🌸🍃
🍃
⚠تصميم بگيريم، در وعده ناهار غذاي سنگين نخوريم⚠️
در باور طب سنتي در طول روز خورشيد مواد را از عمق بدن به سطح مي آورد، به همين دليل هضم در طول روز ضعيف است. اين باعث توقف بيش از حد غذا در لوله گوارشي و افزايش شانس فساد آن كه مادر همه بيماريهاست مي شود.
به همين خاطر ايدآل اين است كه وعده غذا فقط صبح و شام باشد اما اگر نشد لااقل وعده ناهار بايد غذا سبك باشد مثل نان و خورشتهاي بدون سيب زميني، آب ميوه، كباب پرندگان سفيد گوشت و زرده تخم مرغ عسلي و از مصرف غذاهاي سنگين مثل برنج ، كباب گوشت قرمز، ماهي و سيب زميني اجتناب شود.
كسي كه در وعده ناهار غذاي سنگين ميل كند، شب تا ديروقت قادر به صرف شام نيست و صرف ديرهنگام شام منجر به بيخوابي شبانه مي شود.
ديرخوابي منجر به خستگي صبحگاهي و صرف ديرهنگام شام منجر به بي اشتهايي به صبحانه مي شود.
⚠️همه اين مشكلات از مصرف غذاي سنگين در وعده ناهار شروع مي شود⚠️
🖊 دکتر شعرا (متخصص طب سنتی ایران )🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖پيامبر مهربانی صلى الله عليه و آله:
الظَّفَرُ بِالجَزمِ و الحَزمِ
پيروزى، در گرو اراده قاطع و دورانديشى است
📚ميزان الحكمه ج6 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖 نوشیدنی هایی برای کاهش استرس
🔸شربتهایی که در آن از عرق بهارنارنج و گاوزبان استفاده شده استرس را کم میکند. نحوه تهیه به این صورت است که عرق بهارنارنج یا گاوزبان را به صورت جدا یا از هر کدام نصف، با کمی شکر یا عسل ترکیب کرده، آب اضافه کرده و میل می کنیم.
🔹یکی از دمنوشهایی که برای کم کردن اضطراب و آرامبخشی بسیار موثر است؛ دمنوش «به» است. به خشکشده را مانند چای در قوری ریخته و با کمی آبجوش دم میکنیم. سیب خشک شده با همین روش تهیه هم خاصیت مشابه دارد. از دمنوشهای مشابه دیگر برای رفع اضطراب میشود به «بهلیمو» و «بادرنجبویه» اشاره کرد. هرکدام از این دمنوشها را مثل دم کردن چای میشود به صورت جداگانه دم کرد. البته افرادی که کمکاری تیروئید دارند بهتر است از دمنوش بادرنجبویه استفاده نکنند. مصرف دمنوش به و سیب حتی برای خانمهای باردار هم منعی ندارد
.
✅علاوه بر اینکه برای رفع استرس خود میتوانیم از دمنوش ها کمک بگیریم باید از مصرف بعضی خوراکیها مانند قهوه، نسکافه و شکلات تلخ خودداری کنیم. کسانی که عادت به استفاده از این موارد دارند بهتر است مصرفشان را کم و یا قطع کنند. چون این مواد خوراکی تحریککننده هستند.
🖋 دکتر منیره سادات مطهری فرد (متخصص طب سنتی ایرانی)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖 فردا دیر است...
🔸در بين اصول حفظ سلامتی در طب سنتی ايرانی ابن سينا #ورزش كردن را در درجه اول اهميت می داند و بعد از آن تغذيه و خواب و اصول ديگر را مهم می شمارد.
🔹توجه به ورزش منظم و به اندازه لازم براي هر فرد بسيار اهميت دارد.
🔸روزانه، دسته اي از مواد زايد به تدريج در بدن تجمع پيدا می كنند كه از راههای دفعی معمول مثل ادرار، مدفوع، تعريق.. دفع نمی شوند و به علت جمع شدن تدريجي اين مواد كم كم بدن به آنها خو می گيرد و برايش عادي می شود در حالي كه ضرر آن را دير يا زود خواهد ديد .
✔️تنها راه دفع اين دسته از مواد زايد ورزش كردن است
✔️اگر هنوز براي ورزش اقدام نكرده ايد همين امروز شروع كنيد!
