eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.6هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
25هزار ویدیو
124 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
💐 پاداش عظیم تلاوت سوره ی هنگام و 🔸عن أَبِي يَحْيَى الصَّنْعَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ صَامَ فَقَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقِدْرِ عِنْدَ سَحُورِهِ وَ عِنْدَ إِفْطَارِهِ إِلَّا كَانَ فِيمَا بَيْنَهُمَا كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ الله 🔸حضرت امام صادق سلام الله علیه فرمودند: هیچ مؤمن روزه داری نیست که در هنگام سحری و افطارش سوره را بخواند، مگر آنکه بین این دو زمان ثواب کسی را خواهد داشت که در راه خدا در خون خود غلطیده باشد. 📚 بحارالأنوار ،97، ص 344 📚 اقبال الاعمال، ج 1، ص 238 🍂 به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان صلوات الله و سلامه علیه بخوانیم https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔰 نمازت را با حالت بخوانی و آنگاه کنی.❗️ 🔆 امام باقر عليه السلام : 👈🏻 در ماه ابتدا نماز بخوان، سپس افطار کن، مگر اینکه همراه عده ای بودی که منتظر افطار بودند. اگر قرار بود تو نیز با آنان افطار کنی، با ایشان مخالفت نکن و ابتدا افطار کن و در غیر این صورت ابتدا نماز بخوان. راوی پرسید: چرا این کار را کنم و ابتدا نماز بخوانم⁉️ 👈 حضرت فرمود: چون دو وظیفه برای تو پیش آمده است: افطار و نماز. پس با چیزی شروع کن که بر دیگری برتری دارد و آن نماز است‌. سپس فرمودند: و تو روزه داری؛ پس اگر نمازت را با حالت روزه به جا آوری و روزه را پایان دهی، برای من دوست‌داشتنی‌تر است.✔️ 📕 وسائل الشیعه ،ج ۱۰ ،ص۱۵۹ ،ح ۲ 💚✨https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❤️ 🥀 چشمهاے دل من در پےِ دلــدارے نیست 🥀 در فراق تو بہ جزگریـہ مـرا ڪارے نیست 🌟 سوختن درطلبِ یوسفِ زهـرا عشق است 🌟 اے بنازم بہ چنین عشق ڪہ تڪرارے نیست 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 💚✨https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 🔵 چگونه ممکن است که امام در میان ما باشد ولی او را نشناسیم⁉️ 🟧 درباره کیفیت خفای مهدی علیه السلام در عصر غیبت کبرا دو نظریه است: ✅یکی اینکه شخص حضرت مخفی است (خفای شخص)، به این معنا که حضرت مهدی علیه السلام از ما دور بوده و در مکانی زندگی می‌کنند که هیچ کس به آن دسترسی ندارد. ✅دیگر اینکه شخص حضرت از ما مخفی نیست، بلکه او در میان ما به سر می‌برد ولی عنوان او برای ما مخفی است (خفای عنوان)، به این معنا که او را می‌بینیم ولی به جا نمی آوریم و نمی توانیم تطبیق کنیم که این شخصی که ما تاکنون او را دیده ایم همان امام زمان است. 🔰فعلاً بحث در این جهت نداریم که قول حقّ کدام است، ولی بنا بر نظر «خفای عنوان» ممکن است که انسان اوصاف کسی را شنیده باشد و او را مکرّر مشاهده کرده باشد، ولی به جا نیاورده و تطبیق نکرده باشد. موضوع غیبت امام زمان علیه السلام نیز از همین قبیل است. 💚✨ 🔮 1⃣ خواندن نماز مغرب قبل از افطار 2⃣ صدقه دادن در هنگام افطار 🍃 صدقه به اندازه يك گرده نان: ثواب آزاد كردن بنده اي از فرزندان اسماعيل از آتش 3⃣خواندن سوره قدر در هنگام خوردن سحري يا افطار 🍃 بين اين دو زمان، ثواب كسي كه در راه خدا در خون خود غلطيده 4⃣ دعا هنگام افطار 🍃 رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرموند: "دعاي روزه دار هنگام افطار كردنش، مستجاب ميشود." 5⃣ خواندن دعاي زير هنگام افطار 🍃 حضرت رضا عليه السلام فرمودند: "هركس هنگام افطار اين دعا را بخواند، خداوند نقصان در روزه وي را كه ناشي از گناهانش ميباشد، مي آمرزد." 🌹 اللهمَّ لَكَ صُمنا بِتوفيقِكَ، و عَلي رِزقِكَ أَفطَرنا بِأَمرِكَ، فَتَقَبَّلْهُ مِنّا و اغْفِرْ لَنا، إِنَّكَ أَنتَ الْغفورُ الرَّحيمُ.🤲 6⃣ گفتن ذكر زير هنگام افطار 🍃 پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: "بنده اي نيست كه روزه بگيرد و در هنگام افطار اين ذكر را بگويد، مگر آنكه همچون روزي كه مادرش او را به دنيا آورد، از گناهانش خارج ميشود": 🌹 يا عَظيمُ يا عَظيمُ، أَنتَ إلهي لا إلهَ غَيرُكَ، اِغْفِرليَ الذَّنبَ العَظيمَ، إنَّهُ لا يَغْفِرُ الذَّنبَ الْعَظيمَ إلَّا الْعَظيمُ. 7⃣ گفتن ذكر زير در اولين لقمه 🌹 بِسمِ اللهِ، اللهمَّ يا واسِعَ الْمَغْفِرَهِ، اِغفِرْلي. 8⃣ افطار با آب، خرما، شير، نبات، حلوا 🍃 پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: "هركس با خرماي حلال افطار كند، ثواب نمازش چهارصد برابر ميشود." 🍃 حضرت صادق عليه السلام فرمودند: "افطار كردن با آب، گناهان قلب را شستشو ميدهد." ❤️ التماس دعابراي فرج حضرت صاحب الزمان عليه السلام 🤲 💚✨https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔮 1⃣ خواندن نماز مغرب قبل از افطار 2⃣ صدقه دادن در هنگام افطار 🍃 صدقه به اندازه يك گرده نان: ثواب آزاد كردن بنده اي از فرزندان اسماعيل از آتش 3⃣خواندن سوره قدر در هنگام خوردن سحري يا افطار 🍃 بين اين دو زمان، ثواب كسي كه در راه خدا در خون خود غلطيده 4⃣ دعا هنگام افطار 🍃 رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرموند: "دعاي روزه دار هنگام افطار كردنش، مستجاب ميشود." 5⃣ خواندن دعاي زير هنگام افطار 🍃 حضرت رضا عليه السلام فرمودند: "هركس هنگام افطار اين دعا را بخواند، خداوند نقصان در روزه وي را كه ناشي از گناهانش ميباشد، مي آمرزد." 🌹 اللهمَّ لَكَ صُمنا بِتوفيقِكَ، و عَلي رِزقِكَ أَفطَرنا بِأَمرِكَ، فَتَقَبَّلْهُ مِنّا و اغْفِرْ لَنا، إِنَّكَ أَنتَ الْغفورُ الرَّحيمُ.🤲 6⃣ گفتن ذكر زير هنگام افطار 🍃 پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: "بنده اي نيست كه روزه بگيرد و در هنگام افطار اين ذكر را بگويد، مگر آنكه همچون روزي كه مادرش او را به دنيا آورد، از گناهانش خارج ميشود": 🌹 يا عَظيمُ يا عَظيمُ، أَنتَ إلهي لا إلهَ غَيرُكَ، اِغْفِرليَ الذَّنبَ العَظيمَ، إنَّهُ لا يَغْفِرُ الذَّنبَ الْعَظيمَ إلَّا الْعَظيمُ. 7⃣ گفتن ذكر زير در اولين لقمه 🌹 بِسمِ اللهِ، اللهمَّ يا واسِعَ الْمَغْفِرَهِ، اِغفِرْلي. 8⃣ افطار با آب، خرما، شير، نبات، حلوا 🍃 پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: "هركس با خرماي حلال افطار كند، ثواب نمازش چهارصد برابر ميشود." 