eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
26هزار ویدیو
128 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
ناصر: ✨﷽✨♥️✨🌿💐🌸🍃🦋 ✨🌺🌾 🌿🌾✨ ✅اول نماز یا افطار؟ ✍امام باقر عليه السلام : در ماه رمضان ابتدا نماز بخوان، سپس افطار کن؛ مگر این که همراه عده ای بودی که منتظر افطار بودند. اگر قرار بود تو نیز با آنان افطار کنی، با ایشان مخالفت نکن و ابتدا افطار کن و در غیر این صورت ابتدا نماز بخوان. راوی پرسید: چرا این کار را کنم و ابتدا نماز بخوانم؟! فرمودند: چون دو وظیفه برای تو پیش آمده است: افطار و نماز؛ پس با چیزی شروع کن که بر دیگری برتری دارد و آن نماز است‌. سپس فرمودند: و تو روزه داری؛ پس اگر نمازت را با حالت روزه به جا آوری و روز را پایان دهی، برای من دوست داشتنی تر است. 📚 وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۱۵۰، ح ۲ ‌‌🌿🌾✨ ✨🌺🌾 ♥️✨🌿💐🌸🍃🦋 🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
♥️✨🌿💐🌸🍃🦋 ✨🌺🌾 🌿🌾✨ حضرت پیامبر اکرم (ص) : پنج چيز به امت من در ماه رمضان عطا شده است كه به امت هيچ پيغمبرى پيش از من عطا نشده است : 1⃣ چون شب اول ماه رمضان شود خداى عزوجل به آنان نظر كند و هر كس مورد توجه خداى شد هرگز او را عذاب نخواهد فرمود. 2⃣ بوى دهانشان به هنگام عصر نزد خداى عزوجل از مُشك خوشبوتر باشد. 3⃣ فرشتگان شبانه روز براى آنان طلب آمرزش كنند. 4⃣ خداى عزوجل بهشت را مأمور فرمايد كه براى بندگانم آمرزش بطلب و خود را براى آنان بياراى تا مگر خستگى و آزار دنيا از جانشان بدر آيد و به بهشت و پذيرائى من در آيند. 5⃣ چون شب آخر فرا رسد همگى آنان آمرزيده شوند مردى عرض كرد يا رسول اللَّه در شب قدر آمرزيده شوند ؟ فرمود: كارگران را نه بينى كه چون از كار فارغ شوند مزد خويش دريافت كنند. 📚 الخصال (الصدوق) ، ج۱، ص۳۵۳ 🌿🌾✨ ✨🌺🌾 ♥️✨🌿💐🌸🍃🦋 🍃🌸 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ♥️✨🌿💐🌸🍃🦋 ✨🌺🌾 🌿🌾✨ ماه رمضان از راه رسید خدایا🙏 به حرمت این ماه پربرکت ماه مبارک رمضان هرکسی هرگونه گرفتاری داره برایش چاره ساز ومشکلش را رفع کن خدایا بیماری کرونا رو از دنیا دور کن https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 🌿🌾✨ ✨🌺🌾 ♥️✨🌿💐🌸
‌◻️﹏❤️🌸﹏🍃 ︴✨✨ ❤️✨ 🌸 ︴ 🍃 ↙️روزه در قــــــــــرآڹ↘️ 💠يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كُتِب عَلَيْكمُ الصيَامُ كَمَا كُتِب عَلى الَّذِينَ مِن قَبْلِكمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ.💠 💖اے افرادۍ که ایماڹ آورده اید! روزه بر شما نوشتہ شده هماڹ گونہ ڪ‌ه بر ڪسانۍ قبل از شما بودند نوشتہ شد; تا پرهیزڪار شوید.💖 ۞سوره بقره_آیـ‌ه 183۞ ┄┉┉❈»🌸🍃🌸»❈┉┉┄ 💠...وَ أَن تَصومُوا خَيرٌ لَّكمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُون💠َ 💖...روزه داشتڹ براے شما بهتر اسٺ اگر بدانید!💖 ۞سوره بقره_آیـ‌ه 184۞ ┄┉┉❈»🌸🍃🌸»❈┉┉┄ 🔴فــــــــــواید روزه: 🔆جسم بہ هنگام روزه بـ‌ه جاے غذا از مواد داخلۍ استفاده میڪند و آنها را مصرف میڪند و مواد ڪثیف و عفوني ڪہ در جسم هست و ریشه و خمیره بیمارے اسٺ; از بیڹ میرود و بدیڹ طریق روزه سبب بهبودے همہ بیماریهاسٺ. از این رو جسم، خود را بوسیله روزه از داخل نظیف و پاکیزه میڪند.