🖋 دکتر سارا سادات سید اصفهانی🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔵 طرز تهیه دمنوش تخم انار برای درمان #کبد_چرب
🔹در فصل پاییز یکی از دمنوشهای خوشطعم و مفید، دمنوش تخم انار است. برای طرز تهیه دمنوش انار، ۳ قاشق دانه انار را با ۵ لیوان دسته دار آب جوش در قوری بریزید و دم کنید.
🔹 بهتر است هنگام مصرف به اندازه ۱/۴ حجم لیوان یا فنجانی که در آن دمنوش دانه انار را میریزید، عرق کاسنی اضافه کنید و آن را ترجیحا بدون قند و با عسل میل کنید.
🔹دمنوش انار علاوه بر درمان کبد چرب، کلسترول خون را کاهش میدهد و برای درمان جوش و آکنه، درمان بواسیر و هموروئید و پاکسازی خون به کار میرود.
🔹 دمنوش انار خاصیت لاغرکنندگی و چربی سوزی هم دارد و آفت دهان را هم درمان میکند. این دمنوش را به مدت ۵ هفته، جایگزین چای سیاه کنید.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔴 افرادی که #سردمزاج هستند #ترشی نخورند، چرا که موجب درد #مفاصل آنها میشود.
♻ #ترشیها دردهای روماتیسمی را افزایش میدهند،
اما خوراکیهایی مانند توت، انگور، خرما، عسل، #ضد_دردهای طبیعی هستند..
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✔️طرز تهیه دمنوش خاکشیر برای درمان #کبد_چرب
🔸برای کبد چرب خاکشیر یکی از مفیدترین دانههاست. کالری و فیبر خاکشی یا خاکشیر، صفر است ولی پروتئین و چربی مفید دارد. ولی نگران چربی موجود در خاکشیر نباشید.
🔸دانههای خاکشیر را در آب خیس کنید و بعد از اینکه کاملا ته نشین شدند، آب آن را خالی کنید. مراقب شنهای احتمالی ته خاکشیر هم باشید. در یک ظرف، خاکشیر را با مقداری آب بجوشانید و بعد از سرد شدن، بخورید. میتوانید خاکشیر را با ترنجبین هم مخلوط کنید و در این حالت نیازی به جوشاندن آنها نیست.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ضربالمثل #قسمت_دوم
( یک بار جستی ملخ،دو بار جستی ای ملخ،بار سوم چوب است و فلک. )
یا [ یه بار جستی ملخک دو بار جستی ملخک آخر به دستی ملخک] :
رمال هم شد یكی از نزدیكان و خاصان شاه، روزی زن رمال تازه شاه به حمام رفت از قضا زن رمال قدیمی هم به حمام آمد تا وارد حمام شد، آن زن از حمام بیرون آمد و گفت: "این رخت كیست؟" گفتند: "از زن رمال قدیمی شاه" گفت: "بریزید در آب" لباس آن زن را در آب ریختند، زن رمال تازه به خانه آمد و به شوهر گفت: "دیگر برای من بس است، من به مراد مطلوب خودم رسیدم. فردا دیگر به نزد شاه نرو و دنبال كار قدیمیت برو" شوهر گفت: "زن! نمیشود" زن گفت: "من راه یادت میدهم فردا صبح وقتی شاه بر تخت نشست و ترا به حضور پذیرفت تو نزد او برو و جیقه او را از سرش بردار و به زمین بزن. او به غلامان خواهد گفت بگیرید این دیوانه را و بیرونش كنید و تو از آنجا راحت خواهی شد" فردای آن روز همین كار را كرد تا جیقه شاه را از سرش برداشت و به زمین زد عقرب سیاهی از توی جیقه درآمد. شاه از دیدن این وضع خیلی شاد شد و رمالباشی را احترام زیادی كرد. رمال شب آمد به خانه و ماجرا را برای زنش گفت. زن گفت: حوله بر خود پیچید و خواست بخوابد تو برو یك پای او را تنگ بگیر و از تختگاه حمام به پائینش بكش او روی زمین خواهد افتاد و به غلامان خواهد گفت بگیرید این دیوانه را و برانید آن وقت تو راحت میشوی". رمالباشی هم همین كار را كرد و درست همان موقع كه پای شاه را زیر در كشید سقف همان جا فرو ریخت و همه تعجب كردند كه چنین