💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
💠 امام صادق (ع):
زمانی که بین مردم به عدالت رفتار شود؛
فقر از میان می رود،
و رزق و روزی از آسمان نازل می شود،
و زمین برکت خود را به اذن خدا می گستراند.
📚 کافی، ج ٣ ص ٥۶٨
#گناه
#توبه
━━━⪻✧❁🕋❁✧⪼━━━
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#فایل_صوتی
🧎🏻♂️ چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟
👤 حجت الاسلام #پناهیان
#گناه
#توبه
━━━⪻✧❁🕋❁✧⪼━━━
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔴ناله ے شیطان از 7 عمل امت پیامبر (ص)
✍روزے پیامبر در مسجدالحرام شیطان را رنگ پریده و زار دید . #پیامبر پرسید ڪه چرا این قدر رنگ پریده و رنجور هستے ؟ شیطان گفت : چند خصلت در امت تو مرا به جان آورده است و نمے توانم این خلق و خوے را از آنها بگیرم .
1️⃣یڪے اینڪه وقتے به یڪدیگر مے رسند #سلام مے ڪنند و سلام یڪے از نام هاے خداست و هر ڪس ڪه سلام ڪند از رنج دور مے ماند و ڪسے ڪه جواب سلام را مے دهد رحمت حق شامل او مے گردد .
2️⃣دیگر اینڪه وقتے با هم ملاقات مے ڪنند با هم دست مے دهند و مصافحه مے ڪنند و داریم تا وقتے این دو نفر دستشان را از هم رها نڪرده اند #رحمت #خدا شامل آنها مے شود ڪه این باعث تضعیف شیطان مے شود.
3️⃣دیگر اینڪه وقت غذا خوردن و شروع ڪارها #بسم_الله الرحمن الرحیم مے گویند . در روایت داریم ڪسے ڪه بسم الله مے گوید خدا را در ڪار خودش شریک مے ڪند . مثلا اگر هنگام غذا خوردن بسم الله گفته بشود انرژے حاصل از این غذا در خدمت اهداف شیطانے قرار نمے گیرد .
4️⃣دیگر اینڪه وقتے سخن مے گویند ان شاءالله مے گویند و به رضاے خدا راضے مے شوند.آنها زحمتهاے من را با همین ضایع مے ڪنند .
5️⃣دیگر اینڪه من از صبح تا شب زحمت مے ڪشم تا آنها را به #گناه وادار ڪنم ولے بعد آنها #توبه مے ڪنند .
6️⃣دیگر اینڪه تا نام تو را مے شنوند #صلوات مے فرستند و من چون #ثواب صلوات را مے دانم فرار مے ڪنم زیرا طاقت آن درجات را ندارم .
اللهم صل علے محمد وال محمد وعجل فرجهم ❤️
7️⃣دیگراینڪه وقتے #اهل_بیت تو را مے بینند به آنها محبت دارند . پیامبر به حاضرین گفت ڪه هرڪس این خصلت ها را داشته باشد ، اهل بهشت است .
#داستان
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍃🌷
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
📍میتونست چایی رو جای دیگه بخوره!
✍حکایت جوانی که فقط چایی امام حسین را از موکب هیئت می خورد!
#امام_حسین #هیئت #توبه
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼⚡️🌼⚡️🌼⚡️🌼⚡️🌼
#داستان_آموزنده
🔆بهلول نبّاش
☀️«معاذ بن جبل» با حالت گریان بر پیامبر صلیالله علیه و آله وارد شد و سلام عرض کرد و جواب سلام شنید پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «چرا گریه میکنی؟» عرض کرد: «بر در مسجد جوانی خوشصورت و شاداب است، چنان بر خودش گریه میکند مانند زن جوان مُرده، میخواهد به حضور شما آید.»
☀️پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: عیبی ندارد. جوان آمد و سلام عرض کرد، پس از جواب سلام پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «چرا گریه میکنی؟» گفت: «چطور گریه نکنم گناهانی انجام دادم که خدا مرا نمیبخشد و مرا داخل جهنم خواهد کرد.»
