#قسمت_سیو_چهار
با غیض نگاهش کردم و گفتم صمد ، حدت رو بدون و با من اینطور حرف نزن ..
صمد سینه اش رو جلو داد و گفت کی این حد رو مشخص میکنه .. تو؟؟ تو فکر میکنی کی هستی هر وقت دلت خواست حمله کنی تو خونه ی مردم و داد و هوار راه بندازی...
دست صنم رو گرفت و گفت تو برو اتاق.. لازم نکرده به سوالهای این آقا جواب بدی..
صنم یک قدم عقب رفت و نالید صمد تمومش کن .. بنداز دور این کینه ی لعنتی رو ...
صمد ، صنم رو هول داد و گفت میگم برو تو..
دستش رو محکم گرفتم و گفتم حرف داری با من بزن ، زورت رو به زن نشون نده ..
صمد خیره به چشمهام نگاه کرد و پوزخند زد و گفت آخه به تو چه ربطی داره من نمیفهمم .. هر چی بشه من و صنم همخونیم و از هم نمیگذریم ولی تو بخاطر هیچ و پوچ ، جلوی چشمهای من گلوی صنم رو گرفته بودی ..
تو یه لحظه که دستم شل شد دستش رو عقب برد و مشت محکمی به فکم زد و داد زد یادته .. میدونی چه عذابی کشیدم نمیتونستم از جام بلند بشم و تو لندهور جلوی چشمم خواهرم رو خرکش کردی و بردی..
اسد به طرف صمد رفت و گفت من و تو حرف زده بودیم .. چی شد ؟ تو همه چی رو قبول کرده بودی؟
_من غلط کردم قبول کردم ... قبول کردم که این حال و روز آقا یوسفتون رو ببینم .. اونم حرف زد ولی چیکار کرد .. خواهر من رو بی دلیل طلاق داد و ول کرد تو این شهر .. حالا واسه من نقشه میکشه .. پول میده واسه خواهرم شوهر جور میکنه ..
داد زدم تمومش کن صمد .. بی دلیل نبود .. من دوست نداشتم صنم خونه ای بیاد که اون زن هم اونجا باشه...
صمد قهقهه ی بلندی زد و گفت چراا... چون هر چند وقت صیغه ی یکی میشه؟ خب همین کارو که تو هم با زنت کردی .. الان فرقشون چیه؟
حس کردم خون به مغزم نمیرسه داد زدم نفهم این حکم خداست .. مجبور بودم ...
اومد نزدیکتر و گفت با یه کلمه خودت رو خلاص میکنی .. خدا .. حکم خدا.. مشروب خوردنت چی ؟ اونم حکم خداست؟؟
صنم هین کوتاهی کشید و محکم زد روی صورتش..
نگاه تندی به اسد انداختم .. اسد شونه هاش رو بالا انداخت و نشون داد که نمیدونه از کجا فهمیده...
صمد زد روی شونه ام و گفت نمیخواد چپ چپ نگاه کنی .. اون کافه ای که رفتی و مست کردی یکی دو تا رفیق دارم .. به گوشم رسوندن...
عرق شرم روی پیشونیم نشسته بود ..
صمد برگشت به طرف صنم و گفت آره ..
همین آقا یوسف که خون تو رو کرده بود تو شیشه و میگفت داداشش جایی کار میکنه که نجسی هست ، خودش غرق نجاست شده بود و رو شونه های رفیقش از اونجا دراومده...
صنم با تعجب و حیرت نگاهم کرد و گفت آره یوسف... من باور نمیکنم .. تو که ..
اسد گفت منم که رفیقشم باور نمیکردم ولی اشتباه کرد خودشم عین سگ پشیمونه متنفره از این کثافت ولی نفهمید چی شد از ناراحتی..
صمد گفت ها پس ناراحتی دلیل میشه نجاست بزنی به خودت؟...
#قسمت_سیو_پنج
اسد با تعجب پرسید مطمئنی؟..
صنم بدون فکر کردن گفت آره..
هر چند با شنیدن حرفهاش غصه دار شدم و فکرم درگیر شد ولی.. چون با دیدن اون خال کمی چندشم شد دقیق تو یادم مونده...
اسد به صنم نزدیکتر شد و گفت یه پسر جوون لاغر که چشمهای زاغی داشت و کنار گوشش یه خال گوشتی..
صنم با ذوق گفت آره .. آره .. خودشه .. چشمهاش زاغ بود ..
رو کردم به اسد و گفتم شناختی کیه؟
اسد لبخند پیروزمندانه ای زد و گفت کارگر نونوایی..رهمکار یعقوب.. خال کنار گوشش دقیق یادمه ..
زدم رو شونه ی اسد و گفتم خود ناکسش..ربزن بریم سراغش تا نونوایی نبستند..
صمد گفت میخواهید منم بیام ؟
+نه .. تو بمون پیش صنم .. یه وقت نیاد اینجا...
صمد با گنگی پرسید عه .. راست میگی.. اگه اومد چیکار کنم ؟
اسد کتم رو کشید و به صمد گفت بندازش گوشه ی اتاق تا ما برگردیم .. یوسف زود باش..
نگاهی به صورت نگران صنم انداختم و با اسد راهی نونوایی شدیم ..
هنوز باز بود و فقط یه مشتری داشت ..
صبر کردم مشتری بره .. پسر جوون با چشمهای زاغش نگاهم کرد و گفت آقا پخت نداریم و نون هم تموم شد.. ایشالا فردا ..
با اسد وارد نونوایی شدیم .. پسر با صدای بلندتر از قبل گفت آقا نشنیدی چی گفتم فردا ایشالا...
