..بلند گفت دایی سعید بود ..
میلاد گفت : شما نیاین مامانی من میرم به استقبالشون ..
گفتم : ای بابا اینطوری نکنین نزارین مهمونا بفهمن من حالم بد شده دیگه خوبم ..والله چیزیم نیست ..
و رفتم توی ایوون ..در باز شد و سعید کنار پیمان اومدن توی خونه ..
چشمم داشت از حدقه بیرون می زد ..در حالیکه موهای تنم راست شده بود داد زدم یا فاطمه ی زهرا ..خدایا چی می ببینم ..
پیمان تو کجا بودی ؟ داداش جونم قربونت برم ..و همینطور که می دویدم بطرفش گوهر خانم وارد حیاط شد ..
نمی فهمیدم چی به چیه .. پیمان با گوهر خانم از بوشهر اومده ؟ به هر حال دیگه برام مهم نبود همدیگر رو بغل کردیم و بوسیدیم آنچنان سخت که دلم نمی خواست از جدا بشم ..از خوشحالی نمی دونستم چیکار کنم ..
گوهر خانم رو محکم بغل کردم و گفتم : چه خبره پیمان با شما بود ؟
طوری می خندید و گریه می کرد که من فکر کردم خدایا چقدر این زن مهربونه که برای اومدن پیمان اینطور ذوق زده شده ..
حال عجیبی داشت که تا اون موقع ندیده بودم گفت : آره مگه ما چه مونه که پیمان رو برات نیاریم ؟
بچه ها ریخته بودن دور پیمان و خودشون رو معرفی می کردن و روبوسی ..منظره ی جالبی بود ..دوباره خودمو انداختم توی بغل پیمان ..
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_چهلم- بخش اول
قسمت آخر
یکم شوکه بودم و نمی دونستم باید چیکار کنم ..بذر سبزی ها توی دستم مونده بود ..
سعید و میلاد داشتن توی باغچه سبزی و بنفشه می کاشتن ..و من اومده بودم بذر ها رو براشون ببرم ..
سودابه گفت : ای بابا , مامان گوهر که تابستونی اینجا بود ..
گفتم : پونه اینا رو بده به دایی سعید خودم یک زنگ بزنم ببینم ماجرا چیه ؟..
سوادبه گفت : نه دیگه درست نیست شما زنگ بزنین ..بزارین من می زنم ..حتماً الان همه خونه ی مامان گوهر جمع شدن ..
گفتم : پس زود باش چیزی نمونده ..آخه چرا از قبل خبر ندادن ؟
سودابه زنگ زد و نارمین گوشی رو برداشت و گفت : جانم عمه جون ؟حالت خوبه ؟ پرسید : بله ممنون ..عمه جون ببخشید شما دقیقا کی حرکت می کنین سحر درست متوجه نشده ، ..
گفت : تو رو خدا به مامانت بگو کاری نکنه ..ما می خوایم بریم مشهد ..فقط یکشب پیش شما می مونیم ..وقتی برگشتیم اونوقت شما رو می ببینیم ..و با مامان بر می گردیم بوشهر ..
سودابه گفت : این چه حرفیه عمه ؟ قدمتون رو چشم ..مامان گوهرم می برین مشهد ؟
گفت : نه بابا؛ سختشه , امروز تصمیم گرفت با ما بیاد ..شانسی یک بلیط توی همون پرواز ما براش گیر اومد ..
دلش برای شما ها تنگ شده ..وقتی فهمید ما اول میایم تهران گفت منم بزارین پیش پروانه ..
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_چهلم- بخش دوم
خودت می دونی درست نمی تونه راه بره باید حتما یکی باهاش باشه امشب تهران می مونیم فردا با اون قطار ها که صبح میره و عصر می رسه میریم مشهد ..
می خوایم سال تحویل توی حرم باشیم ؛
سودابه گفت : پس خوبه امشب دور هم هستیم دیگه ..
گفت : آره عزیزم داریم آماده میشیم بریم فرودگاه ..
سودابه گوشی رو گذاشت و گفت : سحر ؟ عمه که می گفت همین امشب رو اینجا می مونن شلوغش می کنی و میگی عیدمون خراب شد ..
