🌸🍃
🍃
🔖خواص مویز در طب سنتی
طبیعت مویز بنا به نوع انگور آن و شیرینی آن متغیر است. (مویز انگوری است که بر درخت خشک شده باشد.).
مویز تقویت کنندهی کبد و چاق کننده میباشد.
در سرد مزاجان موجب تحریک و تقویت میل جنسی میگردد.
مویز هضم کننده غذا، گرم کننده کل بدن بخصوص کلیه و مثانه است.
تحلیل برنده بادها و ضدنفخ است.
تقویت کننده معده و ریه و کبد و کلیه و مثانه است.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖امام علی عليه السلام:
لاعَمَلَ كَالتَّحقيقِ
هيچ كردارى مانند پژوهش نيست
📚غررالحكم حدیث 10483
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖خواص دانه کوچک قهوه ای بی سر و صدا
🔹در سرفهی خشک، در تحریک دائم حلق و حنجره، در خشکی حنجره و گلو به دنبال عفونتهای تنفسی، گریه کردن، جیغ زدن، آواز خواندن و ... لعاب این دانههای کوچک قهوهای بیسر و صدا و بیعارضه تمامی لعاب حیرت انگیز خود را هدیه میدهند تا خشکی و تحریکپذیری با رطوبت بخشی لین لعاب از بین برود!
1️⃣یک ق. م. سر پر از دانهی به که شیرین بوده است در لیوان بریزید و آب جوش اضافه کنید و یک حبه کوچک قند هم داخل آن بیندازید
2️⃣روی لیوان را با نعلبکیهای قدیمی که این روزها کمتر مورد استفاده قرار میگیرند بپوشانید و اجازه دهید نیم ساعتی بماند
3️⃣بعد به تدریج هر ساعت قاشقی از لعاب را میل کنید یا به دلبندتان که سرفه خشک دارد بدهید
4️⃣این یک ق. م. از دانه "به" یک بار دیگر هم به این ترتیب قابل استفاده است یعنی لعاب آن که تمام شد، مجدد آب جوش اضافه کنید.
✅ فصل "به" است، یادتان باشد هر "به" شیرینی را هستههایش نیز شفا بخش است!
🌸اما در پوست و زیبایی نیز پر فایده است، چند قاشقی از لعاب به دانه با کمی گلاب روی پوست شما اثری همچون لیفتینگ دارد، اگر مداومت کنید بعد ۶ یا ۷ ماه تاثیرات شگرف آن را حس میکنید.
🖋 دکتر الهام اختری (متخصص طب سنتی ایرانی)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖 طب ایرانی و درمان خشکی پوست
✔️فاکتورهای مختلفی از جمله هوای سرد و خشک، کمبودهای تغذیه ای، عوامل ژنتیکی، استفاده از صابونهای نامناسب، حمام طولانی با آب گرم، استفاده از مواد آرایشی نامناسب، تماس مکرر پوست با ضدعفونی کننده ها و شوینده ها باعث خشکی پوست میشوند.
✔️خشکی پوست باعث ایجاد چروک پوستی، خارش و اگزما می شود.
✔️مرطوب کننده های طبیعی(رطوبت بخش ها) را که به شکل موضعی(ماسک یا اسپری) یا خوراکی استفاده می شوند، می توان در چند دسته قرار داد:
1️⃣روغنها(گیاهی و حیوانی)، مثل روغن بادام شیرین، روغن بنفشه یا بنفشه بادام، روغن نارگیل، روغن جوانه گندم، روغن کدو و روغن شتر مرغ
2️⃣ لعابها مثل لعاب به دانه و لعاب گل ختمی
3️⃣ ژل ها مثل ژل آلوئه ورا و کتیرا
4️⃣ جوشانده یا بخور گیاهانی مثل بابونه و گل همیشه بهار(کالاندولا)
5️⃣ میوه ها، سبزیجات و صیفی جات مثل آووکادو، انگور، سیب، هویج، هلو، زردآلو، لیمو ترش، کاهو، خیار و کدو
6️⃣ غذاهایی مثل فرنی، حریره بادام، شیر برنج رقیق، آبگوشت، سوپ (جو و سبزیجات)، خورش(کدو، بامیه)، آش های رقیق
7️⃣ لبنیات(شیر، ماست، دوغ، آب پنیر) و محصولات لبنی چون خامه و سرشیر
8️⃣نوشیدنیهایی مثل ماءالشعیر طبی، شربت خاکشیر، دمنوش عناب، شیر بادام و گلاب(اسپری یا آغشته کردن پوست با پنبه)
و فرآورده های طبیعی دیگر مانند عسل و گلیسیرین
🖊دكتر فرنوش فلاحت(متخصص طب سنتی ايراني)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖 مویز
بازکننده انسداد عروق است.
ادرار آور و ملین است.
