☃️هر روز من و شما
❄️منتظر طلوع خورشید
☃️برای شروع یه روز عالی دوبارهایم
❄️و خدا هم هر روز
☃️منتظر طلوع لبخند
❄️بر روی لبهای من و شماست
☃️اینکه شاد باشیم
❄️و شکرگزار نعمتهای خدامون
☃️اینکه جز زیبایی چیزی نبینیم
❄️اون لحظه از روز
☃️که تو دوست خوبم لبخند میزنی
❄️هزاران انرژی مثبت
☃️به اطرافت منتشر میکنی …
❄️پس لبخند رو فراموش نکن …
☃️صبح شما بخیر
❄️روز خوب وخوشی را برای شما
☃️آرزو می کنیم
#سلام_صبح_برفیتون_بخیر ❄️
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❤️ باید طوری زندگی کنی ، آن طوری که حضرت امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه فرمودند :
طوری در دنیا زندگی کنید که اگر مردید برای شما گریه کنند.
و اگر زنده ماندید ، خواهان معاشرت با شما باشند.
🌹روزی که تو آمدی به دنیا عریان
🌹بودند همه خندان و تو بودی گریان
🌹 کاری بکن ای دوست که وقت مردن
🌹 باشند همه گریان و تو باشی خندان.
☀️امام رضا عليه السلام
مردم دو دسته اند: يكى آنكه با مـرگ، آسـوده مى شود. ديگرى آنكه مردم با مرگش از دست او آسوده مى شوند
📚مسند امام رضا(ع)،ج1،ص263
•✾📚 📚✾•
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
زيبا و خواندنى 👌
در مجلسی که بحث روز جامعه مطرح بود یکی از حاضرین گفت:
سرت رو بنداز پایین زندگیتو بکن
به هیچ چیز و هیچ کس هم فکر نکن،ما بی طرفیم، کار به کسی نداریم...
ناگهان شخصی دیگر که تا این لحظه سکوت کرده بود و فقط گوش می داد گفت:
زیارت عاشورا را خوانده ای...
دو دسته دارد یا سلام یا لعن؛
جامعه هم دو دسته دارد...
مورد سلام اهل بیت(ع) هستند و مورد لعنشان،
حسینیان ویزیدیان عاقبت هم دو دسته میشوند، بهشت و جهنم وسط ندارد.
گفت :
حتی بی طرف ها؟؟؟
گفت:
در زیارت عاشورا جوابت هست...
( و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله)
امام صادق(ع) آن بی طرف ها را هم لعن کرده...
البته زیاد هم بی طرف نبودند...
هر که در لشگر حسین(ع) نباشدیزیدی است خواه
در محفل شراب باشد یا محراب نماز...
گفت:
زمانه عوض شده ، فرق کرده...
گفت:
باز زیارت عاشورا جوابت را داده،(و آخر تابع له علی ذلک)
تا آخرالزمان هر کسی مثل این ها باشد لعن شده..
قرار نیست که فامیلیش یزیدی باشد
گفت:
با این حساب کل یوم عاشورا یعنی چه؟
گفت:
یعنی حسین زمان و شمر امروزت را بشناسی.
(((در هیئتی که بوی استکبار ستیزی))) نباشد ابن زیاد هم در آن هیئت سینه میزند.
گفت:
حسین زمان که در غیبت است؟
گفت:
اگر میخواهیم کوفی نباشیم باید بدانیم تا حسین نیامده، مسلم ولی امر است.
ببین چقدر گوش به فرمان ولی فقیه هستی...
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
•✾📚 📚✾•
#قسمت_نود_دالان_بهشت 🌹
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
با ترازوي عقل بسنج، کفه هر کدام سنگین تر بود، اون وقت تصمیم بگیر. آقا جون، جلوي دهن مردم رو نمی شه بست و از بخت بد، این دروازه هاي باز، خیلی روي سرنوشت آدم ها تاثیر دارن...
واي که از رنج آن صورت مهربان، چه خاري به قلبم فرو می رفت. کاش می شد داد بزنم – آخه آقا جون، با کدوم عقل فکر کنم و تصمیم بگیرم؟ من و عقل وسنجش؟! – کاش می توانستم بگویم – کار از جاي دیگه خرابه – ولی نمی شد و من فقط، توي بن بستی که گیر افتاده بودم، اشک را داشتم که به فریادم برسد. اخد می داند از دیدن رنج پدر و مادرم چه حالی می شدم. خدایا، این چه محبتی است که در قلب پدر و مادرها قرار می دهی که چنین گذشت و صبوري به دنبال دارد؟! می دانستم که هر دو رنج می برند و عذاب می کشند. می فهمیدم که جگرشان خون است، ولی حاضر نبودند مرا عذاب بدهند و هب نظر خودشان به کاري وادار کنند که خلاف میل و خواسته ام بود. غافل از این که، این همه مهر و ملاحظه، همیشه باعث خوشبختی نیست و گاهی براي خوشبختی، سختگیري هم لازم است.
وقتی به آقا جون نگاه می کردم، دلم می خواست آن چشم هاي مهربان و آن دست هاي خسته و
موهاي سفید را غرق بوسه کنم. دلم می خواست به پایش بیفتم، معذرت بخواهم، از او به خاطر همه آنچه به من داده بود تشکر کنم و واقعیت را بگویم، دلم می خواست بداند که مثل خودش و شاید خیلی بدتر، در جهنمی سوزان دست و پا می زنم و بگویم که نمی دانستم آتش این عذاب که با دست خود هب جان خریدم، دامن آن ها را هم می گیرد. در این گیر و دار روزها سریع می گذشت. مریم مدام در رفت و آمد بود و زري، تقریبا دو سه روز یک بار زنگ می زد، ولی با هیچ کدام حرفی براي گفتن نداشتم. بالاخره غصه و رنج و گریه، بغض مدامی که مثل غده اي بزرگ راه گلویم را بسته بود و سوزش لعنتی معده و بی خوابی مرا از پا انداخت. توي بن بست عذاب و تردید و پشیمانی خرد و له می شدم و از بین می رفتم و دم نمی زدم. به این ترتیب مریضی ام با شدتی بیش تر از گذشته برگشت. ناراحتی معده ام همراه کابوس هایی که خواب را از چشم هایم می گرفت، جسم رنجورم را داغان می کرد و بالاخره کارم به بیمارستان کشید.
