eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.6هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
25هزار ویدیو
124 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
✍️ #تنها_میان_داعش https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d #قسمت_پانزدهم 💠 در انتظار آغاز
✍️ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود. دیگر گریه‌های یوسف هم بی‌رمق شده و به‌نظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمت‌شان دویدم. 💠 زن‌عمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه می‌رفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زن‌عمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید. چشمان حلیه بسته و نفس‌های یوسف به شماره افتاده بود و من نمی‌دانستم چه کنم. زن‌عمو میان گریه (سلام‌الله‌علیها) را صدا می‌زد و با بی‌قراری یوسف را تکان می‌داد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بی‌هوش بود که نفس من برنمی‌گشت. 💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب می‌ترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانه‌های حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش می‌کردم تا چشمانش را باز کند. صدای عمو می‌لرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری می‌داد :«نترس! یه مشت بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو شد و ناله زن‌عمو را به بلند کرد. 💠 در میان سرسام مسلسل‌ها و طوفان توپخانه‌ای که بی‌امان شهر را می‌کوبید، آوای مغرب در آسمان پیچید و اولین روزه‌مان را با خاک و خمپاره افطار کردیم. نمی‌دانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت. 💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بی‌تاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران می‌بارد و زیر لب به فدای یوسف می‌رود. عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج دور باشیم، اما آتش‌بازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپاره‌ها اضافه شد و تن‌مان را بیشتر می‌لرزاند. 💠 در این دو هفته هرازگاهی صدای انفجاری را می‌شنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بی‌وقفه تمام شهر را می‌کوبیدند. بعد از یک روز آن‌هم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم. 💠 همین امروز زن‌عمو با آخرین ذخیره‌های آرد، نان پخته و افطار و سحری‌مان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی می‌کرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود. زن‌عمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمی‌دانستم آبی برای دارد یا امشب هم با لب خشک سپری می‌کند. 💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت بر سر شهر می‌پاشید، در خاکریزها چه‌خبر بود و می‌ترسیدم امشب با گلویش روزه را افطار کند! از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس می‌کردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد. 💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت هم‌صحبتی‌ام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت. حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زن‌ها هر یک گوشه‌ای کِز کرده و بی‌صدا گریه می‌کردیم. 💠 در تاریکی خانه‌ای که از خاک پر شده بود، تعداد راکت‌ها و خمپاره‌هایی که شهر را می‌لرزاند از دست‌مان رفته و نمی‌دانستیم بعدی در کوچه است یا روی سر ما! عمو با صدای بلند سوره‌های کوتاه را می‌خواند، زن‌عمو با هر انفجار (روحی‌فداه) را صدا می‌زد و به‌جای نغمه مناجات ، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک کردیم. 💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پرده‌های زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خرده‌های شیشه پوشیده شده بود. چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستون‌های دود از شهر بالا می‌رفت. 💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرم‌تر می‌شد و تنور داغ‌تر و ما نه وسیله‌ای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش. آتش داعشی‌ها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! می‌دانستم سدّ شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمی‌دانستم داغ عباس و ندیدن حیدر سخت‌تر است یا مصیبت ... ✍️نویسنده: -------------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