آروم گفتم ما نون نمیخواهیم بگو یعقوب کجاست؟
به وضوح دیدم که رنگ پسر پرید .. گفت یعقوب ناکس به شماهم بدهکاره .. از دست طلبکاراش نیومده مغازه..
پیش بندش رو باز کرد و گفت به منم بدهکاره و نمیده .. خدا لعنتش کنه ..
اسد از کنار میز دور زد و گفت پسر برای ما قصه تعریف نکن.. یعقوب کجاست که تو پیغومش رو میبری ..
پسر پیش بندش رو به تن اسد کوبید و گفت واسه چی اومدی اینور میز.. هری .. بزنید به چاک ببینم ..
از اون سمت میز دور زدم و یقه پسر رو گرفتم و کشوندمش سمت تنور و گفتم با زبون خوش میگی یا بندازمت تو تنور ..
اسد خندید و گفت اتفاقا هیچ کسی هم نیست .. همه فکر میکنند اتفاقی افتادی ..
پسر خواست داد بزنه که دستم رو گذاشتم روی دهنش و به طرف تنور هولش میدادم .. البته مواظب بودم که پرت نشه چون قصدم فقط ترسوندنش بود ..
پسر تقلا میکرد و وقتی فهمید زورش نمیرسه با چشم و ابرو اشاره کرد که دستم رو از روی دهانش بردارم ..
بهش اطمینان کردم و همین که دستم رو برداشتم داد زد ..
همون لحظه یعقوب از ته نونوایی که کیسه های آرد روی هم چیده شده بود بیرون اومد و داد زد ولش کنید .. من اینجام ...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#قسمت_سیو_شش
اسد به سرعت به سمتش دوید و گفت مرتیکه ی عوضی ، قرار ما چی بود؟ حالا واسه من پیغام میفرستی..
یعقوب خونسرد دستش رو به طرف اسد تکون داد و گفت هوووی یواش ..
نشست روی کیسه ی آرد و سیگاری روشن کرد و گفت چی میگید شما .. قرار مرار دود هواست ..
سرش رو بالا برد و دود سیگارش رو بیرون فرستاد و گفت مثل این ..
با خشم نگاهش کردم و گفتم ببین پیری کاری نکن که از کرده ی خودت پشیمون بشی .. همین الان پا میشی میریم طلاق میدی و باقی پولت رو میگیری و تمام ..
با خنده ای که دندونهای زشت و نامرتبش رو نمایان میکرد گفت تو شوهرش بودی؟ پشیمون شدی ؟
اسد محکم زد به شونه اش و گفت ببند اون گاله رو پاشو راه بیفت.. به تو چه کی کیه؟
یعقوب ابروهاش رو داد بالا و گفت مگه من مثل این ژیگول احمقم .. من زن زیاد دیدم ولی خدایی این یکی ...
لبهاش رو غنچه کرد و گفت عین عروسکه لامصب
خون جلوی چشمهام رو گرفت و نفهمیدم چیکار میکنم .. با دو قدم خودم رو به یعقوب رسوندم و مشت محکمی توی صورتش زدم و گفتم خفه شو ..
یعقوب افتاد روی زمین .. دستم رو گذاشتم روی دهنش و با اون یکی دستم مشت میزدم و داد میزدم خفه شو .. خفه شو ...
اسد از پشت منو میکشید ولی زورش بهم نمیرسید ..
میشنیدم که پسر جوون داد میزنه و کمک میخواد...
اینقدر به سر و صورت یعقوب مشت کوبیدم که دست خودم درد گرفته بود و از نفس افتاده بودم ..
اسد به سختی منو از روی یعقوب بلند کرد و داد زد یوسف .. این از عمد اون چرت و پرتا رو میگفت این دنبال پول .. من میشناسم اینجور آدمها رو ..
لگدی به پای یعقوب زدم که هنوز روی زمین ولو بود و گفتم پاشو.. تا دوباره از این بدتر سرت نیاوردم .. پاشو عوضی ..
یعقوب تکونی نخورد ..
اسد رفت کنار پسر جوون و باهاش صحبت میکرد که دخالت نکنه ..
روی همون کیسه آردی که یعقوب قبلا نشسته بود نشستم و نفس زنان گفتم کری مگه .. میگم پاشو ..
اسد به طرفم برگشت و گفت زدی لهش کردی صبر کن الان بلند ...
نگاهش خیره موند رو صورت یعقوب و حرفش رو کامل نکرد .. سریع کنار یعقوب اومد و کنارش نشست ..
دستش رو گذاشت تو گردن یعقوب و صورتش رو به طرف من چرخوند ..
با ترس نالید یوسف.. از گوشش خون میاد.. مرده.. زدی کشتیش لعنتی...
پسر جوون که تازه آروم شده بود با فریاد به خیابون دوید و داد میزد کشتن .. زدن یعقوب کشتن ..
با چشمهایی که از ترس از حرقه بیرون زده بود زل زده بودم به صورت سیاه یعقوب ..
چند نفر همراه پسر جوون وارد نونوایی شدند و هر کدوم حرفی میزد ..
همهمه توی سرم میپیچید و من فقط دعا میکردم اسد اشتباه کرده باشه و یعقوب زنده باشه...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#قسمت_سیو_هفت
از وحشت فکر اینکه یعقوب رو کشتم خشکم زده بود ..
پسر جوون با داد و بیداد اومد نزدیکم و دستش رو بلند کرد که منو بزنه ولی اسد از پشت دستش رو گرفت و کشید عقب و گفت تو چیکارشی صبر کن ببریمش مریضخونه ، شاید نمرده ..