با خودم سر لج افتاده بودم. دوست داشتم رنج بکشم و بیمار و نزار شوم. از تحلیل رفتن خودم لذت می بردم، انگار به خودم کفاره پس می دادم. کرخ و بی حس بودم و هیچ کمکی به خودم براي بهتر شدن نمی کردم. آن روزها، فقط خدا می داند ته دلم چقدر امیدوار بودم که خبر مریضی ام به گوش محمد برسد، دلش به رحم بیاید و برگردد، ولی بر خلاف انتظارم، نه تنها برنگشت، دیگران هم وخامت حالم را پاي سختگیري و اصرار خودشان گذاشتند و آن ها هم دیگر حرفی نزدند و ساکت شدند. دیگر کسی پادر میانی نکرد و در کمال ناباوري شنیدم که محمد، علی رغم مخالفت خانواده اش ، از ایران رفته.
دو ماه بعد، صیغه طلاق رسما خوانده شد، دیگر باقی مانده امیدهاي من هم به باد رفت و عظمت
مصیبت را باور کردم. چقدر حاج آقا اصرار کرد تا آنچه طبق قانون به من تعلق می گرفت، یعنی
نصف مهرم را بدهد، ولی آقا جون قبول نکرد و گفت: من روز اول هم گفتم، مهر بچه من خوشبختی اش است. هر دو پدر اشک به چشم آوردند و یکی شرمنده و دیگري دلشکسته از هم جدا شدند. سرنوشت من به همین راحتی عوض شد و زندگی ام در مسیري دیگر افتاد و چنین بود که به سه حقیقت مهم پی بردم:
دانستم دردي را که نشود به دیگران گفت و با دیگران قسمت کرد، چه درد سنگین و غیر قابل
تحملی می شود. خوره اي که این درد نا گفتنی به جان من انداخته بود، بی چاره ام می کرد و من
چاره اي نداشتم. این را هم فهمیدم که آن هایی که ، مثل من، ازدواج را پایان کار و عقد را زنجیر محکمی براي استحکام زندگیشان می دانند، راهی بس اشتباه را طی می کنند. محبتی که با تعهد و غل و زنجیر به چهار میخ کشیده شود، عشق نیست، اجباري است که تحملش آزار دهنده و نفس گیر می شود. مقصود خداوند از عقد و ازدواج به اسارت در آوردن دیگري ،نیست براي محبت حریمی آسمانی قائل شدن است، نه اجباري براي تحمل. بعد از آن برایم مسلم شد که، بر خلاف تصور همگان، براي از بین رفتن یک زندگی، یک عشق یا یک رابطه عمیق، لازم نیست دلیلی محکم و خیلی بزرگ و اساسی وجود داشته باشد. بهانه هاي پوچ و چنبره ماري که مدام قلبم را نیش می زد و این زهر را به جانم می ریخت، بی چاره کننده بود و من راه به جایی نداشتم. بیش ترین مایه زجرم این بود که من بیزار نشده بودم، حتی ذره اي از محبتم نسبت به محمد کم نشده بود و نمی توانستم حتی کینه اي از او به دل بگیرم تا بلکه راحت تر فراموش کنم. به این ترتیب تازه
می فهمیدم چقدر دوستش داشتم. خدایا، چه زجري کشیدم.
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📚نویسنده: نازی صفوی
⛔ کپی با ذکر نام نویسنده ولینک بلا مانع است
#قسمت_نود_و_یک_دالان_بهشت 🌹http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
خاطره نگاه هایش، محبت هایش، گرماي آغوشش، حمایت نگاه هاي مهربانش، دست هاي قوي و وجود پر قدرتش که پشت و پناه خودم می دانستمشان، دیوانه ام می کرد. نه روز آرامش داشتم، نه شب و تمام این غصه ها چیزي نبود که بشود براي کسی گفت. مثل سرطان وجودم را از درون می خورد و از بین می برد و من مثل جنازه اي بی روح جسمم را با خودم می کشیدم و توي خانه اي که دیگر نه از آرامش، که از غم، ساکت و آرام بود، مثل روحی سرگردان این طرف و آن طرف می رفتم.
یکی از همان روزها مریم خوشحال با روزنامه آمد خانه مان تا خبر بدهد که هر دو در کنکور قبول
شده ایم. من ورودي بهمن ماه در رشته علوم تربیتی و مریم در رشته روانشناسی قبول شده بود. مثل دیوانه ها جلوي چشم هاي بهت زده مادر و مریم روزنامه را ریز ریز کردم و دور ریختم. دانشگاه؟ کسی که به خاطرش قرار بود روزي به دانشگاه بروم، کسی که برایش مهم بود، دیگر نبود. دیگر درس و دانشگاه و قبولی برایم معنا نداشت. روزها می گذشت و من همان طور که کم کم چشمه اشکم خشک می شد، آدمی دیگر می شدم،آدمی عصبی که دیگر به جاي گریه کردن، دوست داشت فریاد بزند، مجسمه اي بی روح که کشیدن جسمش و تحمل آدم ها برایش سخت بود. از آدم ها حوصله ام سر می رفت و خلا شدید روحی بی چاره ام می کرد. هنوز هم، با آن که سال ها گذشته است، وقتی یاد آن روزها می افتم همه چیز مثل روزهاي برفی، مه آلود و گنگ در نظرم مجسم می شود . چقدر طول کشید تا خودم را جمع و جور کردم. حرف ها و عکس العمل هاي اطرافیان همه و همه مثل هیاهویی بی مفهوم در ذهنم می پیچید. آن روزها انگار درست نمی دیدم، مثل آدمی که از پشت شیشه اي غبار گرفته یا از وراي مه غلیظی به سختی ببیند، نه درست می شنیدم، نه می دیدم و نه حس می کردم و نه می فهمیدم. از همه کس و همه چیز بیزار بودم و احساس می کردم دیگران همه از من بیزارند، مثل این که همان قدر که عشق و محبت آدم را سرافراز و سربلند و به خودش مطمئن می کند با از دست رفتنش، درست برعکس احساس شرمندگی و عدم اعتماد به نفس بیچاره ات میکند.خانه گرم و پر از نشاطمان سوت و کور و غمگین شده بود. امیر دیگر خیلی کم توي خانه پیداش می شد، وقتی هم می آمد، ساکت بود. مادرم بیش تر سر کتاب دعاهایش بود یا توي فکر . وقتی با آهی عمیق سرش را رو به آسمان می گرفت و می گفت خدایا، راضی ام به رضاي تو، جگرم آتش می گرفت. می فهمیدم که از چه در عذاب است و از سر درد رو به درگاه خداوندي می آورد. این بود که خودم را، محمد را و همه کسانی را که باعث و بانی می دانستم، نفرین می کردم. ولی چه حاصل، شکنجه دائمی ام با این کار هم تمام نمی شد.
