eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
25.7هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ غفلت از پروردگار پادشاهی برای خدا گردن کلفتی می کرد فرشته ها گفتند چرا جواب او را نمی دهی؟روزی که آن پادشاه غذا زیاد خورده بود خداوند به معده او دستور داد غذا را هضم نکن او بیمار شد هیچ پزشکی نتوانست اورا مداوا کند خداوند به فرشته ای فرمود به شکل انسان شو ونزد آن پادشاه برو وپودری به اوبده برای درمانش در عوض نصف دارایهای او را بگیر. آن فرشته به درب قصر رفت وگفت من پادشاه را درمان میکنم به شرطی که نیمی از دارائهایش را به من بدهد .قلول کردند پودر را داد معده پادشاه کار کرد ولی بیش از حد کارکرد حال دیگر بند نمی امد او گفت یک داروی دیگری می دهم به شرط اینکه نصف دیگر دارایهای پارشاه را هم به من بدهید قبول کردند . انسانی که اینقدر ضعیف است که کار نکردن معده واسهال او را از پا در می آورد سرکشی و گردن کلفتی برای خدا چرا؟ قرآن می فرماید:ای انسان تو همیشه محتاج ونیازمند به پروردگار هستی. (انتم الفقراء الی الله) https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
۱۶ آبان ۱۴۰۲
خيلي قشنگه دلم نیومد نذارمش    👇👇👇👇👇 ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ.. ﺍﮔﻪ ﺑِﺸﮑﻨﻪ،ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼَﺴﺒﯽ نِمیشهﺩُﺭﺳﺘﺶ ﮐﺮﺩ،مثلِ.... ﺩﻝِ ﺁﺩما ﯾﻪ ﭼجﯿﺰﺍﯾﯽ.. ﺭﻭ ﺍﮔﻪ ﺑُﺨﻮﺭﯼ،ﺑﺎ ﻫﯿﭻ چیزی ﻧِﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑِﺮﯾﺰﯾﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ،مثلِ.. ﻣﺎﻝِ ﺑﭽﻪ یتیم ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ.. ﺭﻭ ﺍﻭﻧﺠﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻗَﺪﺭﺷﻮ ﻧِﻤﯿﺪﻭﻧﯽ،مثلِ.. پدرومادر ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ.. ﺭﻭ ﻧِﻤﯿﺸﻪ ﺗَﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍد،ﻣﺜﻞِ.. ﮔُﺬﺷﺘﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ.. ﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ پوﻟﯽ ﻧِﻤﯿﺸﻪ ﺧَﺮﯾﺪ،ﻣﺜﻞِ.. ﻣُﺤﺒﺖ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ.. ﺭﻭ ﻧَﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩَﺳﺖ ﺩﺍﺩ،ﻣﺜﻞِ.. دوستِ ﻭﺍﻗِﻌﯽ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ.. ﻫَﺰﯾﻨﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ،اﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ،ﻣﺜﻞِ.. ﺧَﻨﺪﯾﺪﻥ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ.. ﺧﯿﻠﯽ ﮔِﺮﻭﻧﻪ،ﻣﺜﻞِ.. تاوان ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ.. ﺧﯿﻠﯽ تَلخه،ﻣﺜﻞِ.. ﺣَﻘﯿﻘﺖ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ.. ﺧﯿﻠﯽ ﺳَﺨﺘﻪ،مثلِ.. ِﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ.. ﺧﯿﻠﯽ ﺯِﺷﺘﻪ،ﻣﺜﻞِ.. ﺧﯿﺎﻧﺖ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ.. ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺍَﺭﺯﺷﻪ،ﻣﺜﻞِ.. ﻋِﺸﻖ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ.. ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﺜﻞِ.. ﺍِﺷﺘﺒاه یه چیزی.. *هَمیشه هَوامون رو داره،مثلِ..* ♥️ خدا❤️ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌❤️❤️❤️❤️❤️❤️👌👌👌👌 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
۱۶ آبان ۱۴۰۲
7.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ابراهیم با اینکه فرمان الهی را مستقیما دریافت کرده بود ، به هنگامه « ذبح اسماعیل » ؛ بارها وارد قربانگاه شد و خارج شد ، تا اینکه پسر بر پدر فرمان الهی را یادآور می شود و... و اینک آخر الزمان؛ امت آخرین فرستاده خدا را مشاهده میکنیم که ؛ لحظه به لحظه اسماعیلها را به قربانگاه می برند در حالی که ندای یا رب یارب شان بر زبان جاری است و ... عجل لولیک الفرج 😭🤲 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