پسر عقب رفت و گفت نمیزارم قسر در برید .. زدید بدبختو کشتید ..
یکی از اهالی دست پسرجوون رو گرفت و همراه خودش برد ..
اسد سینه به سینه ام ایستاد و آروم گفت یوسف .. زود باش خودت رو جمع کن .. به خودت بیا ببین چی میگم ..
گنگ به اسد نگاه کردم .. اسد از شونهام گرفت و تکون داد و گفت یوسف .. اون به تو حمله کرد .. فقط همین رو میگی ..
مات نگاهش کردم و گفتم دروغ نمیگم .. زدم یارو مرده پاش وایمیسم ..
اسد از حرص دستهاش رو مشت کرد و خواست حرفی بزنه که یکی از آدمهایی که کنار یعقوب بودند داد زد زنده است .. نمرده ..
هر دو تامون بقیه رو کنار زدیم و کنار یعقوب نشستیم .. لبش تکونی خورد و صدای ناله ی آرومی شنیدیم ..
اسد سریع بلند شد و گفت برید عقب ببریمش مریضخونه ..
رو کرد به پسر جوون و گفت بیا کمک بزاریمش تو ماشین ..
با کمک بقیه یعقوب رو گذاشتیم تو ماشین و راهی بیمارستان شدیم ..
تمام راه پسر جوون مارو تهدید میکرد . به سختی و بخاطر اشاره های اسد جوابی نمیدادم ..
به مریضخونه رسیدیم و یعقوب رو برای معاینه به اتاقی بردم ..
اسد کنار پسرجوون ایستاده بود و آروم کنار گوشش حرف میزد .. نمیدونم چی میگفت ولی بعد از چند دقیقه ، پسر آرامتر شده بود ..
بیشتر از یک ساعت بود که یعقوب رو به داخل برده بودند و از حالش بی خبر بودیم ..
درسته که خیلی ازش حرصی بودم ولی دلم نمیخواست بمیره مخصوصا که چند تا بچه داشت و نمیخواستم من باعث یتیم شدن بچهاش باشم ..
به اسد اشاره کردم بیاد کنار من ..
اسد بعد از چند دقیقه اومد ..
با نگرانی گفتم چی میگی دو ساعته ..
اسد سیگاری روشن کرد و زیر لب گفت دارم میپزمش .. حرفی بر علیه ات نزنه .. فقط بهش وعده وعید دادم باید سر کیسه رو شل کنی ..
کلافه گفتم فقط این مسئله ختم به خیر بشه هر چی بخوای قبوله ..
اسد عمدا دود سیگار رو تو صورتم فوت کرد و گفت این مسئله تموم بشه من با دستهای خودم تو رو خفه میکنم که اینقدر دردسر درست نکنی ..
یکی از پرستارها در رو باز کرد ..
هر سه بلند شدیم و اسد پرسید چی شد؟ حال دوستمون چطوره؟
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#قسمت_سیو_هشت
زن جوون گفت الان دکتر میاد میگه ..
چند دقیقه بعد دکتر هم بیرون اومد و عینکش رو بالای سرش گذاشت و پرسید مطمئنید رفیقتون از بلندی سقوط کرده ؟
من با تعجب به اسد نگاه کردم که زود به دکتر گفت آقای دکتر جلوی چشم خودمون از بالای کیسه های آرد افتاد ..
دکتر روی کاغذی که دستش بود چیزی یادداشت کرد و گفت فعلا زنده است .. اگر تا صبح اتفاقی نیوفته میتونم بگم که خطر رفع شده ولی ..
نگران پرسیدم ولی چی؟
_ولی ممکنه دچار عارضه بشه ..
پسر جوون پرسید چه عارضه ای ؟
_ممکنه بیناییش دچار مشکل بشه .. ولی همه چی صبح معلوم میشه شما هم فعلا دعا کنید ..
دکتر که رفت پسر جوون به دیوار تکیه کرد و نشست ..
اسد پشتش رو کرد و گفت فکر کنم میمرد دردسرمون کمتر میشد .. این زنده بمونه ، کورم بشه لال نیست که میره همه چی رو میگه .. این پسرم دیگه به دردمون نمیخوره ..
روی نیمکت نشستم و گفتم یعنی الان دعا کنیم که یعقوب بمیره؟
اسد کنار صورتش رو خاروند و گفت یه پولی میدادی به خانواده اش و یه پولی هم به این پسره .. هلاک پوله واسه چند قرون پیغام برده بود واسه صنم ..
چشمهام رو ریز کردم و گفتم هم صنم خلاص میشد ...
اسد صداش رو پایین تر آورد و گفت همین الانم پول بدی این پسره کار یعقوب رو تموم میکنه..
خیره نگاهش کردم و گفتم اسد جدی که نمیگی؟
اسد گفت خب قسمت آخرش که جدی نبود ولی به بقیه اش فکر کن که مردنش نفعش واسمون بیشتره ..
دستهام رو روی سرم گذاشتم و گفتم صبر میکنیم ببینیم خدا چی میخواد تو برو خونت من اینجا میمونم ..
اسد سیگار دیگه ای رو روشن کرد و گفت حالا میرم ..
چند ساعتی گذشته بود .. اسد با پسر جوون به حیاط مریضخونه رفتند و صحبت میکردند ..
یک بار موقعی که پرستاری به اتاقی که یعقوب بود، میرفت از کنار در نگاهش کردم ولی نفهمیدم حالش چطوره؟
خسته بودم.. روی نیمکت دراز کشیدم و کم کم چشمهام گرم شد و خوابم برد ..