پیشبینی كرده بود شاه او را خلعت فراوانی داد، رمال هر روز از روز پیش به شاه نزدیكتر میشد. زن از چاره جویی تنگ آمد. دیگر چیزی نمیگفت چون طالع از پی طالع میآمد اما رمال غصه میخورد كه وقتی كار به او رجوع كنند او از عهدهاش برنیاید. آخر یك روز شاه او را با عدهای از خاصان به شكار دعوت كرد به شكار رفتند. وقتی آهویی را دنبال میكردند ناگهان ملخی بزرگ بر زین اسب شاه نشست شاه بیآنكه كسی ا همراهانش متوجه شوند او را گرفت و مشتش را به هوا برد و گفت: "های كی میتواند بگوید در مشت من چیست؟" هیچكس چیزی نگفت به رمال خود گفت: "دوست من ای كسی كه خدا ترا برای من فرستاد تا مرا از پیشآمدها مطلع كنی در دستم چیست؟" رمال زرد شد، سرخ شد كاری از دستش ساخته نبود این ضربالمثل را به زبان آورد كه یك بار جستی ای ملخ دو بار جستی ای ملخ بار سوم چوب است و فلك، مقصود رمال حادثه دزدها و حادثه جیثه و حمام بود كه یعنی من از همه آنها جستم حالا چكنم؟ چوب است و فلك، شاه ملخ را به هوا پرتاب كرد و گفت: "باركالله! مرحبا! تو رمال درجه یك دنیا هستی!" #پایان 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ضربالمثل قسمت_اول
( یک بار جستی ای ملخ، دو بار جستی ای ملخ، بار سوم چوب است و فلک.)
یا [یه بار جستی ملخک دو بار جستی ملخک آخر به دستی ملخک] :
كسی كه چند بار كارهای خطرناک كرده باشد و به تصادف از كیفر نجات یافته باشد و به همین سبب شیرك شده با گستاخی بخواهد باز هم به چنان كارها دست بزند به او گویند: یك بار جستی ای ملخ، دو بار جستی ای ملخ، بار سوم چوب است و فلك.
در عهد پادشاهی روزی یک زن به حمام رفت، اتفاقاً زن رمالباشی پادشاه در حمام بود و آن زن آمد و رختش را پهلوی رخت او بیرون آورد و وارد حمام شد. زن رمال شاه از حمام بیرون آمد و گفت: "این رخت كیست؟" گفتند: "این رخت فلان زن است". گفت: "بریزید توی آب" رخت آن زن بیچاره را به دستور زن رمال به آب ریختند. چون آن زن از حمام بیرون آمد و دید دلش سوخت و كینه آن زن را به دل گرفت و هر طور بود به خانه برگشت. شب شد. شوهرش به خانه آمد زن به او گفت: "از فردا سر كار نرو!" شوهرش گفت: "چرا؟" گفت: "میگم نرو" گفت: "پس چكار كنم؟" زن گفت: "فردا یك كتاب رمالی میگیری و فالبین و رملتران میشی". شوهر گفت: "چرا؟" گفت: "میخوام شوورم رملتران باشه" خب پافشاری زن بود و دلیل و برهان نمیخواست گفت: "باشه فردا صبح میرم و رمالی بلد میشم" اما كجا به سر كار میرفت؟ ریشخند زنش میكرد و او هیچ از رملترانی نمیدانست و نمیآموخت.
اتفاقاً در آن روزها یک شب خزانه و اموال شاه را دزدیدند. شاه به رمالش رجوع كرد و گفت: "خب باید رمل بترانی و بگی كه اونا كجا هستند و كیها هستند؟" رمال گفت: "كیها؟" شاه گفت: "آن دزدها". هرچه رمل انداخت و به این گوشه و آن گوشه دنیا چیزی دستگیرش نشد، عاقبت گفت: "قبله عالم به سلامت باد چیزی به نظرم نمیاد!" شاه بسیار خلقش تنگ شد. رمال گفت: "سرور من خداوند وجود شما رو حفظ كنه غمین مباشید، شما میتونین از رمالهای شهر كمک بگیرین".
شاه همین كار را كرد و رمالهای شهر را به حضور پذیرفت، آن زن هم شوهرش را وادار كرد برود. شوهر گفت: "ای زن من چیزی بلد نیستم". گفت: "اینی كه بلدی بگو". شوهر آن زن هم رفت پیش شاه، هیچكدام از رمالها نتوانستند كاری از پیش بردارند. اما چون نوبت شوهر آن زن رسید گفت: "فدایت شوم چهل روز مهلت میخوام" شاه گفت: "باشد".
