eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
23.4هزار عکس
27.6هزار ویدیو
133 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean @جهت تبلیغات با قبول ....
مشاهده در ایتا
دانلود
_حق نداری برگردی، حتی اگه بمیری هم برنگرد، تو از ما نیستی نازی، بابا به ما نون حلال داد خوردیم، تو حرومی ای ولی.. نازی اگه مردی هم برنگرد باشه؟ به اشکاییم که بی صدا سر میخوردن و روی زمین میریختن نگاه کردم و گفتم باشه داداش... گفت دیگم من برادر تو نیستم، اگه تو خیابون منو دیدی تو منو نمیشناسی، باهام سلام نکن، ما دوتا غریبه ایم... بعدم با متانت از جاش پا شد و درو بهم زد و رفت. اون شب حتی سقف هم برام عزیز و ارزشمند بود.. بهش چشم دوختم و گفتم یعنی اخرین شبیه که تورو میبینم؟ فردا شب وقتی بخوابم قراره چی ببینم؟ از جام پا شدم و نگاهی به تک تک جاهای حیاط کردم، به دستشویی خیره شدم، به حموم خیره شدم، به موزاییکای حیاط، دلم برای تک تکشون از جا داشت کنده میشد... بعد برگشتم و رفتم سر جام خوابیدم. صبح یه ساک برداشتم تا یکمی لباس توش بریزم ببرم، مانتوهامو گذاشتم و دو سه دست لباس، که برادرم کوچیکترم که پنجم ابتدایی بود و کلی به غیرتش برخورده بود اومد تمامشو خالی کرد و گفت حق نداری هیچی از اینجا ببری... به جای اینکه ناراحت یا عصبی بشم بوسیدمش، مامانم سر رسید و گفت بزار ببره، اینا اخرین لباسای نویی هستن که میپوشه، پس بزار ببرتشون... برای عقد هیچ همراهی نداشتم.. پدرمم که باید برای عقد امضا میکرد نیم ساعت قبل رفته بود محضر امضاها رو زده بود و الان خونه بود. درو زدن، بدون اینکه کسی همراهیم کنه اسفند دود کنه یا حتی آبی پشت سرم بریزه یا حتی رفتنمو نگاه کنه، درو باز کردم و رفتم بیرون.. حمید رو دیدم روی لباش لبخند بود، ابروش کامل شکافته شده بود و جای بخیه روش مونده بود.. بی مقدمه گفت بیا بشین ترک موتور، مگه همش آرزو نداشتی یبار ترک موتورم بشینی؟ لبخند زورکی ای زدم و نشستم، از پشت گرفتمش، آروم گفتم از خانواده تو کسی نمیاد؟ گفت نه هیچکس.. فقط ننه جونم گفته میاد، میدونی نازی ننه جونم عاشقمه هوامو داره میدونم که میاد... رفتیم محضر و شاهدای عقدمونم دو تا از دوستای حمید بودن، ننه جونشم به قولش عمل کرده بود و اومده بود، تنها کسی که اومده بود همون بود.... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ننه جون یه انگشتر دستم کرد و گفت خوشبخت بشی دختر، من باید برم تا کسی نفهمیده اومدم اینجا، بچه هام بفهمن دمار از روزگارم درمیارن.. دوباره نشستیم ترک موتور و برگشتیم سمت خونه حمید اینا که توی یه محله بودیم، در واقع مادر حمید بخاطر مال و منال پدرم و زیبایی من توی خوابم نمیدید که بخوام عروسش شم... اما حالا که از سمت خانوادم طرد شده بودم و میدونستن بی پشت و پناهم کلی بهمون تیکه انداختن که دخترتون از اولشم خراب بود شما انداختینش به ما... قبل از اینکه وارد خونه بشیم حمید گفت ببخش نازی ولی مادرم خیلی از تو عصبیه.. با تعجب گفتم از من؟ گفت اره دیگه فکر میکنه تو برای من تور پهن کردی.. خیره نگاهش کردم گفت اینجوری نگام نکن، ثابت کن تو از هرچی عروسه بهتری، ثابت کن تو زن زندگی ای، دستشو اگه اورد بهت دست بده ماچش کن چشمام گرد شد و گفتم ولی... که گفت ولی بی ولی مگه چی ازت کم میشه؟ انقد غرور خوب نیست، قبول کن دیگه.. گفتم فقط بخاطر تو حمید گفت افرین بخاطر من اصلا، برای اینکه کمتر به من غر بزنن.. دهنشو باز کرد و گفت ببین همون شب زدنم این دندونم خورد شد، میخوام با خوبیات حالشونو بگیری... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