☀️پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «آیا برای خدا شریک قرار دادی؟» گفت: نه فرمود: «نفس محترمی را کُشتی؟» گفت: نه. فرمود: «گناهت اگر بهاندازهی کوهها باشد خدا میآمرزد.» جوان گفت: «گناهان من از کوهها بزرگتر است.»
☀️فرمود: «آیا گناهت مثل هفت زمین و دریاها و ریگها و اشجار و آنچه در آن است از مخلوقات و بهقدر آسمانها و ستارگان و بهقدر عرش و کرسی میباشد؟»
☀️گفت: «گناهانم از همه اینها بزرگتر است.»
فرمود: «وای بر تو گناهان تو بزرگتر است یا پروردگار تو؟» جوان روی خود به زمین زد و گفت: «منزّه است خدا، از هر چیزی او بزرگتر است…»
☀️فرمود: «ای جوان یکی از گناهانت را برایم نمیگویی؟» عرض کرد: چرا، بعد گفت: «هفت سال کار من این بود که قبرها را میشکافتم و کفن مُردهها را درمیآوردم و میفروختم. شبی دختری از دختران انصار مُرد وقتی نبش قبر کردم و کفن را از تن او جدا کردم، شیطان وسوسه کرد و با او مقاربت کردم، وقتی برمیگشتم شنیدم که مرا صدا کرد: ای جوان! از فرمانروای روز جزا نمیترسی؟ وای بر تو از آتش قیامت!»
☀️جوان گفت: حال چه کنم؟ پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «ای فاسق! از من دور شو، میترسم به آتش تو بسوزم.»
او رفت و به یکی از کوهها پناه برد و دو دست خود را به گردن بست مشغول توبه و عبادت و مناجات شد.
☀️تا چهل روز، شب و روز گریه میکرد به نوعی که بر درندهها و حیوانات وحشی اثر میگذاشت. بعد از چهل روز از خدا طلب آمرزش کرد تا در قیامت رسوا نشود.
☀️خدا بر پیامبرش آیهی 129 سورهی آلعمران را نازل کرد که آمرزش بهلول در آن بود. پیامبر صلیالله علیه و آله این آیه را با لبخند تلاوت میکرد و بعد فرمود: «کیست مرا به نزد آن جوان ببرد؟»
☀️ معاذ گفت: میدانم کجاست. پیامبر صلیالله علیه و آله همراه معاذ نزدش رفتند دیدند میان دو سنگ سرپا ایستاده، دستهایش به گردنش بسته، رویش از شدت آفتاب سیاه و تمام مژههای چشمش از گریه ریخته و مشغول مناجات است و خاک بر سرش میریزد درندگان صحرا اطراف او را گرفته و پرندگان در اطراف بالای سر او صف کشیده به حال او گریه میکنند.
☀️پیامبر صلیالله علیه و آله نزدیک رفته دستهای او را با دست مبارک خود گشودند و خاک از سر او پاک کردند و فرمودند: «بشارت باد تو را ای بهلول، تو آزادکردهی خدایی از آتش.»
☀️پس به اصحاب فرمود: «اینطور گناهان خود را تدارک و جبران کنید.»
📚(رساله لقاءالله، ص 62 -مجالس الصدوق)
#توبه
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#داستان_آموزنده
🔆ابولُبابه
🌱یکی از یاران بزرگ پیامبر صلیالله علیه و آله که در جنگهای اُحد و فتح مکه و دیگر جنگها شرکت داشت «ابولبابه» بود. یکی از موضوعات حساس زندگی او توبهی اوست. هنگامیکه پیامبر صلیالله علیه و آله در اثر پیمانشکنی مردم «بنی قریظه» به طرف قلعهی آنها که نزدیک مدینه بود لشگر کشید و قلعه را محاصره نمود، عدهای از طایفه «اوس» حضور پیامبر صلیالله علیه و آله آمدند و عرض کردند همانگونه که طایفهی «بنی قینقاع» را به «خزرج» بخشیدند، «بنی قریظه» را به ما ببخش.