تولید کننده خون صالح و خوب است.
موجب تنقیه و پاکسازی معده، روده، ریه و سینه از اخلاط چسبنده میشود و سرفه ناشی از بلغم را درمان میکند.
افزایش حافظه و قدرت فهم، تسکین صفرا و دفع بلغم، کاهش غضب و اصلاح خلق و خو، خوشبو کردن تنفس از جمله خواص مویز است که در روایات به آن اشاره شده است.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
امام هادی علیه السلام:
إنَّ اَللَّهَ جَعَلَ اَلدُّنْيَا دَارَ بَلْوَى وَ اَلْآخِرَةَ دَارَ عُقْبَى وَ جَعَلَ بَلْوَى اَلدُّنْيَا لِثَوَابِ اَلْآخِرَةِ سَبَباً وَ ثَوَابَ اَلْآخِرَةِ مِنْ بَلْوَى اَلدُّنْيَا عِوَضاً
خداوند، دنیا را سرای بلا و آزمایش و آخرت را سرای ابدی قرار داده است و گرفتاری دنیا را سبب پاداش آخرت ساخته و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است.
تحف العقول ج1 ص483
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
👌ماساژ بدن کودکان
✅ بدن بچههایی را که مبتلا به #نرمی_استخوان و #کم_خونی هستند با روغن زیتون ماساژ دهید اثر مفیدی دارد.
✅ بهبود #خشکی_لثه
💡برای رفع خشکی لثه، روغن زیتون را روی لثه بمالید
🦟بهبود گزش حشرات
✅ برای رفع #خارش گزیدگی حشرات ، روغن زیتون را به محل گزیدگی بمالید.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✅ توصیه های تغذیه ای برای کاهش #تب
🔸معمولا کسی که تب دارد، بی اشتها است و حتی از نوشیدن آب هم پرهیز میکند، اما باید فرد آب و غذا مصرف کند تا بدن او انرژی لازم را داشته باشد.
🔸توصیه میشود فردی که تب دارد، هر ۲ ساعت یکبار آب، آبمیوه طبیعی و آب سبزیجات میل کند؛ در واقع با وجود تب، آب زیادی از بدن دفع میشود که باید با مصرف موارد توصیه شده این کمبود آب جبران شود.
🔸بهتر است هنگام بروز تب فرد نصف لیوان آب ولرم را با نصف لیوان آب پرتقال طبیعی مخلوط کرده و استفاده کند. همچنین در صورتی که بدن با کم آبی شدید رو به رو شود، باید از سرم درمانی استفاده کرد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✔️عملکرد بهتر #ریه با مصرف فیبر
📌تحقیقات نشان میدهد عملکرد ریه در افرادی که فیبر بیشتری میخورند، بسیار بهتر از کسانی هستند که فیبر مصرف نمیکنند.
📌 از غذاهای غنی از فیبر میتوان به
🔺اسپاگتی گندم سبوسدار
🔺لوبیای پختهشده
🔺دانههای چیا، کینوا
🔺گلابی
🔺 و کلم بروکلی اشاره کرد🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🤧سیر علائم #سرماخوردگی و #آبریزش_بینی را برطرف میکند
🧄سیر حاوی ترکیبات ضدعفونی کننده و آنتی باکتریال طبیعی است. این ماده غذایی علائم سرماخوردگی را به سرعت بهبود میبخشد.
🧄 شما میتوانید سیر را به صورت خام، داخل سوپ یا آش، در سالاد و شیر داغ مصرف کنید.
🧄اگر با گرفتگی کامل بینی رو به رو شده اید، میتوانید دو حبه سیر را له کرده و داخل یک کاسه آب داغ بریزید. یک حوله روی سرتان بیندازید و بخور دهید.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸مراقبت های پوستی با #مریم_گلی
➕میتوانید از مریم گلی برای کاهش یا جلوگیری از عفونتهای باکتریایی و ویروسی که از طریق پوست به بدن حمله میکنند، استفاده کنید.
➕ ما اغلب به فکر بیماریهایی هستیم که از طریق بینی یا دهان وارد بدن ما میشود، اما پوست نیز میتواند به خطر بیفتد. یک کرم موضعی که شامل مریم گلی باشد میتواند یک خط دفاعی در برابر ناقل بیماری باشد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🤧نوشیدنیهای داغ برای نجات بینی گرفته شده
📌اگر با مشکل #گرفتگی_بینی رو به رو شده اید، بدن شما با سرعت بیشتری خشک میشود. زمانی که بینی گرفته میشود، افراد مجبور می شوند از راه دهان نفس بکشند. در این شرایط نوشیدنیهای داغ بسیار کمک کننده هستند.