حمید حسابی جوگیرم کرد، بعد کلید انداخت و در باز شد، قبلا گاهی که رد شده بودم و گوشه درشون باز بود یه چیزایی دیده بودم اما هرگز تصور نمیکردم بخوام اینجا زندگی کنم فکر میکردم حمید میره سرکار و یه خونه خوب برام میگیره و ما فقط پنجشنبه ها به این خونه خواهیم اومد ولی الان تقدیر باعث شده بود من اینجا باشم... حیاط پر از خاک بود و اصلا اسفالت یا موزاییک نبود، گوشه حیاط یه تیکه سیم کشیده بودن و توش کلی مرغ لول میخورد، یهو حمید گفت زبون بسته ها امروز در اینو باز نذاشتید بیان بیرون هوا بخورن و رفت درش رو باز کرد، یهو هرچی مرغ بود حمله کرد بیرون، یه طرف دیگه حیاطم یه قفس دیگه بود، رفتم نزدیکش تا توش رو نگاه کنم حمید گفت بیا اینور مال داداشمن ناراحت میشه روشون حساسه.. سریع خودم رو کنار کشیدم، توی حیاطشون بوی چلغوز و پهن میداد... انگار که صد سال جارو نخورده بود..! https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داشتم نگاه میکردم که حمید با ذوق گفت این دستشوییه نازی اگه خواستی بیای.. نگاهی به اتاقک گوشه حیاط که در نداشت و یه پرده روش بود کردم و گفتم اهان پس این دستشوییه..؟! گفت اره دیگه... بیا بریم تو اینجا نایست.. از چند تا پله بالا رفتیم و با خونه ای که از شدت نامرتبی داشت منفجر میشد مواجه شدیم حمید به خواهرکوچیکش گفت هوی من که خونه رو جمع و جور کردم واس چی این شکلیه؟! یهو یه صدایی اومد که مگه خان باشی یا قمرالدوله میخواسته تشریف فرما شه که تمیز نگهش داریم؟ خوبه یه دختر بی چشم و رو بیشتر نیاوردی، اصلا نه که این دختر چیزی هم میبینه؟ اینکه چشم سفید چشم سفیده! سر چرخوندم و نگاهم به مادر حمید افتاد که گوشه اتاق کناری داشت قلیون میکشید، رفتم جلو و سلام دادم، یه پک دیگه به قلیونش زد و گفت چی شد دختر حاجی..؟ اومدی اینجا! شما عارتون میشد به ما سلام کنید، حالا بابات به زورم که شده میخواست تو رو به ما غالب کنه..! میبینی روی در بزرگه اخر به در کوچیکه میوفته... چونمو گرفت و گفت البته فکر نکنی شما در بزرگه اید هااا... پول باعث شده آدم حسابی به نظر بیاید وگرنه هیچ پخی نیسید... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌴کندی مستطیل سرامیک درب چوبی قابلیت شستشو با کیفیت عالی سایز 10×16 قیمت پخش هر عدد 220 تومان 🌸هوالرزاق 🌸 🌟از وسایل کهنه ت خسته شدی🌟 😍اینجا کلی ظرفای شیک وکیوت با قیمت ارزون پیدا میکنی😊😊 های برقی 🖥 شیک و بروز🍹 واسه خانوم خونه لازمه🍳 https://eitaa.com/ashpazchooneh جهت سفارش 👈 @dashti140 با ما درتماس باشید
🌸الهی.. ✨ای نفست هم نفس ِ"بی‌کسان" 🌸جز تو کسی نیست کَس ِ"بی‌کَسان" ✨بی‌کسَم و هم نفس من"تویی" 🌸رو به که آرم که کَس ِ من "تویی" 🌸با توکل به اسم اعظمت ✨روز مون را آغاز میکنیم 🌸 بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو 🌺آخرهفته خود را معطر 💕و بیمه  کنید با         💖صلوات💖 🌺برحضرت محمد (ص) 💕و خاندان پاک و مطهرش 🌺اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💕وآلِ مُحَمَّدٍ 🌺وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