سحر گفت : به من فقط گفت دارم با عمه هات میام تهران ..چه می دونم از هولم درست نشنیدم ..
سودابه گغت : حالا هر چی ..زود باشین , فکر کنم باید خودمون رو بزاریم روی دوره تند..و گرنه مامان غش می کنه ..
گفتم : وای نگو با دور تند هم نمیشه این خونه و زندگی بهم ریخته رو جمع کرد ..حالا شام چی درست کنم ؟
حوری گفت : مامان تو رو خدا سخت نگیر ..از بیرون می گیریم ..تقصیر خودشونه دیر خبر دادن ..
مهدی گفت : نگران نباشین این همه آدمیم ..دست به دست هم بدیم تمومه ..
فریبرز بلند شو ببینم ؛تنبلی بسه ..ما هم باید کار کنیم ..سعید همینطور که دستش خاکی بود سرشو کرد توی اتاق و پرسید ..مامان ؟ چی شده پونه میگه از بوشهر داره مهمون میان؛ آره ؟
گفتم : آره مادر ؛ میشه زودتر کارتو تموم کنی ..حیاط رو بشوریم
فریبرز گفت : مهدی باشه کمک شما ها خانم ها منم میرم کمک آقایون ..
گفتم : نه من راضیم مردا حیاط رو تمیز کنن ما خودمون اینجا ها رو جمع می کنیم ...کار شما ها نیست .
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_چهلم- بخش سوم
آرش گفت : مامانی من الان مَردم یا زن ؟ ..
گفتم : عقل کل منی ..با کورش برین پیش مردا؛ فقط ریخت و پاش نکنین برای من بسه ؛ کار نکرده عزیزین ؛ ..
حوری گفت : مامان زنگ بزنم شام برامون رزرو کنن ؟
گفتم : حالا زوده ..بزار ببینیم چی می تونیم درست کنیم ...
سحر گفت : اینطور نمیشه کارا رو تقسیم کنیم ..
گفتم : باشه تو و سحر و پونه اینجا رو تمیز و مرتب کنین ..دیگه ام نمی خواد دیوار ها رو بشوریم ..خوبه دست بهش نزنیم معلوم نمیشه ..
من و حوری میریم توی آشپزخونه ..ناهارم که آبگوشت داریم ..اول یک لیست نوشتم و دادم به فریبرز و گفتم : مادر تو برو اینا رو بگیر و بیار.
و خودمون مشغول شدیم ..
طوری که ساعت نزدیک دو شده بود هول هولگی ناهار خوردیم و جمع کردیم ..و سعید و مهدی رفتن فرودگاه دنبال مسافرها..
هنوز خیلی کارا ی عید مون مونده بود که انجام ندادیم و دیگه از خیرش گذشتیم .. وهر پنج نفری اونقدر کار کرده بودیم که داشتیم از نفس میفتادیم ..
وقتی سعید زنگ زد و گفت هواپیما یکم تاخیر داره خدا رو شکر کردم ..که وقت داریم بقیه ی کارامون رو هم انجام بدیم
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_چهلم- بخش چهارم
سودابه گفت : مامان یکم بخوابین ..خیلی خسته به نظر می رسین ..
گفتم :نه مادر دلم طاقت نمیاره شوهر نارمین و شرمین برای اولین بار میان خونه ی من درست نیست چیزی کم و کسر باشه ...
آی راستی یکی سالاد رو درست کنه بزاره توی یخچال ..
حوری گفت : اصلا بهش فکر نکنین یخچال جا نداره ..بزارین من خودم نزدیک شام درست می کنم نگرانش نباشین ..
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_چهلم- بخش هفتم
و گفتم : فدات بشم ..خدایا باورم نمیشه ..پیمان خودتی ؟ چقدر پیر شدی داداش ..تو بوشهر بودی ؟
گفت : آره ..بوشهر بودم ..حالا برات تعریف می کنم ...
گوهر خانم حالت عادی نداشت و هنوز توی حیاط پا ؛پا می کرد و یک نگاهی به من و یک نگاه به در حیاط که هنوز باز بود مینداخت ..
سعید که مثل ابر بهار اشک میریخت اومد جلو و منو پیمان رو با هم گرفت بین بازوهاش ..