به یاد داشته باش: هر گاه که زیر فشار غصه ها زانوانت خم می شود این مهر و عشق به سوي تو راه باز می کند و باور کن، که ممکن است در گذرگاه هاي تاریک زندگی، گهگاه نور ستاره اي دیده نشود. اما نه تا ابد. دیدن این نور، شاید در آینده اي نزدیک میسر شود. تولدت مبارك
دوست همیشگی تو زري – لندن
مثل ایام مدرسه، انشاي قشنگ زري مرا تحت تاثیر قرار داد. همراه کارت یک کاغذ هم بود که زري ضمن گلایه از این که من حتی حاضر نشده مبود با اوصحبت کنم، تاکید کرده بود که هنوز دوست من است، نه خواهر محمد و به انتظار جواب می ماند. ولی من هیچ وقت جوابی ندادم. زري در ذهن من تداعی کننده محمد بود و یادآور او، که من می خواستم فراموشش کنم. این بود که کارتش را توي اتاقم که مدت ها بود پا به آن نگذاشته بودم، اتاق خودم و محمد، زیر شیشه میز گذاشتم و از آن اتاق فرار کردم. اتاقی که هنوز وسایل و لباس ها و یادگارهاي محمد و عطر تنش توي آن موج می زد. پنج ماه بود که اتاقم طبقه پایین و کنار اتاق مادرم بود و من هیچ چیز غیر از لباس هایم، حتی تختم را از آن جا نیاورده بودم و انگار طی یک قرار ناگفته، هیچ کس هم در مورد آن اتاق هیچ چیز نمی گفت و سراغش نمی رفت. محمد حتی دنبال کتاب هایش که آن قدر برایش اهمیت داشت، هم نفرستاده بود. مثل این بود که توي آن اتاق، زمان با همان حال و هواي گذشته، متوقف شده بود، با وسایل محمد، خاطره هایش، کتاب هایش و لباسهایش. و من از بی چارگی و رنج از آن اتاق فراري بودم تا نبینم و به یاد نیاورم. روزها باز می گذشت. سریع هم می گذشت.
هر چه به بهمن ماه نزدیک می شدیم، فشار مادر و مریم هم بیش تر می شد. آن ها می خواستند
مجبورم کنند به دانشگاه بروم. بالاخره در برابر خواهش هاي ملتمسانه مادر تسلیم شدم، راست می گفت: نمی شد که خودم را زنده به گور کنم! شش ماه گذشته بود و من که بعد از محمد، انگار چیزي توي وجودم مرده بود، بدون روح و مثل مرده متحرك، بی هدف روزها را به شب می کردم و هر روز صبح چشم هایم را که باز می کردم
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📚نویسنده: نازی صفوی
⛔ کپی با ذکر نام نویسنده ولینک بلامانع است
#قسمت_نود_و_دو_دالان_بهشت 🌹
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
و هر روز صبح مچش هایم را که باز می کردم از فکر شروع یک روز بی معنا و تکراري دیگر دلم می خواست فریاد بزنم. براي فرار از آن تکرار پوچ و بی معنی و از فضاي خانه که با رفتار امیر و
افسردگی مادر و پدرم برایم مثل یک قبر شده بود، راهی دانشگاه شدم. در حالی که تمام مراحل ثبت نام ار مریم مثل کسی که بچه اي دبستانی را راهنمایی کند، همراهم بود و انجام می داد.
هنوز آن صبح سرد و برفی را که براي اولین بار به دانشگاه رفتم، به یاد دارم. بدون هیچ شوقی، بی
تفاوت و سرد به زور و جبر و اکراه نه با میل و اشتیاق و امید، می رفتم که فقط رفته باشم. وارد
ساختمان بزرگی شدم که سرما همه را وادار کرده بود که قبل از شروع کلاس ها در آن اجتماع
کنند. از آن همه شلوغی و هیاهو جا خوردم. همه جا پر بود از صورت هاي جوان، شاد، بی تفاوت،
خندان، عبوس و گهگاه غمگین و عصبی.
مدتی طول می کشید تا آدمی مثل من که انگار از دره سکوت و نیستی برگشته بود به آن هیاهو
عادت کند. گوشه اي ایستاده بودم و حیران نگاه می کردم. احساس پیرزنی را داشتم که رفته مهد
کودك. قلب خشکیده و خالی از امید من چه ربطی به این سیل نیرو و انرژي و امید و جوانی داشت؟
مثل این بود که مغزم هم همراه قلبم یخ زده بود، نمی دانستم چه باید بگویم و چه کار باید بکنم و
فکر می کردم غیر ممکن است با این محیط و آدم ها خو بگیرم و قاطی بشوم. ولی اشتباه می کردم. انسان به همه چیز خو می گیرد، به همه چیز، حتی مصیبت و درد. من هم از این قاعده مستثنا نبودم. رفته رفته و به مرور عادت کردم.
رفتن به دانشگاه برایم شروع زندگی دوباره بود که یواش یواش مرا از حال و هواي بی تفاوتی دورکرد و به زندگی برگرداند. سایه شوم رفتن محمد که مثل کابوس لحظه هایم را پر کرده بود و پشتم را خم، رفته رفته توي روحم به دردي آرام مبدل شد. اوایل فقط می رفتم که از خانه دور باشم. هیچ انگیزه اي توي وجودم براي تلاش نبود. چشم هایم می دید ولی بی احساس. مجسمه اي بی روح بودم و کشیدن جسمم برایم سخت بود. مثل مریض هایی که بعد از یک بیماري طولانی از بستر بلند می شوند، بدنم ضعف داشت. از آدم ها حوصله ام سر می رفت و حال هیچ تلاش و تکاپویی را نداشتم. منتها، خوبی جریان زندگی این است که مثل سیلاب تو را به جلو می راند و با خودش می برد، چه بخواهی و چه نخواهی، وقتی هستی و زنده اي، روزها و شب ها و جریان عادي زندگی تو را همراه خود می کشانند و می برند. پرفته رفته حضور در کلاس ها مرا مجبور به شنیدن و فهمیدن وفعالیت کرد. با این که تمام توانم را به کار نمی بستم، ولی براي روح خشکیده ام همین تلاش اندك، نفسی بود که روحم را از مرگ کامل نجات می داد. سکون براي روح جوان مثل باتلاق کشنده است. مریم و دانشگاه و درس مرا از
باتلاق نجات داد. ولی تمام تکاپو و سعی ام براي فرار از یاد محمد و گذشته ام، بی نتیجه ماند. محمد مثل سایه اي سمج همراهم بود.