با صدای پرستارها و رفت و آمد به اتاقی که یعقوب اونجا بود چشمهام رو باز کردم .. اسد بالای سرم ایستاده بود پرسیدم چی شده ؟
اسد ابرویی بالا انداخت و گفت نمیدونم ..
به اطراف نگاه کردم و پرسیدم پسره کجاست؟
_رفت خونه اش ...
با شنیدن صدای دکتر که به پرستارها گفت تموم کرد .. روشو بکشید
به اسد نگاه کردم و پرسیدم اسد ... تو که...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#قسمت_سیو_نه
به اسد نگاه کردم و پرسیدم اسد .. تو که..
اسد فکش رو جلو داد و گفت من چی؟
جوابی ندادم و بلند شدم تا جلوی در رفتم و به پرستار گفتم بیمار ما تموم کرد؟
پرستار در اتاق رو بست و با دست اشاره کرد به نیمکت و گفت شما برو بشین .. تخت بغل بیمار شما فوت کرده..
آسوده نفسی کشیدم و دوباره روی نیمکت نشستم ..
اسد خیره نگاهم کرد و گفت تو در مورد من چی فکر میکنی؟
موهام رو مرتب کردم و کلاهم رو گذاشتم و گفتم من همینطوری یه چی گفتم ..
اسد خواست سیگاری روشن کنه .. از دستش گرفتم و گفتم حالم خرابه تو هم هی این لعنتی رو دود میکنی بدتر میشم ..
اسد دلخور جعبه ی سیگار رو تو جیبش گذاشت و گفت بخاطر همین حال خرابت فعلا هیچی بهت نمیگم ...
پرستاری به اتاق یعقوب رفت و چند دقیقه بعد مارو صدا کرد ..
یعقوب با چشمانی بسته روی تخت بود ..
دکتر گفت دوستتون به هوش اومده و خوشبختانه خطر رفع شده ولی .. الان که معاینه کردم ... چشمهاش دید نداره ..
اسد پرسید یعنی کور شده؟ واسه همیشه؟
دکتر سرش رو تکون داد و گفت عصب بیناییش آسیب دیده و بیناییش خیلی کم شده ، ولی این امکان هم هست که با گذشت زمان و ترمیم سلولها کمی بهتر بشه ..
گفتم آقا دکتر هر کار میشه واسش انجام بدید تمام هزینهاش با من ..
دکتر خواست جواب بده که یعقوب با همون چشمهای بسته نالید خود این عوضی منو به این روز انداخت آقای دکتر نزار فرار کنه.. بدید دست آژان ..
دکتر نگاهی به من ، نگاهی به پرستار همراهش انداخت و گفت نگهبان رو خبر کن ..
اتفاقی که میترسیدم در حال رخ دادن بود ..
اسد تخت رو دور زد و بالای سر یعقوب ایستاد و گفت چیکار میکنی؟ خودتم میدونی مقصری.. همه هزینهات رو میدیم شکایت نکن ..
یعقوب ناله ای کرد دکتر دست اسد رو گرفت و گفت شما هم برو بیرون ..
نگهبان مریضخونه اومد و با اشاره دکتر به دستهام دستبند زد ...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#قسمت_چهل
نمیخواستم کسی از این ماجرا باخبر بشه .. به اسد که نگران کنارم میومد گفتم به مادر میگی رفتم روسیه .. تا ببینیم چی میشه ..
اسد زد روی شونم و گفت نمیزارم اون تو بمونی ، هر طور شده راضیش میکنم رضایت بده ..
به جیبم اشاره کردم و گفتم کلیدا رو از جیبم بردار .. کلید گاو صندوق هم بینشونه .. هر چی خواست بهش بده .. راضیش کن ..
با دست بسته به ژاندامری رفتیم .. ماموری که با یعقوب صحبت کرده بود شکایت نامه رو تنظیم کرده بود..
افسر نگهبان شکایت نامه رو خوند و با تعجب و اخم گفت مگه شهر هرته پدرسوخته.. رفتی یارو رو زدی که زنش رو طلاق بده چون تو عاشقش شدی..
خنده ی عصبی کردم و گفتم اونجوری گفته ؟ میدونه من نمیخوام کسی اصل موضوع رو بفهمه اونم اسبش رو تازونده و این خزعبلات رو تحویل شما داده..
افسر نگهبان خم شد رو میز و گفت ببین جوون ، هر چی هست به من بگو .. تنها کسی که به فریادت میرسه من هستم ..
تو سکوت نگاهش کردم دوست نداشتم با دونستن ماجرام بشم ملعبه ی دستشون و با انگشت نشونم بدن .. انگ بی غیرتی بهم بچسبونند..
افسر نگهبان پرونده رو بست و گفت خیلی خب .. وقتی حرفی نمیزنی حرفهای اونطرف سند میشه ..
ماموری رو صداکرد . تا منو به بازداشتگاه منتقل کنه ..
اولین بار بود این محیط رو از نزدیک میدیدم و خیلی برام سخت بود ..
بازداشتگاه اتاق کوچک و کثیفی بود که یه پنجره خیلی کوچیک بالاترین نقطه دیوارش بود..
چهار مرد که هر کدوم یک طرف ولو شده بودند با نگاه اول کاملا مشخص بود جز اراذل هستند .. جایی که از همشون بیشترین فاصله رو داشت انتخاب کردم و نشستم ..