: ✍️ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6 💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و غرق خون را همانجا مداوا می‌کردند. پارگی پهلوی رزمنده‌ای را بدون بیهوشی بخیه می‌زدند، می‌گفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت و خونریزی خودش از هوش رفت. 💠 دختربچه‌ای در حمله ، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمی‌دانست با این چه کند، جان داد. صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین بود و دل من همچنان از نغمه ناله‌های حیدر پَرپَر می‌زد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد. 💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانی‌ام برد، زن‌عمو اعتراض کرد :«سِر نمی‌کنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمی‌بینی وضعیت رو؟ رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!» و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :« واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک می‌فرسته! چرا واسه ما نمی‌فرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!» 💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا تو آمرلی باشه، کمک نمی‌کنه! باید برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«می‌خوان بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!» پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته مردم رو تماشا می‌کنه!» 💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمی‌آمد که دوباره به سمت من چرخید و با که از چشمانش می‌بارید، بخیه را شروع کرد. حالا سوزش سوزن در پیشانی‌ام بهانه خوبی بود که به یاد ناله‌های حیدر ضجه بزنم و بی‌واهمه گریه کنم. 💠 به چه کسی می‌شد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زن‌عمو می‌توانستم بگویم فرزندشان در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟ حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و می‌دانستم نه از عباس که از هیچ‌کس کاری برای نجات حیدر برنمی‌آید. 💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز حیدر نداشتم که در دلم خون می‌خوردم و از چشمانم خون می‌باریدم. می‌دانستم بوی خون این دل پاره رسوایم می‌کند که از همه فرار می‌کردم و تنها در بستر زار می‌زدم. 💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس می‌کردم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه ناله‌اش را می‌شنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد. عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد. 💠 انگشتانم مثل تکه‌ای یخ شده و جرأت نمی‌کردم فیلم را باز کنم که می‌دانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد. دلم می‌خواست ببینم حیدرم هنوز نفس می‌کشد و می‌دانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید. 💠 انگشتم دیگر بی‌تاب شده بود، بی‌اختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد. پلک می‌زدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند. 💠 لب‌هایش را به هم فشار می‌داد تا ناله‌اش بلند نشود، پاهای به هم بسته‌اش را روی خاک می‌کشید و من نمی‌دانستم از کدام زخمش درد می‌کشد که لباسش همه رنگ بود و جای سالم به تنش نمانده بود. فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمی‌ام به‌جای اشک، خون فواره زد. 💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ می‌زدم و به التماس می‌کردم تا کند. دیگر به حال خودم نبودم که این گریه‌ها با اهل خانه چه می‌کند، بی‌پروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا می‌زدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپاره‌های شهر را به هم ریخت. 💠 از قداره‌کشی‌های عدنان می‌فهمیدم داعش چقدر به اشغال امیدوار شده و آتش‌بازی این شب‌ها تفریح‌شان شده بود. خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت... ✍️نویسنده: -------------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست‌واقعی‌خداست...: 🖤 قبل از بردن به مراسم عزاداری و حتما به این👆 توصیه های مهم تربیتی توجه کنید. ❤️ ویژه پدر و مادرها 🌸 استاد محسن پوراحمد خمینی https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❣﷽❣ ♦️ 🖤 ♦️ 🕊برنور دل حضرت زهراصلوات 🕊برقبور خاکی امامان بقیع صلوت 🕊هر شب به کنار ان قبور ویران 🕊سیل ملک وحور فرستدصلوات (دعای فرج) ❣سپری‌میشوداین‌ظلم،عَدو می‌بازد ❣می‌رسدآنکه‌خداوندبراو می‌نازد ❣آیدآن روزکه بیننـدهمه عالمیان ❣در بقیع حضرت مهدی حرمی می‌سازد. 🌟🌟 🌱غربت ما بدون خاتمه است 🌱مادر ما همیشه فاطمه است 🌱کاش درهای صحن وا بشود 🌱 شوق در سیــنه‌ها بنا بشود 🌱 کاش بادست حضرت مهدی 🌱 این حرم نیز با صــفا بشود ⬅️ بقیع رفته ها کجانشسته اند.. اونایی که صحن و سرای خاکی بقیع رو دیدن کجا نشستند.. اونایی که غربت بقیع را دیدنو اشک ریختن کجا نشستند.. اونایی که رفتن ضریح شش گوشه رو دیدنو پشت دیوار بقیع گریه کردن کجا نشستند.. ♻️ زائرایی که رفتن قبر علمدار کربلا رو زیارت کردندو اومدن پشت دیوار بقیع به یاد مادرش ام البنین گریه کردن کجا نشستند.. 🔅 کاش با‌نغمه حسین‌حسین 🔅 این حرم مثل کربلا بشود 🔅 در کنار مــزار ام بنین 🔅 طرحی از علقمه بنا بشود 🔰 وقتی ازپله‌های بقیع زائرمیره بالا، ابتدای بقیع سمت چپ، قبر خاکی یه مادری رونشون می‌دن میگن اینجا قبرفاطمه ام البنینه.. 🔰اینجا قبراون مادریه که 4صورت قبر برا عزیزاش کشیده بودگریه میکرد،،کنار قبراناله میکرد.... ⏪امان امان..