🔆 🖌(پروفسور "الڪسۍ سوفوریڹ" به نقل از سایٺ پزشڪۍ پارسي طب) ✅و براستي تاڪید صریح و زیباے قرآڹ به مفید بودڹ روزه نشاڹ از حڪمٺ و دانایۍ آفریننده آڹ نیسٺ؟! ـ🍃 ـ︴ ـ🌸 ـ❤️✨ ـ︴✨✨ ـ◻️﹏❤️🌸﹏🍃 ______ همراه ____باشید__ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 (1) بِسم اللهِ الرَحمنِ الرَحیم به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانیاش هميشگى است(1) 🌺🍃اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ يا اَللّهُ يا رَحْمنُ يا رَحيمُ يا كَريمُ يا مُقيمُ يا عَظيمُ يا قَديمُ يا عَليمُ يا حَليمُ يا حَكيمُ سُبْحانَكَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَبِّ(1) 🌺🍃خدايا از تو خواستارم به نامت، اى خدا، اى بخشنده، اى مهربان، اى گرامى، اى پايدار، اى بزرگ، اى ديرينه اى دانا، اى شكيبا، اى فرزانه، منزّهى تو اى كه معبودى جز تو نيست، فرياد رس فرياد رس، ما را از آتش برهان اى پروردگار من. 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💙🍃🦋 🍃🍁 🦋  نوزده حرف است كه براى خواننده آن، اسباب گشايش و رهايى از آفات است. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنها را به امير مؤمنان صلوات اللّه عليهما و آلهما تعليم فرمودند و شيخ صدوق در كتاب خصال در باب نوزده گانه نقل كرده است. پیامبر(ص) فرمودند كه مى گويى: يا عِمادَ مَنْ لاعِمادَلَهُ وَ يا ذُخْرَ مَنْ لاذُخْرَلَهُ وَ يا سَنَدَ مَنْ لاسَنَدَ لَهُ وَ يا حِرْزَ مَنْ لاحِرْزَ لَهُ وَ يا غِياثَ مَنْ لاغِياثَ لَهُ وَ يا كَريمَ الْعَفْوِ وَ يا حَسَنَ الْبَلاءِ وَ يا عَظيمَ الرَّجاءِ وَ يا عِزَّ الضُّعَفاءِ وَ يا مُنْقِذَ الْغَرْقى وَ يا مُنْجِىَ الْهَلْكى يا مُحْسِنُ يا مُجْمِلُ يا مُنْعِمُ يا مُفْضِلُ اَنْتَ الَّذى سَجَدَ لَكَ سَوادُ اللَّيْلِ وَ نُورُ النَّهارِ وَضَوْءُ الْقَمَرِ وَ شُعاعُ الشَّمْسِ وَ دَوِىُّ الْماءِ وَ حَفيفُ الشَّجَرِ يا اَللَّهُ يا اَللَّهُ يا اَللَّهُ اَنْتَ وَحْدَكَ لاشَريكَ لَكَ سپس مى گويى: اللّهمّ افعل بى كذا و كذا به جاى كلمه كذا و كذا حاجت خود را ذكر مى كنى همانا كه از جاى خود برنخواهى خاست تا ان شاء اللّه تعالى مستجاب شود. 📚منبع :مفاتیح‌الجنان 🦋 🍃🍁 💙🍃🦋https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
☘✨🌷✨☘ 💠 حسرت مندان روز قیامت چه کسانی هستند ؟! 🍃امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام: إِنَّ أَعْظَمَ الْحَسَرَاتِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَسْرَةُ رَجُلٍ كَسَبَ مَالًا فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ- [فَوَرَّثَهُ رَجُلًا] فَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنْفَقَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّةَ وَ دَخَلَ الْأَوَّلُ بِهِ النَّار. 🔹بزرگ‌ترین حسرت‌ها در روز قیامت از آن کسی است که مالی را از راه حرام کسب کند، و آن را برای کسانی به ارث بگذارد که از آن در راه طاعت خداوند استفاده کنند و به واسطه این مال به بهشت بروند و خود او به جهنم وارد شود 📔 نهج البلاغه حکمت 429 ☘✨🌷✨☘ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 🍃 استغفار 🌷حضرت علی علیه السلام : در ماه رمضان، بسيار استغفار و دعا كنيد؛ زيرا با دعا از شما دفعِ بلا مى شود و با استغفار، گناهانتان پاك مى گردد.. 📚 کافی، جلد۴، صفحه۸۸ 💎💎💎 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