جنگ با یاد او، فرسوده ام می کرد و بی حاصل بود. مغزم هر چه می کشید فراموشش کند، انگار
قلبم با شدتی بیش تر از او دفاع می کرد و ثمره این جدال مداوم، رنج دائمی و پنهانی روحم بود که توان را از من می گرفت. عقل و منطق کاري از پیش نمی برد، هرچه با دلیل و برهان سعی می کردم دلم را راضی کنم که این جدایی و از دست دادن، عین خوشبختی است، چیزي در درونم فریاد می کشید و دلایلم را توي صورتم می کوبید. باید از جنگ دست می کشیدم. فایده تنداش . او روح و قلب و وجود مرا مسخ
کرده و رفته بود. این فرار دیگر فرار از او نبود و گریز از خودم هم براي من امکان نداشت. من با
محمد بزرگ و عقل رس شده بودم. دوران عجیب و حیاتی بلوغم با محمد عجین بود. با او عشق، تعلق خاطر و حتی نیازهاي جسمانی و روحی ام را شناخته بودم. او دري از دنیایی عجیب را در بحرانی ترین سن زندگی به رویم باز کرده بود و هر کدام راهم به بهترین شکل به من شناسانده بود. رد پاي او، در افکارم، اعمالم و حتی نیازهاي جسمی ام باقی بود. فرار بی حاصل بود، من حتی ناکامی و شکست از عشق و از دست دادن را با دمحم حس کرده بودم. و این براي من، شاید ره توشه یک عمر بود.
بالاخره مجبور شدم تسلیم شوم و دورویی را کنار بگذارم. محمد با من و در وجود من بود و این، وقتی با خودم کنار آمدم، باعث رشد شخصیتی شد که پرورده او بود. مهناز لوس و ناز پرورده و کوتاه فکر، آرام آرام پوست انداخت و کم کم زنی رخ نمایاند با خصوصیات روحی اي که محمد به
او تزریق کرده بود. این اتفاق وقتی افتاد که دیگر از اعتراف به خودم طفره نرفتم. حقیقت این بود
که هنوز با تمام وجود دوستش داشتم و باور می کردم مقصرم. پس از فرار دست برداشتم. عکس و یادگارهایش را دوباره برگرداندم.
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📚نویسنده: نازی صفوی
⛔ کپی با ذکر نام نویسنده ولینک بلامانع است
📚 #داستان_کوتاه_پندآموز
ﺍﻻﻏﯽ ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ!
ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ...
ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ.
ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
ﻣﺪﺗﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ!!
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ،
ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ...
ﺑﻪ ﺍﻻﻍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ:
«ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺗﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮ ﺩﺍﺩﯼ ﺍﺣﻤﻖ!»
ﯾﮏ ﺍﺣﻤﻖ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﻫﺪ،
اما ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ...
ﭼﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥِ ﺍﻭ،
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻟﻮ ﻣﯽﺩﻫﺪ...
ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻃﻼ ﻧﺒﺎﺵ؛
ﻃﻼﺋﯽ ﺷﻮ...
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
♦️روزی ملانصرالدین الاغ خود را با زحمت فراوان به پشت بام برد!
بعد از مدتی خواست او را پایین بیاورد ولی الاغ پایین نمی آمد.
ملا نمیدانست الاغ بالا می رود ولی پایین نمی آید!!
پس از مدتی تلاش ملا خسته شد وپایین آمد ولی الاغ روی پشت بام بشدت جفتک می انداخت و بالا و پایین می پرید...
تا اینکه سقف فروریخت و الاغ جان باخت!
ملا که به فکر فرو رفته بود، باخود گفت:
لعنت بر من که ندانستم اگر خری را به جایگاه رفیعی برسانم هم آن جایگاه را خراب می کند و هم خود را هلاک می نماید!!"
✅قضاوت آزاد
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📕#داستان_کوتاه_طنز😉
⁉️چطور هیچ وقت با همسرم دعوا نکنم؟ (خیلی کاربردیه)
یک روز از همکارم پرسیدم: چکار کردی که مشکلی با همسرت نداری؟ گفت :"هرکاری راهی داره" . گفتم مثلا. گفت:" مثلا وقتی میخوام برم بیرون و خانومم میگه فلان چیزو بخر، نمیگم پول ندارم چون میدونم این جمله چالش برانگیزه!
فقط دست روی چشمم میذارم و میگم به روی چشممممم.
وقتی هم که برمیگردم و خانوم سراغ خریداشو میگیره، محکم روی زانوم میزنم و میگم دیدی یادم رفت.
استفاده از این دو عضو، یعنی "چشم " و "زانو" راز موفقیت منه".
به خونه که برگشتم تصمیم گرفتم رفتار همکارم را الگو قرار بدم و از چشم و زانو برای شیرین شدن زندگی استفاده کنم! این الگو چند وقتی خوب جواب داد تا یک روز که برای مرمت سیم سرپیچ لامپ، بالای چارپایه رفته بودم! از همسرم خواستم فیوز را بکشه! همسرم هم دست روی چشمش گذاشت و گفت: "به روی چشممم ".
رفت و من هم دست به کار مرمت سیم شدم با خیال اینکه همسرم برقو قطع کرده! که یهو در اثر برق گرفتگی از اتاق با مغز به بیرون پرتاب شدم!!!
وقتی با حال زار به خانمم گفتم چرا فیوز رو نکشیدی؟ محکم روی زانوش زد و گفت: "وااااای دیدی یادم رفت.