نیایش صبحگاهی 🍁🍂 🍁 ای خدای خوب و مهربان! کمکم کن تا به هر کجا که می روم، رایحه ی تو را به آن جا ببرم. 🍁سرشارم کن از روح و لطف و توان. و مرا از عشق خود لبریز کن، چنان که دوست بدارم بی چشمداشت 🍁چنان بتاب بر من، که خورشید می تابد بر ماه. دوست دارم وجودم انعکاس نور تو باشد. 🍁خدایا! چراغ دلم را روشن کن تا آن را بگیرم فرا راهِ مردمانت. روشنی از توست، ای خدا. بی تو، ما سرد و سخت و خاموشیم. 🍁 ای خوبِ مهربان! توانم ببخش تا تو را چنان که شایسته ای پرستش کنم... 🍁الهی آمین🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
♦️ بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🔸 إنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ 🔹اگر خداوند شما را یاری کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد! و اگر دست از یاری شما بردارد، کیست که بعد از او، شما را یاری کند؟! و مؤمنان، تنها بر خداوند باید توکل کنند! 📚سوره آل عمران ، آیه 160🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸ســلام 💓صبح پنجشنبه تون بخیر   🌸 امروزتون پراز انرژی مثبت 💓و پراز اتفاقات زیبـا 🌸براتون  دلی آرام 💓لبی خندون 🌸زندگی سرشار از خوشبختی 💓و یک دنیا سلامتی 🌸و خوش خبری آرزومندم 🌸در کنار خانواده و عزیزان 💓آخر هفته تون بخیر و زیبا 🌻سلام صبحتون بخیر ☕️آخر هفته تون پر از زیبایی 🌻لحظه هاتون پر از محبت ☕️چهره تون شاد و خندون 🌻لبتون پر از تبسم و لبخند ☕️قلب تون پر از نور الهی 🌻و زندگیتون پر از ☕️رحمت و نعمت الهی باشه 🌻 🌺شهسوار صبح می رسد! 🍃آفتاب سرمه چشمانش را 🌺به غلظت نور می‌رساند 🍃و رقص کنان صبحش را 🌺به تماشا می‌نشیند 🍃بیدار شو! 🌺شب افسانه شد، 🍃و صبح تنها لبخند خداست 🌺صبحتون عالی 🍃آخرهفته تون پر از بهترینها 💗آخرهفته تون عالی و بینظیر 💫امیدوارم خداوند 🍁برای امروزتون سبد سبد 💗 اتفاقات خوب 💫و خوش رقم بزنه و حال 🍁دلتون مثل 💗گل تازه و باطراوت باشه 💫روزتون زیبا و در پناه خدا🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸الهی.. ✨ای نفست هم نفس ِ"بی‌کسان" 🌸جز تو کسی نیست کَس ِ"بی‌کَسان" ✨بی‌کسَم و هم نفس من"تویی" 🌸رو به که آرم که کَس ِ من "تویی" 🌸با توکل به اسم اعظمت ✨روز مون را آغاز میکنیم 🌸 بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو 🌺آخرهفته خود را معطر 💕و بیمه  کنید با         💖صلوات💖 🌺برحضرت محمد (ص) 💕و خاندان پاک و مطهرش 🌺اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💕وآلِ مُحَمَّدٍ 🌺وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
چند گام ساده برای حفظ شادی 😄 _هر روز15 دقیقه وقت صرف سکوت کنید - همه چیز را از برق بکشید:موبایل، لب تاپ، کار و غیره. _ عادات و خواسته های بد خود را درست کنید - آن ها خیلی انرژی شما را تحلیل می برند _خود را با افراد مثبت احاطه کنید. _خانه را تمیز کنید - خانه کثیف و آشفته، ذهن آشفته ایجاد می کند _آخرین و سخت ترین کار، جو گیر نباشید و سعی کنید در مورد چیزی که از صحت آن اطلاع ندارید نظری ندهید.چه بسا که در آینده از حرفتان پشیمان شوید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d