روز تخریب قبور ائمه بقیع یعنی میشه ببینیم اون روزی که امام زمان بیاد این صحن و سرارو آباد کنه چهار گنبد طلا برای 4 امام‌مون بسازه هر که دلتنگ قبرامام حسن بشه بره کنار قبر امام حسن.. هرکی دلتنگ امام سجاد بشه بره کنارقبرامام سجاد.. آقایی که زبان حالی داره... اون آقایی که می‌فرمود: ⭕️خودم‌دیدم که‌عمه ناله میزد ⭕️ به رگهای بریده بوسه میزد ⭕️ خودم دیدم پدر یاور ندارد ⭕️به‌خون‌غلطیده‌است‌وسرندارد هرکه دلتنگ امام باقر و امام صادق میشه.. میره کنار ضریحشون دست ادب به سینه بگذاره.. ⬅️آقاجان یاصاحب الزمان آرزوی اون لحظه ها را داریم آقا. شماروضه مادر بخونیدما گریه کنیم،. کنارقبرچهار گل پسر فاطمه روضه مادرصفا داره.. اونجاامام زمان روضه مادربخونه شیعه ها اشک بریزند ( ایام ایامی که هرسال زائران مدینه آماده سفر حج میشن) زائر وقتی مدینه میره مدینه..میره زیارت قبر پیغمبر، زیارت ائمه بقیع، ولی بزرگان، اهل معرفت میگن هرکی مدینه میره دراصل میزبانش حضرت فاطمه زهراست.. ☑️ امروز زهرای مرضیه براتون سفره اشک و آه و ناله پهن کرده قدر خودتونو بدونید.. جوون داری دست حضرت زهرا بسپار.. مریضتو دست بی بی بسپار.. اونایی که درد دارن آبرو دارند ... ‏امروز از بی‌بی مدد بگیرن آخه مادر با دست شکسته برای زائرای مدینه سفره پهن می‌کنه. 🔘امروزبا پا نرفتیم زیارت بچه های فاطمه... آخه راه زیارت بسته است امروز با پای دلت بریم کنار درب خانه خانم فاطمه زهراسلام الله علیها... (اونجا که بری میگی خانم جان فاطمه جان) 🔶 یافاطمه من عقده دل وانکردم 🔶گشتم ولی قبر تو راپیدا نکردم اماامروز هشتم شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیعه 🔹هشت شوال آسمان لرزید 🔹دید صحنو مناره می‌سوزد 🔹 بارگاه بقیع ویران شد 🔹 دل بی راهوچاره می‌سوزد 🔹 این‌حرم‌مثل‌چادر زهراست 🔹 که در‌اینجادوباره می‌سوزد ⬅️یه روزهم درب خانه مادر رو آتش زدن.. اگه اون روزهتک حرمت نمی‌کردند به ساحت مقدس دختر پیغمبر..مثل امروزی هم به قبور ائمه بقیع جسارت نمی‌کردند.. ⬅️امروزفقط بگو زهرا جان خانم جان سرت سلامت.. امروزمادر،صاحب عزاست.. امروزنمی خوای زیر بغل مادر رو بگیری.. امروزنمی خوای گوشه چادر زهرا(س)روبگیری برای دوای دردت... 🔶جمله آخرُ التماس دعا حالا که دلت مدینه است یه لحظه رو یاد کنم..آی جوون دارا..آی حاجت مندا..آی آبرو دارا 💥صدا زد علی جان..شبانه غسلم بده..علی جان شبانه کفنم کن..علی جان شبانه بدنمو بخاک بسپار.. امان از دل امیرالمومنین بندای کفن زهراشو بست...یه وقت نگاه کرد دید بچه ها دارن بی تابی میکنند صدا زد بچه ها بیایین از مادر توشه بردارین امان امان.. 🌟بچه ها دویدند یه وقت بندای کفن زهرا باز شد یه دست گردن حسن یه دست گردن حسین..یه وقت ندارسید یا علی.. بچه هارو از رو یدن مادر بلند کن بخدا ملائکه آسمان طاقت نمیارن.. 🌟هرکی ناله داره به سوزجگر ائمه بقیع...به سوز و اشک و آه و ناله دل یتیمان زهرا ازسویدای دل بلندبگو. 🦋.. ❤️صل الله علیک یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله ⬇️ صلوات حذف نشه لطفا⬇️ 💠 هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)💠 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
/ و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ●•┄༻↷◈↶༺┄•● اما چه میدان رفتنی .. یه جمله بگم کنایه فهما صدا ناله‌شون بلند شه .. هرکاری کردن یه زره اندازۀ قاسم نشد .. یه لباس و سپر اندازه ش نشد .. یه کلاه‌ خود اندازه‌ش نشد .. لذا ابی عبدالله لباس سفید تنش کرد، یه روبند بست سوارِ اسبش شد .. یا الله اهلِ روضه جلوتر از من برن.. انقدر این نوجوان بدنش نحیف بود نوشتن پاش به رکابِ اسب نرسید .. حالا نوۀ علی اومده وسط میدان: شور در پهنۀ صحرا انداخت موج در سینۀ دریا انداخت یک هماورد ندارد بس که هیبتش لرزه به صحرا انداخت عباس داره نگاه میکنه ، ابی عبدالله داره نگاه میکنه .. این بزرگ شده دستِ عباسِ .. باد تا بندِ نقابش وا کرد پرده از محشر عظما انداخت شروع کرد رجز خواندن إن تَنکرونی فأنا ابنُ الحَسَن .. همه مات و متحیرن کیه این نوجوان اومده وسط میدان .. عاقبت ازرق شامی آمد رو به قاسم نظری تا انداخت اول به قول و زبان و ادبیاتِ ما قاسم رو دستِ کم گرفت پسراشُ فرستاد به نبردِ با قاسم .. ازرق شامی چهار تا از پسراشُ فرستاد اما این سمتِ میدان نوۀ علیِ .. پسرِ جنگ آورِ جملِ .. چشم بهم زدنی چهارتا پسرش رو به درک واصل کرد .. چهار فرزند به میدان آمد دو طرف را زِ تقلا انداخت همه جا بود سکوتی سنگین عرش هم چشم به آنجا انداخت دست پرودۀ عباس نظر تا که بر قامت آنها انداخت چهار فرزند حرامی را با ضربه ای یک به یک از پا انداخت اولین چرخش تیغش از تن سرشان را به ثریا انداخت ازرق دید خیلی آبروریزی شد، خودش اومد میدان گفت داغتو به دلِ عموت میزارم .. نوبتِ ازرق شامی شده بود پیش آنها سرِ او را انداخت همه را ضربۀ شستش یادِ ضربۀ کاری مولا انداخت مجتبی باز به تکرار آمد بانگِ تکبیرِ علمدار آمد .. عباس داره میبینه زیرِ لب میگه الله اکبر .. دیدن حریفش نمیشن، امام زمان من معذرت میخوام .. الله اکبر .. بگم و داد بزنن مادرا .. یه نانجیبی گفت اینطور فایده نداره دورش حلقه بزنید سنگ بارانش کنید .. دورِ قاسم حلقه زدن سنگ باران کردن .. انقد سنگ زدن از بالای اسب .. یه مرتبه ابی عبدالله شنید یه صدای ضعیفی میگه وا اماه .. حسین ... اینجا نوشتن ابی عبدالله خودش رو به سرعت رسوند بالا سرِ قاسم .. یه نگاه کرد به بدن: ای عمو پاره پاره گشته تنم زرهم گشته زخم های تنم منم آن یوسفی که گردیده بدنم پاره تر زِ پیرهنم .. سیزده سال آرزو کردم روی دستِ تو دست و پا بزنم یه نگاه کرد دید پاهاشو داره رو زمین میکشه .. یه جمله ای داره ابی عبدالله حضرت فرمود «عَزَّ وَاللّهِ عَلى عَمِّكَ أَنْ تَدْعوُهُ فَلا يُجيبُكَ، أَوْ يُجيبُكَ فَلا يُعينُكَ، أَوْ يُعينُكَ فَلا يُغْني عَنْكَ، بُعْداً لِقَوْم قَتَلُوكَ» .. سخته برا عموت صداش بزنی کاری از دستش برنیاد .. سخته صداش بزنی نتونه کمکت کنه .. اولِ روضه گفتم سه بار عاشورا قاسمُ بغل کرد .. یه بار بالاسرِ علی اکبر تو خیمه .. یه بار لحظۀ میدان رفتن .. بارِ سومم اینجا بود .. قاسمُ بغل کرد .. سینه رو سینه چسباند .. دوبارِ اول با بارِ سوم فرق داره .. یه فرقشُ بگم : هر دوبارِ اول سینۀ این نوجوانُ به سینه چسباند پاهاش از زمین کنده شد.. اما بارِ سوم سینه رو به سینه چسبوند پاهاش رو زمین کشیده میشد .. حسین ... یا قد کشیده ای تو به زیرِ سم سُتور یا من خمیده جسم تو تا خیمه میبرم میخوام بگم یااباعبدالله .. آقاجان، مولای من .. اینجا یه سینۀسالم اومد رو سینۀ شکسته .. سینه ای که زیرِ سم اسب شکسته بود .. مدینه ام لحظه های آخر حسین خودشُ انداخت رو بدنِ مادر .. اونجام سینۀ سوراخ شده و شکستۀ مادر .. با همه وجودت بلند بگو یا زهرا التماس دعا 🙏 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
|⇦• و توسل به سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا به کلام حجت الاسلام حامد کاشانی•✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ خیلی امشب شبِ سختیِ برا اهل بیت .. امام صادق علیه السلام فرمود سخت ترین مصیبت اسارتِ برا غیورها .. برا امام سجاد .. ولی فرمود خودِ اون اسرا سخت ترین لحظه براشون لحظه فراقِ سیدالشهداست .. امشب این بچه ها باباشون رو نگاه میکنن .. آقا با یارانش صحبت کرد اصحاب رو فرستاد رفتن .. فرمود میخوام نماز بخونم ، میخوام قرآن بخوانم (آدرس به ما داد دیگه) .. این یارها رفتن عبادت کنن .. این اصحاب میگفتن به به ما یه عمری فکر میکردیم اون که پیغمبر فرموده یه عده ای با پسرم قیام میکنند کیا هستند حالا ما شدیم .. سرخوش بودن با هم هم شوخی میکردن .. سیدالشهدا بود که به خیمه ها سر میزد آخه دختر سه ساله داره ، همسرِ جوان داره .. رفت اینها رو آرام کنه .. بعضی نقل ها میگن همین امشب بعضی نقل ها میگه فردا دخترش اومد مقابلش ایستاد .. گفت بابا ، خداحافظی داری میکنی ؟!!... سی هزار تا نامردن ، با ما چرا خداحافظی میکنی؟!.. رُدِّنا الی حرم جدنا ... ما رو اینجا بین اینها تنها نذار ... بمیرم برات .. فرمود *لا تحرقی قلبی بدمعک حسرة .. * اینطوری جلوم گریه نکن .. برا چی مثل یتیم ها گریه میکنی؟! .. *مادام منی الروح فی جثمانی* .. من هنوز زنده ام .. حسین جان تحمل گریه ی دخترت رو نداشی .. اما کجا بودی آقا .. تو مسیر خیلی به گریه ش خندیدن .. ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══༻○༺══┅┄• https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
: شهادت امام رضا (ع) و پایان ماه صفر - پیرهن سیاه ، خدانگهدارت #پ 🏴🥀🌾🏴🥀🌾🏴 پیرهن سیاه ، خدانگهدارت ... شالِ عزا ، خدانگهدارت ... امام رضا ، خدانگهدارت .... دلم گرفته ... دلم گرفته ... اگه که گریه کردم این شبها اجازه داده مادرت زهرا ... حالا شبا کجا برم آقا؟من تازه عادت کرده بودم ... غریبیِ تو ما رو عاشق کرد برا تو مادرِ تو هق هق کرد آخه سه ساله تو خرابه ها دق کرد دیگه داره تموم میشه ... امشب هر چی داری رو کن ... خستگی رو بزار کنار ... نکنه حواست جایِ دیگه پرت بشه ... بی حال شدی یادِ حرم امام رضا کن،خودت رو تو حرم ببین ... بگو یا امام رضا مددی ... یادِ جدت افتادم تو گودال بود ،اما نگاهش با همه ضعفش سمتِ خیمه ها بود ... هنوز صدایِ نالۀ زینب میونِ روضه ها میاد هر شب یه شیش ماهه تو گهواره تب کرد برات بمیرم ... از علقمه میاد صدا زهراای مادر ... به خاک و خون کشیده شد سقا که تشنه پر کشید لبِ دریا برات بمیرم ... به زیر دست و پا،علی اکبر یتیمِ مجتبی زده پرپر میونِ قتلگاه اومد مادر ... یا امام رضا قربون خودت،قربون بچه هات،قربون زائرات ... قربونِ مهمونات،قربونِ گریه کنات ... غریب الغرباست،اومد تو حرم گفت آقا که حرم داره . اما معرفت داشت گفت غریب الغرباییش میدونی برا چیه؟ گفت غریب اونی نیست که حرم نداره،غریب اون کسی نیست که زائر نداره،غریب اون کسیِ که وقتِ جون دادن،خواهر بالا سرش نباشه ... قربونِ غریبیت برم،اومد از مدینه بیرون بیاد گفت بزارید با زن و بچه م برم،گفتن نه نمیشه،حضرت فرمود اجازه بدید جوادم با من باشه،گفتن نه. آقا رو از آقازاده ش جدا کردن همچین که اومد حرکت کنه،به خانواده ش فرمود برا من گریه کنید ... گفتن آقاجان شما فرمودید پشتِ سر مسافر گریه خوبیت نداره ؟... فرمود برا مسافری که امیدِ برگشت داشته باشه .. من این بار برم دیگه برنمیگردم ... الهی برات بمیرم،صدا زد اباصلت اگه اومدم که هیچ،اما اگه دیدی عبا به سر کشیدم با من کاری نداشته باش،فقط درِ حجره رو باز کن ... اباصلت میگه ، دلم شور زد هی منتظر بودم تو کوچه دیدم از دور یکی انگار هی میشینه هی بلند میشه ... همچنین که نزدیکتر شد دیدم یه صدایی به گوشم میخوره هی میگه جیگرم ... اما بچه وقتی براش یه اتفاقُ بدی می افته گاهی میگه جیگرم ... گاهی دست رو دیوار میزاره میگه مادرم ... همچنین که در حجره رو باز کردم ، حضرت وارد حجره شد مثلِ مارگزیده به خودش میپیچید ... به سختی دیدم فرشایِ حجره رو کنار زد آقاجان قربونت برم چرا این کار رو میکنی؟ فرمود اباصلت من دیگه از دنیا میرم فرمود میخوام مثلِ جدم رو خاکا جون بدم ... اباصلت میگه همچین که آقا بی حال شد یه وقت دیدم یه آقایِ زیبا رو آمده ،سرِ امام رضا رو به دامن گرفته ... آقا شما کی هستید؟ فرمود اباصلت من جواد ابن الرضا هستم. آقاجان درِ حجره بسته بود چطور وارد شدی؟ فرمود همان خدایی که قادر است مرا از مدینه تا طوس بیاورد ، قادرست مرا از درِ بسته وارد کنه ...   میگه دیدم سرِ امام رضا رو ، رو پاهاش گذاشته از گوشۀ چشم امام رضا اشک جاریِ ... دیدن جواد الائمه هی دستش رو لایِ موهایِ امام رضا میکشید بابایِ قشنگم ... بابایِ مظلومم ... تو غریب بودی بابا ... زخمِ زبون بهت زیاد زدن ... خیلی دلم تنگ شده بود بغلت کنم ... اینجا جواد الائمه سرِ بابا رو بغل گرفت عرضم تمام ... یه شب هم تو خرابه ... سر بریده رو آوردن ... یه دختری سرِ بابا رو بغل گرفت ... زبانِ حال بابا همیشه موهایِ منو تو درست میکردی ... حالا این بار من موهای تو رو درست می کنم ... بابا اول به من بگو کی رگایِ گردنت رو بریده ... کدوم نانجیبب چوب به لب هات زده ... بابا شنیدم تنور خولی بردنت ... حسین ... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔳 (ع) 🌴روضه امام رضا(ع) 🌴آنقدر زهر به بدن مبارکش اثر کرد 🎤 🥀🍃 ▪️آقای شفا! شفاعتی می‌خواهم ▪️از معجزه‌هایت آیتی می‌خواهم ▪️رنجورم و دردمند اما تنها ▪️آمرزش و مرگِ راحتی می‌خواهم (ع)🍂🖤 🥀 دعا 🙏🙏🙏 🥀🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔳 (ع) 🌴باور نتوان کرد سلامی بفرستیم 🌴آنگاه از این خانه جوابی نفرستند 🎤حاج 🥀🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔳 🌴روضه حضرت زهرا(سلام الله علیه) 🌴این که دارد میرود از خانه 🎤حاج 👌بسیار دلنشین https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🥀🥀🥀🥀 و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام ویژهٔ روز عرفه اجرا شده به نفس حاج سعید حدادیان •✾• 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 یا رب مدد کن این فَرَس برانم این آب را به کودکان رسانم *دست راستش رو قطع کردن، مشک رو به کتفِ چپ انداخت، فریاد زد:" اَنَا بنُ علیٍ المُرتضی" صدا از محبوبش ابی عبدالله به گوشش رسید":" اَنا بنُ فاطمة الزهرا" دیگه دردِ دست یادش رفت، آخه اسمِ دست شکسته ی مدینه به گوشش رسید، دست چپش رو قطع کردن، دیگه نشد جوابِ حسین رو بده، هر چی حسین گفت: " اَنَا بنُ محمدٍ المُصطفی" داداشم چی به سرت آوُردن " اَنَا بنُ خَدیجَهَ الْغَرّاءِ" یه وقت دید یکی میگه: "یا اَخا اَدرک اَخاک" می دونی کی بود؟ آخه تیر به چشم زدن، تیر به مشک زدن، هر دو دست قطع شد، از روی اسب داشت زمین می خورد، یه نفر اشاره کرد همه کنار رفتن، پاشو گذاشت روی رکاب، رو پای اباالفضل، سرش رو بُرد تو سینه ی عباس، گفت: اونی که میگن: یَلِ عربِ تویی؟ فرمود: یه وقتی اومدم دست دربدن ندارم... نامرد قهقهه زد، گفت: من که دست دارم، یه نگاه کرد یه عمود آهنی برداشت، دورِ سر می چرخونه، سَرِ عباس پایینِ، تیر رو می خواد با دوتا کُنده ی زانو در بیاره، چنان عمودِ بر فرقِ اباالفضل زد، داره از اسب می افته داد زد: داداش! حالا دیگه برادرت رو دریاب... حالا یک صدا ناله بزنید: حسین!...* https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔳 🌴تو کربلای دل ما حال و هوای محشره😭 🌴دلا کبابه از عطش شب علی اصغره😭 🎙 👌بسیار دلنشین https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔳 🌴روضه حضرت ابوالفضل العباس(ع) 🌴عاقبت لشکری از تیر گرفتارش کرد 🎤حاج 👌بسیار دلنشین 🥀🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃🌼 ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️ وای از عطش و گرما یا عمی جی بالماء شیرخواره غرق گریه است تو بغل رقیه است یه کاری کن داره میره یه قطره هم یه قطره است عمو مراقب چشمات باش مراقب دستات باش سکینه و چه حالی آورده و مشک خالی همیشه به حرفت عمل کردی عمو برو ولی قول بده برگردی عمو وای از عطش و گرما یا عمی جی بالماء یا فاطمة الزهرا رو لب های سقا خیمه ها بی پناهند همدم اشک و آهند گرفته ماه کربلا با ضربه عمود آهن چه روضه ها که میشه آقا چهار هزار تیر انداز دور شریعه هستن آب و رو خیمه بستن پاشو نذار که ای علمدار وفا سر حسین تو جدا شه از قفا وای از عطش و گرما یا عمی جی بالماء میره به اسارت آه ناموس آل الله برای ما دعا کن زینب تو صدا کن بگو برو خیمه تموم گوشواره ها رو واکن نباشی با خیال راحت میان برای غارت چیکار کنم بی معجر با خنده های لشکر نذار که دستا رو ببندن با طناب نذار که پامون برسن به بزم شراب همه میان واسه تماشا چه کنم تو بازار برده فروشا چه کنم .... ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️ 🏴〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