👌 داستان کوتاه پند آموز 🔶 پیرمردی بود که پس از پایان هر روزش از درد و ازسختیهایش مینالید،،، دوستی، از او پرسید: این همه درد چیست که از آن رنجوری،،؟؟ ▪️پیرمرد گفت: دو باز شکاری دارم، که باید آنها را رام کنم، دو تا خرگوش هم دارم که باید مواظب باشم، بیرون نروند، ▫️دوتا عقاب هم دارم که بایدآنهارا هدایت و تربیت کنم، ماری هم دارم که آنرا حبس کرده ام، شیری نیز دارم که همیشه، باید آنرا در قفسی آهنین، زندانی کنم، بیماری نیز دارم که باید از او مراقبت کنم،، و در خدمتش باشم،، ▪️مردگفت: چه مےگویی، آیا با من شوخی میکنی؟ مگر مےشود انسانی اینهمه حیوان را با هم در یکجا، جمع کند و مراقبت کند!!؟ پیرمرد گفت: شوخی نمےکنم، اما حقیقت تلخ و دردناکیست، 🔵 آن دو باز چشمان منند، که باید با تلاش وکوشش ازآنها مراقبت کنم،، 🔵 آن دو خرگوش پاهای منند، که باید مراقب باشم بسوی گناه کشیده نشوند، 🔵 آن دوعقاب نیز، دستان منند، که بایدآنها را به کارکردن، آموزش دهم تا خرج خودم و خرج دیگر برادران نیازمندم را مهیا کنم، 🔵 آن مار، زبان من است، که مدام باید آنرا دربند کنم تا مبادا کلام ناشایستی ازاو، سر بزند، 🔵 شیر، قلب من است که با وی همیشه درنبردم که مبادا،،کارهای شروری از وی سرزند، 🔵 و آن بیمار، جسم وجان من است، که محتاج هوشیاری، مراقبت و آگاهی من دارد، ✨این کار روزانه من است که اینچنین مرا رنجور کرده و امانم را بریده. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ‌‌‌‌‌‌ 🌿🌺🌿🌺🌿
✍️ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💠 فرصت هم‌صحبتی‌مان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام (علیه‌السلام) می‌روند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند. به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت. 💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک می‌پاشید. نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که می‌دانستیم دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیه‌السلام) هستیم. 💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس می‌کردیم صاحبی جز (روحی‌فداه) نداریم. شیخ مصطفی با همان عمامه‌ای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به (علیه‌السلام) می‌گفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما می‌کردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با (علیهم‌السلام) هستیم و از شون دفاع می‌کنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!» 💠 گریه جمعیت به‌وضوح شنیده می‌شد و او بر فراز منبر برایمان می‌سرود :«جایی از اینجا به نزدیک‌تر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیه‌السلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خون‌مون از این شهر دفاع می‌کنیم!» شور و حال حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر می‌کرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرمانده‌ها وارد شد، با خیانت همین خائنین و رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.» 💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دل‌مان را خالی می‌کرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیه‌السلام) بودیم که قلب‌مان قرص بود و او همچنان می‌گفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل (علیه‌السلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدسات‌مون رو تخریب می‌کنه، سر مردها رو می‌بُره و زن‌ها رو به اسارت می‌بَره! حالا باید بین و یکی رو انتخاب کنیم!» و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق بود که از چشمه چشم‌ها می‌جوشید و عهد نانوشته‌ای که با اشک مردم مُهر می‌شد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند. 💠 شیخ مصطفی هم گریه‌اش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ می‌کرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! می‌دونید که بعد از اشغال عراق، دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپی‌جی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.» مردم با هر وسیله‌ای اعلام آمادگی می‌کردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید شهر می‌شد و حالا دلش پیش من و جسمش ده‌ها کیلومتر دورتر جا مانده بود. 💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راه‌ها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمی‌رسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیره‌بندی کنیم تا بتونیم در شرایط دووم بیاریم.» صحبت‌های شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد. عدنان بود که با شماره‌ای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب عزا شده! قسم می‌خورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمی‌ذاریم! همه دخترای آمرلی ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی" ✍️نویسنده: -------------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✍️ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💠 شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام (علیه‌السلام) خوانده بودم، قالب تهی می‌کردم و تنها پناه امام مهربانم (علیه‌السلام) جانم را به کالبدم برگرداند. هرچند برای دل کوچک این دختر جوان، ترسناکی بود و تا لحظه‌ای که خوابم برد، در بیداری هر لحظه کابووسش را می‌دیدم که از صدای وحشتناکی از خواب پریدم. 💠 رگبار گلوله و جیغ چند زن پرده گوشم را پاره کرد و تاریکی اتاق کافی بود تا همه بدنم از ترس لمس شود. احساس می‌کردم روانداز و ملحفه تشک به دست و پایم پیچیده و نمی‌توانم از جا بلند شوم. زمان زیادی طول کشید تا توانستم از رختخواب جدا شوم و نمی‌دانم با چه حالی خودم را به در اتاق رساندم. در را که باز کردم، آتش تیراندازی در تاریکی شب چشمم را کور کرد. 💠 تنها چیزی که می‌دیدم ورود وحشیانه به حیاط خانه بود و عباس که تنها با یک میله آهنی می‌خواست از ما کند. زن‌عمو و دخترعمو‌ها پایین پله‌های ایوان پشت عمو پناه گرفته و کار دیگری از دست‌شان برنمی‌آمد که فقط جیغ می‌کشیدند. از شدت وحشت احساس می‌کردم جانم به گلویم رسیده که حتی نمی‌توانستم جیغ بزنم و با قدم‌هایی که به زمین قفل شده بود، عقب عقب می‌رفتم. 