گفتم : چیه مامان جان چی شده از دیدن دایت اینقدر خوشحالی؟ راستی ؛عمه هات کجان ..
چشمم افتاد به در حیاط مهدی سرک کشید و رفت .. سعید منو محکم گرفته بود ول نمی کرد ..
گفت : مامان جونم ..قربونت برم می خوام مثل همیشه قوی باشی ..درد رو تحمل کردی ..لطفا خوشی ما رو خراب نکن ..
گفتم : نه بابا بعد از سالها داداشم اومده ..چشمم افتاد به میلاد اونم داشت گریه می کرد ..
با تعجب گفتم : شما ها چرا همه دارین گریه می کنین ؟ ..
پیمان گفت : برات سوغاتی آوردم پرپروک ..
با این حرفش قفسه ی سینه م درد گرفت ..و در حیاط رو که نیمه باز بود گرفت و گفت : بیا ببین کی اومده ..
سعید بازوی من توی دستش بود گفت : مامان جونم ..شما راست می گفتی ؛ این همه سال حق با شما بود ...
چند بار خواستم کلمه ی رضا رو به زبون بیارم ..
ولی نتونستم ..زبونم مثل یک تیکه چوب بی حرکت شده بود ..و به در خیره شدم ....و رضا اومد ..
دیدمش ..رضای من لاغر و تکیده ؛ با موهای سفید و عصایی به دست ، و صورتی که از شدت هیجان می لرزید و گریه می کرد,,
رضا اومد ؛؛ ولی من قدرت حرکت نداشتم ؛؛ فقط صدای فریاد های سودابه رو که بابا ..بابا می کرد می شنیدم و دستم رو گذاشتم روی قفسه ی سینه ام نفس نفس می زدم ..و بهش نگاه می کردم ..
بچه ها دورش کردن ... بغلشون کرد ولی نگاهش به من بود ..
همون نگاه شوخ که سالها دل منو برده بود ..
پیمان دو دستی منو گرفته بود ..همه ی اینا چند لحظه بیشتر طول نکشید ..
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_چهلم- بخش هشتم
با قدم های سست و آخرین نیرو رفتم بطرفش ..اونم دوقدم برداشت ..
نه ..خواب نمی ببینم ..خودش بود رضا ؛
آروم گفتم : ..رضا ؟ بالاخره اومدی ؟ و دیگه داشتم از حال میرفتم اما خودمو رسوندم بهش و به محض اینکه بغلم کرد و حسش کردم از حال رفتم ..
اما همه چیز می فهمیدم ..
رضا عصاشو رها کرد و منو گرفت ولی سعید بغلم کرد و دوید طرف خونه صدای گوهر خانم رو می شنیدم که با هق هق گریه می گفت نبرش دوای دردش اینجاست ..
شور وحالی عجیبی بود ..
همه با هم گریه می کردن نفهمیدم رضا چطور از وجود سحر با خبر بود که اون مدتی توی بغلش گرفته و از هم جدا نمی شدن..بعد اومد بالای سرمن ..و نشست ..
با اینکه دورمون حلقه زده بودن بی پروا گفت : عزیز دلُم پرپروک من ..باورم نمیشه دارُم تو رو می ببینُم ..
پاشو خو دیگه تموم شد ..کابوسی بود که دیدیم ..
حوری یک نبات داغ درست کرده بود و سعی داشت بهم بده ..قوای بدنم رو جمع کردم و از دستش گرفتم و گفتم : آره تموم شد ..اما به چه قیمتی ؟
دستشو کشید به سرم و گفت : تو مُو رو فراموش کردی ؟ خو نه ..منم یک دقیقه نشد که به یاد تو و بچه ها نباشم ...پس با هم بودیم ..
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_چهلم- بخش نهم
نگاهش کردم و همینطور که بی اختیار اشکهام پایین میومد گفتم : پیر شدی رضا ..گفت : ولی تو هنوزم خوشگلی ..چرا پیر نشدی ؟
گفتم : بغلم کن ..از کسی خجالت نکش ..بغلم کن ..
و نیم خیز شد و همدیگر رو محکم در آغوش گرفتیم ...اونقدر لاغر بود که انگار یک اسکلت بغلم کرده ..دلم آتیش گرفت ..