امام زمان عج ومحرم سر راه تو نشستن چه صفایی دارد دل من با تو عجب شور و نوایی دارد چه شود یک نظری گوشه ی درگاه کنی آخر ای دوست حریم تو گدایی دارد بس که با ناله ی تو انس گرفتم همه شب دل من زمزمه ی کرب وبلایی دارد آقا جان اگر « برات کربلا » را به من عنایت کنی، اگر شما من را به امام حسین حواله بدهی! وقتی در زیر آن قبه ی نورانی که دعا مستجاب است بایستم صدا می زنم: خدایا امام زمانمان را به فریادمان برسان. یا صاحب الزمان اگر بدون عنایت و توجه شما زائر کربلا شوم، اگر زیارتم بدون عنایت شما باشد، بدون توجه شما باشد، با این کوله بار سنگین گناهی که دارم می ترسم اربابم حسین به من نظر نکند. آقا جان می ترسم آن عشق و صفا را درک نکنم. آقا ترحمی، لطفی، محبتی، گوشه ی چشمی! یا صاحب الزمان شما خودتان فرمودید: « و الله! لاَنا اَرحمَ بکم مِنکم بانفسکم ... » به خدا سوگند! که من نسبت به شما از خود شما مهربان تر و رحیم تر هستم. آقا جان، عزیز دلم می دانم و اعتراف می کنم که اگر محبت و مهربانی شما نبود من کجا و مناجات و درد با شما کجا؟ اما من به محبت و مهربانی شما محتاج ترم. آقا جان نگاه به عمل بدم نکن. اگر من بدم شما خوبی، شما فرزند فاطمه ای، کریمی، رحیمی، یابن زهرا، یک لحظه دست های نازنینت را بلند کن یک دعایی در حق ما بفرما. « یا ولی الله ان بینی و بین الله عزوجل ذنوباً لا یدتی علیها الا رضاکم. » یابن الحسن بین من و خداوند گناهان فاصله و جدایی انداخته، احساس می کنم دیگر صدای ناله و گریه ی من اثری ندارد. یا صاحب الزمان اگر شما من را نبخشی، اگر از دستم راضی نشوی، خدا از من راضی نمی شود. آقا چه کنم که بعد از مجالس ماه عزای جدّتان به شما نزدیک شده باشم؟ آقا چه کنم اشک چشمم مورد قبول شما واقع شود؟ آقا جانم یا صاحب الزمان، امام زین العابدین فرمود: اگر گرفتارید و اگر حاجتمندید خدا را به حق دردهای دل عمه ام زینب قسم دهید. خدایا به حق زینبی که از لحظه ی ورود به کربلا اشک چشمش خشک نشده بود چرا که او اسیری و بی برادری خود را نظاره می کرد و خبر از این مصیبت عظمی داشت، ما را ببخش. مصائبی که زینب دید در مدینه، در کربلا، در نجف، در شام، در... خیلی بود نمی دانم کدام را به شما بگویم، در مدینه مصیبت مادر را در سنین چهار یا پنج سالگی دید، بعد از مادر، داغ پدرش علی را دید، بعد از داغ پدر، جگر پاره پاره ی برادرش امام حسن را دید، بعد از امام حسن که فرمود: لا یومک یا اباعبدالله، داغ پشت داغ در کربلا دید، داغ علی اکبر، داغ فرزندان خودش، داغ طفلان امام حسن، داغ علی اصغر، داغ برادرش عباس و از همه مهمتر از روی تل زینبیه! یا اباعبدالله! دید که شمر لعین روی سینه حسین ... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
‍ ‍ ع به نفس : حجت الاسلام میرزا محمدی 🏴🏴🏴🏴🏴 لطف حسین ما را، تنها نمیگذارد😭 گرخلق واگذارد ،او وا نمیگذارد او کشتی نجات و ،کشتی شکسته ماییم مولا به کام غربال، مارا نمیگذارد زهرا س به دوستانش ،قول بهشت داد ست بر روی گفته ی خویش ،او پا نمیگذارد ما مستحق ناریم ،از بس گناهکاریم باید که سوخت مارا، زهرا س نمیگذارد😭😭 *وقتی پیغمبر ص خبر داد، به صدیقه ی طاهره، که فرزندت حسینو میکشند، پرسید بابا کجا میکوشنش؟ "فی ارض یقال لها کربلا"* 😭😭 *گریه فاطمه شروع شد، پرسید بابا، اون روزی که میکوشنش شما زنده ای یا نه؟ فرمود نه دخترم، باباش علی در قید حیات هست یا نه؟ نه دخترم، من هستم یا نه؟ نه دخترم، گریه ی فاطمه بیشتر شد،😭 پرسید "یا ابا فمن یبکی علیه؟!!"  پس کی بر حسینم گریه میکنه؟!! به به ،... رحمت خدا به این ناله ها ..." امام صادق فرمود: خاموش کننده ی آتش جهنم است گریه بر حسین " یا ابا ... فمن یبکی علیه؟! پس کی بر حسینم گریه می کنه؟! فرمود دخترم : غصه نخور، یه امتی میاند ،مثل مادر بچه مرده، بر حسین تو زار میزنند ...  "جِیلًا بَعْدَ جِیلٍ"نسل به نسل، اینا میاند بر حسین تو گریه می کنن" گریه ی فاطمه بند اومد" گل لبخند به لب های زهرا نقش بست ،یعنی چی؟_ یعنی گریه بر ابی عبدالله سبب رضایت فاطمه ست ...."*😭 *بعد پیغمبر فرمود:دخترم باید یه قولی به من بدی؛قیامت تو باید از زن هاشون شفاعت کنی، منم از مرد هاشون شفاعت می کنم ..."😭 ممنونتیم بی بی جان، که با گریه ی بر حسین تو ،ما رو مشمول به شفاعتت می کنی ..." حالا آماده ای یا نه ؟!!* علیک یا اباعبدالله  حسین  حسین... به به، *خود ابی عبدالله فرمود: "أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَرَ"  گریه بر منه حسین، سنگ محک ایمانه، هیچ مومنی نیست که منو یاد کنه و اشکش جاری نشه" حالا میخوای بری کربلا؟!! کدوم کربلا ؟! میروم بینم درکجا زینب س شکوه از شمر بی حیا دارد  *بگم کجا بود؟! همون جایی که کربلا میرسی میگن تل زینبیه ..." اومد بالا بلندی دختر امیرالمومنین، راوی میگه دیدم دو دست روی سر گذاشت " هی میگه یا غیاث المـــستــغیثین ..."*😭 *دوان دوان افتانو خیزان، از بالای بلندی به سمت گودی قتلگاه ، هی زمین میخوره و بلند میشه" هی فریاد میزنه  وا محمدا " وا علیا " وا اماه " 😭 اما دیدن لحن مناجات زینب س عوض شد ..." فقط صدا میزنه واحسینا ..." آخه دید "وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ" 😭 ناله بزن یا حسین ...*😭😭 *وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِک ، مُولِعٍ سَیفَهُ عَلَی نَحرِکَ ، "با عجله از گودال قتلگاه برگشت"  دید داداشو محاصره کردن ،هرکی با هر چی دستشه داره ضربه میزنه ..." یا الله " یه تعبیری امام باقر ع اینجا دارن"  گفتم و دعات کنم؛ فرمود: "لقد قُتِل الحسینَ بالسّیف و السنان و بالحجارةِ و بالخَشبِ و بالعصا😭 " یعنی یه عده ای کربلا بودن توانایی حمل سلاح جنگی رو نداشتن، با عصا جدمو میزدن "*😭 حسین حسین حسین...😭 بأبی المستضعف الغریب، یا قتیل الله، یااباعبدالله  السّلام عَلیَ الحُسَین ع وعَلی عَلِِیِ ابن الحُسَین ع  وعَلی اوْلادِ الحُسَین ع) و عَلی  اَصحابِ الحُسَین ع... لطفی که کرده ای تو به من، مادرم نکرد ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین ع ده مرتبه یا الله ... 🏴🏴🏴 ا https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