💠 چند نفری عباس را دوره کرده و یکی با اسلحه به سر عمو می‌کوبید تا نقش زمین شد و دیگر دست‌شان را از روی ماشه برداشتند که عباس به دام افتاده بود. دستش را از پشت بستند، با لگدی به کمرش او را با صورت به زمین کوبیدند و برای بریدن سرش، چاقو را به سمت گلویش بردند. بدنم طوری لمس شده بود که حتی زبانم نمی‌چرخید تا التماس‌شان کنم دست از سر برادرم بردارند. 💠 گاهی اوقات تنها راه نجات است و آنچه من می‌دیدم چاره‌ای جز مردن نداشت که با چشمان وحشتزده‌ام دیدم سر عباسم را بریدند، فریادهای عمو را با شلیک گلوله‌ای به سرش ساکت کردند و دیگر مانعی بین آن‌ها و ما زن‌ها نبود. زن‌عمو تلاش می‌کرد زینب و زهرا را در آغوشش پنهان کند و همگی ضجه می‌زدند و به دل این حیوانات نبود که یکی دست زهرا را گرفت و دیگری بازوی زینب را با همه قدرت می‌کشید تا از آغوش زن‌عمو جدایشان کند. 💠 زن‌عمو دخترها را رها نمی‌کرد و دنبال‌شان روی زمین کشیده می‌شد که ناله‌های او را هم با رگباری از گلوله پاسخ دادند. با آخرین نوری که به نگاهم مانده بود دیدم زینب و زهرا را با خودشان بردند که زیر پایم خالی شد و زمین خوردم. همانطور که نقش زمین بودم خودم را عقب می‌کشیدم و با نفس‌های بریده‌ام جان می‌کَندم که هیولای داعشی بالای سرم ظاهر شد. در تاریکی اتاق تنها سایه وحشتناکی را می‌دیدم که به سمتم می‌آمد و اینجا دیگر آخر دنیا بود. 💠 پشتم به دیوار اتاق رسیده بود، دیگر راه فراری نداشتم و او درست بالای سرم رسیده بود. به سمت صورتم خم شد طوری که گرمای نفس‌های را حس کردم و می‌خواست بازویم را بگیرد که فریادی مانعش شد. نور چراغ قوه‌اش را به داخل اتاق تاباند و بر سر داعشی فریاد زد :«گمشو کنار!» داعشی به سمتش چرخید و با عصبانیت اعتراض کرد :«این سهم منه!» 💠 چراغ قوه را مستقیم به سمت داعشی گرفت و قاطعانه حکم کرد :«از اون دوتایی که تو حیاط هستن هر کدوم رو می‌خوای ببر، ولی این مال منه!» و بلافاصله نور را به صورتم انداخت تا چشمانم را کور کند و مقابلم روی زمین نشست. دستش را جلو آورد و طوری موهایم را کشید که ناله‌ام بلند شد. با کشیدن موهایم سرم را تا نزدیک صورتش بُرد و زیر گوشم زمزمه کرد :«بهت گفته بودم تو فقط سهم خودمی!» صدای نحس عدنان بود و نگاه نجسش را در نور چراغ قوه دیدم که باورم شد آخر اسیر هوس این شده‌ام. 💠 لحظاتی خیره تماشایم کرد، سپس با قدرت از جا بلند شد و هنوز موهایم در چنگش بود که مرا هم از جا کَند. همه وزن بدنم را با موهایم بلند کرد و من احساس کردم سرم آتش گرفته که از اعماق جانم جیغ کشیدم. همانطور مرا دنبال خودش می‌کشید و من از درد ضجه می‌زدم تا لحظه‌ای که روی پله‌های ایوان با صورت زمین خوردم. 💠 اینبار یقه پیراهنم را کشید تا بلندم کند و من دیگر دردی حس نمی‌کردم که تازه پیکر بی‌سر عباس را میان دریای دیدم و نمی‌دانستم سرش را کجا برده‌اند؟ یقه پیراهنم در چنگ عدنان بود و پایین پیراهنم در خون عباس کشیده می‌شد تا از در حیاط بیرون رفتم و هنوز چشمم سرگردان سر بریده عباس بود که دیدم در کوچه شده است... ✍️نویسنده: -------------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📚زن پیروز بر شیطان در زمان حضرت عیسی (ع) زنی بود که شیطان نمی توانست به  هیچ عنوان فریبش دهد. روزی این زن در حال پختن نان بود که وقت نماز شد. دست از کار کشید و مشغول نماز شد.