eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
26.2هزار ویدیو
128 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
درود دوستان آدینه تون بخیر و شادی از امروز یه داستان جدید شروع میکنم پارت گذاری انشالله مورد پسندتون قرار بگیره ممنون از همراهی شما دوستان عزیز 😍😍❤❤🌹🌹🙏🙏
❤️ سلام اسم من شیواست میخوام داستان زندگی پر فراز و نشیبمو براتون بگم، تو یه خانواده پنج نفره به دنیا اومدم، من بچه آخر و به قولی ته تغاری بودم، قبل من دوتا داداشام بودن که هم شیر بودن و فقط یک سال باهم تفاوت سنی داشتن منم ۲۳ سالم بود، از سن ۱۸ سالگی بخاطر بر و رویی که داشتم خواستگارای زیادی برام میومد ولی هرکدومو به یه دلیلی رد میکردم... بابامم مخالف ازدواج من بود میگفت سنت کمه بهتره بشینی درستو بخونی یه جورایی روشن فکر بود اما من واقعا به درس خوندن علاقه نداشتم و همیشه خدا نمره هام افتضاح میشد... نه اینکه باهوش نباشما.. کلا درس نمیخوندم، به زور خودمو به ده میرسوندم از درس و مدرسه متنفر بودم... بیشتر دلم میخواست ازدواج کنم ولی اون کیس مناسبم پیدا نمیشد که تمام معیارهای منو داشته باشه بعد از اینکه دیپلم گرفتم دیگه درسمو ادامه ندادم و نشستم ور دل مامانم... بعد یه مدت زن داییم منو برای داداشش که از قضا دکتر عمومی بود خواستگاری کرد من همون اول بهشون گفتم من بی سواد چه به دکتر... اما زن داییم گفت داداشش فقط خوشگلی و پاکی براش مهمه و دوست نداره زنش درس بخونه میخواد خونه دار باشه من و مامان از خوشحالی تو پوست خودمون نمیگنجیدیم شبی که اومد خواستگاریم انگار تمام آرزوهام یجا براورده شده بود یه پسر خوشتیپ و صد البته پولدار... وقتی رفتیم تو اتاق و با هم حرف زدیم انقد قشنگ حرف میزد که مجذوبش شده بودم تمام حرفایی که آماده کرده بودم یادم رفته بود فقط گفتم من صداقت از همه چیز برام مهم تره اونم لبخندی زد و گفت حله وقتی از اتاق اومدیم بیرون، لبخند رضایتو که رو لبام دیدن همه شروع کردن دست زدن و همون شب یه انگشتر نشون خیلی قشنگی دستم کردن اسم داماد آرمین بود، دوتا خواهر داشت و یه برادر که ازدواج کرده بود اما دوتا خواهراش از من کوچیکتر بودن و مجرد، مادر و پدر خوش برخوردی داشت... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بعد از شب خواستگاری رفتیم آزمایش و یه مراسم کوچیک نامزدی هم برام گرفتن که فقط خانواده خودشون و ما بودیم. روزها میگذشت و من بیشتر به آرمین علاقه مند میشدم، آرمین هر روز بعد از کارش میومد دنبالم و میرفتیم گشت و گذار، روزهای خوش نامزدی خیلی زود گذشت. دقیقا شش ماه از نامزدیمون گذشته بود که یه شب مادر و پدر آرمین اومدن و گفتن میخواییم زودتر براشون مراسم عروسی بگیریم اگه شما راضی باشید زودتر برن سر خونه زندگیشون پدرم گفت آره درست نیست بیشتر از این نامزدیشون طول بکشه. مامان بعد از اون شب، استرس جهیزیه ناتکمیل منو گرفت و تو تب و تاب خرید بود به منم گیر میداد باهاش برم و خودم وسایلمو انتخاب کنم ما وضع مالیمون متوسط بود، بابام یه فروشگاه مواد غذایی داشت که داداشامم اونجا مشغول بودن، دلم نمیخواست وسایل گرون و به قول معروف مارک بگیرم که بابام