eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
25.5هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
(باغ شاه که رفتی،نباید زیاد بیایی کم چرا!): باغ بزرگی وسط شهر تهران بود که به آن باغ شاه می‌گفتند چون واقعا" آن باغ مال شاه بود . تابستان که می‌شد شاه در آن باغ زندگی می‌کرد و توی همان باغ هم به شکایت‌های مردم رسیدگی می‌کرد . معمولا" افرادی که برای شکایت می‌آمدند افرادی رنج کشیده و فقیر بودند اما حیف که کسی اجازه نداشت میوه‌ای از شاخه بچینند و دلی از عزا در آورند. اگر کسی از میوه درخت می‌خورد جریمه می‌شد و به شکایتش رسیدگی نمی‌شد. شاه یک ترازو جلو در ورودی باغ گذاشته بود تا مردم را وزن کند . اگر کسی موقع برگشت وزنش سنگین‌تر می‌شد معلوم بود که از میوه‌ها خورده و باید جریمه می‌داد . در آن روزگار مرد با هوشی ادعا کرد که می‌تواند وارد باغ شود از میوه‌های باغ بخورد و کمی میوه هم با خودش بیاورد اما کاری کند که جریمه نپردازد . دوستانش با او شرط بستند که اگر چنین کاری بکند جایزه بزرگی به او بدهند . مرد با هوش لباس گشادی پوشید توی جیب‌هایش را پر از قلوه سنگ کرد و مثل همه جلو در روی ترازو رفت و وزن موقع ورودش را ثبت کرد و رفت توی باغ . با خیال راحت سنگ‌ها را از جیبش خارج کرد و جلوه چشم همه مشغول چیدن میوه‌ها شد و شکم سیری میوه خورد و مقداری هم از میوه‌ها را چید و در جیبش گذاشت تا بیرون ببرد . هنگام بیرون رفتن ماموران او را وزن کردند نه تنها وزنش اضافه نشده بلکه چیزی هم کم آورده است . یکی از ماموران گفت : توی باغ شاه که رفتی نباید زیاد بیایی ، کم چرا ، چرا وزنت کم شده ؟ مرد گفت : قربان از ترس وزنم کم شده حالا اگر امکان دارد وزنی را که کم کرده‌ام به من اضافه کنید . دربان باغ رفت مقداری میوه چید و به مرد باهوش داد و دوباره او را وزن کرد و او را به بیرون فرستاد . دوستان مرد که از ماجرا با خبر شدند بر او و فکر و هوش او صد ‎آفرین گفتند و هدیه برایش آوردند . از آن به بعد به کسی که به دوز و کلک خودش را زیان دیده نشان می‌دهد می‌گویند : باغ شاه که رفتی ، نباید زیاد بیایی ، کم چرا.🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📚 داستان زیبای باغبان و وزیر نادر شاه در حال قدم زدن در باغش بود که باغبان خسته و ناراضی نزد وی رفت و گفت : پادشاه فرق من با وزیرت چیست ؟؟!! من باید اینگونه زحمت بکشم و عرق بریزم ولی او درناز و نعمت زندگی میکند و از روزگارش لذت میبرد !!! نادر شاه کمی فکر کرد و دستور داد باغبان و وزیرش به قصر بیایند. هردو آمدند و نادر شاه گفت : در گوشه باغ گربه ای زایمان کرده بروید و ببینید چند بچه به دنیا آورده ! هردو به باغ رفتند و پس از بررسی نزد شاه برگشتند و گزارش خودرا اعلام نمودند ... ابتدا باغبان گفت: پادشاها من آن گربه ها را دیدم سه بچه گربه زیبا زایمان کرده... سپس نوبت به وزیر رسید وی برگه ای باز کرد و از روی نوشته هایش شروع به خواندن کرد: پادشاها من به دستور شما به ظلع جنوب غربی باغ رفتم و در زیر