پیمان گفت : خواهر جون مثل اینکه من زود تر از رضا رفته بودم ..تحویلم نمی گیری ..
اشکهامو پاک کرد ...
رضا دوباره بچه ها رو یکی ؛یکی بغل کرد و بوسید ..و نوه هاشو ..صحنه ای که نمیشه هیجانشو توصیف کرد ..
یکساعت بعد همه دور هم نشسته بودیم ..
رضا ملیکا رو روی پاش گرفته بود و پیمان حرف می زد که با قل قل صدای قلیون گوهر خانم بهم آرامش خاصی داد ..
یاد حرف بابا افتادم ..که بهم گفت زندگی اینطوریه ..درست زمانی که منتظرش نیستی میاد ..
پیمان می گفت : یک روز توی رستوران یک عرب اومد غذا بخوره ..فهمیدم مال امارات ..یاد رضا افتادم و حرفای کمال که می گفت حتم دارم رضا اونجا گرفتار شده .. سر حرفو باهاش باز کردم ..
گفت یک آشنا هایی داره ..ولی پول می خواد ..
گفتم خبری از رضا بهم بده حرفی نیست ..اون روز اصلا امیدی نداشتم که بتونم رضا رو پیدا کنم ..
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_چهلم- بخش دهم
مرد عرب خیلی خونسرد بود و طوری رفتار می کرد که انگار می خواد فقط یک پولی به جیب بزنه ..
اما دو روز بعد بهم زنگ زد و گفت : فکر کنم برادر شما توی زندان امارات باشه ..خلاصه هفته بعد یک مقدار پول هم از مهیار قرض کردم و با اون مرد رفتیم امارات ..دردسرش خیلی بیشتر از اونی بود که فکر می کردم ..
زندان نبود شکنجه گاه بود ..و رضا رو اونجا پیدا کردم ..
من حدودا چهار ماه پیش اینو فهمیده بودم ؛ به کمک اون مرد عرب پرونده ی رضا رو به جریان انداختیم ..
کلی دوندگی کردیم می گفتن حبس ابد داره و محاله آزاد بشه برای همین صداشو در نیاوردم خودمم نمی دونستم چی می خواد بشه ..
بالاخره یک وقت ملاقات با رضا بهم دادن و دیدمش خودش یک آشنایی توی امارات داشت آدرس داد رفتم پیش اون مرد ولی دوستان رضا همه با خبر شدن و تازه فهمیده بودن که سالهاست اون توی امارات گرفتار شده ..
بالاخره به کمک همون دوست ها با کلی درد سر تونستیم حکم آزادی رضا رو بگیریم .. و سه روز پیش رضا رو از زندان بیرون آوردیم و با یک لنج خودمون رو رسوندیم به بوشهر ..حالام که اینجایم ..
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_چهلم- بخش یازدهم و آخر
رضا کم حرف و غمگین شده بود سالهای طولانی زندان روح و روانش رو آزرده بود .و من حسرت رو توی نگاهش وقتی به بچه ها خیره میشد می دیدم ..
وظیفه ی من حالا سنگین تر از قبل شده بود .. چطور می تونستم این عذابی رو که تحمل کرده از ذهنش پاک کنم ..
هنوز نمی تونستم بار سختی اون زندگی رو که تنهایی به دوش کشیده بودم به زمین بزارم ..و حالا اون به مراقبت و توجه من نیاز داشت ..
نمی دونم واقعا تقدیر و سرنوشت چطوری برای ما آدم ها نوشته میشه که هر کدوم یک داستان منحصر بفرد داریم اما من همیشه نشونه ها رو دنبال می کردم ..
یک روز رضا پیمان رو نجات داد و امروز پیمان رضا رو ..
این قصه شاید برای من و رضا درد و رنج به همراه داشت ولی خودش معجزه ای از قدرت الهی و نشانه ای از الطاف اون بود ..
تا پایان عید سال 96 همه فقط کنار رضا بودیم و از برگشتنش خوشحال پیمان پانزدهم فروردین رفت و من و رضا با گوهر خانم راهی بوشهر شدیم تا رضا خودشو جمع و جور کنه موتور و ماشین و خونه رو تبدیل به پول کنیم و برگردیم ....