آن مرد به خانه برگشت و گفت: "ای زن تو این خاك را بر سر من كردی در این چهل روزی كه مهلت گرفتهام اگر دزدها را پیدا نكنم مجازات خواهم شد". زن گفت: "غصه نخور خدا بزرگه" چون كه خودش او را وادار كرده بود دلداریش میداد. شوهر به زن گفت: "خب حالا چطور حساب این چهل روز را نگه داریم؟" زن گفت: "چهل تا خرما میخریم و در خمبهای میگذاریم، هر شب یكی از آنها را میخوریم وقتی كه نزدیك باشد چهل روز تمام شود برمیداریم و فرار میكنیم". از قضا دزدها هم چهل تن بودند. كه را بخت و كه را اقبال؟... حالا خودمانیم خوبست بخت هم كه میآید اینجوری بیاید.
باری چهل تا دانه خرما خریدند و در یک خمبه گذاردند. شب اول شوهر گفت: "ای زن یكی از خرماها را بردار و بیا كه تو این آب را دستم كردی". از آن طرف دزدها میتوانستند كه كار به چه كسی واگذار شده رئیسشان به پشت بام اتاق او آمد و از سوراخ سقف اتاق ناظر كارهای او بود و به حرفهاشان گوش میداد. چون زن یكی از خرماها را آورد اتفاقاً از خرمای دیگر بزرگتر بود شوهر به زنش گفت: "زن! جاش را نگاه دار كه یكی ازجمله چهل تا آمده، یكی از گندههاش هم هست!" مقصود شوهر خرما بود. اما دل رئیس دزدها در آن بالا به لرزه افتاد، گفت: "ای وای بر حال ما چكار كنیم؟" آن شب گذشت، شب دیگر شوهر به خانه آمد، از آن طرف هم رئیس دزدها یكی از دزدها را همراه آورد تا او هم این عجایب را بشنود. زن رمال خرمای دیگری آورد. رمال گفت: "ای زن بدان حالا ازجمله چهل تا دوتاش آمده است!" دزدها مخ شان داغ شد. شب سوم رئیس همه دزدها را خبر كرد كه این منظره را ببیند. سه تای آنها دم سوراخ گوش دادند. توی اتاق رمال به زنش گفت: "بردار و بیا كه حالا دیگر خیلی شدند، یعنی سه تا شدند و ما نزدیك شدیم!!" دزدها از تعجب دهانشان باز ماند. پس از شور و مشورت از پشتبام پایین آمدند و با احترام وارد اتاق شدند و گفتند: "ای آقا! خواهش داریم..." رمال گفت: "چه خبر است؟" گفتند: "دست ما به دامن تو، ای رمال راست میگویی، ما اموال شاه را دزدیدهایم، بیا همه را به تو تحویل میدهیم، شتر دیدی ندیدی، ما را لو نده، در فلان قبرستان و در فلان سردابه زیرزمین است برو بردار و تحویل شاه بده، پیش شاه از ما صحبت نكن، بگو خودت رمل انداختی و پیدا كردی!" رمال از شادی روی پا بند نبود، شبانه به نزد شاه رفت و گفت: "شاها اموال را پیدا كردم" شاه هم خوشحال شد و همان شب اموال را از محل مذكور بیرون آوردند و به قصر بردند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پس از یلدا سحرگاهت همایون
طلوع روشن راهت همایون
رسید اسب زمستان، یالش از برف
نخستین روز دی ماهت همایون
👤شهراد میدری
اولین روز زمستونتون پرانرژی❤️
صبح آدینه بخیرو خوشی🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
7.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیگه نوبتی هم که باشه نوبت بچه های ارشد فصل زمستونه
یعنی همونا که مهر و محبت و دوست داشتنشون گرمه گرمه و همیشه هرکاری میکنن که تو شاد باشی و بخندی!
یه دی ماهی همون آدمیه که هم ریزبینه و هم رک، اما ته قلبش بجز محبت هیچی جا نداره
فرزند اول زمستونه ولی برای بهاری موندن به دنیا اومده...
دی ماهی های عزیز تولدتون مبارک ❄️🎂❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به وقت ۱ دی
تولدت مباااارک فرزند زمستون 💖🎂💖
🎂🎀🎂🎀🎂🎀🎂🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d