بره زیر بار قرض، همین شد که تمام جهیزیمو ساده انتخاب کردم و بعد از تکمیل خریدمون رفتیم وسایلمو تو خونه ای که آرمین به تازگی خریده بود چیدیم، یه خونه دویست متری با سه خواب، واحد ما طبقه هفتم یه برج خیلی بزرگ و شیک بود من اونجور جایی رو تو خوابمم ندیده بودم، اما قرار بود خیلی زود اونجا زندگی کنم! بعد از چیدن وسایل که تموم شد آرمین گفت دیگه تا عروسی اونجا نمیتونم برم چون یه سوپرایز برام داره، منم دل تو دلم نبود زودتر روز عروسی از راه برسه.. من و آرمین درگیر خرید عروسی بودیم و وقت سر خاروندن نداشتیم وقتی رفتیم لباس عروس انتخاب کنیم خواهراشم اومدن و کلی نظر دادن و در آخر یه لباس مروارید کاری شده خریدیم که خیلیم بهم میومد. هر روز که به عروسی نزدیک میشدیم، من بیشتر ذوق زندگی مشترک رو داشتم و دلم میخواست زودتر با آرمین برم زیر یه سقف... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
درمان ریزش مو با سرکه و بادام👇 👈 اگر ریزش مو سرتون زیاده و میخواید کم بشه روزی 14 عدد بادام کوهی بخورید تا خیلی راحت و طی چند روز ریزش مو سرتون کم بشه قبل از حمام دوقاشق سرکه سیب طبیعی به شامپوی خود اضافه کنید. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
از بین بردن لک صورت😍😍 🗨اگر جزو آن گروه از افراد هستید که پوست صورتشان مدام پوسته می‌شود یا لک‌های سطحی دارید، حتما از این ماسک استفاده کنید و از نتیجه آن شگفت زده شوید! 📜هفته‌ای یک مرتبه حدود یک قاشق چای‌خوری عسل را با یک قاشق غذاخوری شکر دانه‌درشت مخلوط کنید، به طوری که شکرها داخل عسل حل نشوند. بعد از استحمام و در حالی که داخل حمام هنوز بخار داشت، پوست صورت خود را با این ترکیب لایه‌بردار و طبیعی ماساژ دهید تا پوسته‌ها و لک‌های سطحی از بین بروند. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✅ ماسک روشن کننده صورت ♨️یک مشت برنج خام را خرد و به پودری صاف و یکدست تبدیل کنید یا از آرد برنج خریداری شده از فروشگاه استفاده کنید. ۱ قاشق غذاخوری از این پودر را با شیر ترکیب کنید تا یک خمیر صاف به دست آید.به صورت ماسک روی پوست‌تان استفاده کنید و بگذارید به مدت🕑 ۱۵ دقیقه باقی بماند. آن را با آب معمولی و سپس با آب سرد بشویید. ✍ می‌توانید به جای شیر از آب یا ماست استفاده کنید. 👈 ۲ تا ۳ بار در هفته https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔻نصف فنجان ماست ساده 🔻عسل 1 ق.چ 🔻آبلیمو 2 ق.چ 🔻بادام خام پودر شده 4 عدد 🔻مقدار کمی زرد چوبه با هم مخلوط کنید هر شب قبل خواب روی پوست بزنید ‌‌┅❅❈❅┅ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍃 ✍یک ق.غ بهدانه را در یک لیوان آب خیسانده تا ژله ای شود و هرچند ساعت یکبار یک ق.غ ازآن را میل نموده دانه ها را داخل دهان نگه دارید ولعاب آنرا قورت دهید https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✳️انار بخورید و پوستتان را بوتاکس کنید👇 🔸میوه انار دارای آنتی اکسیدان های فراوان است و می تواندعلاوه بر آبرسانی سریع از ایجاد لکه و چین و چروک ناشی از تابش نور خورشید جلوگیری کند. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d