🍃 حضرت صادق عليه السلام فرمودند: "افطار كردن با آب، گناهان قلب را شستشو ميدهد." ❤️ التماس دعابراي فرج حضرت صاحب الزمان عليه السلام 🤲 💚✨https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✍️ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپاره‌های نبود که هرازگاهی اطراف شهر را می‌کوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلوله‌های داعش را به‌وضوح می‌شنیدیم. دیگر حیدر هم کمتر تماس می‌گرفت که درگیر آموزش‌های نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن و دیدار دوباره‌اش دلخوش بودم. 💠 تا اولین افطار چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است. تأسیسات آب در سلیمان‌بیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لوله‌ها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم. 💠 شرایط سخت محاصره و جیره‌بندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای به نان و شیره توت قناعت می‌کردیم و آب را برای طفل خانه نگه می‌داشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم. اما با این آب هم نهایتاً می‌توانستیم امشب گریه‌های یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک می‌شد، باید چه می‌کردیم؟ 💠 زن‌عمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو می‌خواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل مانده‌ایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید. در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزه‌داری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش می‌زد که چند روزی می‌شد با انفجار دکل‌های برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش می‌شد دیگر از حال حیدرم هم بی‌خبر می‌ماندم. 💠 یوسف از شدت گرما بی‌تاب شده و حلیه نمی‌توانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب می‌فهمیدم گریه حلیه فقط از بی‌قراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در شمالی شهر در برابر داعشی‌ها می‌جنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود. زن‌عمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد. 💠 زن‌عمو نیم‌خیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با می‌زنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشه‌های در و پنجره در هم شکست. من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خرده‌های شیشه روی سر و صورت‌شان پاشیده بود. 💠 زن‌عمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه می‌کرد نمی‌توانست از پنجره دورشان کند. حلیه از ترس می‌لرزید، یوسف یک نفس جیغ می‌کشید و تا خواستم به کمک‌شان بروم غرّش بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجره‌های بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد. 💠 در تاریکی لحظات نزدیک مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمی‌دید و تنها گریه‌های وحشتزده یوسف را می‌شنیدم. هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست می‌کشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمی‌دیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟» 💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمی‌دید و با دلواپسی دنبال ما می‌گشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس می‌لرزند. پیش از آنکه نور را سمت زن‌عمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!» 💠 ضجه‌های یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ می‌ترسیدم عباس از دست‌مان رفته باشد که حتی جرأت نمی‌کردم نور را سمتش بگیرم. عمو پشت سر هم صدایش می‌کرد و من در شعاع نور دنبالش می‌گشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بی‌خبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست.. ✍️نویسنده: -------------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
✍️ #تنها_میان_داعش https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d #قسمت_پانزدهم 💠 در انتظار آغاز
✍️ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود. دیگر گریه‌های یوسف هم بی‌رمق شده و به‌نظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمت‌شان دویدم. 💠 زن‌عمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه می‌رفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زن‌عمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید. چشمان حلیه بسته و نفس‌های یوسف به شماره افتاده بود و من نمی‌دانستم چه کنم. زن‌عمو میان گریه (سلام‌الله‌علیها) را صدا می‌زد و با بی‌قراری یوسف را تکان می‌داد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بی‌هوش بود که نفس من برنمی‌گشت. 💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب می‌ترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانه‌های حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش می‌کردم تا چشمانش را باز کند. صدای عمو می‌لرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری می‌داد :«نترس! یه مشت بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو شد و ناله زن‌عمو را به بلند کرد. 💠 در میان سرسام مسلسل‌ها و طوفان توپخانه‌ای که بی‌امان شهر را می‌کوبید، آوای مغرب در آسمان پیچید و اولین روزه‌مان را با خاک و خمپاره افطار کردیم. نمی‌دانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت. 💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بی‌تاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران می‌بارد و زیر لب به فدای یوسف می‌رود. عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج دور باشیم، اما آتش‌بازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپاره‌ها اضافه شد و تن‌مان را بیشتر می‌لرزاند. 💠 در این دو هفته هرازگاهی صدای انفجاری را می‌شنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بی‌وقفه تمام شهر را می‌کوبیدند. بعد از یک روز آن‌هم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم. 💠 همین امروز زن‌عمو با آخرین ذخیره‌های آرد، نان پخته و افطار و سحری‌مان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی می‌کرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود. زن‌عمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمی‌دانستم آبی برای دارد یا امشب هم با لب خشک سپری می‌کند. 💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت بر سر شهر می‌پاشید، در خاکریزها چه‌خبر بود و می‌ترسیدم امشب با گلویش روزه را افطار کند! از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس می‌کردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد. 💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت هم‌صحبتی‌ام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت. حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زن‌ها هر یک گوشه‌ای کِز کرده و بی‌صدا گریه می‌کردیم. 