اولین کارمون این بود که بریم جایی که همیشه با هم قرار داشتیم ..
رضا همینطور غمگین دست منو گرفت و در حالیکه به زحمت با عصا راه می رفت تا کنار آب رفتیم ..
نسیم ملایمی که به صورتم می خورد و دست گرم رضا و اینکه دیگه منتظرش نیستم حس خوبی بهم دست داد ..و یک لحظه خودمو همون دختر شاد و سرزنده تصور کردم ..و سرمو گذاشتم روی بازوی رضا ..
در حالیکه هر دو به دوردست خیره شده بودیم ..همدیگر بغل کردیم و روی ماسه ها نشستم ..
پایان
با امید روزاهای بهتر و امید وار کننده تر برای همه ی شما عزیزانم و مردم ایران ..
قصه گوی شما ناهید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
به پایان امد این دفتر حکایت همچنان باقیست.
یا به قول مادرا و مادربزرگای قصه گو
قصه ی ما به سر رسید کلاغِ به خونه ش نرسید 😊🙏🌹
دوستان اگر مایلید نظرات و احساس خود رو در مورد این داستان پی وی ارسال کنید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
@M_Mohammdeean🌹
♥️
یکشنبه 👈19 شهریور /سنبله 1402
👈24 صفر 1445👈10 سپتامبر 2023
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🖊 طلبیدن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قلم و دوات را برای نوشتن خلافت بلا فصل خود برای امیر المومنین علیه السلام و جلوگیری عمر بن خطاب از این کار. به اعتراف منابع اهل سنت.
📛روزتان را با صدقه آغاز نمایید تا از نحوست آن در امان باشید.
⭐️ احکام دینی و اسلامی.
👼 مناسب زایمان نیست.
🚖 مسافرت: مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز :قمر در برج سرطان است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است :
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️بذر افشانی و کاشت.
✳️کندن چاه و کانال و آبراه.
✳️درختکاری.
✳️و نگارش خوب است.
🔵کتابت حرز و ادعیه و نماز و بستن آن خوب نیست.
👩❤️👨مباشرت امشب:
فرزند حافظ قران شود. ان شاءالله.
🟣 اصلاح سر و صورت.
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث اصلاح امور می شود.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، باعث دفع صفرا می شود.
😴😴تعبیر خواب.
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 25 سوره مبارکه "فرقان " است.
یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه..
و چنین استفاده میشود که خواب بیننده را خصومتی یا گفتگویی ناشایست پیش آید صدقه بدهد تا رفع گردد. ان شاءالله. و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز.
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
🌟 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر این کلیپ #اربعین زیبا بود؛ یک کلاس آموزشی تقریبا کامل؛ وقتی این خانم خارجی دوست داره به دریای زوار اربعین اضافه بشه باید رنگ دریا بگیره؛ نه اینکه کمکم به اسم #جذب هر رنگ جدیدی اضافه بشه و به مرور رنگ دریا عوض بشه؛ دغدغهمندی ، فرصت مناسب، احترام، تذکر، بخشش، مهربانی و ...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
•┈••✾❀🕊﷽🕊❀✾••┈•
چهار نعمتی که بهتر است
هر روز صبح یاد کنیم 👇👇👇
*🌹اَلحَمدُ للهِ الَّذِی عَرَّفَنِی*
*نَفسَهُ وَلَم یَترُکنِی عُمیانَ القَلب*
ستایش خدا را که خود را به من شناساند ومرا کوردل نگذاشت.
*🌹اَلحَمدُ للهِ الَّذِی جَعَلَنِی*
*مِن أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلی اللهُ عَلَیهِ وَآلِه*
ستایش خدا را که مرا از امت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله قرار داد.
*🌹اَلحَمدُ للهِ الُّذِی جَعَلَ رِزقِی فِی یَدَیهِ وَ لَم یَجعَل رِزقِی [وَ لَم یَجعَله] فِی أَیدِی النَّاس*
ستایش خدا را که روزیم را در دست خودش قرار داد و آن را در دست مردم ننهاد.