🌱فرمود: «آیا راضی میشوید یک نفر از طایفه شما (اوس) را برای حَکَم بفرستم؟» گفتند: آری، فرمود: سعد معاذ. بنی قریظه رضایت ندادند و گفتند: «ابولبابه را نزد ما بفرست تا با او مشورت کنیم.»
🌱ابولبابه در قلعهی بنی قریظه دارای منزل و اموال و عیال و فرزندان بود. پیامبر صلیالله علیه و آله او را مأمور مشورت با آنها کرد.
او وارد قلعه شد همه از زن و مرد و کوچک و بزرگ اطرافش جمع و اظهار جزع کردند تا دلش نرم گردد. بعد گفتند: «آیا به حکومت پیامبر صلیالله علیه و آله تن دهیم یا خیر؟»
🌱گفت: مانعی ندارد اما با دست به گردن اشاره کرد یعنی تسلیم شدن همین و گردن زدن همان.
بعد متوجه شد با این اشاره به پیامبر صلیالله علیه و آله خیانت کرده و این آیه نازل گردید:
«ای مؤمنین با خدا و پیامبر صلیالله علیه و آله خیانت نکنید و در امانت هم خیانت ننمایید همانا اموال و اولاد شما اسباب امتحان شمایند و پاداش بزرگ نزد خداست.» (سورهی انفال، آیات 28-27)
🌱از شرمندگی از قلعه بیرون آمد و یکسر به مسجد مدینه رفت و به یکی از ستونهای مسجد خود را بست و گفت: «کسی مرا نگشاید تا خدا توبه مرا بپذیرد.»
🌱قریب ده یا پانزده روز به همین شکل بود فقط برای دستشویی و نماز او را میگشودند.
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «اگر ابولبابه نزد ما میآمد برای او طلب آمرزش مینمودیم اما چون خودش منتظر آمرزش حق است باشد خداوند توبهاش را بپذیرد.»
🌱ام سلمه گوید: سحرگاهی پیامبر صلیالله علیه و آله را خندان دیدم، عرض کردم: خدا همیشه دهان شما را خندان کند، علتش چیست؟
🌱فرمود: «جبرئیل خبر قبولی توبه ابولبابه را آورده است.» گفتم: اجازه میدهید او را بشارت دهم؟ فرمود: خود دانی؛ از درون حجره صدا زدم ابولبابه مژده که خدا توبهات را پذیرفته است. مردم هجوم آورده تا او را بگشایند گفت:
🌱«شما را به خدا جز پیامبر صلیالله علیه و آله کسی مرا نگشاید.» موقع نماز صبح که پیامبر صلیالله علیه و آله به مسجد آمدند ابولبابه را از ستون مسجد باز کردند و الآن در مسجد پیامبر صلیالله علیه و آله این ستون به ستون توبه و یا ابولبابه معروف است.
📚(پیغمبر و یاران، ج 1، ص 129-مجمعالبیان ذیل سورهی توبه، آیهی 102 و اخرون اعتَرفُوا بِذُنوبهِم.)
#توبه
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃🌼
#هرروزیک_آیه
✨هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آيَاتٍ
✨بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ
✨إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ
✨لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ ﴿۹﴾
✨او همان كسى است كه بر
✨بنده خود آيات روشنى فرو
✨مى فرستد تا شما را از تاريكيها
✨به سوى نور بيرون كشاند و
✨در حقيقت خدا نسبت به شما
✨سخت رئوف و مهربان است (۹)
📚سوره مبارکه الحدید ✍آیه ۹
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#داستان_واقعی
🔹 فضيل عياض شاگردان زيادى را تربيت كرد. شاگرد درس خوان و جوانش به حال #مرگ افتاد.