یکی دوباری ازم سوال پرسیدند ولی جواب ندادم و سرم رو به دیوار تکیه دادم و چشمهام رو بستم .. خدایا من طاقت یک روز اینجا رو نداشتم .. اگه به زندان میرفتم چطور باید تحمل میکردم ..
از بیخوابی سردرد بدی گرفته بودم .. دو نفر از مردها بلند صحبت میکردند . هر لحظه دلم میخواست سرشون داد بزنم و بگم ساکت .. به زور جلوی خودم رو گرفته بودم تا دردسر جدیدی درست نشه...
اون شب رو به سختی گذروندم .. فردا ظهر بود که اسمم رو صدا کردن و پیش افسر نگهبان رفتم ..
اسد اونجا بود با دیدن من جلو اومد و از دو طرف شونه هام گرفت و پرسید خوبی؟.. گفتم بهت رضایتش رو میگیرم ..
باورم نمیشد .. با خوشحالی گفتم واقعا رضایت داد؟..
اسد ابروش رو کمی بالا داد و گفت رضایت داده به شرط و شروطها ..
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم
هر روز صبح به یادت هستم
سلام بر پدر همه عالم
صبح بخیر امام مهربانم
دستی به روی سینه
و دستی به سوی تو
روی لبم گــل می کند
آقا سـلام از دور
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــرَجْ
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧گوش دادن به آیت الکرسی
در اول صبح را به شما پیشنهاد میکنم...
قلبتون رو آروم میکنه💙
🦋بسم الله الرحمن الرحیم🦋
💫الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ
إلا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض
وَ لا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله
فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور
وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هم فیها خالِدُون
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🦋💫🦋💫🦋💫🦋💫
خواندن آیت الکرسی
در اول صبح را به شما پیشنهاد میکنم...
قلب وآروم میکنه💙
💙التماس دعای فرج وشهادت💙
🦋بسم الله الرحمن الرحیم🦋
💫الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ
إلا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض
وَ لا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله
فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور
وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هم فیها خالِدُون
💫🦋💫🦋💫🦋💫
🦋﴿.قُل.هُوَ.اللَّهُ.أَحَدٌ.۞.اللَّهُ.الصَّمَدُ.۞.لَمْ.يَلِدْ.وَلَمْ.يُولَدْ.۞.وَلَمْ.يَكُن.لَّهُ.كُفُوًا.أَحَد.
📱
🌹دعابرای بیماران فراموش نشود پس بگو🌹
🌻أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء
🌻أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء
🌻أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء
🌻أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء
🌻أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء
🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌹
📱
💥خلاصه تمامی ادعیه
درچهار جمله💥
💖الحمدللّه علی کل نعمة
💙و اسئل اللّه من کل خیر
💛و استغفر اللّه من کل ذنب
💜و اعوذ باللّه من کل شر
📗بحارالانوار، جلد 91
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💠زیارت امام عصر(عجل الله)
در هر صبحگاه
اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلاىَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها، وَبَرِّها وَبَحْرِها وَسَهْلِها وَجَبَلِها، حَيِّهِمْ وَمَيِّتِهِمْ، وَعَنْ والِدِيَّ وَوَُلَْدي وَعَنّي مِنَ الصَّلَواتِ وَالتَّحِيّاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَمُنْتَهى رِضاهُ وَعَدَدَ ما اَحْصاهُ كِتابُهُ وأحاط بِهِ عِلْمُهُ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في هذَا الْيَوْمِ وَفي كُلِّ يَوْم عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً في رَقَبَتي اَللّـهُمَّ كَما شَرَّفْتَني بِهذَا التَّشْريفِ وَفَضَّلْتَنى بِهذِهِ الْفَضيلَةِ وَخَصَصْتَنى بِهذِهِ النِّعْمَةِ، فَصَلِّ عَلى مَوْلايَ وَسَيِّدي صاحِبِ الزَّمانِ، وَاجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وأشياعه وَالذّابّينَ عَنْهُ، وَاجْعَلْني مِنَ الْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ طائِعاً غَيْرَ مُكْرَه فِي الصَّفِّ الَّذي نَعَتَّ اَهْلَهُ في كِتابِكَ فَقُلْتَ: (صَفّاً كَاَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصوُصٌ) عَلى طاعَتِكَ وَطاعَةِ رَسُولِكَ وَآلِهِ عليهم السلام، اَللّـهُمَّ هذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ في عُنُقي اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💠💦💠💦💠💦💠💦
💦بسم الله الرحمن الرحيم💦
📢🍃از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده:
⛅️هركه چهل صبحگاه اين عهد را بخواند،از يـــــــاوران قائم ما باشد،و اگـــــر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود،خدا او را از قــبـر بيرون آورد،كه در خدمت آن حضرت باشد،و حق تعالى بر هر كــــلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد،و هزار گناه از او محو سازد،و آن عــهـــد اين است:
🌥دُعــــــای عـــَــهــــــد 🌥
🍃اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الــرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَـحْرِ الْمَـــسْجُورِ وَ مُــــنْزِلَ الـتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الــزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّـــلِّ وَ الْحَــرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ] الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِينَ
💦اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ [بِاسْمِكَ] الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْــهِـــكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَــيُّــومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِــكَ الَّـــذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ يَا حَيّا قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا حِينَ لا حَيَّ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى وَ مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا حَيُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ
🔵اللَّهُمَّ بَـلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَـنْ جَـمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَـهْلِهَا وَ جَـبَلِهَا وَ بَــرِّهَا وَ بَـحْـــرِهَا وَ عَـنِّي وَ عَـنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَـةَ عَـرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْـصَاهُ عِلْمُهُ [كِتَابُهُ] وَ أَحَاطَ بِـهِ كِتَابُهُ [عِلْمُهُ]
💦اللَّهُمَّ إِنِّـي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَـبِـيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِـشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَيْعَـةً لَـهُ فِي عُـنُقِي لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَــدا الـلَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِـــــنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْـمُـسَارِعِــيـنَ إِلَـيْـهِ فِـي قَـضَاءِ حَـوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ] وَ الْمُـحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِـقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَـــيْـــنَ يَدَيْهِ
🍃اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَـيْنِي وَ بَـيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَـلْتَهُ عَلَى عِـــــــــــبَــادِكَ حَـــتْــما مَـقْـضِـيّـا ،فَـأَخْـرِجْـنِي مِـنْ قَــبْـرِي مُـؤْتَـزِرا كَــفَـنِي شَـاهِرا سَـيْفِي مُجَرِّدا قَنَاتِي مُلَبِّيا دَعْـوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي
🍃اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِيَّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتَّى لا يَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ
🍃اللَّهُمَّ مَفْزَعا لِمَظْلُومِ عِبَادِكَ وَ نَاصِرا لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ نَاصِرا غَيْرَكَ وَ مُجَدِّدا لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّدا لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ
💦🕌اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
👈آنگاه سه بار بر ران راست خود میزنى،و در هر مرتبه میگويى:
💦🕊الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَان
💦اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّكَ اَلْفَرَجْ💦
🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹..