*🌹اَلحَمدُ للهِ الَّذِی سَتَرَ ذُنُوبِی وَ عُیُوبِی [سَتَر ذَنبی] وَ لَم یَفضَحنِی بَینَ الخَلائِق*
ستایش خدا را که گناهانم وعیوبم را پوشاند و مرا در میان مردم رسوا نکرد.
🌟حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام 🌟
🌾هر کس از پیروان ما هر روز این چهار حمد را بخواند خداوند او را سه چیز کرامت فرماید:
اول عمر طبیعی
دوم مال و جمعیت بسیار
سوم باایمان ازدنیارفتن وبی حساب داخل بهشت شدن•┈••✾❀🕊﷽🕊❀✾••┈•
چهار نعمتی که بهتر است
هر روز صبح یاد کنیم 👇👇👇
*🌹اَلحَمدُ للهِ الَّذِی عَرَّفَنِی*
*نَفسَهُ وَلَم یَترُکنِی عُمیانَ القَلب*
ستایش خدا را که خود را به من شناساند ومرا کوردل نگذاشت.
*🌹اَلحَمدُ للهِ الَّذِی جَعَلَنِی*
*مِن أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلی اللهُ عَلَیهِ وَآلِه*
ستایش خدا را که مرا از امت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله قرار داد.
*🌹اَلحَمدُ للهِ الُّذِی جَعَلَ رِزقِی فِی یَدَیهِ وَ لَم یَجعَل رِزقِی [وَ لَم یَجعَله] فِی أَیدِی النَّاس*
ستایش خدا را که روزیم را در دست خودش قرار داد و آن را در دست مردم ننهاد.
*🌹اَلحَمدُ للهِ الَّذِی سَتَرَ ذُنُوبِی وَ عُیُوبِی [سَتَر ذَنبی] وَ لَم یَفضَحنِی بَینَ الخَلائِق*
ستایش خدا را که گناهانم وعیوبم را پوشاند و مرا در میان مردم رسوا نکرد.
🌟حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام 🌟
🌾هر کس از پیروان ما هر روز این چهار حمد را بخواند خداوند او را سه چیز کرامت فرماید:
اول عمر طبیعی
دوم مال و جمعیت بسیار
سوم باایمان ازدنیارفتن وبی حساب داخل بهشت شدن
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨✨#نحوه_سلام_دادن_به_امام_ها_بعد_نماز ✨✨
👈👈1_بعدازنماز ایستاده ورو به قبله کرده ومیگوییم 💖
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِالله اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسوُلِ الله اَلسَّلامُ عَلَیکَ🌹
یَابنَ اَمیرِالمُؤمِنینَ وَابنَ فاطِمَهَ الزَّهراء سَیِّدَهَ نِساءِ العالَمینَ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ. 🌹
👈👈۲-سپس روبه حرم امام رضامیگوییم(سمت چپ ِقبله)💖
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ الغُرَباء اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مُعینَ الضُّعَفاءِ وَ الفُقَراء اَلسُّلطانَ اَبَاالحَسَنِ 🌹
عَلیَّ بنَ موُسَی الرِّضا وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.🌹
👈👈۳- دوباره رو به قبله میکنیم و میگوییم :💖
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَولانا یا صاحِبَ الزَّمان اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا خَلیفَهَ الرَّحمنِ اَلسَّلام🌹ُ
عَلَیکَ یاشَریکَ القُرانِ عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللهُ مَخرَجَهُ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.🌹
🌸 دعای نور حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) 🌸
🌸بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ🌸
بِسْمِ اللهِ النُّورِ، بِسْمِ اللهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللهِ نُورٌ عَلَى نُورٍ، بِسْمِ اللهِ الَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ الاُمُورِ، بِسْمِ اللهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ. الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ أنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ، فِی كِتابٍ مَسْطُورٍ، فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرِ مَقْدُورٍ، عَلَى نَبِی مَحْبُورٍ. الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْكُورٌ، وَ صَلَّى اللهُ عَلَى سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ."