🔹 فضيل بالاى سرش آمد، گفت: بگو:
«لا اله الا الله» گفت: هم نمی گويم و هم #بيزارم از اين چيزى كه تو می گويى.
🔹 فضيل گفت: قرآن بياوريد تا سوره مباركه «#يس» را بخوانم، شايد گرهش باز شود.
🌸 پيغمبر (ص) فرمود:
« لكلّ شىء قلب و قلب القرآن يس »
🔹 گفت: نخوان، من از شنيدنش #زجر می كشم و مرد. استاد غرق در شگفتى شد. خيلى پی جو شد كه چه چيزى باعث شد كه اين شاگرد درس خوانده و با معرفت، هنگام مرگش به اين بلا دچار شد و بی دين مرد.
🔹 خيلى در فكر بود، تا يك شب در عالم رؤيا ديد كه روز قيامت شده است. شاگردش را ديد كه در آتش است، گفت: چه شد كه وضع تو به اينجا كشيد؟ گفت: من دچار #سه_گناه بودم و تا زمان مردنم ادامه داشت؛
⛔ گناه اول:
#حسود بودم، هيچ نعمتى را براى ديگرى تحمل نداشتم ببينم.
⛔ گناه دوم: من #دو_بهم_زن بودم
⛔ و گناه سوم من: سالى يكبار #مشروب می خوردم. اگر #توبه كرده بودم، به اين بلا دچار نمی شدم.
📚 استاد انصاریان- سایت عرفان
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
هرجا کم آوردی ؛
حوصله نداشتی ، گرفته بودی ،
پول نداشتی، کار نداشتی ،
باطریت تموم شد ؛
تسبیح بردار و صد مرتبه بگو:
استغفرالله ربـی و اتـوب الیـه،
آروم میشی📿
استغفار آثار خیلی خاصی داره
فقط برای توبه نیست ؛
و خدا خودش خلق کرده و خودش هم یه راهی برای بنده ش میسازه...🌱
#استغفار
#گناه
#توبه
•┈┈••••✾•✨🌕✨•✾•••┈
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸 عنایت سید الشهداء علیه السلام به طلبه فقیر...
💠 روايت كرده فاضل نبيل و ثقه جليل آخوند" ملّا على محمّد طالقانى" از شخصى از طلّاب سكنه صحن حائرى حسينى كه:
- چندى امر معاش بر من صعب گرديده بود، به حدّى كه متمكّن از آنكه قدرى گوشت به دست آورده يک شب پخته صرف نماييم نبودم، و بوى گوشت را كه از حجره همسايه مى شنيدم مى لرزيدم!
🔸با خود خيال كردم اين كبوترها را كه در حرم و صحن و توابع آن مى باشد، كبوتر صحرايى هستند و مالكى ندارند و حيوان صحرايى را صيد كردن جايز است. پس ريسمانى بر در حجره بستم و كبوترى به عادت سابق خود داخل حجره گرديد و من ريسمان را كشيده در را پوشيدم و كبوتر را گرفته، سر آن را بريده و پرهاى آن را كنده در زير ظرفى كه داشتم گذاشتم كه بعد از آن، پخته بخورم و ظهر آنروز را خواب قيلوله كردم.
🔹در خواب مولاى خود جناب سيّد الشهداء عليه السّلام را ديدم كه خشم آلود و غضبناک بر من نگريست و فرمود: كبوتر را چرا گرفتى و كشتى؟! من از انفعال سر به زير انداختم و جواب نگفتم.
👈🏻 فرمود: تو را مى گويم، چرا كبوتر را گرفتى و كشتى؟! باز سكوت كردم. فرمود: دلت گوشت مى خواست كه اين كار كردى! ديگر اين كار مكن. من روزى يك وقيه گوشت به تو مى دهم.
- اين بفرمود و من از خواب بيدار شدم، به طورى كه از غايت خجالت و انفعال، لرزان و هراسان و از عمل خود نادم و پشيمان بودم.