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🌹 دعای رضیت بالله و اثر ویژه آن
🌷 آیت الله شیخ محمد کوهستانی مازندرانی به شاگردانش فرمودند:
❓آیا شما دعای «رضیت بالله ربا و بالاسلام دیناً» را از حفظ اید و بعد از هر نماز می خوانید یا نه؟
🔹در پاسخ گفتیم: نه! نمی دانیم در کجا است.
🌷آن گاه معظم له فرمودند:
🔹این دعا در اعمال و تعقیبات مشترکه نماز در اوایل مفاتیح الجنان آقا شیخ عباس قمی است؛ شما آن دعا را ـ که متضمن اقرار به توحید و امامت و وحی و نوبت است ـ حفظ کرده و پس از هر نماز بخوانید،
🔹وقتی زبان شما به آن کلمات عادت پیدا کرد و هنگامی که شما را در قبر گذاشته و همه برگشتند و در حالت تنهایی قرار گرفتید چون عادت به آن دعا دارید شروع می کنید به خواندن آن دعا. این جا است که آن دو ملک برای سؤال قبر نزد شما می آیند و می بینید شما مشغول خواندن همان چیزی هستید که آن ها می خواستند از شما بپرسند.
🔹در این حال است که یکی از آن دو ملک می گوید: از این شخص بپرسیم! دیگری می گوید چه بپرسیم او که قبل از پرسش دارد می خواند. در نتبیجه تصمیم بر سؤال می گیرند و می گویند من ربک؟ من نبیک؟ شما در آن حال سربلند کرده و به آنها می گویید: مگر نمی شنوید که من دارم می خوانم: « رضیت بالله رباً و بالاسلام دیناً» دیگر این چه سؤالی است که از من می کنید.
🔹آن دو ملک خوشحال می شوند و قبر تو باغی از باغ های بهشت می گردد.
💫بسم الله الرحمن الرحیم💫
🌹 رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَبِيّا وَ بِالْإِسْلامِ دِينا وَ بِالْقُرْآنِ كِتَابا وَ بِالْكَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِيٍّ وَلِيّا وَ إِمَاما وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَئِمَّةً اللَّهُمَّ إِنِّي رَضِيتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِي لَهُمْ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
🌹خشنودم به اينكه خدا پروردگارم باشد و محمّد(درود خدا بر او و خاندانش باد)پيامبرم،و اسلام آيينم و قرآن كتابم، و كعبه قبلهام،و على ولى و امامم،و حسن و حسين و على بن الحسين و محمّد بن على و جعفر بن محمّد و موسى بن جعفر و على بن موسى،و محمّد بن على و على بن محمّد و حسن بن على و حجة بن الحسن كه درود خدا بر همه آنان باد پيشوايانم باشند.خدايا! خشنودم به اينكه آنان امامانم باشند،پس مرا مورد پسند و خشنودى ايشان قرار ده زيرا تو بر هر كارى توانايى.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
سلام امام زمانم✋🌸
هرچند دیدگان ما از دیدار روے دلرباے زهرایےات ، محروم است اما قلبهاے شکستهےما حضورِ مهربان و امیدآفرینت را احساس میکند .
تو با دعاے خیرت با نوازش هاے مداومِ پدرانه ات با نگاه سبز و بارانےات با توجه گرم و حیات آفرینت، همواره به ما امان میدهے از ما مراقبت میکنے و جان پناهمان هستے، شکر خدا که در سایه سار توایم ...
در افق آرزوهایم
تنها ♡ أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ♡ را میبینم..
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
بسم الله الرحمن الرحیم
🔴 چهار قل 🔴
برای درامان بودن ازچشم زخم
💢سورة الکافرون
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ (١) لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ (٢) وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (٣) وَلا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ (۴)وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (۵) لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ (۶)
💢 سورة الإخلاص
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (١) اللَّهُ الصَّمَدُ (٢) لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ (٣) وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ (۴)
💢سورة الفلق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (١)مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (٢) وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (٣) وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ (۴)وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (۵)
💢سورة الناس
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (١) مَلِکِ النَّاسِ (٢)إِلَهِ النَّاسِ (٣) مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (۴) الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ (۵)
مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (۶)
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🍃🌼🍃🌼
سلام✋
روزتان منوربه ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(ص)
به رسم ادب هرروز:
السلام علی رسول الله وآل رسول الله
السلام علیک یابقیة الله(عج)
السلام علیک یااباعبدالله الحسین(ع)
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)
جمیعاورحمت الله وبرکاته.