حضرت زهرا (س) گریز به امام حسن(ع🥀🥀 صل الله علیک یا فاطمة الزهرا یا قرة عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک علی لله و قدمناک بین یدیه حاجاتنا یا وجیهه عندالله اشفعی لنا عندالله 🤲😭 شعر روضه چوگیسوی تو من در پیچو تابم یاابن الزهرا... 👇 ببین مادر نشستم در کنار بستر تو به سختی بازو بسته می‌شود چشم تَر تو منو شمع وجودم بسوزد تار و پودم همه شب تا سحر با منو روی کبودم😭 ببین مادرم به چشم ترم کنم بر تو نظاره ز خانه مرو شبانه مرو مکن ازما کناره مرو مادرم مرو مادرم مرو مادر غریبم مرو مادرم مرو مادرم مرو مادر غریبم بریزد اشک غم از چشم بابای غریبم بگم یا نه😭 بریزد اشک غم از چشم بابای غریبم کنار بسترت درناله ی امن یوجیبم در شَوَم مادر فدایت کنم هر شب دعایت برای رفتن راه شود در عصایت😭 بمیرم برات، عزیز مادرم ،نرو مادر غریبم ز خانه مرو شبانه مرو ببین مادر غریبم 😭 مرو مادرم مرو مادرم مرو مادر غریبم مرو مادرم مرو مادرم مرو مادر غریبم آخی 😭😭😭 الهی در جهان ای حی داور نبیند هیچ پسری کتک خوردن مادر نبیند هیچ دختری داغ مادر آخ خدا نیاره که هیچ مادری رو جلو چشم بچه ش بزنن بخدا خیلی سخته... 😭 آخ خدا نیاره، جلو چشم مردی خانمش رو بزنن 😭😭😭 و نتونه کاری کنه مجلس به نام خانم فاطمه الزهرا و امام حسن... هر نیتی داری مد نظر بیار گرفتاری بگو یازهرا... مشکل داری بگو یازهرا... جوون داری بگو یازهرا... مریض داری بگو یازهرا... درد پنهون داری بگو یازهرا... غریبی بگو یاحسن... آقام غریبه... (خیلی دلم می خواد تو روضه گریه کنم) (من از عمق وجودم مایع میزارم) شما بلند بلند برا آقاتون گریه کنید... مقدمه خوندم دلت آماده ی روضه بشه... هر وقت شب شهادت عزیزی باشه رسمه، عاشقا خودشونو میرسونن حرمش... 😭بمیرم آقا 😭 امروز می خوام یه جور دیگه برا امام حسن... روضه بخونم همه ی این ابیات می خوام بگم برا دو بیت آخرش...یاامام حسن... 🔸روی ضریحت می گذارم تا سرم را 🔸انگار در آغوش خود دارم حرم را 🔸باگریه آمد هر کسی، باخنده برگشت 🔸فهمیدم اینجا، معنی، جود و کرم را 🔸با دست خالی آمدم، چیزی ندارم 🔸آورده ام باخود فقط، چشم ترم را 🔸من روبه روی گنبد تو نذر کردم 🔸تنها النگوهای، دست دخترم را 🔸مثل کبوترهای صحنت پهن کردم 🔸در زیر پای زائران، بال و پرم را (همه رو گفتم فقط برا این دو بیت) حلالم کنید گریه می کنم... 🔸حالا که دقت می کنم، صحنی نداری... 😭😭😭😭😭2 🔸هر چند می گردم همش دور برم را شده چیزی گم کنی؟؟ هی دور خودت می گردی... پیدا نمی کنی 😭😭😭 میگی انگار نیست که نیست 🔸بااین خیالات دلم جای ضریحت 🔸باید به روی خاک، بگذارم سرم را😭😭😭😭😭😭😭 🔸چه حرمی داره حسین... 🔸ولی حسن آقام حرم نداره... 2 🔸چه گنبدی داره حسین... 🔸ولی بقیع همش گرد و غبار... صدا زد گفت حسن جان بیا پسرم عزیزدلم... می خوام برم قباله ی فدک رو بگیرم باید یه مردی باهام بیاد به بابات که نمی تونم بگم... تو بیا حسنم... آخه مادر حسن رو مرد خطاب کرده قند تو دلش آب شد خوشحال شد کنار مادر راه افتاد رفتن و برگشتن دست تو دست مادرشه تو کوچه های بنی هاشم خوشحال دارن برمیگردن اما آی گریه کنای زهرا... و حسن یه مرتبه همه چی عوض شد امان از اون لحظه ای که اون نانجیب جلو راه مادر رو بست چشمتون روز بد نبینه الهی نبینید اون چه حسن... دید 😭 تا اون نامرد رسید چنان سیلی به صورت زهرا... زد... ای وای ای وای حسن میگه یه مرتبه دیدیم مادرم روی زمین افتاده داره دنبال گوشواره ی پاره شده ش می گرده ضرب سیلی چنان شدت داشت دیدیم مادرم راه خونه رو گم کرده دستش رو گرفتم صدا زد حسن جان مبادا به بابات علی بگی... نکنه بگی چه دیدی کنارم اگه به بابات بگی دق می کنه های های ازتون ناله می خواما باید حقش رو ادا کنیم ناله داری یانه؟ رحمت خدا بر پدر و مادراتون آره حقشم اینه باید برا مادرمون زهرا... بلند بلند گریه کنیم باید برا بغض های جانسوز حسن بلند بلند گریه کنیم عالمی به فدای بغض های شبانه ی حسن.. الهی بشکند دست مغیره... میان کوچه ها بی مادرم کرد... ناله بزن بلند بگو ای غریب حسن 😭 آخ... بنال ای دل که قلبم بی شکیب است دلم محتاج درمان طبیب است اخ بگو به سوی آسمان پر کشیدی مادر مادر خداوندا چه آمد بر سر من 😭 هرجا صدای منو میشنوی امروز مادر امام حسن.. ان شاءالله دعات کنه😭 ان شاءالله امروز مادر دل سوخته مادر غریب برای گره های کارت برای شفای مریضت برای دردهای دلت دعا کنه 😭 دستتو بیار بالا از عمق وجودت صداش بزن یا حسن یا حسن یا حسن✋😭 حسن آرام جانم حسین روح و روانم صل الله علیکم یا اهل بیت نبوه و معدن الرساله هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