📌 این قبیل نوشیدنیها اعم از چای سبز یا انواع دمنوشهای دیگر آب کافی بدن را تأمین و به دفع توکسینها یا همان سموم بدن کمک میکنند. ⬅️گرمای ناشی از این نوشیدنیها باعث رفع گرفتگی بینی شده و گلو را نرم میکنند. میتوانید از سوپ داغ نیز استفاده کنید.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ضربالمثل
( آش رشته آن طرف رودخانه هم میآید):
درباره ریشه این مثل آوردهاند که: زنی به آش رشته علاقه زیادی داشت و هر روز همین غذا را میپخت. شوهرش برخلاف او از آش رشته خوشش نمیآمد و زن هم حاضر نبود جز آن، غذایی تهیه کند. مرد یک روز برای فرار از خوردن آش رشته از محل و ده خود به دهی که دوستش آنجا بود و رودخانهای حد فاصل این دو تا ده بود رفت.
چون وقت صرف غذا رسید، سفره پهن شد و آن مرد دید باز اینجا آش رشته در کار است. با تعجب گفت: این آش چطور از این رودخانه پهناور عبور کرده و اینجا آمده؟! زن صاحبخانه دانست که آن مرد به آش رشته میل ندارد به مهمان گفت: من خیلی سعی کردم که چیزی تهیه کنم که شما دوست داشته باشی یادم آمد که همیشه در خانه شما دیگ آش کشک برپاست. فکر کردم آش رشته برای پذیرایی شما بهترین باشد.
پیام این ضرب المثل این است که از قسمت و تقدیر نمیتوان فرار کرد.
و موارد کاربرد: در توجه دادن به حکم سرنوشت بر زندگی انسانها به کار میرود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ضربالمثل
(سر به سنگ خوردن):
بر اثر کار یا راهی اشتباه
شکست خوردن و رنج و مرارت
کشیدن را تحمل کردن اما تجربه آموختن،
گوشمالی و تنبه شدن در اثر گردش زمان .🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ضربالمثل
(چون غرض آمد هنر پوشیده شد):
آدمهای مغروض فقط چیزهایی را كه دوست دارند میبینند.
آوردهاند كه ...
در زمانهای قدیم، پادشاه ظالمی بود كه به كیش یهود بود. او بخاطر تعصب هم كیشان خود مسیحیان را میكشت. با این كه موسی پیامبر یهود و عیسی پیامبر مسیحیان هر دو در یک راستا قدم برمیداشتند. ولی آن شاه یک فرد احول و دو بین بود از این رو تصور میكرد كه عیسی و موسی از هم جداهستند.
چون غرض آمد هنر پوشیده شد صد حجاب از دل به سوی دیده شد
خشم و شهوت ، مرد را احول كند ز استقامت روح را مبدل كند
شاه یهودی كه كمر به قتل مسیحیان بسته بود ، وزیری داشت بسیار نیرنگ باز ، او را به شاه پیشنهاد كرد و گفت : مسیحیان، دین خود را مخفی میكنند و در نتیجه از تیغ تو جان سالم به در خواهند برد . من در ظاهر خود را مسیحی معرفی میكنم و در میان آنها میروم و كم كم با حیله و فریبی كه به كار خواهم بست . پیشوای آنها خواهم شد و بدین ترتیب، یكایک آنها را شناسایی خواهم كرد .
سپس اختلاف میان آنها خواهم انداخت و خودشان را به جان هم میاندازم. اكنون دستور بده تا من را شكنجه دهند. تا آنها فكر كنند به جرم مسیحی بودن این طور آزار دیدهام و بعد مرا از شهر خویش بیرون كن و ...
شاه تمام كارهایی را كه وزیر پیشنهاد كرده بود اجرا كرد و با این تزویر به شناسایی اقدام كرد. از طرفی دیگر مسیحیان وقتی وزیر شكنجه شده را دیدند، او را به عنوان مجاهدی صبور ، كه در راه دین مسیح، صدمه بسیار دیده است. پناه دادند و به گرد او جمع شدند. وزیر مدت ۶ ماه در میان آنها زیست و در آن اجتماع، دارای موقعیت بسیار عظیمی شد. او آرام آرام، بذر نفاق و اختلاف را در دل مسیحیان، بارور ساخت و بدین ترتیب آنها را گروه گروه كرد و برای هر گروهی، امیری قرار داد. سپس نقشهای كه كشیده بود، گروههای مختلف را به جان هم انداخت و فرقههای گوناگون به جان هم افتادند.
آری بدون این كه احتیاج به لشكركشی پادشاه یهودی وجود داشته باشند خود مسیحیان، همدیگر را تار و مار كردند.🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ضربالمثل
(آره آورده):
شخصی برای مدتی به تهران رفت و در آنجا بیکار بود. پس از چندی به ده خودشان برگشت و مردم برای دیدنش به منزلش رفتند. هرکس از او سوالی میکرد در جواب میگفت : «آره». خلاصه از بس که آره گفت این گفتهاش ورد زبان مردم شده بود. در کوچه، هرکس که به دیدن آن شخص نرفته بود و برای اینکه بفهمد او پس از این مدت از تهران چه آورده، از دیگران میپرسید، در جواب میگفتند :"مدتی رفته تهران آره آورده"
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ضربالمثل
(خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو):
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو کنایه از افراد دانا و فهمیده به تحمل افراد ساده و خوش باور
بر اثر بلای آسمانی تمامی مردم شهری دیوانه شدند به جز یک نفر، که قبلا" از آن شهر خارج شده بود. همین که به آن جا برگشت دید مردم همه لخت و عریان گشته، خندان و رقص کنان دنبال یکدیگر میدوند، برخی از در و دیوار بالا میروند، عدهای یکدیگر را به باد فحش و کتک میگیرند و هر یک به نحوی از خود دیوانگی نشان میدهند.
بیچاره حیران در گوشهای ایستاده و شاهد این منظره بود که ناگهان یکی از دیوانگان به او نزدیک شد. چون او را دارای لباس دید، به او نگاه کرد و سپس فریاد برکشید: هی دیوانه را ... جمعیت نیز او را هل میدادند و میکشیدند و میگفتند: هی دیوانه را... هی دیوانه را... بیچاره مرد دید چارهای ندارد مگر اینکه او نیز هم رنگ جماعت بشود تا از آزار و اذیت آنان نجات پیدا کند و همان طوری که او را میکشیدند و میبردند کم کم توانست لباسهایش را یکی یکی درآورد تا اینکه او نیز مانند آنها لخت شود.
سپس او نیز بالا و پایین پرید و گفت: هی دیوانه را.. هی دیوانه را..
همین که دیوانگان این اثر را از او دیدند آزادش کردند و از اطراف او پراکنده شدند و آن بیچاره با این حیله توانست از میان آن دیوانهها به سلامت فرار کند.🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
از عزیزان و سروران گرامی تقاضا می شود که این حدیث بسیار شریف را با اعتقاد قلبی و با صدای بلند بخوانند تا از فوائد بی شمار آن بهره مند گردند.
حضرت صادق علیه السلام از پدران گرامیشان علیهم السلام نقل می کند که رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
همانا خداوند تبارك و تعالى براى برادرم على بن ابى طالب علیه السلام، فضائلى قرار داده است كه شمار آن را كسى جز او نمى داند.
هر كس فضيلتى از فضائل او را در حالى كه به آن اقرار دارد، بر زبان آورد، خداوند گناهان گذشته و آينده او را مى بخشد، هر چند در قيامت گناهانش به اندازه گناه جنّ و انس باشد.
هر كس فضيلتى از فضائل او را بنويسد، تا هنگامی که آن نوشته، باقى است و اثر و نشانى از آن بر جاست، فرشتگان براى او طلب آمرزش مى كنند.
هر كس به فضيلتى از فضائل علىّ بن أبی طالب علیه السلام گوش فرا دهد، خداوند گناهان او را كه از راه گوش شنيده است، عفو مى فرمايد.
هر كس به نوشته ای حاوی فضائل علیّ بن أبی طالب علیه السلام نظر افكند، خداوند گناهان او را كه از راه نظر کسب کرده است، مى بخشد.
عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ الصَّادِقِينَ علیهم السلام قالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لِأَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَضَائِلَ لَا يُحْصِي عَدَدَهَا غَيْرُهُ.
فَمَنْ ذَكَرَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ لَوْ وَافَى الْقِيَامَةَ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ.
وَ مَنْ كَتَبَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِ عَلِيٍّ لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِكَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِيَ لِتِلْكَ الْكِتَابَةِ رَسْمٌ (أَوْ أَثَرٌ).
وَ مَنِ اسْتَمَعَ إِلَى فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالاسْتِمَاعِ.
وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى كِتَابَةٍ فِی فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالنَّظَر.
(امالی صدوق، ص138/ روضة الواعظين، ج1، ص114/ مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة، ص177/ جامع الأخبار، ص15/ تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص844 به نقل از الاربعین خوارزمی)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
#فضائل
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سخت آشفته و غمگین بودم
به خودم می گفتم
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند،
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم
اخم کنم و نخندم اصلا
تا بترسند از من و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم
درهوا چرخاندم
چشم ها در پی چوب
هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید
اولی کامل بود
دومی بدخط بود بر سرش داد زدم
سومی می لرزید
خوب، گیر آوردم
صید در دام افتاد و به چنگ آمد زود
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف، آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند
” ما نوشتیم آقا ”
بازکن دستت را
خط کشم بالا رفت،
خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا میکرد
چون نگاهش کردم ناله سختی کرد
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کرد و
سپس ساکت شد
همچنان می گریید
مثل شخصی آرام بی خروش و ناله
ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار، دفتری پیدا کرد
گفت آقا ایناهاش، دفتر مشق حسن
چون نگاهش کردم،
عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوبِ ستم
بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او،
به کبودی گروید …
.