💠 در تاریکی خانه‌ای که از خاک پر شده بود، تعداد راکت‌ها و خمپاره‌هایی که شهر را می‌لرزاند از دست‌مان رفته و نمی‌دانستیم بعدی در کوچه است یا روی سر ما! عمو با صدای بلند سوره‌های کوتاه را می‌خواند، زن‌عمو با هر انفجار (روحی‌فداه) را صدا می‌زد و به‌جای نغمه مناجات ، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک کردیم. 💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پرده‌های زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خرده‌های شیشه پوشیده شده بود. چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستون‌های دود از شهر بالا می‌رفت. 💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرم‌تر می‌شد و تنور داغ‌تر و ما نه وسیله‌ای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش. آتش داعشی‌ها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! می‌دانستم سدّ شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمی‌دانستم داغ عباس و ندیدن حیدر سخت‌تر است یا مصیبت ... ✍️نویسنده: -------------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✍️ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💠 به محض فرود هلی‌کوپترها، عباس از پله‌های ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر را به یوسف برساند. به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالی‌که تنها یک بطری آب و بسته‌ای آذوقه سهم‌شان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت. 💠 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زن‌عمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند. من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجره‌اش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!» 💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه امشب هم نمیشه!» عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«ان‌شاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر را به چشم دیده بود که جواب خوش‌بینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزاده‌ها انقدر تجهیزات از پادگان‌های و جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلی‌کوپترها سالم نشستن!» 💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، چطور جرأت کردن با هلی‌کوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمی‌شد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش می‌گفتن و همه دورش بودن، یکی از فرمانده‌های ایرانه. من که نمی‌شناختمش ولی بچه‌ها می‌گفتن !» لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :« ایران فرمانده‌هاشو برای کمک به ما فرستاده !» تا آن لحظه نام را نشنیده بودم و باورم نمی‌شد ایرانی‌ها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رسانده‌اند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟» 💠 حال عباس هنوز از که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمی‌دونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو داعش حتماً یه نقشه‌ای دارن!» حیدر هم امروز وعده آغاز را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم می‌خواهد با آمرلی صحبت کند. 💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمی‌دانستیم کلام این فرمانده ایرانی می‌کند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لوله‌ها را سر هم کردند. غریبه‌ها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لوله‌ها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشی‌ها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو می‌بریم همون سمت و با می‌کوبیم‌شون!» 💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط کن!» احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمی‌ترسید و برایشان خط و نشان هم می‌کشید، ولی دل من هنوز از داعش و کابوس عدنان می‌لرزید و می‌ترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم. 💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با ده‌ها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب می‌شد از خواب می‌پریدیم و هر روز غرّش گلوله‌های تانک را می‌شنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز را می‌کوبید، اما دل‌مان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه بر بام همه خانه‌ها پرچم‌های سبز و سرخ نصب کرده بودیم. حتی بر فراز گنبد سفید مقام (علیه‌السلام) پرچم سرخ افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم. 💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل حیدر را نمی‌دانستم که دلم از دوری‌اش زیر و رو شده بود. تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس گرما گرفتم و حالا از داغ دوری‌اش هر لحظه می‌سوختم. 💠 چشمان و خنده‌های خجالتی‌اش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بی‌صدا می‌بارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را بگذاریم. ساعتی به مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید... ✍️نویسنده: -------------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✍️ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💠 به محض فرود هلی‌کوپترها، عباس از پله‌های ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر را به یوسف برساند. به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالی‌که تنها یک بطری آب و بسته‌ای آذوقه سهم‌شان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت. 