۱ در این هنگام شیطان کودک این زن را وسوسه کرد که به سمت آتش  برود.رفت و به درون تنور افتاد. بعد شیطان وسوسه کنان  به طرف زن  رفت که بچه ات بدرون تنور افتاد نمازت را بشکن.  زیرا میدانست این  از آن نمازهایی است که فایده دارد.( نمازهایی که فایده ندارد شیطان آب وضوی آن را هم می آورد) اما این زن توجهی به وسوسه شیطان نکرد. حال معنوی زن طوری شد که نماز را نشکست. شوهر آمد دید که صدای بچه از درون تنور می آید. و زن در حال خواندن  نمازاست. بچه سالم است و نمی سوزد. دست به درون تنور برد و بچه را درآورد. مرد این ماجرا را  نزد حضرت عیسی تعریف کرد. حضرت عیسی به خانه آنها آمد و از زن پرسید تو چه کردی که به این مقام رسیدی؟ زن پاسخ داد: ۱- همیشه کار آخرت را بر دنیا ترجیح می دادم. ۲- از وقتی خود را شناختم بی وضو نبودم ۳- همیشه نماز خود را در اول وقت می خواندم ۴- اگر کسی بر من ستم می کرد یا دشنامم می داد او را به خدا وا می گذاشتم و کینه او را به دل نمی گرفتم. ۵- در کارهایم به قضای الهی راضیم 6- سا‍ئل را از در خانه ام مأيوس نمی كنم . 7- نماز شب را ترك نمی نمايم حضرت عیسی فرمود اگر  این زن ، مرد می بود پیامبر می شد چون  کارهایی می کند که فقط پیامبران می کنند.و بر چنین کسی شیطان  سلطه ندارد. 📚-منبع :عرفان اسلامي ، ص300؛ شيطان در كمينگاه ، ص 233 👇🌷 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ‌‌‌‌‌‌
✨💫✨💫✨💫✨ 💢سوال : ⛔ در چه مواردی در نماز بعد از نیازی به دیگری نیست؟ ✅ پاسخ: 👇👇  💠خواندن یک سوره بعد از سوره حمد، از واجبات نماز است و نمازگزار بعد ازسوره مبارکه حمد هر سوره ای به غیر از سوره‎هایی که دارای سجده و اجب هستند را می‎تواند قرائت کند. ❗ البته سوره توحید و سوره قدر دارای ثواب بسیار زیادی هستند و حتی گفته شده نمازی که در آن سوره توحید قرائت نشود گویا نماز نیست. ↙ اما همین امر واجب در مواردی از انسان نمازگزار ساقط می‎شود که به شرح ذیل است: 1⃣  اگر وقت نماز تنگ باشد نباید سوره را بخواند.[۱]  2⃣اگر انسان ناچار شود که سوره را نخواند، مثلا بترسد که اگر سوره را بخواند، دزد یا درنده یا چیز دیگری به او صدمه بزند، نباید سوره را بخواند.[۲] 3⃣  اگر به خاطر مریضی نتواند سوره را بخواند می تواند سوره را ترک کند.[۳] 4⃣ در رکعت سوم و چهارم نمازها که اگر خواندن حمد را اختیار کرد سوره ندارد.[۴]  5⃣در نماز احتیاط.[۵] 6⃣ در نماز جماعت در صورتی که در رکعت سوم یا چهارم اقتدا نماید و به مقدار خواندن حمد، وقت داشته باشد و اگر بخواهد سوره را بخواند رکوع امام را درک نمی کند.[۶] 7⃣  در نماز های مستحبی مگر نمازهای مستحبی ای که سوره درآنها شرط صحت است.[۷] *ء*-----------------*ء* 📚 منبع: [۱]توضیح المسائل مراجع، مسئله ۹۷۹. [۲] توضیح المسائل مراجع، مسئله۹۷۹. [۳] عروه الوثقی، ج۱، الصلاه، فی القراءه. [۴] عروه الوثقی، ج۱،فصل ۲۵. [۵] عروه الوثقی، ج۱،فصل ۵۳. [۶] توضیح المسائل مراجع، مسئله۱۴۴۲. [۷] عروه الوثقی، ج۱، الصلاه، فی القراءه، مسئله ۵. --------------------- https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ⛔️ فقط کانال به اشتراک بگذارین🌺🍃