درخت توت آن گربه سفید را دیدم، او سه بچه به دنیا آورده که دوتای آنها نر و یکی ماده است؛ نرها یکی سفید و دیگری سیاه و سفید است. بچه گربه ماده خاکستری رنگ است. حدودا یکماهه هستند من بصورت مخفی مادر را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم آشپزهرروز اضافه غذاها را به مادر گربه ها میدهد و اینگونه بچه گربه ها از شیر مادرشان تغذیه میکنند. همچنین چشم چپ بچه گربه ماده عفونت نموده که ممکن است برایش مشکل ساز شود! نادر شاه روبه باغبان کرد و گفت این است که تو باغبان شده ای و ایشان وزیر... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
‌📚حکایت کوتاه در زمان فتحعلی شاه قاجار از طرف يكی از دولت‌های خارجی بسته‌ای به عنوان هديه به دربار رسيد و شاه قصد گشودن آن را كرد. "اسماعيل ‌خان" كه جزء ملتزمين بود و از فرماندهان فتعلی شاه، از شاه استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود؛ چرا که احتمال سوء قصد را نمیتوان از نظر دور داشت. اتفاقا هنگام باز كردن بسته منفجر شد و خساراتی هم به بار آورد. فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سرداراسماعيل‌خان سكه‌های طلا به او مرحمت شود؛ چنين كردند و اسماعيل خان معروف به "زر ريز خان" شد! اسماعیل خان هم که ارادت ویژه ای به امام رضا داشت، طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد! تا گنبد و پایه‌های سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود از آن زمان این سقاخانه را به "سقاخانه اسماعیل طلا" میشناسند! 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
۱٠راهکار طبیعی برای خلاصی از سردرد👇 ۱. آب کافی بنوشید ۲. منیزیم مصرف کنید ۳. مصرف الکل را محدود کنید ۴. خواب کافی داشته باشید ۵. مصرف غذاهای حاوی هیستامین ممنوع! ۶. عرقیجات طبیعی مصرف کنید ۷. از مصرف ب کمپلکس غافل نشوید ۸. یوگا را امتحان کنید ۹. چای زنجبیل بنوشید ۱٠.ورزش کنید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
‍ چطور قند خون را  اندازه گیری کنید ؟ هنگام استفاده از دستگاه تست قندخون نباید انگشت را برای جمع‌ شدن خون فشار داد زیرا سبب تغییر قندخون میشود. انگشت را آویزان نگه دارید تا خون به آرامی در آن جمع شود. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍎خواص سیب پخته 🔺سیب پخته خواص بسیاری دارد و افرادی که مشکلات گوارشی دارند و با مصرف سیب خام دچار مشکل میشوند میتوانند سیب را بصورت پخته یا مربا مصرف کنند. برخی از خواص سیب پخته عبارتند از: ▪️بهبود گرفتگی صدا ▪️درمان سرماخوردگی ▪️ملین بسیار خوبی است و برای یبوست مفید است ▪️سیب پخته اگر بصورت ماسک استفاده شود برای زیبایی و جوانی پوست موثر است 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🟠 کدو تنبل و دانه کدو تنبل 🔸 کدو تنبل یا کدو حلوایی با رنگ نارنجی فوق العاده ای که دارد، سرشار از فیبر و آنتی اکسیدان و بهترین پایین آورنده است. این صیفی یک انتخاب بی نظیر برای کاهش سریع قند خون و بسیار مؤثر است. کدو تنبل در طب سنتی مکزیک نیز برای درمان دیابت مورد استفاده قرار می گیرد.   