.
صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش،
و یکی مرد دگر
سوی من می آیند
خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما
” گفتمش، چی شده آقا محمود؟؟؟
گفت این خنگِ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا
چشمم افتاد به چشم کودک
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خُرد و کوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب و دفتر …
من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم،
به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام …
او به من یاد بداد
درس زیبایی را
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم
با خشونت هرگز
با خشونت هرگز
با خشونت هرگز
#داستان_و_عبرت
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
1_7249036865.mp3
4.65M
صبح 26 مهر
#رادیو_مرسی
•┈┈•••✾•🌺🌸🌼•✾•••┈┈
حالتون همیشه خوب 🤲❤️
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
┅────────┅
23.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🍃🌼🍃🌼
خــوب خــوب
وقـــتــش رســید
کــــه بــریــم ســراغ
اولین مطلب درمورد
#بیشفعالی 😊👇
.
🔴 آشنایی با «بیشفَعّالی»🕺
(جلسه اول)
🔹تعریف و بازه سنی بیشفعالی
🔻علت ایجاد این اختلال
🔸افراد مشهور بیشفعال
▫️ فیلمی با شخصیتی بیشفعال
#تربیت #کودک #نوجوان
#روانشناسی #آموزشی
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
22.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🍃🌼🍃🌼
خوب بدون مقدمه بریم سراغ
دومین بخش از سری کلیپهای
«اختلال بیشفعالی» 😊👇
.
🔵 آشنایی با «بیشفعالی» 🤯
(جلسه دوم)
🔹انواع بیشفعالی
🔻علائم این اختلال
🔸نحوه تشخیص اون
▫️با کاغذ و قلم ببینید 😉
#تربیت #کودک #نوجوان
#روانشناسی #آموزشی
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
16.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🍃🌼🍃🌼
جلسه سوم آشنایی با بیشفعالی
تقدیم نگاه شما مادر و پدرهای
دغدغهمند و اهل دانش 😊👇
🟢 آشنایی با «بیشفعالی» 🥳
(جلسه سوم)
🔹انواع درمانهای بیشفعالی
🔸اولویت بندی در درمان
#تربیت #کودک #نوجوان
#روانشناسی #آموزشی
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
.
🔰مجموعه مطالب گفته شده
پیرامون اختلال «بیشفعالی» :
👈 جلسه اول (تعریف)
👈 جلسه دوم (علائم)
👈 جلسه سوم (درمان)
.
تو این لحظه شادن
ولی خیلی وقتها سرچیزای
کوچیک جیغ و گریه راه میندازن...
لبخندشون دل آدم رو میبره
ولی دراومدن هر دندون پشت این
لبخند با کلی شب بیداری همراهه...
حرف زدنشون شیرین و با مزهست ولی
بزرگ که میشن ممکنه با حرفاشون
دلت رو بشکنن...
چند سال پیش وقتی یه مامان و بابا
با یه بچه تو بغلشون میدیدم میگفتم
چه حس خوبی داره ولی وقتی نیم ساعت
بیرون از خونه حمل میشدن دیدم چقدر
میتونه این کار خسته کننده باشه...
خلاصه که بچه داشتن در کنار سختیهاش
خیلی زیبایی داره و در کنار زیباییهاش
خیلی چالش و مشکلات ...
شاید هرکاری تو این دنیا همینطوریه
به قول امام علی (ع):
[اَلدُّنیا] دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ
#دلنوشته
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
Mohsen Chavoshi - Raz - 128 - musicsweb.ir.mp3
4.01M
دلی بیغم کجا جویم
که در عالم نمیبینم...
+ حس خوبی داشت 🥲
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌱 ❤️ #قسمت_پنجاهو_چهار تا اینکه چندباری صدا زدم بابا، آخرش باز کردن. بابام روی مبل نشسته بود و ت
🌱 ❤️
#قسمت_پنجاهو_پنج
یعنی دقیقا چیزی که سهیل میخواد، باباجان خیلی دلم میخواد حال این بی سروپای بی همه چیزو بگیرم که برنداره واسه مهریه این همه بلا سرتو بیاره ولی باشه من خوبیتو میخوام،
صبح زنگ میزنم وکیلت و میگم با سهیل هرچه زودتر حرف بزنه بگه که تو مهرتو میبخشی
اونم میاد و مثل پسرای خوب طلاقتو راحت میده،
از خداشه البته از اولم همینو میخواست، امشبم نرو دیگه اینجا بمونید.