۱۶ آبان ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۶ آبان ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🍃🌼🍃🌼 🌹 سلام ✋ صبح سه شنبه تون معطر به ذکر عطر خوش صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان  پاک و مطهرش 🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌹‌وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ در پناه لطف حق تعالی و عنایت اهل بیت علیهم السلام عاقبت بخیر باشید ان شالله 🌹 سه شنبه تون پر از خیر و برکت 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌸در زیاد با اصطلاح "کذلک"مواجه می شویم ،به این مــعنا که اگـــر یڪ چیزی گفتیم واسه تو هم همین است 🔸یعنی اگر خودش را از شهوت نگه داشت و به او علم دادیم ، توهم اگرخودت راازخواهش های نفسانی نگه داشتی به تــو هــم علم تعبــیر خواب خواهیم داد. 🔸 یا اگر را با"سبحانک انی کنت من الظالمین" نجات دادیم ،تو هم اگر کنی، از مشکلات تو را نجات می دهیم. 🌸 كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ؛ (اینچنین مؤمنان را نجات میدهیم) ❤ خــداوند همواره سنت های از پیش تعیین شده و تغییر ناپذیری دارد ،اگـر انــسان طبق آن ســـنت ها گام بــردارد ،محال است که درزندگی به بن بسـت برسد. 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
۱۶ آبان ۱۴۰۲
✴️ سه شنبه 👈 16 آبان / عقرب 1402 👈22 ربیع الثانی 1445👈7 نوامبر 2023 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🏴وفات جناب موسی مبرقع فرزند امام جواد علیه السلام و جد سادات برقعی در شهر قم " 296 ه .ق". 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز روز خوب مبارکی است و برای امور زیر خوب است : ✅خرید و فروش. ✅و داد و ستد و تجارت خوب است. 👶مناسب زایمان و نوزاد محبوب مردم و زندگی پاکی دارد. 🤕 بیمار امروز زود خوب شود. 🚘 مسافرت : مسافرت خوب و سود و سلامتی در پی دارد. 🔭 احکام نجوم . 🌗 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️خرید باغ و زمین زراعی. ✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری. ✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️قباله و قولنامه نوشتن. ✳️خرید منزل و خانه. ✳️و امور زراعی و کشاورزی خوب است. 📛ولی برای ازدواج خوب نیست. 🟣نوشتن ادعیه احراز و نماز حرز و بستن آن خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت. امشب شبِ چهارشنبه مباشرت و زفاف مکروه است. 🔲 این اختیارات یک سوم مطالب سررسید تقویم همسران است مطالب بیشتر را در کتاب تقویم همسران مطالعه بفرمایید. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث فقر و بی پولی می شود. 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن. 🔴 یا در این روز  از ماه قمری ،باعث قوت دل می شود. ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد. 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن  روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 23 سوره مبارکه "مومنون" است. و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یا قوم.. و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را خیر و خوبی از جانب بزرگی برسد که باور نکند و یا نصیحتی به کسی کند و او باور نکند. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع ما👇 تقویم همسران تالیف:حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن :                      02537747297 0912 353 2816 0903 252 6300 ☝️ 🌸از تعقیبات نمازهامخصوصاً بعداز نماز صبح غافل نباشیم، با این دعاها،لایه های عفلت که وجودمون وپر کرده را میزداییم. نگوییم تکرار است، چون این جان که غفلت پیدا می کند نیاز به تلقین دارد. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
