eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
23.4هزار عکس
27.5هزار ویدیو
133 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean @جهت تبلیغات با قبول ....
مشاهده در ایتا
دانلود
(بابات هم همین زبان درازی‌ها را داشت که مجبور شدم بخورمش): یکی بود، یکی نبود. گرگ گرسنه‌ای بود که یک روز هر چه به این در و آن در زد و هر چه جست و جو کرد، چیزی برای خوردن به دست نیاورد. گله‌های گوسفند و بز از کنارش می‌گذشتند. گرگ هم از جایی که مخفی شده بود، حرکت گوسفندها و بزهای خوشمزه را می‌دید، اما جرئت نداشت که از کمین گاهش بیرون بیاید. زیرا هر گله‌ای دو سه نفر چوپان داشت و چند تا سگ هم همراه گله بود. گرگ می‌دانست که اگر سر و گوشی نشان بدهد، دندان تیز سگ‌های گله و چوب و چماق چوپان‌ها در انتظارش است. گله‌ها که از جلو چشم‌های گرسنه‌ی او عبور کردند، گرگ از مخفی گاهش بیرون آمد و به طرف جوی آب رفت و با خودش گفت: « حالا که چیز دندان گیری برای خوردن پیدا نکرده‌ام، بهتر است کمی آب بخورم تا شکم گرسنه‌ام این قدر قار و قور نکند.» وسط راه، فکر کرد که بهتر است از آب زلال چشمه که هنوز به جوی راه پیدا نکرده بنوشد با این فکر، گرگ راهش را کج کرد و به طرف سرچشمه رفت. از قضای روزگار، گوسفندی از گله جدا افتاده بود و تک و تنها به طرف روستا می‌رفت. گوسفند وقتی چشمش به جوی آب افتاد، احساس تشنگی کرد و رفت تا خودش را سیراب کند. گوسفند درست زمانی به جوی رسید که گرگ هم به سرچشمه رسیده بود و می‌خواست آب بخورد. گرگ با دیدن گوسفند، دهنش آب افتاد لب و لوچه‌اش را لیسید و برای این‌که گوسفند را فریب دهد و به او نزدیک شود، با صدای بلند گفت: «آهای گوسفند نادان! مگر نمی‌بینی که من هم دارم از آب این جوی می‌نوشم؛ چرا مواظب حرکات و رفتارت نیستی و آب را گل آلود می‌کنی؟» گوسفند از دیدن گرگ ترسید. می‌خواست فرار کند، اما با خودش گفت: «این گرگ، ظاهراً کاری به کار من ندارد. پس چرا بترسم؟...» گوسفند که فکر می‌کرد گرگ راست می‌گوید و نمی‌دانست که گرگ می‌خواهد از آب گل آلود ماهی بگیرد نگاهی به جوی و نگاهی به گرگ انداخت و گفت: «ای بابا! این چه حرفی است که شما می‌زنید. من پایین جوی هستم و از این پایین آب می‌خورم و شما بالای جوی و درست کنار سرچشمه‌ی آن هستید. اگر هم کسی بتواند آب را گل آلود کند، شمایید.» اما این حرف‌ها برای گرگ بهانه جو اصلاً ارزشی نداشت. این بود که آرام آرام به طرف گوسفند رفت و پرسید: «ببینم، آب از توی جوی به چشمه می‌آید یا از توی چشمه به جوی؟» گوسفند جواب داد: «این دیگر معلوم است همه می‌دانند که آب از چشمه به جوی می‌رسد و الآن هم شما سرچشمه‌اید، نه من...» گرگ که با هر کلمه، قدمی به گوسفند نزدیک‌تر می‌شد، گفت: «چه زبان درازی داری. همان جا بمان که آمدم بخورمت. بابات هم همین زبان درازی‌ها را داشت که مجبور شدم بخورمش.» گوسفند تازه فهمید که اعتراض گرگ، چیزی جز بهانه و فریبی نبوده است. خواست فرار کند، اما دیگر کار از کار گذشته بود و گرگ آن قدر به او نزدیک شده بود که با یک جمله توانست گوسفند بی‌چاره را شکار کند. از آن به بعد، درباره‌ی آدم زورگو و فریبکاری که برای رسیدن به مقصود ناحق خودش بهانه تراشی کند، می‌گویند: 《بابات هم همین زبان درازی‌ها را داشت که مجبور شدم بخورمش.》 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟ باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟ وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست میروی و خانه لبریز از نبودت میشود باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست بیتا امیری 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃🌼 ❌اگر فردی زیاد به همسرش گیر دهد و اعتماد نداشته باشد در آخر خیانت اتفاق می‌افتد.... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🦔در یک هوای سرد زمستانی تعدادی از جوجه تیغی ها برای اینکه گرم شوند روی همدیگر انباشته شدند، اما چون که آنها با تیغهایشان به بدن همدیگر آسیب می رساندند، تصمیم گرفتند که متفرق شوند. 🦔 با اینحال سرما آنها را مجدداً به سمت همدیگر می کشاند، و باز اتفاق قبل تکرار شد. 🦔سرانجام بعد از چندین بار تجمع و پراکنده شدن، آنها متوجه شدند که بهتر است که در یک فاصله ی کم در کنار یکدیگر قرار گیرند. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
⚠️ «لطفاً فاصله‌ها را رعایت کنید!» این جمله حتماً برایتان آشناست؛ جمله‌ای که عدم رعایت آن در خیلی جاها برایتان دردسرساز و حتی گاهی خطرآفرین می‌شود 👈مثلاً تصور کنید شما با سرعت در حال رانندگی در اتوبان هستید و ناگهان سرعت خودروها کم می‌شود و شما نمی‌توانید اتومبیلتان را کنترل کنید، از پشت به خودروی جلویی می‌زنید https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
✏️یا مثلا وقتی یک مداد را به چشمتان نزدیک می‌کنید، در دیدن آن مداد دچار خطا می‌شوید و آن مداد را واضح نمی‌بینید چراکه دید شما دچار تغییر  می‌شود و ناخودآگاه نمی‌توانید آن مداد را خوب ببینید؛ 📎فاصله ما با آدم‌ها هم این‌گونه است. وقتی شما به آدم‌ها بیش‌ازاندازه نزدیک می‌شوید در درک احساسات متقابل دچار تغییر می‌شوید 🔖یا وقتی شما یک نفر را خیلی دوست دارید نسبت به حرف‌هایش خیلی زودرنج‌تر می‌شوید و اصلا نمی‌توانید واقع‌بینانه تصمیم بگیرید؛ بهترین راهکار در این حالت حفظ فاصله است. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
💢 در هرجایی که هستید حد خودتان را نسبت به کسی که مقابلتان است حفظ کنید،  ما باید آدم‌های واقع‌بینی باشیم. 👱‍♂👱‍♂اغلب آقایان فاصله‌ها را حفظ می‌کنند و به همین دلیل واقع‌بینانه نسبت به موضوعات تصمیم می‌گیرند اما متأسفانه از طرف خانم‌ها به آدم‌های خشک و غیرمنطقی متهم می شوند، درصورتی‌که آن‌ها به دلیل حفظ فاصله‌ها درست عمل می‌کنند، ولی اغلب خانمها بسیار احساسی عمل می کنند به فردی خیلی نزدیک می شوند، حد ومرز را فراموش می کنند ولی یکباره از آن فرد دوری می کنند چون از سوی او آسیب دیده اند. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d