خلاصه که صبحش بابام به وکیلم زنگ زد و گفت ما از خیر مهریه گذشتیم،
دخترم داره از نظر روحی خیلی آسیب میبینه میخوام هرچه زوووودتر طلاق بگیره و یه زندگی جدید شروع کنه.
وکیل گفت والا دامادتونم چندباری گفت حالا که پای مهریه وسط اومده انقد طلاقش نمیدم تا موهاش رنگ دندوناش سفید شه
یعنی این پرونده با اون حرفای اون روز دامادت به نظرم وحشتناک سخته، نه قسمت مهریه اش هااا نه! اونو که یجوری میگیریم، قسمت طلاقش،
ولی خب حالا که مهریه رو میبخشید فکر کنم دامادتون با کله قبول کنه.
بابام قطع کرد و همینجور که توی جام دراز کشیده بودم اومد بالای سرم و گفت بیا باباجون اینم تمومه،
طلاقتو که بگیرم برمیگردم کویت ولی بعدش میخوام برگردم همینجا، دیگه بسه نمیتونم غربتو تحمل کنم.
کلی خوشحال بودیم از حرفاش، یکی دو ساعت بعد سهیل پیام داد انگار خیلی مشتاق طلاقی..
بعد این همه بلا که سرم آوردی مهریتو میدم، دادگاه قسط بندی میکنه ولی طلاقت نمیدم
انقد طلاقت نمیدم که تو خونه بابات بمیری و تا عمر داری نتونی شوهر کنی، نتونی از این مملکت بری، یا نه اصلا عدم تمکینتو میگیرم و کاری میکنم مجبورشی برگردی خونه...
💐💐💐💐
#قسمت_پنجاهو_شش
با هر جملش اشکام سرازیر میشد و هری دلم میریخت،
گوشیمو برداشتم و دویدم سمت بابام که توی حیاط نشسته بود،
پا برهنه درحالی که از چشمام اشک میریخت رفتم سمتش و گوشیمو گرفتم روبه روش،
تو چشمام نگاه کرد و گفت میدونم باباجون.. وکیلت گفت.
گفتم اگه عدم تمکین بگیره چی؟
گفت با کتک هایی که بهت زده بود و رفتی پزشکی قانونی نمیتونه اینکارو بکنه، نترس اگه من باباتم و به من ایمان داری که بسپارش به من.
این جمله بسپارش به من زیباترین جمله دنیاست، از هزارتا دوست دارم و قربونت بشم و عزیزم بهتره.. خیالم جمع شد.
نشستم کنار بابام و دست انداختم دور گردنش گفتم بابا تموم پشت و پناهم تویی توروخدا یه وقت یه بلایی سرش نیاری که پات گیر باشه..
ماچم کرد و گفت نه باباجون مگه من بچم، حالام برو بالا به مامانتم چیزی نگو حال و حوصله غرغراشو ندارم.
ماچی ازش کردم و برگشتم توی خونه، خیالم جمع جمع بود وقتی بابام میگه میشه پس یعنی میشه، درسته که توی بچگی با اعتیادش خیلی آزارمون داد ولی به قول خودش الان هست که جبران همه اون سالها رو بکنه…
خودم به سهیل زنگ زدم که التماسش کنم
نمیخواستم بابام کار بدی بکنه یا تو دردسر بیوفته، حاضر بودم خودم به پای سهیل بیوفتم ولی بابام روش خودشو پیش نگیره،
روش بابای من مساوی بود با بدبختی.. مساوی بود با اتفاقای بد.
خلاصه که چهاربار زنگ زدم دفعه پنجم برداشت گفت چته ستاره؟ چرا دست از سرم برنمیداری؟ من نمیخوام طلاقت بدم، مهریتم میدم.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌱 ❤️ #قسمت_پنجاهو_پنج یعنی دقیقا چیزی که سهیل میخواد، باباجان خیلی دلم میخواد حال این بی سروپای
🌱 ❤️
#قسمت_پنجاهو_هفت
.
خیالش از بابت مهریه با وجود قسطی شدنش راحت بود
اون موقعم قیمت سکه اندازه ای نبود که بخواد اذیتش کنه و حالا میخواست جولان بده و اذیت کنه
گفتم سهیل ازت خواهش میکنم بیا طلاقم بده ببین من دارم مهرمو میبخشم مگه تو از اولشم اینو نمیخواستی؟ اون همه نقشه، بهنام، همه اینا بخاطر این بوده..
کوتاه نمی اومد گفت هان عشقت بهنام جونت مرده؟ اصلا چرا بهنام خودشو حلق آویز کرد؟ نکنه با تو سرو سری داشته، من طلاقت ندادم اینکارو کرد هان؟
تعجب کردم گفتم مگه بهنام تصادف نکرده؟
گفت نه کی گفته، بهنام خودش این بلا رو سر خودش آورده، زیاد جای تعجب نداشت، شخصیت بهنام از اولش مثل دیوونه ها بود متمارض بود شرط میبندم با یه دختر دعواش شده خواسته فقط یکم اونو بترسونه یا یه همچین چیزی، یه همچین شخصیتی داشت…
به سهیل گفتم واقعا برات متاسفم چقدر راحت میتونی دروغ بگی خودتم خوب میدونی که من با بهنام نبودم نقشه ی خودت بوده ولی بازم دروغ میگی..