اگه آقایون زرنگن یادشون نره که خانوما هم زرنگن هم باهوش😂
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
@🌿🌼🌿🌼🌿🌼
✍📕#تـلنگـر
هنگامی که در رستوران یا هتل هستید و شکر یا شیر چای خود را بیشتر از مقداری که در خانه مصرف می کردید مصرف می کنید بیانگر این است که شما زمینه فساد را دارید.
وقتی که در رستوران یا اماکن عمومی هستید و مقدار زیادی دستمال کاغذی، صابون یا عطر استفاده می کنید، در حالی که در منزل خودتان این گونه نیستید بدین معنا است که اگر شرایط اختلاس برای شما فراهم شود اختلاس می کنید.
اگر در جشن ها و بوفه های مفتوح زیاد می خورید در حالی که می دانید شخص دیگری آن را حساب می کند، بدین معناست که اگر فرصت خوردن مال دیگران را پیدا کنید این کار را خواهید انجام داد.
اگر معمولا هنگامی که در صف هستید و حقوق در صف بودن را راعایت نمی کنید، پس شما زمینه این را دارید که برای رسیدن به هدف خود از کتف دیگران هم بالا بروید.
اگر بر این باور هستید که هر چه را در خیابان پیدا کردید حق شما است در حالی که مال دیگران بوده است، پس قابلیت دزدی در شما وجود دارد.
👌مبارزه با فساد را از خود شروع کنید
✓
📗مجموعه داستانها ومطالب آموزنده👇
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✅ تلنگر
وقتی متولد می شویم دَرْ گوشمان اذان می گویند وقتی از دنیا میرویم بر پیکرمان نماز میخوانند اذان روزِ تولدمان را برای نماز روزِ وفاتمان می گویند
زندگی، تعبیر کوتاهی است میانِ آن اذان تا آن نماز، اختیار هیچ کدامشان را نداریم...
خوشا به حال آنانکه بجای دل بستن به زمان، به «صاحب الزمان» دل می بندند.
#قیامت_نزدیکه_مرگ_نزدیکتر
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
*(خواهشمندم نسبت به انتشار آن به ویژه بین اولیای محترم دانش آموزان محبت فرمایین )*
👇👇👇👇👇👇
*✅پروفسور و روانپزشک معروف، دکتر طارق علی الحبیب می گوید:*
*❣➖کودکت خیلی دروغ میگه! زیرا خیلی بهش گیر میدی.*
*❣➖کودکت اعتماد بنفس نداره!زیرا تشویقش نمی کنی.*
*❣➖کودکت کم حرفه!زیرا باهاش حرف نمیزنی.*
*❣➖کودکت دزدی میکنه!زیرا بذل و بخشش رو بهش نمی آموزی.*
*❣➖کودکت ترسوست! زیرا همیشه طرفداریشو میکنی.*
*❣➖کودکت به دیگران احترام نمیزاره!زیرا صدات رو واسش پایین نمی آری.*
*❣➖کودکت همیشه عصبیه!زیرا ازش تعریف نمیکنی.*
*❣➖کودکت بخیله!زیرا باهاش همکاری نمیکنی.*
*❣➖کودکت به دیگران پرخاش میکنه!زیرا تو خشن و سختگیری.*
*❣➖کودکت ضعیفه!زیرا همیشه تهدیدش میکنی.*
*❣➖کودکت داد و فریاد میکنه! زیرا بهش اهمیت نمیدی.*
*❣➖کودکت ناراحتت میکنه!زیرا بغلش نمی کنی و نمی بوسیش.*
*❣➖کودکت ازت فرمان نمی بره! زیرا درخواستات بیش از حده.*
*❣➖کودکت گوشه گیره!زیرا همیشه مشغولی.(مشغول کارهای خودت)*
*❣نمود این رفتار ها در بزرگسالی بسیار خطرناک و غیر قابل درمانند.*
*🔸بفرستید برای همه تا پدر و مادرها پی به درد فرزندانشان ببرند.*
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨﷽✨
✅اگر پدر و مادر نمازخوان را فرزندشان دوست داشته باشد، خود فرزند نمازخوان میشود، نیاز به فشار آوردن زیاد نیست.
✍عارف باللّه مرحوم حاج اسماعیل دولابی: پدر و مادر مواظب باشند در اثر فشاری که برای عمل به عبادات و احکام به بچّه میآورند، محبّت بچّه به آنها لطمه نخورد. اگر فرزندان پدر و مادر نمازخوان را دوست داشته باشد، خود فرزند نمازخوان میشود، نیاز به فشار آوردن زیاد نیست. و اگر از آنها منزجر شود، از دین و عمل به احکام نیز خواهد برید. اگر محبّت بچّه محفوظ ماند، ولو چند روزی در عمل به احکام شرع سستی کند، جای نگرانی نیست، آخرالامر به آغوش دین باز میگردد و با رغبت به احکام مقید میشود. عمل با کُره و اکراه و بدون رغبت نه تأثیر سازنده دارد و نه ثواب و اجر. بگذارید فرزندانتان با رغبت به سمت دین و عبادت بیایند. همانطور که گیاهان و درختان را در فصل زمستان هرس میکنند و شاخههای اضافیشان را میزنند و اگر در بهار بزنند درخت آسیب میبیند و جای شاخهی کنده شده سیاه و خشک میشود، در نهی از منکر هم باید وقتی فرد در حالت خنکی و آرامی است، به او تذکّر داد. اگر در گرمای کار تذکّر بدهی، مؤثّر نخواهد بود و چه بسا موجب لجاجت او شود و محبّتش به خدا و اولیا و خودت هم لطمه ببیند.
💥بچّهها را خیلی نهی نکنید، چون فطرتشان خراب میشود. وقتی دیدی یک روز صبح فرزندت خودش بیدار شد و بدون اینکه کسی به او بگوید، وضو گرفت و در گوشهی خلوتی نمازخواند، بدان نماز فرزندت را گرفت؛ سجدهی شکر به جا بیاور. مبادا از آن پس او را برای نمازخواندن تحریک کنی.