🔸پس برخاسته وضو كردم و به حرم حسينى رفته فريضه ظهرين را بعد از زيارت ادا كردم و از عمل خود #توبه نمودم. بعد از آن به اراده روضه عبّاسيه از حرم خارج شده از بازار مى رفتم عبورم بر دكّان قصّابى افتاد و گذشتم...
🔹ناگاه قصّاب مرا آواز داد، اعتنايى نكردم. ديگر بار آواز داد. گفتم: چه مى گويى؟! گفت: بيا گوشت بگير. گفتم: نمى خواهم.
- گفت: چرا؟ گفتم: پول ندارم. گفت: از تو پول نمى خواهم. بيا روزى يك وقيه گوشت ببر و مال امروز را هم حالا بگير.
🔸پس گوشت در ترازو گذاشته يك وقيه كشيد و تسليم نمود و تأكيد كرد در رفتن همه روزه. پس من آن گوشت را اخذ كرده با خود به منزل برده پختم و چون بر يك نفر زياد بود، همسايه حجره را دعوت كردم و با يكديگر خورديم و به او گفتم:
- شخصى روزى يک وقيه گوشت قرار داده كه به من بدهد و آن زائد بر قدر كفايت من است. گفت: ما كه همسايه هستيم، تو گوشت را بياور و من نان و ساير مخارج پختن آن را متحمّل مى شوم و با يكديگر مى خوريم. گفتم: چنان باشد.
🔹پس مدّتى بر اين واقعه گذشت كه آن شخص قصّاب گوشت را مى داد و با همسايه به طريق مذكور مى خورديم و اين واقعه و مقرّرى يك وقيه گوشت، گوشزد بسيارى از دوستان و آشنايان گرديد!
🔸تا آنكه در وقتى هواى مسافرت به ولايت عجم بر سرم افتاد و با خود خيال كردم كه يك سال مقرّرى گوشت را سلف (معامله سلفی، پیش فروش) مى فروشم و پولش را خرج راه مى كنم و مى روم.
🔹پس در اين مقام درآمده شخصى را از طلّاب مشترى يافتم و سيصد و شصت وقيه گوشت كه نود حقّه كربلا مى شود - و هر حقّه پنج چارک من تبريزى مى شود كه مجموع آن يكصد و دوازده من تبريزى و نصف من مى شود - فروختم به او به قيمت معيّن معلوم.
🔸پس آن شخص را نزد آن قصّاب بردم و به او گفتم: آن يك وقيه گوشت مقرّرى را تا مدّت يک سال به اين مرد بده. چون قصّاب اين سخن شنيد، بخنديد.
⭕️ گفت: آن كسى كه امر به دادن اين مقدار گوشت به تو كرده، قطع نمود و منع از دادن فرمود. چون اين كلام شنيدم، آه سرد از دل پردرد كشيده، برگشتم.
🔹چون شب درآمد، مهموم و متفكر خوابيدم. مولاى خود جناب سيد الشهداء عليه السّلام را در خواب ديدم. به من نگريست و فرمود: خيال عجم رفتن كرده اى؟! جواب نگفتم و سر خود را به زير انداختم. پس فرمود:
👈🏻 خوب خود دانى اگر مى مانى اينجا نان و ماستى پيدا مى شود. اين بفرمود و برفت. از خواب بيدار شدم و از عمل خود نادم گرديدم كه چرا دست خود را از خوان عطاى آن بزرگوار بريدم!
#شب_جمعه
اللّهم عجّل لولیک الفرج
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#توبه
✍🏼امام علی علیه السلام فرمودند:
✳️اگر گناهکار بداند که وقتی توبه میکند خدا چقدر #خوشحال میشود؛ اگر خوشحالی خدا را ببیند در پوست خود نمیگنجد.
🌸💦🌸💦🌸💦🌸
https://eitaa.com/matalbamozande1399