🌼 امام خوب زمانم سلام
«صبحم» شروع
می شود آقابه نامتان
«روزی من»
همه جا «ذکرنامتان»
صبح علی الطلوع
«سَلامٌ عَلیک یابن الحسن»
مـن دلخوشم
به «جواب سلامتان»
🌼 السلام علیک یابقیة الله یا
اباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن
ویا شریک القرآن ایهاالامام
الانس والجان"سیدی"و"مولاۍ"
الامان الامان
♥️ســـیدے! یــابن الــحسن!♥️
👈🏼 مِــــن هــــجرِک یاحـــــبیب،
قـــــلبے قــــد ذاب مــــــــهدیمـ
ازفــــــــــراق دورے تـــــــــو،
دیـــــگرطـــــــاقتے نـــــــمانده،
جــز ایــنکه تـــسّلایمـ دعـــاے فــــرجت بـــــاشد...
#اربــــابمان
#مـــنتظرصــداےمــاست
ا❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨
💟بـــسم اللــه الــرحمن الــرحيم
💞إِلــــَهِے عـــَظُمَـ الْــــبَلاءُ وَ بــَرِحَ الْـــخَفَاءُ وَ انــــْکَشَفَ الْــــغِطَاءُ وَ انْــــقَطَعَ الـــرَّجَاءُ وَ ضــــَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُــــنِعَتِ الــــسَّمَاءُ وَ أَنْـــــتَ الْــــمُسْتَعَانُ وَ إِلَــــیْکَ الْــــمُشْتَکَے وَ عــــَلَیْکَ الْــــمُعَوَّلُ فـــِے الـــشِّدَّةِ وَ الــــرَّخَاءِ اللــــهُمَّـ صَـــلِّ عَـــلَے مُـــــحَمَّدٍ وَ آلِ مُــــحَمَّدٍ أُولِــــــے الْأَمْـــــــرِ الَّـــــذِینَ فَـــــرَضْتَ عَــــلَیْنَا طـــــَاعَتَهُمـْ وَ عـــــَرَّفْتَنَا بِـــــذَلِکَ مَــــنْزِلَتَهُمْـ فَـــــفَرِّجْ عــــَنَّا بِـــحَقِّهِمْـ فَـــرَجا عـــَاجِلا قَـــرِیبا کَـــلَمْحِ الـــْبَصَرِ أَوْ هُــــوَ أَقـــْرَبُ یَا مـــُحَمَّدُ یَا عَلِےُّ یَا عَلِےُّ یَا مُـــحَمَّدُ اکـــْفِیَانِے فـــَإِنَّکُمَا کـــَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فـــــَإِنَّکُمَا نـــَاصِرَانِ یَا مَــــــوْلانَا یَا صـــَاحِبَ الـــزَّمَانِ الـــْغَوْثَ الْـــغَوْثَ الْــغَوْثَ أَدْرِکـــْنِے أَدْرِکْنِی أَدْرِکْــنِے الــسَّاعَةَ الـــسَّاعَةَ الــسَّاعَةَ الْـــعَجَلَ الْـــعَجَلَ یَا أَرْحَـــمَ الـــرَّاحِمِینَ بِــــحَقِّ مـــُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الــــطَّاهِرِینَ..💞
❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖✨🌟✨
👆🏼وبــــراے #ســـلامتے مـــحبوب عـــالمین روحـــے وارواح الـــعالمین لــــــــتراب مــــــــقدمه الــــفداه💔
ا❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨
💟بــسمـ الله الــرحمن الــرحیم
💓اَللّـــهُمـَّ كُــنْ لِـــوَلِيِّكَ الْـــحُجَّةِ
بْنِ الْــــحَسَنِ صــــَلَواتُكَ عـــــَلَيْهِ
وَعَــــلے آبـــائِه فـي هــــــــذِهِ
الــــسَّاعَةِ وَفـــي كُــلِّ ســــاعَة
وَلـــِيّاً وَحــافِظاً وَقــائِداً وَنــاصِراً
وَدَلــــيلاً وَعَــــيْنا حـَتّے تُـــسْكِنَهُ
اَرْضــــــَكَ طَــــوْعاً وَتُــــــمَتِّعَهُ
فــــیها طــــویلا...💓
❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨🌟
یـــقین بــــدانیمـ که اوهــمـ،
هــر لــــحظه، دعـــایمان مے کــند...