بهش گفتم ببین سهیل من میترسم بابام بلایی سرت بیاره بخدا، روی من حساسه.. بیا و کوتاه بیا، خواهش میکنم!
اما فایده نداشت، در نهایت بهم گفت خیلی ناراحتی برگرد سر زندگیت، یا برمیگردی سرزندگیت یا اون چینی هایی که بابات شکست و اون سکه هایی که گرفتید رو بهم برمیگردونی،
پول ماشینم که خورد کردی با یه مقدار دیگه میدی تا طلاقت بدم والا نه!
گفتم اون چینیا که جهاز خودم بودن، چه ربطی داره؟
گفت دیگه خودت میدونی هرچیزی تاوان داره
توام باید تاوان طلاقتو بدی، میای به من پول میدی تا طلاقت بدم.
حالا میفهمیدم حرفش چیه و چرا نظرش برگشته و طلاق نمیده،
ولی خب اونم مگه نمیخواست به معشوقش که خواهر پرهام بود برسه؟ پس چی شده بود؟
به شقایق گفتم به پرهام زنگ بزنه و بپرسه چی شده؟ بعد با بابام مشورت میکنم و یه فکری میکنیم.
پرهام به شقایق گفت بخدا خواهر من به زور و حرفای مهسا بوده که با سهیل دوست شده بوده،
💐💐💐💐
#قسمت_پنجاهو_هشت
،
دیگه اینکه نمیدونم چی شده که مثل قبل گوشیشو نمیگیره دستش و بره با کسی حرف بزنه.
مشخص بود با سهیل بهم زده،
شاید بخاطر اون تهدیدی بود که من کردم ترسیده!
چند ساعت توی خونه راه رفتم تا فکری کنم، حاضر بودم بمیرم ولی به سهیل باج ندم.
دوباره بهش پیام دادم سهیل از خر شیطون بیا پایین، بیا راحت طلاقم بده بدون دغدغه،
تو الان معشوقت باهات بهم زده سر من داری خالی میکنی،
اگه برگرده باهات اونوقت من لج میکنم و به طلاق راضی نمیشم تا قرون آخر مهرمم میگیرم هااا پس بیا و لج نکن..
اما مرغ سهیل یه پا داشت گفت همون که گفتم اون دختر حتی برگرده هم من دیگه نمیخوامش.
پیامشو به بابا نشون دادم، گفتم بابا من تصمیممو گرفتم فکرامو کردم میخوام برگردم سر زندگیم! نمیخوام کسی توی دردسر بیوفته.
بابام گفت چه دردسری؟ میری اونجا میزنتت، نمیذارم بری.
گفتم چرا من میرم که تو نخوای باج بدی.
هرچی بابام اصرار کرد گفتم لااقل دوماه،
انقدری میرم که از بودن با من اذیت شه و راضی شه طلاقم بده بدون مهریم.
مامانم میزد تو سر و صورتش و میگفت این دختر این بار بره زنده برنمیگرده، نذار بره مرد، میکشتش...
بابام گفت خودش میدونه و زندگیش، طلاقشو بگیرم بعد بیاد بگه من عاشق شوهرم بودم.
دست بابامو گرفتم و گفتم نه بخدا بابا اینجور نیست.
لپشو بوس کردم و گفتم من از تو میترسم،
درسته تو پشتمی هرکاری برام میکنی ولی من از همین میترسم،
همین که تو هرکاری برای من از دستت برمیاد میکنی،
اگه بلایی سر سهیل بیاری چی میشه بابا؟
من بخاطر تو دارم میرم، دارم میرم انقدر آزرده خاطرش کنم که مجبور شه.
بابام گفت باشه ولی بازم من پشتتم.
خلاصه به سهیل زنگ زدم، تا گوشی رو جواب داد گفت مگه نمیگم طلاقت نمیدم خیلی ناراحتی پاشو بیا سرزندگیت.
گفتم اتفاقا میخوام همینکارو بکنم، حالا که طلاق نمیدی خب منم برمیگردم سر زندگیم..
چند لحظه سکوت بود...
بعد آروم گفت جدی میخوای بیای؟
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌱 ❤️ #قسمت_پنجاهو_هفت . خیالش از بابت مهریه با وجود قسطی شدنش راحت بود اون موقعم قیمت سکه اندازه
🌱 ❤️
#قسمت_پنجاهو_نه
چند لحظه سکوت بود...