💠 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زن‌عمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند. من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجره‌اش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!» 💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه امشب هم نمیشه!» عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«ان‌شاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر را به چشم دیده بود که جواب خوش‌بینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزاده‌ها انقدر تجهیزات از پادگان‌های و جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلی‌کوپترها سالم نشستن!» 💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، چطور جرأت کردن با هلی‌کوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمی‌شد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش می‌گفتن و همه دورش بودن، یکی از فرمانده‌های ایرانه. من که نمی‌شناختمش ولی بچه‌ها می‌گفتن !» لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :« ایران فرمانده‌هاشو برای کمک به ما فرستاده !» تا آن لحظه نام را نشنیده بودم و باورم نمی‌شد ایرانی‌ها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رسانده‌اند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟» 💠 حال عباس هنوز از که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمی‌دونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو داعش حتماً یه نقشه‌ای دارن!» حیدر هم امروز وعده آغاز را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم می‌خواهد با آمرلی صحبت کند. 💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمی‌دانستیم کلام این فرمانده ایرانی می‌کند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لوله‌ها را سر هم کردند. غریبه‌ها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لوله‌ها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشی‌ها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو می‌بریم همون سمت و با می‌کوبیم‌شون!» 💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط کن!» احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمی‌ترسید و برایشان خط و نشان هم می‌کشید، ولی دل من هنوز از داعش و کابوس عدنان می‌لرزید و می‌ترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم. 💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با ده‌ها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب می‌شد از خواب می‌پریدیم و هر روز غرّش گلوله‌های تانک را می‌شنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز را می‌کوبید، اما دل‌مان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه بر بام همه خانه‌ها پرچم‌های سبز و سرخ نصب کرده بودیم. حتی بر فراز گنبد سفید مقام (علیه‌السلام) پرچم سرخ افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم. 💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل حیدر را نمی‌دانستم که دلم از دوری‌اش زیر و رو شده بود. تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس گرما گرفتم و حالا از داغ دوری‌اش هر لحظه می‌سوختم. 💠 چشمان و خنده‌های خجالتی‌اش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بی‌صدا می‌بارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را بگذاریم. ساعتی به مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید... ✍️نویسنده: -------------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیستم https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💠 از موقعیت اطرافم
✍️ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6 💠 در را که پشت سرش بست صدای مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد. دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود. 💠 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمی‌زند زیرا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود. چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرین‌تر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه می‌زد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمی‌گشت. 💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانی‌ام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و می‌ترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم. پس از یک روز روزه‌داری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از برای حیدر ضعف می‌رفت. 💠 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود. گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل می‌کردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش می‌چکید. 💠 چند روز از شروع می‌گذشت و در گیر و دار جنگ فرصت هم‌صحبتی‌مان کاملاً از دست رفته بود. عباس دلداری‌ام می‌داد در شرایط عملیات نمی‌تواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم. 💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را می‌لرزاند. شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم می‌خواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، می‌خوای باهاش حرف بزنی؟» 💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بی‌خبرم! انگار صدایم هم از در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظه‌ای سکوت، صدای ضربه‌ای و ناله‌ای که از درد فریاد کشید. 💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد می‌تونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!» احساس نمی‌کردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و به‌جای نفس، خاکستر از گلویم بالا می‌آمد که به حالت خفگی افتادم. 💠 ناله حیدر همچنان شنیده می‌شد، عزیز دلم درد می‌کشید و کاری از دستم برنمی‌آمد که با هر نفس جانم به گلو می‌رسید و زبان عدنان مثل مار نیشم می‌زد :«پس چرا حرف نمی‌زنی؟ نترس! من فقط می‌خوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!» از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفس‌های بریده‌ای که در گوشی می‌پیچید و عدنان می‌شنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت می‌برم!» 💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر منه و خونش حلال! می‌خوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود. جانی که به گلویم رسیده بود، برنمی‌گشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمی‌آمد. 💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. پیشانی‌ام دوباره سر باز کرد و جریان گرم را روی صورتم حس کردم. از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا می‌زدم و دلم می‌خواست من جای او بدهم. 💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال می‌کردند سرم اینجا شکسته و نمی‌دانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه است که از جراحت جانم جاری شده است. عصر، حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته جانم شده بود. 💠 ضعف روزه‌داری، حجم خونی که از دست می‌دادم و عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت. گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زن‌عمو هر سمتی می‌رفتند تا برای خونریزی زخم پیشانی‌ام مرهمی پیدا کنند و من می‌دیدم درمانگاه شده است... ✍️نویسنده: -------------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6