🌤اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِـــڪَ الـْفَرَّجْ 🌤
#صوت_اذان ⬇️⬇️⬇️⬇️
💠 بیایین برای تعجیل و سلامتی قطب عالم امڪان
💠حضرت صاحب الزمان عج سه توحید
💠به نیت هدیه یڪ ختم ڪامل قرآن به مولا عج در هر نماز عاشقانه هدیه ڪنیم
💚السلام علیک یا صاحب الزمان عج 💚
🌹اَیُّها النَّاس
🌷بخواهید که آقا برسد
🌹بگذارید دگر
🌷درد به پایان برسد
🌹همگی در پس هر سجدہ
🌷به خالق گویید
🌹که به ما رحم کند
🌷یوسف زهرا(س)برسد
🌸تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج صلوات🌸
#صبحتون مهدوی
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
«بسم ربّ الحسین»
#سلام_برحسین❤️
#صبحم_بنامتان
دوباره صبح و به سر زد هوای شش گوشه
گرفتــه این دل تنـگم برای شش گوشه
روانه می کنم همــراه یک سـلام از دور
دوباره اشک روان را به پای شش گوشه
#رقیه_سعیدی_ڪیمیا
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
بار دیگر "صبح" شد🌱
بیدار شد این زندگی🌸
ســـــ🌸ـــــلام
صبح زیبای شنبه تون بخیر
🏔 #صبح_بخیر
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🙏🌺🙏🌺🙏🌺🙏🌺
💛دعا برای شروع روز 💛
💙بسم الله الرحمن الرحیم
🙏🌺اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
🙏🌺اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
🙏🌺اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
🙏🌺الـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
💜امين يا رب العالمین💜
🙏🌺🙏🌺🙏🌺🙏🌺
☀️خواندن این دعا درابتدای روز باعث مبارکی کارهایتان می شود.
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
⭐️اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَالفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً وَ مَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ.
🌺🌿🌸🕊🌸🌿🌺
❇️ دعای ،ابتدای روز ❇️
🔹اََللّهُمَّ إِجْعَلْ أَوَّلَ یَوْمی هَذا فَلاحاً وَ آخِرَهُ نَجاحَاً وَ أَوْسَطَهُ صَلاحَاً،
اََللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،
وَاجْعَلْنا مِمَّنْ أَنابَ إِلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ،
وَ تَوَکَّلَ عَلَیْکَ فَکَفَیتَهُ،
وَ تَضَرَّعَ إِلَیْکَ فَرَحِمْتَهُ.
🌺🌿🌸🕊🌸🌿🌺
ذڪـر رۅزانـہ
أَلَا بِذِڪْرِ تطمئن القلوب
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💙دعاى روز شنبه💙
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ بِسْمِ اللَّهِ كَلِمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ وَ مَقَالَةِ الْمُتَحَرِّزِينَ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ تَعَالَى مِنْ جَوْرِ الْجَائِرِينَ وَ كَيْدِ الْحَاسِدِينَ وَ بَغْيِ الظَّالِمِينَ وَ أَحْمَدُهُ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْوَاحِدُ بِلاَ شَرِيكٍ وَ الْمَلِكُ بِلاَ تَمْلِيكٍ لاَ تُضَادُّ فِي حُكْمِكَ وَ لاَ تُنَازَعُ فِي مُلْكِكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ أَنْ تُوزِعَنِي مِنْ شُكْرِ نُعْمَاكَ مَا تَبْلُغُ بِي غَايَةَ رِضَاكَ وَ أَنْ تُعِينَنِي عَلَى طَاعَتِكَ وَ لُزُومِ عِبَادَتِكَ وَ اسْتِحْقَاقِ مَثُوبَتِكَ بِلُطْفِ عِنَايَتِكَ وَ تَرْحَمَنِي بِصَدِّي (وَ صُدَّنِي) عَنْ مَعَاصِيكَ مَا أَحْيَيْتَنِي وَ تُوَفِّقَنِي لِمَا يَنْفَعُنِي مَا أَبْقَيْتَنِي وَ أَنْ تَشْرَحَ بِكِتَابِكَ صَدْرِي وَ تَحُطَّ بِتِلاَوَتِهِ وِزْرِي وَ تَمْنَحَنِي السَّلاَمَةَ فِي دِينِي وَ نَفْسِي وَ لاَ تُوحِشَ بِي أَهْلَ أُنْسِي وَ تُتِمَّ إِحْسَانَكَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمْرِي كَمَا أَحْسَنْتَ فِيمَا مَضَى مِنْهُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
زيارت حضرت رسول( صلى الله عليه و آله) در روز شنبه :
أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُهُ وَ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاَتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ أَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِ وَ أَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكَ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلاَلِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ صَلَوَاتِ مَلاَئِكَتِكَ وَ أَنْبِيَائِكَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ وَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ مَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ نَجِيبِكَ وَ حَبِيبِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ صِفْوَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ وَ خَالِصَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ أَعْطِهِ الْفَضْلَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الْوَسِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ وَ ابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً إِلَهِي فَقَدْ أَتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهَا لِي يَا سَيِّدَنَا أَتَوَجَّهُ بِكَ وَ بِأَهْلِ بَيْتِكَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى رَبِّكَ وَ رَبِّي لِيَغْفِرَ لِي
پس سه مرتبه بگو:💛💛💛
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
پس بگو:
أُصِبْنَا بِكَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِنَا فَمَا أَعْظَمَ الْمُصِيبَةَ بِكَ حَيْثُ انْقَطَعَ عَنَّا الْوَحْيُ وَ حَيْثُ فَقَدْنَاكَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ يَا سَيِّدَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ (الطَّيِّبِينَ) الطَّاهِرِينَ هَذَا يَوْمُ السَّبْتِ وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ أَنَا فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَحْسِنْ ضِيَافَتِي وَ أَجِرْنَا وَ أَحْسِنْ إِجَارَتَنَا بِمَنْزِلَةِ اللَّهِ عِنْدَكَ وَ عِنْدَ آلِ بَيْتِكَ وَ بِمَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَهُ وَ بِمَا اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ عِلْمِهِ فَإِنَّهُ أَكْرَمُ الاکرمین
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d