📚مصباح الهدی تألیف استاد مهدی طیّب
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
دامنِ چشمِ من از گریه به دریا اُفتاد
چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد
باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند
راهِ من باز بر آن كوچهی غمـها اُفتاد
یادِ آن کوچه که با مادر خود میرفتم
به سَرَم سایهای از غربتِ بابا اُفتاد
کوچه بن بست شد و در دلِ آن وانفسا
چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد
آنچنان زد که رَهِ خانهی خود گُم كردیم
آنچنان زد که به رخسارهی گُل جا اُفتاد
گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین
چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد
من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم
گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد
شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد
من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد
#نـوكــر_نـوشــت:
#حضـرت_مـادر
از سینه دگــر آه شــرر بار نکش
برخیز ولـی منت دیـوار نکش
مـن شانه نخـواستم به جـان بابا
از دست شکسته این قدر کار نکش
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله...
صبحتون بخير...
#دوشنبه تون_امام_حسنی (ع)
#بیاد_شهید_مدافع_حـرم
_عـلـی_سیـفـی
#اللهم_صل_علی_محمد_
و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨﷽✨
✅اگر پدر و مادر نمازخوان را فرزندشان دوست داشته باشد، خود فرزند نمازخوان میشود، نیاز به فشار آوردن زیاد نیست.
✍عارف باللّه مرحوم حاج اسماعیل دولابی: پدر و مادر مواظب باشند در اثر فشاری که برای عمل به عبادات و احکام به بچّه میآورند، محبّت بچّه به آنها لطمه نخورد. اگر فرزندان پدر و مادر نمازخوان را دوست داشته باشد، خود فرزند نمازخوان میشود، نیاز به فشار آوردن زیاد نیست. و اگر از آنها منزجر شود، از دین و عمل به احکام نیز خواهد برید. اگر محبّت بچّه محفوظ ماند، ولو چند روزی در عمل به احکام شرع سستی کند، جای نگرانی نیست، آخرالامر به آغوش دین باز میگردد و با رغبت به احکام مقید میشود. عمل با کُره و اکراه و بدون رغبت نه تأثیر سازنده دارد و نه ثواب و اجر. بگذارید فرزندانتان با رغبت به سمت دین و عبادت بیایند. همانطور که گیاهان و درختان را در فصل زمستان هرس میکنند و شاخههای اضافیشان را میزنند و اگر در بهار بزنند درخت آسیب میبیند و جای شاخهی کنده شده سیاه و خشک میشود، در نهی از منکر هم باید وقتی فرد در حالت خنکی و آرامی است، به او تذکّر داد. اگر در گرمای کار تذکّر بدهی، مؤثّر نخواهد بود و چه بسا موجب لجاجت او شود و محبّتش به خدا و اولیا و خودت هم لطمه ببیند.
💥بچّهها را خیلی نهی نکنید، چون فطرتشان خراب میشود. وقتی دیدی یک روز صبح فرزندت خودش بیدار شد و بدون اینکه کسی به او بگوید، وضو گرفت و در گوشهی خلوتی نمازخواند، بدان نماز فرزندت را گرفت؛ سجدهی شکر به جا بیاور. مبادا از آن پس او را برای نمازخواندن تحریک کنی.
📚مصباح الهدی تألیف استاد مهدی طیّب
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#آدنیوم 🌱 آدنیوم
🌱رز صحرایی
#Adeniumm
گیاهی گلدار و گوشتی از خانواده
Apocynaceae
( خرزهره ) میباشد
بومی مناطق جنوبی و شرقی آفریقا و کشور عربستان
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
👨🌾 شرایط محیط رشد گیاه آدنیوم ( رز صحرایی ) به شرح زیر است
❣
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱 #خاک: خاک شنی ، ماسه ای، لومی سبک و خوب زهکشی شده نیاز دارد .مي تونيد از ترکیب خاک کاکتوس + بیست درصد پیتموس استفاده کنید .بهتر است خاک کمی قلیایی باشد که بهترین ph 7.5 است ؛ میتوانید خاک مورد استفاده برای این گیاه را با ph بین 6.5 تا 8 انتخاب کنید
🌱 #نور: نيمه سايه مشكلي پيش نمياد اما نسبتا افتابي عالي هست . این گیاه متعلق به مناطق بیابانی است لذا اگر در معرض آفتاب کامل قرار داشته باشد هم خوب است .و در مناطق گرمسير ميشه به عنوان گياه بيروني استفاده كرد اما نکته قابل توجه اینجاست که گیاه باید به این نور مستقیم عادت داشته باشد ، در داخل خانه نور فیلتر شده پشت پنجره را برای گیاه فراهم کنید یا افتاب ملایم صبح
🌱 #دما: دمای بین 10 تا 35 درجه برای نگهداری این گیاه دمایی مطلوب بشمار می آید
این گیاه نباید در معرض سرمای شدید قرار گیرد زیرا باعث از بین رفتن گیاه و ریختن برگهای آن خواهد شد
🌱 #آبیاری : ابیاری به گونه ای باشد که یک بند انگشت از خاک به صورت سطحی خشک شد آبیاری کنید و سعی کنید خاک مقداری رطوبت را داشته باشد ، آبیاری بیش از اندازه باعث ازبین رفتن گیاه و پوسیدگی ساقه و ریشه خواهد شد.به خصوص در سرما كه تبخير كمتر انجام ميگيرد.
🌱 #کوددهی: یک بار در سال صورت گیرد.در اول بهار و در طول سال با كودهاي كريستالون سه ده ميتوان با اسپري به برگها و ابياري در خاك به گلدهي بهتر گياه كمك شاياني كرد .
🌱 #گلدهی : در مناطق بومی خود در اواخر زمستان تا بهار گل های شیپوری و بزرگی میدهد.البته برای گلدهی در آپارتمان حتما بایددر دمای 10 درجه به مدت 2 ماه نگهداری شود تا نیازسرمایی آدنیوم برطرف شود.
🌱 #هرس: یکی از مسایلی که تولیدکنندگان به آن کمتر توجه میکنند همین هرس می باشد.بطوریکه گیاه به صورت تک شاخ رشد کرده و گلدهی کمی دارد ولی در صورت پینچ(چیدن جوانه انتهایی)آن چند شاخه شده وگلدهی آن افزایش میابد.همچنین میتوان گیاهان پیری که برگهای آن ریخته شده را با هرس شدید دوباره جوان کرد.در گونه هایی که با پیوند افزوده شدند با هرس شدید میشود گیاه را به گلدهی وادار نمود ..