❤🌺👈 كه‌هميشه به‌ دردتان ميخورد :💞🍃👇👇👇 1-دعای (اَللّهُمَّ بِاسْمِکَ اَمُوْتُ وَاَحْییٰ) 2-دعای هنگام (اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذِیْ احْیَانَا بَعْدَ مَا اَمَاتَنَا وَاِلِیهِ النُّشُوْرْ) 3-دعای (بِسْمِ اللهِ وَعَلَی بَرَکَهِ الله) 4-دعای (اَلْحَمْدُ لِلهِ الَّذِیْ اَطْعَمَنَا وَسَقَانَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمُسْلِمِیْنْ) 5-دعای پایان (اَللَّهُمَّ اَطْعِمْ مَنْ اَطْعَمَنَا وَاسْقِ مَنْ سَقَانَا) 6-دعای به مسجد(اَللَّهُمَّ افْتَحْ لِیْ اَبْوَاْبَ رَحْمَتِکْ) 7-دعای خروج از (اَللَّهُمَّ اِنِّیْ اَسْاَلُکَ مِنْ فَضْلِکْ) 8-دعای قبل از ورود به تشناب( )(اَللَّهُمَّ اِنِّیْ اَعُوْذُ بِکَ مِنَ الْخُبُثِ وَالْخَبَائِثْ) 9-دعای خروج از تشناب (غُفْرَانَکَ،اَلْحَمْدُ لِلهِ الَّذِیْ اَذْهَبَ عَنِ لْاَذَیْ وَعَاْفَاْنِیْ) 10-دعای (اَللَّهُمَّ اِنِّیْ اَسْأَلُکَ خَیْرَ الْموُلِجِ وَخَیْرَ الْمَخْرِجِ) 11-دعای (بِسْمِ اللهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللهْ) 12-دعای هنگام (اَلْحَمْدُلِلهِ الَّذِیْ کَسَاْنِیْ مَا اُوَارِیْ بِهِ عَوْرَتِیْ وَاَتَجَمَّلُ بِهِ فِی حَیَاتِیْ) 13-دعای شدن موتر (بِسْمِ اللهِ سُبْحَاْنَ الَّذِیْ سَخَّرَلَنَاْ هَذَا وَمَاْ کُنَّا لَهُ مُقْرِنِیْنَ وَاِنَّا اِلَیْ رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُوْنْ) 14-دعای هنگام گرفتار شدن (اِنًّا لِله وَاِنَّا اِلَیْهِ رَاْجِعُوْنْ اَللَّهُمَّ آجِرْنِیْ فِیْ مُصِیْبَتِیْ َواََخْلُفْنِیْ خَیْراً مِنْهَا) 15-دعای هنگام دیدن بد(اَعُوْذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَاْنِ الَّرجِیْمِ وَمِنْ شَرِّ هَذِهِ الرُّوْیَا) 16-دعای آغاز وضو(بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم) 17-دعای بعد از (اَشْهَدُ اَن لَا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَه لَا شَریکَ لَه وَاَشْهَدُاَنَّ مُحَمَّداً عًبدُهُ وَرَسولُهُ اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوابِین وَجَعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِین) 18-دعای بعد از هر نماز(بِسْمِ اللهِ الَّذِی لَا اِلهَ اِلَّا هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمِ اَللَّهُمَّ اَذهِب عَنِّی اَلهَمَّ وَالحُزنَ) 19-دعای هنگام اختتام مجلس(سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ اَشْهَدُ اَن لَا اِلهَ اِلَّا اَنْتَ اَستَغفِرُکَ وَ اَتُوبُ اِلَیکَ) 20-دعای هنگام نگاه کردن به (اَللَّهُمَّ اَنْتَ حَسَّنْتَ خُلْقِی فَحَسِّنْ خُلْقِی) 21-دعای (لَا بَاسَ طُهُورٌ اِنشاءَالله) 22-دعای (اعوذ بالله العظیم مِنْ شَرِّ کُلٌِ عِرقٍ نَّعَّار وَمِن شَرِّ حَرَّالنَّارِ) 23-دعای هنگام (اعوذ بالله من الشیطان الرجیم) 24-دعای (بارک الله لک وبارک الله علیک وجمع خیرکما فی خیر) 25-دعای ورود به (السلام علیکم یا اهل القبور یغفر الله لنا ولکم انتم سلفنا ونحن باالاثر) 26-دعای هنگام (اَستَودِعُ اللهَ دِینَکَ وَاَمانَتَکَ وَخَواتِیمَ عَمَلِکَ) 27-دعای اراده (اللهم بِکَ اَصُولُ وَبِکَ اَحُولُ وَبِکَ اَسِیرُ) 28-دعای احساس (حَسْبُنَااللهُ نِعمَ الْوَکیل علی الله توکلنا) 29-دعای موافق میل(اَلْحَمْدُ لله الذی بِنِعْمَتِه تَتِمَّ الصَّالِحات) 30-دعای هر (سه بار بسم الله وهفت بار اعوذ بعزة الله وقدرته من شر ما اجد واحاذر) 31-دعای (اَللَّهُمَّ لَکَ صُمْتُ وَبِکَ آمَنْتُ وَعَلیکَ توَکَّلّتُ وَعلی رِزْقِکَ َافْطَرْتُ) 32-دعای (اَللَّهُمَّ اِنَّکَ عَفُوٌ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنَّی) 33-دعای پایین آمدن از (اَعُوْذُ بِکَلِماتِ اللهِ التَّاماتِ مِنْ شَرِّ ما خَلَق) 34-دعای شنیدن (اعوذ بالله من الشیطان الرجیم) 35-دعای بعد از خوردن (اَللَّهُمَّ بارِکْ لنا فیه وَزِدنا فیه) 36-دعای در (بِسم اللهِ اَوَّلُه وَآخِرُهُ) 37-دعای وظیفه بعد نماز ومغرب(اَللَّهُمَّ اَجِرْنِی مِنَ النَّار) 38-دعای وانجام خیر(رَبَّنَا اَفْرِغ عَلینا صَبْرا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمین) 39-دعای بر نظر شده(بِسْمِ الله اللهم اَذْهَبْ حَرَّهَا وَبَردَهَا وَصَبَهَا) 40-دعای به وقت افتادن (الله اکبر)بگویید. 👈از بهترین دعا ها و ذکر ها برای مسلمانان در طول روز . التماس دعا فراوان🙏❤🌺 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
# آیا بدون رؤیت هلال ماه رمضان می توان یک روز را جزو ماه رمضان دانست؟ # ✅پاسخ : به روایات زیر توجه فرمایید : 1⃣محمد بن شهاب الزُّهْرِيِّ قال سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يَقُولُ يَوْمُ الشَّكِّ أَمَرْنَا بِصِيَامِهِ وَ نَهَيْنَا عَنْهُ أَمَرْنَا أَنْ يَصُومَهُ الْإِنْسَانُ عَلَى أَنَّهُ مِنْ شَعْبَانَ وَ نَهَيْنَا عَنْ أَنْ يَصُومَهُ عَلَى أَنَّهُ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ و هُوَ لَمْ يَرَ الْهِلَال 📚تهذيب ج۴ص۱۶۴ زهري گوید : شنیدم امام سجاد صلوات اللَّه علیه می فرمود : يوم الشک را به روزه آن امر می کنیم و از آن نهی می کنیم! أمر می کنیم که شخص آن را به عنوان ماه شعبان روزه بگیرد و نهی می کنیم از اینکه آن را به عنوان ماه رمضان روزه بگیرد در حالیکه هلالِ (ماه رمضان) را ندیده است! 2⃣عن أبي خالدالواسطي قال أتينا أباجعفر في يوم يشك فيه من رمضان فإذا مائدته موضوعة و هو يأكل و نحن نريد أن نسأله فقال ادنوا الغداء إذا كان مثل هذا اليوم و لم تجئكم فيه بينة رؤية الهلال فلا تصوموا...الي ان قال و قال علي صمنا مع رسول الله تسعة و عشرين يوما و لم نقضه و رآه تاما و قال علي قال رسول الله من ألحق في رمضان يوما من غيره متعمدا فليس بمؤمن بالله و لا بي 📚تهذيب ج۴ص۱۶۱ ابوخالد واسطی گوید : ما در روزی که مشکوک به ماه رمضان بود بر امام باقر صلوات اللَّه علیه وارد شدیم. ناگهان دیدیم که سفره امام پهن است و حضرت مشغول خوردن است! و ما قصد داشتیم که از ایشان (در این مورد) سؤال کنیم. پس امام فرمود : بیائید جلو! صبحانه! وقتی شرایط مثل امروز بود و بينه و شاهد بر برایتان نیامده بود، (به‌ عنوان‌ ماه رمضان) نگیرید!... تا آنجا که حضرت فرمود : امام علی صلوات اللَّه علیه فرمود : ما همراه رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله ماه رمضان را ٢٩ روز روزه گرفتیم و آن (یکروز) را قضا نکردیم و رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله آن را (با وجود ٢٩ روز روزه) تام و کامل می دیدند و امام علی صلوات اللَّه علیه فرمود : رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله فرمودند : کسی که عمدا‌ً یک روز از غیر ماه رمضان را به ماه رمضان کند، ایمان آورنده به اللَّه و به من نیست! 3⃣كان أَميرالْمُؤْمِنينَ يَقُولُ لَأَنْ أُفْطِرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَصُومَ يَوْماً مِنْ شَعْبَانَ أَزِيدُهُ في شَهْرِ رَمَضَان 📚فقيه ج۲ص۱۲۶ شيخ صدوق گوید : امیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیه می فرمود : اگر من یکروز از ماه رمضان را کنم بیشتر دوست دارم از اینکه یک روز از ماه شعبان را روزه بگیرم و آن را در ماه رمضان نمایم! 