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🍃🌼🍃🌼
بسم الله الرحمن الرحیم
🔴 چهار قل 🔴
برای درامان بودن ازچشم زخم
💢سورة الکافرون
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ (١) لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ (٢) وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (٣) وَلا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ (۴)وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (۵) لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ (۶)
💢 سورة الإخلاص
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (١) اللَّهُ الصَّمَدُ (٢) لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ (٣) وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ (۴)
💢سورة الفلق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (١)مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (٢) وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (٣) وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ (۴)وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (۵)
💢سورة الناس
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (١) مَلِکِ النَّاسِ (٢)إِلَهِ النَّاسِ (٣) مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (۴) الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ (۵)
مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (۶)
دعا براى مغفرت خود و مغفرت والدين و مومنان ( آمرزش گناهان )
🌹 رَبَّنَا اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ🌹
پروردگارا، بر من و بر پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى در روزى كه حساب برپا مىشود.
♥️ســـیدے! یــابن الــحسن!♥️
👈🏼 مِــــن هــــجرِک یاحـــــبیب،
قـــــلبے قــــد ذاب مــــــــهدیمـ
ازفــــــــــراق دورے تـــــــــو،
دیـــــگرطـــــــاقتے نـــــــمانده،
جــز ایــنکه تـــسّلایمـ دعـــاے فــــرجت بـــــاشد...
#اربــــابمان
#مـــنتظرصــداےمــاست
ا❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨
💟بـــسم اللــه الــرحمن الــرحيم
💞إِلــــَهِے عـــَظُمَـ الْــــبَلاءُ وَ بــَرِحَ الْـــخَفَاءُ وَ انــــْکَشَفَ الْــــغِطَاءُ وَ انْــــقَطَعَ الـــرَّجَاءُ وَ ضــــَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُــــنِعَتِ الــــسَّمَاءُ وَ أَنْـــــتَ الْــــمُسْتَعَانُ وَ إِلَــــیْکَ الْــــمُشْتَکَے وَ عــــَلَیْکَ الْــــمُعَوَّلُ فـــِے الـــشِّدَّةِ وَ الــــرَّخَاءِ اللــــهُمَّـ صَـــلِّ عَـــلَے مُـــــحَمَّدٍ وَ آلِ مُــــحَمَّدٍ أُولِــــــے الْأَمْـــــــرِ الَّـــــذِینَ فَـــــرَضْتَ عَــــلَیْنَا طـــــَاعَتَهُمـْ وَ عـــــَرَّفْتَنَا بِـــــذَلِکَ مَــــنْزِلَتَهُمْـ فَـــــفَرِّجْ عــــَنَّا بِـــحَقِّهِمْـ فَـــرَجا عـــَاجِلا قَـــرِیبا کَـــلَمْحِ الـــْبَصَرِ أَوْ هُــــوَ أَقـــْرَبُ یَا مـــُحَمَّدُ یَا عَلِےُّ یَا عَلِےُّ یَا مُـــحَمَّدُ اکـــْفِیَانِے فـــَإِنَّکُمَا کـــَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فـــــَإِنَّکُمَا نـــَاصِرَانِ یَا مَــــــوْلانَا یَا صـــَاحِبَ الـــزَّمَانِ الـــْغَوْثَ الْـــغَوْثَ الْــغَوْثَ أَدْرِکـــْنِے أَدْرِکْنِی أَدْرِکْــنِے الــسَّاعَةَ الـــسَّاعَةَ الــسَّاعَةَ الْـــعَجَلَ الْـــعَجَلَ یَا أَرْحَـــمَ الـــرَّاحِمِینَ بِــــحَقِّ مـــُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الــــطَّاهِرِینَ..💞
❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖✨🌟✨
👆🏼وبــــراے #ســـلامتے مـــحبوب عـــالمین روحـــے وارواح الـــعالمین لــــــــتراب مــــــــقدمه الــــفداه💔
ا❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨
💟بــسمـ الله الــرحمن الــرحیم
💓اَللّـــهُمـَّ كُــنْ لِـــوَلِيِّكَ الْـــحُجَّةِ
بْنِ الْــــحَسَنِ صــــَلَواتُكَ عـــــَلَيْهِ
وَعَــــلے آبـــائِه فـي هــــــــذِهِ
الــــسَّاعَةِ وَفـــي كُــلِّ ســــاعَة
وَلـــِيّاً وَحــافِظاً وَقــائِداً وَنــاصِراً
وَدَلــــيلاً وَعَــــيْنا حـَتّے تُـــسْكِنَهُ
اَرْضــــــَكَ طَــــوْعاً وَتُــــــمَتِّعَهُ
فــــیها طــــویلا...💓
❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨🌟
یـــقین بــــدانیمـ که اوهــمـ،
هــر لــــحظه، دعـــایمان مے کــند...