🌱 #آفات و امراض: تار عنکبوتی، شپشک و شته از آفت های این گیاه بشمار می آیند.
بیماری های قارچی نظیر لکه برگی و سفیدک پودری این گیاه را تهدید میکند
.
براي پيشگيري در گیاهان زیر یک سال هر 4 ماه یک بار و بعد از یک سال هر ٦ ماه يكبار با سم قارچ كش كاربندازيم خاك و گياه رو بيمه كنيد .(استفاده از قارچ کش به صورت ابیاری صورت گیرد )
🌱 #تعویض گلدان : آدنیوم گلدان بزرگ رو دوست نداره ، اجازه دهید ریشه به خوبی رشد کرده و حجم گلدان را پر کرده سپس اقدام به تعویض گلدان کنید
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱با هم قلمه بگیریم 🌱:
👨🌾آدنیوم (رز صحرایی)
❣
ادنیوم به علت داشتن گلهای درشت و زیبا، مقاوم بودن بسیارو نگهداری راحت ،گیاه زینتی بسیار مورد توجهی میباشد .
🌱 آدنیوم گیاهی همیشه سبز، گوشتی و گلدار بوده که ارتفاعی بین 1 تا 3 متر دارد ، گستردگی آن بین 2 تا 4 متر است .
🌱سرعت رشد این گیاه متوسط است و بین 2 تا 5 سال زمان نیاز است تا به رشد کامل خود برسد و معمولا از دو سالگي به گلدهي ميرسد
🌱این گیاه در ساقه خود آب ذخیره میکند و در شرایط بی آبی از آن استفاده میکند.
🌱فصل شکوفایی گلها از اواخر زمستان تا اواسط بهار میباشد و به رنگهای قرمز، صورتی و سفید مشاهده میشوند.
🌱گلها عقیم میباشند و به تنهایی قادر به بذرافشانی کردن نمیباشند
🌱انواع واریته آدنیوم عبارت است از :
عربیکوم ،سوازی ،سومالنس ،کریسپوم ، اوبسوم که در ایران اکثر واریته ها از نژاد اوبسوم هستند.
🌱 آدنیوم جوان را که از راه بذر تولید شده اند زمانی که۳جفت برگ داشت می توان جابجا کرد وگیاه بعد از دو ماه پایین ساقه متورم وشکل جالبی به خود می گیرد
🌱رز صحرایی جایزه سلطنتی باغ و باغبانی را نیز از آن خود کرده است و گیاهی مناسب برای درست کردن یک بنسای زیبا میباشد
🌱ریشه و ساقه گیاه آدنیوم دارای شیره سمی میباشد که در آفریقا از سم آن برای شکار استفاده میشود.
🌱برگها بافتی چرمی دارند ، طول آنها بین 5 تا 15 سانتیمتر است و عرضی در حدود 0.3 سانتیمتر دارند ، برگهای این گیاه معمولا در بالای ساقه شکل میگیرند.
🌱گلها بزرگ و شیپورمانند هستند بین 2 تا 5 سانتیمتر طول و بین 4 تا 6 سانتیمتر قطر آنها میباشد ، فصل شکوفایی گلها از اواخر زمستان تا اواسط بهار میباشد و به رنگهای قرمز، صورتی و سفید مشاهده میشوند.
🌱 گلهای آدنیوم برای پروانه ها و سایر حشرات بسیار جذاب است " مهدی زینلی
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❣
#یوکا 🌱 یوکا
#yucca
خانواده : خنجریان
بومی آمریکای جنوبی
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱 گیاه آپارتمانی یوکا
❣ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
👨🌾 سلام دوستان ، اگر به دنبال یک گیاه فوق العاده مقاوم و جان سخت میگردید به شما یوکا را پیشنهاد میدهم شاید تنها چیزی که باعث مرگ این گیاه میشود میتوان گفت آبیاری زیاد است ، در نظر داشته باشید یوکا گونه های مختلفی دارد که شما با دو نوع آن بیشتر آشنا هستید ، گونه اول یوکای آپارتمانی که به سرما و نور افتاب حساس است و نوع دوم آن که در فضای سبز شهری زیاد استفاده میشود و به عنوان یوکای بیرونی که مقاوم به نور آفتاب و سرما است
🌱یوکا بومی امریکای شمالی ، جنوبی و مرکزی است و حدود 50گونه در این خانواده قرار دارد که همگی گیاهانی همیشه سبز .سرسخت و با برگهایی شمشر مانند که بر روی محور آنها گلهایی سفید یا کرم رنگ ظاهر میشود .