4⃣عن سهل بن سعد قال سمعت الرضا يقول الصوم للرؤية و الفطر للرؤية و ليس منا من صام قبل الرؤية للرؤية و أفطر قبل الرؤية للرؤية قال قلت: له يا ابن رسول الله فما ترى في صوم يوم الشك فقال حدثني أبي عن جدي عن آبائه قال: قال أميرالمؤمنين لأن أصوم يوما من سهرشعبان أحب إلي من أن أفطر يوما من شهر رمضان 📚فقيه ج۲ص۱۲۸ سهل بن سعد گوید : شنیدم امام رضا صلوات اللَّه علیه می فرمود : روزه بر حسب است و فطر نیز بر حسب است و کسی که قبل از رؤیت (هلال) به مثابه رؤیت (و ماه رمضان) روزه بگیرد و قبل از رؤیت به مثابه رؤیت فطر بگیرد ! گوید : به امام گفتم : ای فرزند رسول اللَّه (صلی اللَّه علیه و آله)! پس در مورد روزه‌ی يوم الشک چه صلاح می بینید؟ امام فرمود : حدیث کرد مرا پدرم از جدم از پدرانش که امیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمود : اگر من یکروز از ماه شعبان را روزه بگیریم، نزد من محبوب‌تر است از اینکه یک‌روز از ماه رمضان را إفطار نمایم! 5⃣امام صادق صلوات اللَّه علیه فرمود : در کتاب امیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیه آمده است : (ماه رمضان) را با رؤیت هلال آن روزه بگیر و با رؤیت آن افطار کن و از شک و ظن در این‌باره پرهیز کن و اگر (اول يا آخر ماه رمضان) بر شما مخفی شد، ماه قبلی را ٣٠ روز تکمیل نمائید! 📚تهذيب ج۴ص۱۵۸ ✅ با توجه به روایات فوق و غیره، هرگز بدون رؤیت شدن هلال یا گذشتن ٣٠ روز از ماه شعبان، نمی توان قائل به ورود ماه رمضان شد و به عنوان ماه رمضان روزه گرفت و کسی که بدون این دو معیار، روزی را از ماه رمضان بداند، از اهل بیت علیهم السلام نیست و کسی که عمداً روزی را به اول ماه رمضان اضافه نماید مؤمن به اللَّه و رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله نیست و گناه اینکار از افطار یک روز از ماه رمضان بالاتر است! لذا تا زمانی که هلال ماه رمضان رؤیت نشده است یا ٣٠ روز از ماه شعبان نگذشته است ، تنها مأمور به روزه گرفتن به عنوان ماه شعبان هستیم و برای عید فطر نیز جز با رؤیت یا گذشت ٣٠ روز از ماه رمضان نمی توان افطار نمود. اللَّهُمَّ نَجِّنَا مِنْ مُضِّلَاتِ الْفِتَنْ! https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌹🍃 آخرین شبهاسٺ ڪم ڪم رفع زحمٺ مےڪنیم جیبمان خالیسٺ احساس خجالٺ مےڪنیم خاڪ، خاڪ ڪربلا باشد غذا هم مےشود روزه را با یڪ ذره تربٺ مےڪنیم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
و و توسعه بر عیال و مومنان و دادن روزه داران و با مومنین و رفتن به زیارت ایشان و تبسم كردن بر رویشان و فرستادن بر ایشان و شكر الهي به جا آوردن به جهت نعمت بزرگ و بسیار فرستادن صلوات در عبادات و طاعات از براي هر یك فضیلتي عظیم است. 💠و یك درهم كه كسي در این روز به برادر مومن خود بدهد برابر است با صد هزار درهم در غیر این روز و طعام دادن به مومني در این روز مثل دادن به جمیع و است. 💠و در خطبه حضرت امیرالمؤمنین(ع) است در روز غدیر كه هر كه افطار دهد مومن روزه دار را در شب وقت افطارش مثل آن است كه ده 'فئام' را افطار داده باشد شخصي برخاست عرض كرد یا امیرالمومنین 'فئام' چیست فرمود صد هزار پیغمبر و صدیق و پس چگونه خواهد بود در كثرت فضیلت حال كسي كه جمعي از مومنین و مومنات را كفالت كند پس من ضامن او هستم بر خداوند تعالي امان او را از كفر و فقر ... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
مواد لازم: یک سوم لیوان آب ولرم یک قاشق چایخوری شکر یک قاشق غذا خوری پودر خمیر مایه فوری(حتما تازه) 200 گرم کره ذوب شده یک عدد تخم مرغ نصف قاشق چ خ وانیل 4 لیوان دسته دار فرانسوی آرد سفید قنادی نصف لیوان شکر یک لیوان شیر یک عدد زرده تخم مرغ + نوک ق چ پودر زعفران یا زعفران دم کرده یک قاشق غ خ + دو ق غ شیر = برای رومال مغزیجات یا کنجد برای تزیین طرز پخت: اول میریم سراغ درست کردن مایه خمیر. یک سوم لیوان آب ولرم را در کاسه ای ریخته و یک قاشق چ خ شکر و یک قاشق غ خ (لوازم قنادیا و سوپر مارکت ها دارن) داخل فیلم هم نشون دادم پاکتش رو☺️👇 میریزیم و یه هم کوچولو میزنیم و درشو با یه بشقاب میبندیم و میزاریم کنار تا ده دقیقه حسابی پف کنه و عمل بیاد در کاسه ای نسبتا بزرگ، یک لیوان شیر و نصف لیوان شکرو 200 گرم کره ذوب شده( یا روغن جامد ذوب شده) و یک عدد تخم مرغ را مخلوط کرده و نصف قاشق چایخوری وانیل بهش اضافه میکنیم. خمیر مایه عمل اومده را داخل مواد میریزیم و 4 لیوان آرد سفید الک شده را کم کم اضافه کرده و هم میزنیم. لیوان چهارم را کم کم اضافه میکنیم و با دست شروع به ورز دادن میکنیم. کمی آرد کنار دستمون میگذاریم و تا جایی آرد اضافه میکنیم تا خمیر به دستمون نچسبه. خمیر را وسط کاسه میزاریم و روی کاسه را با پلاستیک یا سلفون میپوشانیم و جای گرم قرار میدهیم تا یک ساعت تا یک و نیم ساعت خمیرمون حجمش دوبرابر بشه. کف سینی یا قالب کمربندی را کاغذ روغنی پهن میکنیم و به هر شکلی که مد نظرمونه به خمیر شکل میدهیم. من از خمیر داخل اموزشم( در کلیپ ) گلوله های کوچک درست کردم و کنار هم قرار دادم . میتوانید مانند کلوچه های کوچک خمیر را گلوله کنید و روشو مهر (مخصوص کلوچه که لوازم قنادیا دارن) بزنین و یا با دست کمی پهن کنید(مثل کلوچه) و داخل سینی فر با فاصله ی مناسب بچینید(چون پف میکنن به هم نچسبند). برای رومال نان، یک عدد زرده تخم مرغ و دو قاشق غ خ شیر و کمی پودر زعفران یا زعفران دم کرده مخلوط میکنیم و روی نان ها می مالیم و با کنجد یا مغزیجات تزیین میکنیم. یک ساعت دیگه اجازه میدهیم خمیرها پف کنند و داخل فر از قبل گرم شده با درجه 150 به مدت 50 دقیقه میپزیم. 🔴 درجه حرارت فر ها با هم متفاوت است پس زمانی که نان ها حسابی پف کرد پس از ۲۵ دقیقه دست بزنید اگر سفت شده و پخته شده کمی گریل را روشن کنید تا روی نان ها طلایی بشن😍 🔴من سه قاشق غ خ عسل و ۳ ق غ خ اب مخلوط کردم و با برس سیلیکونی روی نان داغ زدم این کار کاملا سلیقه ای هست. این نان بسیار پوک و پفکی میشه و بی اندازه خوشمزس.. حتما به شکل های مختلف درست کنید و سفره های رو زیبا و چشم نواز کنید. 🔴 وقتی نان ها از داغی افتادند لای سفره تمیز بپیچید و یا داخل پارچه ای تمیز گذاشته و پارچه را داخل نایلون بگذارید و گره بزنید تا تازه بمونن😍☺️ ┏━━━━━━━🍖🎂🍻━┓ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