🌤اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِـــڪَ الـْفَرَّجْ 🌤
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍃🌼🍃🌼🍃
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼🍃
🌼🍃
🍃
🎇 بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ 🎇
🌟دعاے عهـــــد🌟🤝
🤲اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْڪُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ،🌟
💚وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیم🌟
💚 وَ رَبَّ الْمَلائِڪَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُڪَ بوَجْهِڪَ الْڪَریمِ،
💚 وَ بِنُورِ وَجْهِڪَ الْمُنیرِ، وَ مُلْڪِڪَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُڪَ بِاسْمِڪَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، 🌟
💚وَ بِاسْمِڪَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ ڪُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ ڪُلِّ حَىٍّ، 🌟
💚وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.🌟
🤲💚اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِڪَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ،🌟
💚عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، 🌟
💚وَ مِدادَ ڪَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ ڪِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا،🌟
💚وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.🌟
🤲💚 اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ،🌟
💚 وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.🌟
🤲💚اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِڪَ حَتْماً مَقْضِیّاً،🌟
💚فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً ڪَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.🌟
🤲💚اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاڪْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ،🌟
💚وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُڪْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَڪَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَڪَ، فَإِنَّڪَ قُلْتَ وَ قَوْلُڪَ الْحَقُّ:🌟
💚ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما ڪَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّڪَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّڪَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِڪَ
حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ🌟
💚وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِڪَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَڪَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْڪامِ ڪِتابِڪَ،🌟
💚وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِڪَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّڪَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ،🌟
🤲💚اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّڪَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ،وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِڪانَتَنا بَعْدَهُ ،🌟
🤲💚اللّهُمَّ اڪْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِڪَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.🌟
🌅اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولاے یا صاحِبَ الزَّمانِ🌅
🌅اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولاے یا صاحِبَ الزَّمانِ🌅
🌅اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولاے یا صاحِبَ الزَّمان🌅
ِ
💚اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الْفَرج💚
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🍃
🍃🌼🍃
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌼🍃
🌼🍃🌼🍃🌼
سلام
روزتان منوربه ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(ص)
به رسم ادب هرروز:
السلام علی رسول الله وآل رسول الله
السلام علیک یابقیة الله(عج)
السلام علیک یااباعبدالله الحسین(ع)
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)
جمیعاورحمت الله وبرکاته.
🌼 امام خوب زمانم سلام
«صبحم» شروع
می شود آقابه نامتان
«روزی من»
همه جا «ذکرنامتان»
صبح علی الطلوع
«سَلامٌ عَلیک یابن الحسن»
مـن دلخوشم
به «جواب سلامتان»
🌼 السلام علیک یابقیة الله یا
اباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن
ویا شریک القرآن ایهاالامام
الانس والجان"سیدی"و"مولاۍ"
الامان الامان
💚السلام علیک یا صاحب الزمان عج 💚
🌹اَیُّها النَّاس
🌷بخواهید که آقا برسد
🌹بگذارید دگر
🌷درد به پایان برسد
🌹همگی در پس هر سجدہ
🌷به خالق گویید
🌹که به ما رحم کند
🌷یوسف زهرا(س)برسد
🌸تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج صلوات🌸
#صبحتون مهدوی
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
💐💐💐💐
🌸سـلام صبحتون زیبا
🌾امروزتون عالی
🌸دلتون آفتابی
🌾قدمهاتون محکم و استوار
🌸حالتون خوب
🌾زندگیتون گرم
🌸وجودتون سلامت
🌾و روزهای عمرتون
🌸پراز اتفاقات زیبا وبه یاد ماندنی
دوشنبه تون پر از موفقیت💐
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d