27.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نسخه تصویری در مسیر بندگی روضه حضرت زهرا سلام الله علیها 💠حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها 💠امیرالمؤمنین_علیه_السلام اللهم عجل لولیک الفرج بحق خانم حضرت زینب کبری سلام الله علیها https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ ارثیه مادری ( زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها ) شعرخوانی توسط شاعر خراسانی : کربلایی محمد حسن خورشاهی ⚫️ با حال مناسب ببینید ⚫️ محفل عاشورائیان آل یس دلتون شکست التماس دعای فراوان🙏🙏🙏 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🥀🥀🥀🥀🥀🥀 قدر بیست و سوم رمضان امام علی (ع) يَا اَبَا الْحَسَنِ، يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، يا عَلِىَّ بْنَ أَبيطالِبٍ، يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا، إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَهِ. 🔸آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است 🔸از دوری تو پاره گریبان شدن بس است یا بن الحسن کجایی آقا... در این شب قدر و... ایام شهادت امیرالمومنین... امام زمان... امشب میخوام اعتراف کنم... 🔸تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟! 🔸تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟! بس است نمیدونم تا کی قراره دلت رو بشکنم آقا... شرمنده ام مولای من... شرمنده ام آقای من... دیگه خجالت میکشم... از بس که گناه کردم و... گفتم خدایا... بالحجه الهی العفو... دیگه خجالت میکشم... از بس که گناه کردم و... هر شب قدری که رسید... گفتم خدایا به امام زمان... منو ببخش... امشب اومدم بگم آقای خوبم... 🔸اِحیا نما در این شب اَحیا دل مرا 🔸دل مردگی و این همه ویران شدن بس است دیگه بسمه آقا... یا بن الحسن... 🔸آقا بیا به حقّ شکاف سر علی جان من و پدر و مادرم فدای علی... حالا که اسم امیرالمومنین اومد... بزار اینم بگم آقا... با همه بدی هام... این شبها برای جد غریب شما اشک ریختم... برا امیرالمومنین به سر و سینه زدم... آقا.. ما در عزای عزیزانمون... بیشتر از یک هفته و چهل روز سیاه نمیپوشیم... اما در عزای جد شما... یک عمره سیاهپوشیم... آقا ما محبت شما رو در سینه داریم... ما با محبت شما زنده ایم... آقا میشه امشب... نگاه به اعمال بدم نکنی... نگاه به کارهای بدم نکنی... امشب دستم خالیه... شب قدر میخوام برم در خونه خدا... میخوام بگم الهی العفو... اما آبرویی ندارم... آقا یک بار دیگه آبرو داری کن... امام زمان... شرمندتم هستم آقا... قول میدم آقا... دیگه دلت رو نشکنم... قول میدم دیگه گناه نکنم... 🔸آقا بیا به حقّ شکاف سر علی 🔸از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است حالا هر چقدر با آقا کار داری صداش بزن... در این شب قدر همه به هم... یا صاحب الزمان... 🔸مهتاب ، خوش بتاب به كاشانه علي 🔸تاريك گشته روشنی خانه ی علي 🔸عالم سيه پوش بُوَد در عزاي او 🔸تنها نگشته كوفه عزا خانه علي 🔸باشد علي چو شمعي و اطراف بسترش 🔸اطفال خسته دل همه پروانه علي 🔸ريزد زديده اختر اشك از غم پدر 🔸زينب كه هست گوهر يكدانه علي 🔸تاريخ شاهد است كه مظلوميِ علي 🔸پيدا بُوَد ز دفن غريبانه علي 🔸گردیده درشگفت جهان وجهانیان 🔸ازعزم وجزم وهمت مردانه علی ⬅️عزیزان امشب شب سوم شهادت امام علی(ع) است امشب برای غریبی امام علی گریه کنید جان عالم به فدایت یا علی جان قربان مظلومیت برم مولا از همین جا دلها را ببریم خانه غم گرفته امام علی(ع) با بچه های علی هم ناله شویم شب قدر است نمی دانیم تا سال بعد زنده باشیم یانه که در شب قدر شرکت کنیم امشب ای کسانی که در گوشه مجلس نشسته آید می دونم گرفتاری حاجت داری مریض داری جوان داری شب قدره از مولا امیرالمومنین بخواه انشاالله حاجت روا می شید یادشهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند ⏪امشب همه ملائک از آسمانها فرود می آیند برای بندگان که در این شب راز و نیاز می کنند بالهای خودشان را پهن می کنند فرش زیر پای مهمان خدا می کنند بریم کوفه به بچه های امام علی تسلیت بگم معمولا رسمه روز سوم عزا؛ بچه ها یش می روند کنار قبر دسته گل می برند کنارقبر بابا گریه می کنند انشاالله هیچ فرزندی را داغ بابا نشان ندهد اما شیعیا ن قبر علی مخفی است بچه های علی نتوانستند برند کنار قبر بابا اما وقتی شب شد شب بیست و یکم داشتند بابا را دفن می کردند به یاد آن شبی افتادند که بابا مادرشان را دفن می کرد آن شب چقدر بابا غریب بود کسی نبود کمکش کند بدن فاطمه را تو قبر گذاشت همه بگین علی جان 🔹یتیمان منتظر دیگر نمانید 🔹رخ از دیده خون دل فشانید 🔹چراغ عمر مولا گشته خاموش 🔹شما هم برعلیه قرآن بخوانید وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات التماس دعا مداح اهل بیت (ع)احمد بهزادیhttps://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
روضه.mp3
11.19M
🎤حاج امیر 📆 شب اول قدر ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ 🕌 مسجد جامع نظام مافی 🌻|↫‌ویژه شهادت صوتهای دلنشین هدیه به چهارده معصوم 🍀🖤🍀🖤🍀🖤 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d