@ram: مواد لازم: یک سوم لیوان آب ولرم یک قاشق چایخوری شکر یک قاشق غذا خوری پودر خمیر مایه فوری(حتما تازه) 200 گرم کره ذوب شده یک عدد تخم مرغ نصف قاشق چ خ وانیل 4 لیوان دسته دار فرانسوی آرد سفید قنادی نصف لیوان شکر یک لیوان شیر یک عدد زرده تخم مرغ + نوک ق چ پودر زعفران یا زعفران دم کرده یک قاشق غ خ + دو ق غ شیر = برای رومال مغزیجات یا کنجد برای تزیین طرز پخت: اول میریم سراغ درست کردن مایه خمیر. یک سوم لیوان آب ولرم را در کاسه ای ریخته و یک قاشق چ خ شکر و یک قاشق غ خ (لوازم قنادیا و سوپر مارکت ها دارن) داخل فیلم هم نشون دادم پاکتش رو☺️👇 میریزیم و یه هم کوچولو میزنیم و درشو با یه بشقاب میبندیم و میزاریم کنار تا ده دقیقه حسابی پف کنه و عمل بیاد در کاسه ای نسبتا بزرگ، یک لیوان شیر و نصف لیوان شکرو 200 گرم کره ذوب شده( یا روغن جامد ذوب شده) و یک عدد تخم مرغ را مخلوط کرده و نصف قاشق چایخوری وانیل بهش اضافه میکنیم. خمیر مایه عمل اومده را داخل مواد میریزیم و 4 لیوان آرد سفید الک شده را کم کم اضافه کرده و هم میزنیم. لیوان چهارم را کم کم اضافه میکنیم و با دست شروع به ورز دادن میکنیم. کمی آرد کنار دستمون میگذاریم و تا جایی آرد اضافه میکنیم تا خمیر به دستمون نچسبه. خمیر را وسط کاسه میزاریم و روی کاسه را با پلاستیک یا سلفون میپوشانیم و جای گرم قرار میدهیم تا یک ساعت تا یک و نیم ساعت خمیرمون حجمش دوبرابر بشه. کف سینی یا قالب کمربندی را کاغذ روغنی پهن میکنیم و به هر شکلی که مد نظرمونه به خمیر شکل میدهیم. من از خمیر داخل اموزشم( در کلیپ ) گلوله های کوچک درست کردم و کنار هم قرار دادم . میتوانید مانند کلوچه های کوچک خمیر را گلوله کنید و روشو مهر (مخصوص کلوچه که لوازم قنادیا دارن) بزنین و یا با دست کمی پهن کنید(مثل کلوچه) و داخل سینی فر با فاصله ی مناسب بچینید(چون پف میکنن به هم نچسبند). برای رومال نان، یک عدد زرده تخم مرغ و دو قاشق غ خ شیر و کمی پودر زعفران یا زعفران دم کرده مخلوط میکنیم و روی نان ها می مالیم و با کنجد یا مغزیجات تزیین میکنیم. یک ساعت دیگه اجازه میدهیم خمیرها پف کنند و داخل فر از قبل گرم شده با درجه 150 به مدت 50 دقیقه میپزیم. 🔴 درجه حرارت فر ها با هم متفاوت است پس زمانی که نان ها حسابی پف کرد پس از ۲۵ دقیقه دست بزنید اگر سفت شده و پخته شده کمی گریل را روشن کنید تا روی نان ها طلایی بشن😍 🔴من سه قاشق غ خ عسل و ۳ ق غ خ اب مخلوط کردم و با برس سیلیکونی روی نان داغ زدم این کار کاملا سلیقه ای هست. این نان بسیار پوک و پفکی میشه و بی اندازه خوشمزس.. حتما به شکل های مختلف درست کنید و سفره های رو زیبا و چشم نواز کنید. 🔴 وقتی نان ها از داغی افتادند لای سفره تمیز بپیچید و یا داخل پارچه ای تمیز گذاشته و پارچه را داخل نایلون بگذارید و گره بزنید تا تازه بمونن😍☺️ ┏━━━━━━━🍖🎂🍻━┓ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔹 با 🔹 ✴️آب جوشیده ای که بمحض جوشیدن از روی آتش برداشته و ولرم شده باشد را آب می گویند(۱) ✅نوشیدن آب فاتر فواید بسیاری دارد 👈🏼در صورتی که ناشتا یا موقع افطار استفاده شود (طبق روایت امام صادق علیه السلام): 1⃣ معده و کبد را پاک میکند. 2⃣ بدن و دهان را خوشبو میکند. 3⃣ دندانها را محکم و قوی میکند. 4⃣ چشم را قوی و بینایی را جلا میدهد. 5⃣ رگها (ژنها) را که هیجان کرده فرو مینشاند. 6⃣ مره (صفرا و سودا) و بلغم را درمان میکند (سه مزاج را تعدیل میکند که بهترین درمان است). 7⃣ گرمی معده را فرو مینشاند. 8⃣ درمان میگرن نیز هست. ❣ امام صادق (ع) : پیامبر (ص) وقتی می خواستند افطار کنند با چیز شیرینی مانند حلوا افطار می کردند و اگر یافت نمی شد با شکر یا تعدادی خرما افطار می کردند و اگر هیچ کدام از اینها یافت نمی شد با آب ولرم افطار می کردند (۲) 📚منابع: ۱- دراسه فی طب الرسول المصطفی ج۲ ۲- کافی ج۴ ص ۱۵۳    https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌺🍃🌸 🍃🌺 🌸 🌹دعاى هنگام در كتاب‌هاى علماى اماميّه به نقل از پيامبر-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده است. 🔴هر بنده‌اى روزه بگيرد و هنگام افطار بگويد: يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ أَنْتَ إِلَهِي لَا إِلَهَ لِي غَيْرُكَ اغْفِرْ لِيَ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ إِلَّا الْعَظِيمُ اى بزرگ اى بزرگ، تو معبود منى و من به‌جز تو معبودى ندارم، گناه بزرگ مرا بيامرز، به راستى كه جز بزرگ نمى‌تواند گناه بزرگ را ببخشايد. 🔵همانند روزى كه از مادر متولّد شده، از گناهانش بيرون مى‌آيد 📕 اقبال الاعمال سید ابن طاووس جلد اول ص 314 ╭┄┅─✿🌟✿─┅┄╮ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌺🍃🌸 🍃🌺 🌸 🌹دعاى هنگام در كتاب‌هاى علماى اماميّه به نقل از پيامبر-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده است. 🔴هر بنده‌اى روزه بگيرد و هنگام افطار بگويد: يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ أَنْتَ إِلَهِي لَا إِلَهَ لِي غَيْرُكَ اغْفِرْ لِيَ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ إِلَّا الْعَظِيمُ اى بزرگ اى بزرگ، تو معبود منى و من به‌جز تو معبودى ندارم، گناه بزرگ مرا بيامرز، به راستى كه جز بزرگ نمى‌تواند گناه بزرگ را ببخشايد. 🔵همانند روزى كه از مادر متولّد شده، از گناهانش بيرون مى‌آيد 📕 اقبال الاعمال سید ابن طاووس جلد اول ص 314 ╭┄┅─✿🌟✿─┅┄╮ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌺🍃🌸 🍃🌺 🌸 🌹دعاى هنگام در كتاب‌هاى علماى اماميّه به نقل از پيامبر-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده است. 🔴هر بنده‌اى روزه بگيرد و هنگام افطار بگويد: يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ أَنْتَ إِلَهِي لَا إِلَهَ لِي غَيْرُكَ اغْفِرْ لِيَ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ إِلَّا الْعَظِيمُ اى بزرگ اى بزرگ، تو معبود منى و من به‌جز تو معبودى ندارم، گناه بزرگ مرا بيامرز، به راستى كه جز بزرگ نمى‌تواند گناه بزرگ را ببخشايد. 