۱۶ آبان ۱۴۰۲
۱۶ آبان ۱۴۰۲
13.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اریک فروم تو یکی از کتاب‌هاش میگه: ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم بگذار بگویند…(ادامه در ویدیو) ~ 🌱 نشر آثار «مهندس مجتبی تمسکی» https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
۱۶ آبان ۱۴۰۲
اکنون درست در میانه ی پائیز ایستاده ایم ، روزی که نیاکانمان آن را "ایاثَرِم" یا روزِ آغازِ سرما نامیده اند . جشنِ "پاییزانه" می گرفتند و با هم "همازور" و متحد می شدند و به دعا و همدلی می نشستند . داشتم فکر می کردم که این روزها چه دور مانده ایم از اصالت و هویتِ اجدادیِ مان ، از رسم و آیین هایِ زیبایی که هر کدام ، رنگِ ستایشِ نعمت هایِ بی بدیلِ خدا و تکریمِ طبیعت را داشته و بانیِ ارتقایِ صمیمیت و اخلاق در سرتاسرِ این سرزمین بوده . داشتم فکر می کردم چه خوب می شد اگر در روزگارِ کهن بودیم . زمانی که انسانیت ، همه گیرتر از بی انصافی بود ، زمانی که اجدادمان در نیکی و مهرورزی و شادکردنِ دلهایِ هم ، پیش قدم بودند . زمانی که خندیدن ، احمقانه نبود . و آغوشِ هیچ پدری ، بویِ شرمندگی نمی داد . به بهانه ی نیمه ی آبان جشن باستانیِ پاییزانه 🍁 ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
۱۶ آبان ۱۴۰۲
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_شصت_پنج وقتی حسابی از خجالتم دراومدن و مطمئن شدن که کارم ساخته است کشون کشون بردن سوار ماشینم
🌱 ❤️ نگین از دور که منو دید هوار کرد: خدا ازت نگذره. خدا لعنتت کنه. منو به خاک سیاه نشوندی. دختر دسته گلم داره جلوی چشمام پر پر میشه.. قلبم به تپش افتاده بود یعنی چه اتفاقی افتاده بود؟ با لب های خشک شده با زور گفتم: اینجا چه خبره؟ چی شده؟ چه بلایی سر شقایق آوردید؟.. یوسف که حسابی حالش خراب بود و حس می کردم تو این چند روز حسابی پیر شده، سر خورد جلوی دیوار و صورتشو پوشوند. نگین مثل اسفند رو آتیش بالا و پایین می پرید و نفرین می کرد. با عجز گفتم: تو رو خدا چه بلایی سر شقایق اومده؟ شماها چیکار کردید؟.. خاله اش با گریه گفت: به خاطر توی الدنگ خودش رو نابود کرده. خدا ذلیلت کنه از کجا پیدات شد تو زندگی ما؟ پسر بیچاره ی من از روزی که فهمیده چه خبره داره سکته می کنه اون عاشق شقایق بود... دستام رو مشت کردم و داد زدم: شقایق چیکار کرده؟ حالش چطوره؟ همینو می خواستید لعنتیا؟ ما مگه چی خواستیم از شما؟ فقط عاشق هم بودیم همین‌. اصلا از این مملکت می رفتیم نمیذاشتیم ما رو ببینید که اذیت هم بشید. من می خواستم خوشبختش کنم مثل شما نامرد و آشغال نبودم که ببرم اذیتش کنم... پرستار اومد بهم تشر زد: اینجا چه خبره مثلا بیمارستانه ها؟.. رفتم دستشویی حالم خراب بود. اگه بلایی سر شقایق میومد چی؟ اون واسه اینکه منو میزدن اون بلا رو سر خودش آورده بود تا مانعشون بشه. با التماس از پرستار پرسیدم گفت حالش خوبه نگران نباشم. خطی که رو دستش انداخته سطحی بوده و زیاد جای نگرانی نیست‌. داداشم نیمه های شب رسید بیمارستان. با اینکه ازم کوچیکتر بود حسابی دعوام کرد و گفت که بیخیال این کار بشم ولی گفتم نمی تونم و من به شقایق قول دادم دور از انسانیته که قالش بذارم از اونم گذشته خیلی دوستش داشتم. داداشم که فهمید کار از کار گذشته زنگ زد به مامان و بابام و گفت که برن اونجا با پدربزرگ مادربزرگ شقایق صحبت کنن و ببینن نظر اونا چیه؟ از بیمارستان کارم تموم شده بود دستم تو گچ بود و حالم یکم بد ولی نمی خواستم برم‌ و شقایقو‌ تنها بذارم. رفتم جلوی اتاقی که اونا بودن. نگاه همشون چرخید سمتم یه پسر بیست و پنج، شش ساله اومد جلو و با عصبانیت گفت: گورتو گم کن بیرون اینجا بیمارستانه وگرنه بهت حالی می کردم با کی طرفی؟ بذار شقایق حالش خوب بشه خودم نابودت میکنم. بی ناموس بی همه‌چیز حالا کارت به جایی رسیده که به یه دختر بچه دست درازی می‌کنی؟.. بی توجه بهش رفتم سمت یوسف. نمی دونستم اون پسر کیه. دوباره پرید سر راهم و گفت: با توام گورتو گم کن.. با دست سالمم هولش دادم و گفتم: برو اون طرف تو کی هستی من با تو کاری ندارم!.. خاله ی شقایق تشر زد: احسان پسرم بیا اینطرف باهاش کار نداشته باش آدم بی شرف حالیش نیست چی میگه.. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
۱۶ آبان ۱۴۰۲
پسره که انگار با حرف مادرش حسابی شیر شده بود گفت: غلط کرده دماری از روزگارش دربیارم که حالیش بشه با کی‌ طرفه.. خواست بهم حمله کنه که داداشم اومد ازم دفاع کنه. نزدیک بود دعوا بشه که یوسف داد زد: بس کنید دیگه. تموم کنید! دختر من داره میمیره... سرش رو‌ انداخت پایین و گفت: همه برن بیرون. نمی خوام هیچکسو ببینم. نگین رفت کنارش بشینه که گفت: مخصوصا تو! برو می خوام پیش دخترم تنها باشم.. نگین خواست چیزی بگه که پشیمون شد. یوسف نگاهی بهم انداخت و گفت: وقتی شقایق به هوش اومد بیا کارت دارم. شاید فردا... شاید.. نمی دونم؟!.. همونطور نگاش کردم. این وسط شاید از همه بیشتر اون شکسته شده بود. داغ خواهر جوونشو دید و از اونطرف حالا نوبت دخترش بود‌. به علاوه که پشت همه ی این ماجراها زنش حضور داشت. از بیمارستان همراه داداشم رفتم بیرون و برگشتیم تو همون مسافرخونه ای که قبلا گرفته بودم. داداشم عصبی بود و انگار که مدام می خواست چیزی بهم بگه. آخر سر که رسیدیم مسافرخونه بهش گفتم: داداش اگه گفتم خبرت کنن بخاطر این بود که یکم حالم خوب نبود احتیاج به مراقبت داشتم ولی حالا می بینم خوبم. مزاحم کارت نمیشم برگرد شهر دنبال کارت خانوادت نگران میشن.. چپ چپ نگام کرد و گفت: https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
۱۶ آبان ۱۴۰۲
به نظرت بس نیست فرزاد؟ این پدر و مادر بدبخت ما چه گناهی کردن که باید تا آخرین لحظه ی عمرشون از کارای تو بکشن؟ زنت مرد داغون شدن هر چی گفتن مثل آدم عادی بیا ازدواج کن قبول نکردی. رفتی شدی مفنگی‌. بعدشم که این کارات. اینهمه سال رفتی دنبال عقل خودت ولی تمومش کن. یعنی چی رفتی مخ دختر بیست سال از خودت کوچکترو زدی؟ مثلا می خوای از کی انتقام بگیری؟ هنوزم توهم اینو داری که مادر این دختر زندگیتو بهم زده؟.. پوفی کشیدم و گفتم: داداش من مخ هیچ کسو نزدم ما همدیگه رو دوست داریم اصلا هم عجیب نیست. سن و سال چه معنایی میده وقتی ذهن دو نفر آدم بهم نزدیکه؟ از اونم گذشته من از کسی نمی خوام انتقام بگیرم. خب چیکار کنم کسی که دوستش دارم دختر اوناست؟ اصلا خدا اتفاقی شقایقو گذاشت سر راهم چون قسمت همیم. شما هم نمی خواد نگران من باشید. من مفنگی شدم تو چرا خجالت کشیدی؟ من بد گشتم شماها چرا شرم کردید؟ خیلی آدمای خوبی بودید سعی می کردید مثل من رفتار نمی کردید. همین! حالام حالم خوب خوبه! نه مفنگی ام و نه علاف. عاشق کسی شدم که اونم دوستم داره. ای بابا بردارید پاهاتونو از رو حلق من خفه شدم!.. سرم رو بین دستام گرفتم. داداشم صبح زود راه افتاد رفت شهرمون. دوست نداشتم هیچکس پاسوز من بشه. صبح زود که بیدار شدم با هزار مشقت رفتم از ماشینم لباس آوردم و عوض کردم. باید می رفتم تا با یوسف صحبت کنم https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
۱۶ آبان ۱۴۰۲