🔸از خواص کدو تنبل این است که سرشار از کربوهیدرات هایی به نام پلی ساکارید است که به عنوان سریع ترین پایین آورنده قند خون عمل می کنند. مطالعات نشان می دهد که استفاده از کدو تنبل یا پودر و عصاره آن می تواند به طور قابل توجهی قند خون را کاهش دهد. برای مصرف کدو تنبل می توانید آن را به صورت بخار پز یا پخته شده مصرف کنید.   🔸دانه های کدو تنبل مملو از چربی ها و پروتئین های سالم و مغذی هستند. مصرف این دانه ها می تواند روی کاهش قند خون در افراد دیابتی تاثیر زیادی بگذارد. مطالعه ای که در سال ۲۰۱۸ روی ۴۰ نفر انجام شد، نشان داد که تنها مصرف ۶۵ گرم دانه کدو تنبل می تواند قند خون را بعد از غذا تا ۳۵ درصد کاهش دهد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
اولین پنجشنبه اسفندماه است🌸 🕯پنجشنبه ها دلمان هوای 🌸عزیزانی را دارد که 🕯مدتهاست از آنها دوریم 🌸همان روزی که دل 🕯هوایشان را میکند 🌸برای آرامش روحشون 🕯هدیه‌ای پیشکش درگذشتگان، 🌸پدران و مادران آسمانی کنیم بخوانیم فاتحه و صلوات🙏🕯🙏 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
لطیفه کودکانه خنگول میره رستوران میگه: جوجه دارین؟ گارسون میگه: آره خنگول میگه: دونه بش بدین نمیره! ─┅─🌸ঊঈ═─┅─ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
Different Singer - Lalaei 2 (128).mp3
1.59M
لای لالایی ●♪♫ گلِ لالا… ●♪♫ مهتاب، اومده بالا ●♪♫ موقعِ خوابه؛ حالا ●♪♫ لای.. لالایی؛ گلِ نی نی ●♪♫ خوابای خوب ببینی… ●♪♫ روی ابرا بشینی! ●♪♫ مامانِ خوبت؛ پیشت می مونه ●♪♫ قصه می خونه، دونه به دونه ●♪♫ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ┅─═ঊঈ🌸🌸ঊঈ═─┅
لطیفه کودکانه خنگول میره رستوران میگه: جوجه دارین؟ گارسون میگه: آره خنگول میگه: دونه بش بدین نمیره! ─┅─🌸ঊঈ═─┅─ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
کت و شلوار بابام رو پوشیدم برم سر کار😘😂😁 ─┅─═ঊঈ🌸ا۳³ف🌸ঊঈ═─┅─ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
وای چقدر درس‌ خوندم😘😂 ─┅─═ঊঈ🌸🌸ঊঈ═─┅─ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
وای که گشنمه پس چرا غذا حاضر نمیشه😁 فعلا کمی چوب بخورم😂😂 ─┅─═ঊঈ🌸🌸ঊঈ═─┅─ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
خوب این فندق هم بالا کرد😘 شب شما هم بخیر❤️ ─┅─═ঊঈ🌸🌸ঊঈ═─┅─ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سلام قشنگاممممممم صبحتون بخیر👋🏻 روز خوب و قشنگی داشته باشید😍 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ─┅─═ঊঈ🌸🌸ঊঈ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحـــــــــــــــــمن الرحیم 🔹درآمدن دندان کودک بدون درد با این دو سوره 🌿عن الصادق صلوات الله علیه:اَلْحُجُرَاتُ إِذَا غُسِلَ بِمَائِهَا فَمُ اَلطِّفْلِ خَرَجَتْ أَسْنَانُهُ بِغَيْرِ أَلَمٍ... 🌷امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: اگر دهان کودک با با آب سوره ی حجرات بشویی،دندان هایش بدون درد در می آید.