🔵همانند روزى كه از مادر متولّد شده، از گناهانش بيرون مى‌آيد 📕 اقبال الاعمال سید ابن طاووس جلد اول ص 314 ╭┄┅─✿🌟✿─┅┄╮ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌺🍃🌸 🍃🌺 🌸 🌹دعاى هنگام در كتاب‌هاى علماى اماميّه به نقل از پيامبر-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده است. 🔴هر بنده‌اى روزه بگيرد و هنگام افطار بگويد: يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ أَنْتَ إِلَهِي لَا إِلَهَ لِي غَيْرُكَ اغْفِرْ لِيَ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ إِلَّا الْعَظِيمُ اى بزرگ اى بزرگ، تو معبود منى و من به‌جز تو معبودى ندارم، گناه بزرگ مرا بيامرز، به راستى كه جز بزرگ نمى‌تواند گناه بزرگ را ببخشايد. 🔵همانند روزى كه از مادر متولّد شده، از گناهانش بيرون مى‌آيد 📕 اقبال الاعمال سید ابن طاووس جلد اول ص 314 ╭┄┅─✿🌟✿─┅┄╮ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💎💎💎 پاداش عجیب خواندن سوره قدر در زمان افطار و خوردن سحری عن أَبِي يَحْيَى الصَّنْعَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ صَامَ فَقَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقِدْرِ عِنْدَ سَحُورِهِ وَ عِنْدَ إِفْطَارِهِ إِلَّا كَانَ فِيمَا بَيْنَهُمَا كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ. (بحارالأنوار، ج97، ص344 به نقل از اقبال الأعمال) حضرت صادق علیه السلام فرمود: هیچ مؤمن روزه داری نیست که در هنگام  خوردن سحری و افطارش سوره قدر را بخواند، مگرآنکه بین این دو زمان ثواب کسی را خواهد داشت که در راه خدا در خون خود غلطیده باشد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج» 👌🍵🍵 عجب ماهی است ماه رمضان: خدای متعال به خوردن ها نیز عنایت می کند     1)افطار با آب جوشیده شده عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْإِفْطَارُ عَلَى الْمَاءِ يَغْسِلُ ذُنُوبَ الْقَلْبِ. (بحارالأنوار، ج96، ص314 به نقل از ثواب الاعمال) حضرت صادق علیه السلام فرمود: افطار کردن با آب، گناهان قلب را شستشو می دهد. 2)افطار با خرما عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله أَنَّهُ قَالَ: مَنْ أَفْطَرَ عَلَى تَمْرٍ حَلَالٍ زِيدَ فِي صَلَاتِهِ أَرْبَعُمِائَةِ صَلَاةٍ. (بحارالأنوار، ج98،  ص12به نقل از اقبال الاعمال) پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله فرمود: هرکس با خرمای حلال افطار کند، ثواب نمازش چهارصد برابر می شود.    3) خوردن سحری عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله أَنَّهُ قَالَ: لِلَّهِ مَلَائِكَةٌ يُصَلُّونَ عَلَى الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحارِ وَ عَلَى الْمُتَسَحِّرِينَ. (بحارالأنوار، ج96، ص310 به نقل از دعائم الاسلام) رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: خداوند فرشتگانی دارد که بر استغفارکنندگان در سحرها، و بر کسانی که سحری می خورند، درود می فرستند. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج» 👥 پاداش صدقه در هنگام حضرت رضا علیه السلام فرمود: هرکس در هنگام افطار، به اندازه یک گرده نان به مسکینی صدقه دهد، خداوند گناهش را آمرزیده و ثواب آزاد کردن بنده ای از فرزندان اسماعیل از آتش برای وی نوشته می شود.(بحارالأنوار، ج96، ص318 به نقل از کتاب فضائل الاشهرالثلاثة) 👌 توصیه: در ماه مبارک رمضان، هنگام افطار، برای سلامتی مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام، صدقه دهیم. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج» https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💎💎💎 پاداش عجیب خواندن سوره قدر در زمان افطار و خوردن سحری عن أَبِي يَحْيَى الصَّنْعَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ صَامَ فَقَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقِدْرِ عِنْدَ سَحُورِهِ وَ عِنْدَ إِفْطَارِهِ إِلَّا كَانَ فِيمَا بَيْنَهُمَا كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ. (بحارالأنوار، ج97، ص344 به نقل از اقبال الأعمال) حضرت صادق علیه السلام فرمود: هیچ مؤمن روزه داری نیست که در هنگام  خوردن سحری و افطارش سوره قدر را بخواند، مگرآنکه بین این دو زمان ثواب کسی را خواهد داشت که در راه خدا در خون خود غلطیده باشد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج» 👌🍵🍵 عجب ماهی است ماه رمضان: خدای متعال به خوردن ها نیز عنایت می کند     1)افطار با آب جوشیده شده عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْإِفْطَارُ عَلَى الْمَاءِ يَغْسِلُ ذُنُوبَ الْقَلْبِ. (بحارالأنوار، ج96، ص314 به نقل از ثواب الاعمال) حضرت صادق علیه السلام فرمود: افطار کردن با آب، گناهان قلب را شستشو می دهد. 2)افطار با خرما عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله أَنَّهُ قَالَ: مَنْ أَفْطَرَ عَلَى تَمْرٍ حَلَالٍ زِيدَ فِي صَلَاتِهِ أَرْبَعُمِائَةِ صَلَاةٍ. (بحارالأنوار، ج98،  ص12به نقل از اقبال الاعمال) پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله فرمود: هرکس با خرمای حلال افطار کند، ثواب نمازش چهارصد برابر می شود.    3) خوردن سحری عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله أَنَّهُ قَالَ: لِلَّهِ مَلَائِكَةٌ يُصَلُّونَ عَلَى الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحارِ وَ عَلَى الْمُتَسَحِّرِينَ. (بحارالأنوار، ج96، ص310 به نقل از دعائم الاسلام) رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: خداوند فرشتگانی دارد که بر استغفارکنندگان در سحرها، و بر کسانی که سحری می خورند، درود می فرستند. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج» 👥 پاداش صدقه در هنگام حضرت رضا علیه السلام فرمود: هرکس در هنگام افطار، به اندازه یک گرده نان به مسکینی صدقه دهد، خداوند گناهش را آمرزیده و ثواب آزاد کردن بنده ای از فرزندان اسماعیل از آتش برای وی نوشته می شود.(بحارالأنوار، ج96، ص318 به نقل از کتاب فضائل الاشهرالثلاثة) 👌 توصیه: در ماه مبارک رمضان، هنگام افطار، برای سلامتی مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام، صدقه دهیم. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج» https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📌توصيه هایی به روزه داران 💧آب گرم موقع : 1⃣) کبد را شستشو می دهد 2⃣) دهان را خوشبو می سازد 3⃣) دندانها را محکم میکند 4⃣) باعث تقویت چشم میگردد 5⃣) معده را شستشو میدهد 6⃣) آرام کننده رگهای به هیجان آمده است 8⃣) صفرا را می برد 8⃣) بلغم را برطرف می کند 9⃣) حرارت معده را فرو می نشاند 🔟) دردسر را آرامش می بخشد. 🌱https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d