🌱برخی از انواع این گیاه به عنوان گیاه زینتی مانند yucca gloriosa و برخی ویگر به دلیل مصرف غذایی(استفاده از بذرها .ساقه گلدهنده و حتی بذرها) و مصرف در صنایع بهداشتی (مقلا از ریشه های yucca elata zشامپو تهیه میشود)پرورش داده میشود
🌱از جمله گونه های که بشکل زینتی پرورش داده میشود میتوان به
Yucca filamentosa
که در زبان انگلیسی adams needleنامیده میشود
🌱 به طور کلی گیاه مقاومی است این گیاه به دلیل وجود زوائد سفید رنگ حاشیه برگ شناخته میشود ساقه گل میتواند حتی تا 3متر هم رشد کند و در اوایل تابستان گلهای سفید رنگی ایجاد میشوند که در شب هنگام عطر ملایمی از خود تولید میکنند
🌱 گلهای این گیاه در شرایط مطلوب نور در تابستان ظاهر میشود و بعضی از واریتهای آن تا 20_ درجه را تحمل میکند "
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
👨🌾شرایط نگهداری یوکای آپارتمانی
❣ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱 #آبیاری : نیاز به آبیاری زیاد ندارد و این گیاه تا حدودی به خشکی مقاوم است ، اما خشکی کشیدن بیش از اندازه منجر به سوختن نوک و حاشیه برگها میشود البته کیفیت اب نیز در بروز چنین مشکلی(سوختن نوک و حاشیه برگ)نقش دارد زیرا استفاده از آبهای حاوی کلر و املاح کچی بالا نیز چنین مشکلی را ایجاد میکند ، دقت کنید یوکا به ابیاری زیاد و خیس و غرقابی بودن بستر کاشت بسیار حساس است و شاید بتوان گفت اصلی ترین مورد که باید برای آن در نظر گرفت که این مسئله احتمال بیماری پوسیدگی ریشه و ساقه را افزایش میدهد و میتواند منجر به سیاه برگها شود بنابراین زمانی که سطح خاک گلدان اندازه یک بند انگشت خشک شد گیاه را ابیاری کنید و اجازه دهید همه خاک یک دست خیس شود ، آب اضافه داخل زیر گلدانی را نیز تخیله کنید . در فصل پاییز و زمستان برای جلوگیری از شیوع پوسیدگی ساقه و ریشه بگذارید حدود 70%خاک گلدان خشک شود بعد ابیاری کنید
🌱 #رطوبت : یوکا به خشکی هوا مقاوم است با این حال در روزهای گرم تابستان تهویه هوا برای گیاه فراهم کنید و یا در مناطق خیلی خشک مثل یزد و قم غبارپاشی روزانه یا ایجاد جزیره به شادابی ان کمک میکند
🌱 #نور:گونه مد نظر ما سایه پسند است گر چه بهترین رشد را در محیطی روشن به دور از تابش شدید افتاب دارد ، در محیط با نور کم به تدریج برگهای پایین زرد شده و میریزد ، اگر گیاه شما مدتی در محیط کم نور بوده وقصد دارید به محیطی پرنور منتقل کنید اینکار را به تدریج انجام دهید در غیر اینصورت ممکن است که در ناحیه پشت برگها نواحی سفید رنگی تشکیل شود که در ادامه مطلبم با تصویر نشان میدهم ، بهترین محل داخل سایه محیطی با نور عالی یا نور فیلتر شده یا افتاب ملایم صبح
🌱 #خاک: به خاکی سبک با زهکش خوب نیاز دارد تا اب اضافی محیط اطراف ریشه خارج شود بنابراین کاربرد شن در ترکیب بستر کاشت این گیاه بسیار کمک میکند.میتوان برای ترکیب از دو قسمت شن که به خوبی زیر شیر آب شستشو داده شده تا املاح و رسوبات کچی و نمکی آن خارج شود و سه قسمت پیت ماس استفاده کرد
🌱 #تقویت : کمبود عناصر غذایی موجب کاهش رشد.ریز ماندن برگهای جوان و رنگ پریدگی برگ و زرد شدن برگهای پایین گیاه میشود ، در طی فصل رشد میتوان ماهی یکبار با کودهای کامل نظیر سه هجده یا سه بیست آنرا کوددهی کرد
🌱 #تعویض_گادان : لازم نیست هر سال گلدان را عوض کنید زمانی که ریشه از منافذ انتهایی یا سطح رویی خاک بیرون زد زمان تعویض گلدان است که در اول بهار باید انجام شود اگر گلدان پیش از اندازه بزرگ و سنگین است و خاک بستر مواد غدایی را از دست داده میتوان خاک سطحی انرا با خاکی جدید و غنی تعویض کرد " مهدی زینلی
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
👨🌾 تکثیر یوکا آپارتمانی
❣ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱 راحترین روش تکثیر یوکا قلمه ساقه است ، قلمه از نواحی جوان گیاه آسانتر از قلمه های که از قسمت پایین ساقه تهیه میشوند
برای قلمه از کاتر تیز استفاده کنید که به قسمت مادر گیاه اسیب وارد نشود ، یک برش کامل دهید و محل برش گیاه مادر را با لاک ناخن بپوشانید ، گر چه این کار را هم انجام ندهید مثل گیاه بامبو باعث مرگ یوکای شما نمیشود ولی تا اندازه ای از زیبایی سر گیاه مادر میکاهد
🌱 قبل از کاشت قلمه باید برگهای قسمت پایین را جدا کنید
🌱 برخی از پرورش دهندگان قلمه ها را 4-5روز در مکان سرد و خشک و به دور از نور افتاب قرار میدهند و اعتقاد دارند که اینکار به ریشه زایی بهتر قلمه ها کمک میکند فرو بردن انتهای قلمه در هورمونهای ریشه زایی به رشد و توسعه ریشه کمک میکند ، اما من همیشه بعد از برش قلمه را به بستر منقل میکنم و در این موضوع مشکلی نداشتم
🌱 برای کاشت قلمه ها از بستری سبک که رطوبت را به خوبی نگهدارد استفاده کنید مانند ترکیب کوکوپیت و پرلیت یا پیتموس و پرلیت یا شن شسته شده که مرتبا باید مرطوب نگهداشته شود ، خیس بودن بستر باعث فساد ته قلمه میشود ، اگر از قسمت جوان گیاه قلمه گرفته باشد یک تا دو ماه زمان میبرد تا قلمه شما ریشه دار شود
👨🌾چند نکته
🌱اگر از امکانات گلخانه در اختیار ندارید قلمه را کاور کنید ، کاور با گیاه در تماس نباشد و روی کاور با جسمی مانند خلال دندان چند سوراخ ریز ایجاد کنید
🌱 ممکن است چند روز اول برگها قلمه اویزان و بیحال شود که طبیعی است و به هیچ وجه قلمه را جهت برسی کردن ریشه از بستر خارج نکنید
🌱 تا شروع برگ جدید قلمه داخل کاور قرار گیرد
👨🌾 تکثیر یوکا از پاجوش و یا تنه جوش
🌱 پاجوش و تنه جوش گیاهان کوچکی هستند که از روی ریزومها گیاه مادری یا روی تنه گیاه شروع به رشد کرده اند که با جدا کردن از گیاه مادری و به صورت مستقل ریشه دار یا کاشت ، زمان تعویض گلدان گیاه مادری بهترین زمان برای جدا کردن پاجوشها است ابتدا گیاه مادری را از گلدان خود بیرون اورده سپس تا جایی که ممکن است باید خاک را از اطراف ریشه ها تمیز کرد برای این منظور میتوانید از جریان ملایم اب استفاده کنید تا به خوبی خاکها از روی ریشه ها پاک شوند سپس با وسیله ای تیز پاجوشها را از منطقه طوقه گیاه مادری از ان جدا کنید
توجه داشته باشید که هر پاجوش یا تنه جوش گیاه زمانی که 4برگ دارد مناسب جداسازی از گیاه مادری است و جدا کردن اندازه کوچکتر کار درستی نیست
🌱 قلمه این گیاه داخل آب نیز ریشه دار میشود "مهدی زینلی
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d