🌱 📚مستدرک الوسائل ج۴ص۳۱۳ 🌿عن الجواد صلوات الله علیه:وَ إِذَا غُسِلَ بِمَائِهَا فَمُ اَلطِّفْلِ اَلصَّغِيرِ خَرَجَتْ أَسْنَانُهُ بِغَيْرِ أَلَم 🌷امام جواد صلوات الله علیه فرمودند: اگر دهان طفل با آب سوره «ق» شسته شود،دندان هایش بدون درد در می آید.🌱 📚مصباح کفعمی ص۴۵۷ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨﷽✨ 🔴قابل توجه همه صاحب منصبان ✍️جعفر برمکی (پسر یحیی برمکی) از وزرای محبوب و صاحب قدرت هارون‌الرشید خلیفه عباسی بود که بسیار مورد توجه و لطف و عنایت خلیفه بود. بعد از مدتی میانه خلیفه و وزیر به هم خورد و خلیفه دستور قتل او و خاندانش را داد.تسلط پر دامنه برمکیان بر دستگاه خلافت عباسی و زوال قدرت و سقوط ناگهانی و غم‌انگیز آن‌ها حکایتی است خواندنی و عبرت‌آموز برای همه کسانی که مسندنشینی خود را جاودانه می‌دانند و از حوادث روزگار عبرت نمی‌گیرند. مدّت زمانی قبل از سقوط برمکیان، روزی هارون خلیفه، هوس کرد بدون محافظ و تشریفات خلافت، با جعفر برمکی (وزیر خود) روزی را به تفریح بگذرانند. به باغ یکی از دوستان یحیی که پیرمردی بود رفتند و به گشت و گذار و میوه چیدن پرداختند. هارون ضمن اینکه میوه‌هارا انتخاب می‌کرد، چشمش به گلابی درشتی افتاد که بر شاخه‌ای بلند قرار داشت. به دلیل نامعلوم شاید به این سبب که جثّه خلیفه بزرگتر بود دستانش را قفل کرد و به جعفر گفت بالا رو و میوه را بچین. جعفر برمکی یک پای در دستان قفل شده هارون و پای دیگر بر روی شانه‌اش گذاشت، بالا رفته گلابی را چید و پایین آمد. در حالی که باغبان پیر آن‌ها را تماشا می‌کرد. هنگام عصر و خداحافظی با باغبان، ضمن اینکه انعامی به وی پرداخت شد هارون به او گفت سادگی و مهمان‌نوازی تو باعث خوشنودی ما شد اگر از من و جعفر در خواستی داشته باشی خواسته‌ات برآورده خواهد شد. پیرمرد به داخل اطاق رفته وسائل نوشتن آن زمان را با خود آورده به جعفر گفت می‌خواهم بنویسی تو و مهمانت امروز اتّفاقی اینجا آمدید و هیچ دوستی و نسبتی با من نداری و خلیفه هم آن را مهر کند. خلیفه و جعفر هر دو شگفت زده شدند. هارون گفت: همه سعی می‌کنند خود را منسوب و آشنای جعفر وزیر من معرّفی کنند و تو از ما چنین سندی می‌خواهی؟ باغبان گفت شما خواستید من از شما چیزی بخواهم و خواستم حالا به قول خود عمل کنید. جعفر برمکی ناچار چنین نوشته‌ای را امضا کرده به دست پیرمرد داد و او از خلیفه خواست با مهر خود که روی نگین انگشترش بود آن را ممهور و تأیید کند و سپس آن‌ها از پیرمرد باغبان خداحافظی کرده رفتند؛ مدتی گذشت. واژگون شدن بخت جعفر برمکی آغاز شد و آنگونه که در تاریخ آمده، خلیفه حتّی به دوستان دور و نزدیک، منسوبان و معاشرانش هم رحم نکرد. پیرمرد باغبان نیز به جرم دوستی و معاشرت با جعفر دستگیر شد. اما نامه ممهور شده به مهر خلیفه را نشان داد و گفت من با جعفر برمکی هیچ نسبتی ندارم و خلیفه دستور آزادی او را صادر کرد. خلیفه از پیرمرد پرسید من پیوسته به این اندیشیده‌ام؛ آن روز که به باغت آمدیم چرا چنین نوشته‌ای را از ما می‌خواستی؟ آیا حمکت‌اش این بود؟ باغبان پیر گفت آری خلیفه. آنگاه که جعفر برای چیدن گلابی بر شانه‌های تو ایستاد من دانستم که او را بالاتر از این مقام و مرتبه‌ای نیست و زوال برمکیان نزدیک است. ‌↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔴 وقتی یک صوفی هدایت می‌شود ✍زمانی آیت الله والد مکرّم ما، در ایام مرجعیتشان در مشهد بودند. ایشان صبح‌ها از در منزلی که در آن ساکن بودند تاکسی می‌گرفتند و به‌طرف حرم مطهر می‌رفتند و بعد در آنجا از حرم بیرون می‌آمدند و شخصی که با ایشان بود، یک تاکسی می‌گرفت و بعد به منزلشان می‌رفتند. ◀️می‌فرمودند: یک روز بعد از زیارت آقا علی بن موسی‌الرضا علیهماالسلام از حرم بیرون آمدم. شخصی که با ایشان بود، رفت تاکسی بگیرد. بعد خدمت آقا آمد و گفت: آقا! این راننده وضعیت خاصی دارد، درویش‌مانند است و سبیل‌های این‌طوری دارد. شما حاضر هستید سوار خودرو شوید؟ *⃣گفتند: بله. رفتند سوار ماشین ایشان شدند و دیدند که عجب، گویا از اهل صوفیه و تصوف بود. عکس مرشدشان را هم در بالا گذاشته بود. با او صحبت کردند. آن شخص گفته بود: اگر سر من برود، حاضر نیستم سبیل‌هایم را بزنم، این‌ها باید در جای خودش بماند. آقا می‌فرمودند که گفتم: بگذار در جای خودش باشد و تکانش نده. در بین راه با ایشان صحبت کردم و شاید 20-30 دقیقه در مسیر منزل با او صحبت کردم. 🔹گفتند: با او خداحافظی کردم و آمدم و فردا باز به حرم مطهر مشرف شدم. بعد از زیارت که از حرم بیرون آمدم. شخص همراه آمد و گفت: همان راننده‌ی دیروزی اینجا ایستاده و می‌گوید که آقا سوار ماشین من شوند. رفتم و دیدم که عجب! عوض‌ شده است. نه عکس مرشد هست و نه آن سبیل‌های دیروز. قیافه یک قیافه‌ی کاملاً خاصی شده است. 🔸گفتم: چه شده است؟ تو که دیروز این‌طوری می‌گفتی. گفت: بله من درباره صحبت‌هایی که شما دیروز با من کردید فکر کردم و دیدم که حق با شما است و این‌ها در من اثر کرده است. 📚 مصاحبه نشریه افق حوزه با استاد محمدحسن صافی (25 دی 1402) ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثلاً می‌خوای چه کارش کنی، زندگیت را؟! 🪴خوب تا بوده همین بوده دیگر اولش تمام قد ایستاده‌ای و بعد کم کم خم می‌شوی بعد سعی می‌کنی بایستی ولی نمی‌توانی می افتی روی خاک ،با صورت تازه می‌فهمی دنیا دست کیست ولی کمی بعد دوباره شروع می‌کنی می‌ایستی... و باز کمی که می‌گذرد خم می‌شوی می‌افتی می‌نشینی برمی خیزی خوب زندگی همین است عزیز من !!! زندگی همین ایستادن خم شدن افتادن دوباره ایستادن است همین قیام رکوع سجود همین... گفتم که حواسمان باشد توی زندگی‌هایمان وقتی افتادیم زمین در حال سجده‌ایم پس «سبحان ربی الاعلی و بحمده »حواسمان باشد وقتی زیر فشار زندگی خم شدیم رکوع است پس« سبحان ربی العظیم و بحمده » وقتی ایستاده‌ایم در موضع قیامم پس «الحمدلله رب العالمین» اصلاً به قول شاعر خوش آنان که دائم در نمازند ... 🪴زندگیت قبول. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d