بعد آروم گفت جدی میخوای بیای؟
گفتم آره
گفت من خونه ندارم خونه رو کرایه دادم با مامانم اینا زندگی میکنم..
داشت دروغ میگفت!
گفتم خب عیبی نداره این همه زن با خانواده شوهرشون زندگی میکنن منم روش، میای دنبالم یا خودم بیام؟
گفت خودت رفتی خودتم برگرد
گفتم باشه بهشون زنگ بزن و بگو، اگه راهم ندی میرم ازت شکایت میکنم.
اگه راهم نمیداد راحت تر میتونستم شکایت کنم و جداشم، ولی اون زرنگ تر از این حرفا بود.
بابام رسوندم در خونه با یه ساک با سه دست لباس تو خونه ای،
میدونستم روزای سختی در انتظارمه ولی با توجه به شناختی که از پدرم و سهیل داشتم این عاقلانه ترین کار بود، توی ماشین بابام یه گوشی خیلی کوچیک اندازه قوطی کبریت بهم داد و گفت اینو شارژش کردم پره،
خیلی دیر خالی میکنه ولی خاموشش بزار و همیشه همراهت باشه، مطمئنم نیازت میشه...
بغلش کردم و دوتامون گریه کردیم،
گفت بابا من بازم میگم دلم نمیخواد بری با اینا زندگی کنی ولی فقط میخوام به تصمیمت احترام گذاشته باشم، فقط نمیخوام تو استرس بکشی.
گفتم بابا من از اینا کتکم بخورم خیلی بهتر از اینه که هر لحظه تن و بدنم بلرزه که تو سهیلو کشتیش، بخدا بهتره اینجوری.
زنگ درو زدم، بابام منتظر ایستاد تا برم توی خونه،
خود سهیل درو باز کرد، بابام بدون اینکه بهش نگاه کنه گاز داد و رفت.
همون اول با تیکه شروع شد، سهیل گفت چیه؟ خسته شدن ازت؟
باباجونت حاضر نشد بخاطر دخترش پول بده که آزاد بشه؟
گفتم آره دقیقا! بابام گفت برگرد سر زندگیت یه نون خور کمتر، حرفی داری؟
از اینکه از خودم دفاع نکردم و جوابشو ندادم موند بهم چی بگه، هاج و واج در حیاطو بست،
تنها کسی که اون مدت با من کمی خوب بود و سر جنگ نداشت مادر سهیل بود که چندباری هم بدون اجازه سهیل اومده بود دنبالم که برنگشته بودم،
اومد توی حیاط بغلم کرد، فهمیده بود بچه هاش چه آدمای وحشتناکی هستن،
💐💐💐💐
#قسمت_شصت
گفت خیلی خوشحالم اینجایی دختر.
مهسا با چشم غره نگاهمون میکرد، رفتم سمتش و گفتم خواهرشوهر عزیزم چطوره؟
مهسا جون نمیخوای به عروستون خوش آمد بگی؟
مادرش گفت اینو ولش کن این اخلاقش همینجوریه.
رفتیم تو خونه و لباسامو عوض کردم، میخواستم خودمو مدام بچسبونم به مادرشون که از شر تیکه ها و اعصاب خوردیاشون در امان باشم،
با مادرشون چپیدم توی آشپزخونه، داشتم سالاد درست میکردم که مهسا اومد گفت هزار بار اومدیم دنبالت نیومدی حالا چه نقشه ای تو کلته که برا کلفتی اومدی..
میخواستم با طرز حرف زدنم بترسونمش، با لبخند گفتم چه عیبی داره آدم کنیزیه مادرشوهر مهربونی مثل ایشونو بکنه.
ابروهاشو از تعجب داد بالا،
گفتم مهسا جون چیه چرا تعجب میکنی؟
گفت چی بگم والا
آروم در گوشش گفتم از صبا چه خبر؟
ازم فاصله گرفت و گفت هیچی
با لبخند گفتم اونوقت از پرهام چه خبر؟
بهم اخم کرد و گفت تو اونو از کجا میشناسی؟
گفتم مگه میشه معشوقتو نشناسم؟
مادرش که از اومدن من خوشحال بود گفت چی میگید شما عروس و خواهرشوهر توروخدا بهم نپرید و باهم خوب باشید،
ستاره جون تو جواب مهسارو نده مهسا زبونش نیش داره منم میدونم تو جوابشو نده.
مهسا از اینکه اسم پرهامو میدونستم رفت توی خودش، بعد شام اومد کنارم نشست و گفت تو اومدی یه بلایی سر تک تک ما بیاری که برگشتی، نقشه ات چیه بگو بریز بیرون، ببین ما عزاداریم نرو رو مخ ما.
آروم گفتم چرا فکر میکنی همه مثل خودت دارن نقشه میکشن؟ تو منو میشناسی، من همچین آدمیم مهسا؟
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d