eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
23.5هزار عکس
27.6هزار ویدیو
133 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean @جهت تبلیغات با قبول ....
مشاهده در ایتا
دانلود
💦مایه حیات در طب سنتی  ➕با توجه به اینکه آب مایه حیات است، پا به پای انرژی اهمیت دارد و این اهمیت به حوزه طب سنتی نیز راه پیدا کرده است اما برخی افراد بدون داشتن آگاهی اخباری را در میان افراد منتشر می‌کنند مبنی بر این که طب سنتی مخالف نوشیدن آب است. ❌تنها افرادی که دارای مزاج هستند نباید به میزان زیاد آب بنوشند.  🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💧آب معتدل بنوشید ✔️در تمامی فصول سال باید آب با دمای متعادل نوشیده شود یعنی به واسطه طبیعت خنک شده باشد نه به کمک یخ🧊 ✔️پیشنهاد می‌شود افراد گرم مزاج قبل از صبحانه آب میل کنند تا صفرای آن‌ها به خوبی کنترل شود 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💧آب معتدل بنوشید ✔️در تمامی فصول سال باید آب با دمای متعادل نوشیده شود یعنی به واسطه طبیعت خنک شده باشد نه به کمک یخ🧊 ✔️پیشنهاد می‌شود افراد گرم مزاج قبل از صبحانه آب میل کنند تا صفرای آن‌ها به خوبی کنترل شود 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
( اگر بشود ، چه شود ):   : ضرب المثل اگر بشود، چه شود در مورد افراد خوش بینی به کار می‌رود که گاه خودشان می‌دانند کاری که در حال انجام آن هستند بی‌فایده است ولی باز هم بر انجام آن اصرار دارند. داستان‌ضرب‌المثل : روزی، ملانصرالدین به شهری ساحلی سفر کرد. ملا که تا آن موقع دریا را ندیده بود، وقتی به کنار دریا رسید خیلی تعجب کرد و از دیدن این همه آب، که انتهایش معلوم نبود و تا چشم قادر به دیدن بود، آب بود، حیرت زده شد. ملا ساعت‌ها لب دریا نشست و به آن نگاه کرد او احساس می‌کرد در برابر این عظمت و بزرگی باید کاری کند. باید از این همه نعمت که پیش رویش است نهایت استفاده را بکند. بعد از چند ساعت از لب ساحل بلند شد و به شهر بازگشت. به اولین بقالی که رسید ظرف ماستی خرید و دوباره بازگشت و آمد و در کنار ساحل نشست و شروع کرد با قاشق کم کم ماست را در آب حل کردن. مردی از آنجا می‌گذشت، ملا را شناخت نزدیک آمد سلام و علیک کرد و پرسید: ملا چه کار می کنی؟  ملا خونسرد گفت: دارم دوغ درست می‌کنم. مرد گفت: دوغ با ظرفی ماست به این کوچکی که در آب دریا حل می‌کنی، داری دوغ درست می‌کنی؟ ملا همانگونه که در عوالم خودش بود گفت: فکرش را بکن من که از دارایی‌های روی خشکی بهره‌ای نبرده‌ام اگر شانس بیاورم این دوغ درست شود، آن وقت بتوانم آن را بفروشم چقدر ثروتمند خواهم شد. فکرش را بکن اگر بشود، چه می‌شود.  مرد که اوضاع را اینگونه دید با خنده گفت: ملا به فکر ما هم باش از این همه نعمت بهره‌ای هم به ما بده. ملانصرالدین گفت: باشه، تو دعاکن این دوغ خوبی درست شود، چند کوزه‌ام به تو خواهم داد. تا به خانه ببری و با خانواده‌ات بخوری.🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
( اگر تو کلاغی من بچه کلاغم): ضرب المثل اگر تو کلاغی من بچه کلاغم به افرادی می‌گویند که فکر می‌کنند خیلی زرنگ و باهوشند. روزی روزگاری بر روی درختی وسط یک شهر بزرگ کلاغی زندگی می‌کرد که تازه تخم گذاشته بود و از آنها مراقبت می‌کرد. تا اینکه جوجه‌هایش سر از تخم درآوردند و کلاغ صاحب سه جوجه کلاغ کوچک شد. کلاغ مادر که خیلی خوشحال بود، به شدت از جوجه‌هایش مراقبت می‌کرد. برای آنها غذا تهیه می‌کرد و با بال‌هایش سایبان برای جوجه‌هایشان می‌ساخت. یک روز که کلاغ برای پیدا کردن غذا از لانه بیرون رفته بود، گربه به لانه‌ی او حمله کرد و دو تا از جوجه‌هایش را خورد. جوجه‌ی سومی که خیلی زرنگ و باهوش بود از دست گربه فرار کرد و توانست خود را در لابه لای برگ‌های درختان پنهان کند و زنده بماند. هنگامی که کلاغ مادر به لانه بازگشت و جوجه‌هایش را پیدا نکرد شروع به گریه و زاری کرد که ناگهان جوجه کلاغ کوچک خودش را نشان داد و گفت: مادر من توانستم از دست گربه فرار کنم. کلاغ مادر تا جوجه‌اش را دید خوشحال شد و خدا را شکر گفت که حداقل یکی از جوجه‌هایش زنده مانده. بعد از این اتفاق کلاغ مادر از جوجه‌اش دور نمی‌شد و به شدت از او مراقبت می‌کرد.تا اینکه وقت آموختن پرواز به کلاغ شد. مادرش با حوصله و مهربانی فراوان تمام فوت و فن پرواز را به او آموخت. کم کم جوجه کلاغ می‌توانست خود به تنهایی پرواز کند. و مادرش از اینکه جوجه کلاغ با سرعت توانسته راه و رسم پرواز را بیاموزد بسیار خوشحال بود. یک شب کلاغ مادر به جوجه‌اش گفت: تو دیگر بزرگ شده‌ای و می‌توانی از خودت مراقبت کنی. فقط خیلی مراقب آدم‌ها باش، چون بچه‌ی آدم‌ها همیشه در پی آزار و اذیت جوجه‌ها و پرنده‌ها هستند. تو باید خیلی مواظب خودت باشی. بچه کلاغ که با دقت به حرف‌های مادرش گوش می‌کرد فکر کرد و گفت: خیالت راحت مادر اگر دیدم که آدم‌ها خم شده‌اند تا از روی زمین سنگ بردارند، فرار می‌کنم «اگر تو کلاغی من بچه‌ی کلاغم.»🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
(بهلول و خرقه،نان جو و سرکه): در زمان هارون الرشید،مردی بود به نام بهلول.بهلول دانشمند وآدم بزرگی بود.او از شاگردان امام صادق علیه السلام بود.اما به دستور امام علیه السلام خودش را به دیوانگی زده بود تا کاری به کارش نداشته باشند و بتواند با تظاهر به دیوانگی حرفهایش را بزند و از مجازات خلیفه هم در امان باشد... یک روز هارون ارشید بامسخره کردن بهلول از او پرسید: وضع رسیدگی به کارهای خوب وبد مردم در آن دنیا چگونه است.من فکر می کنم که وضعم درآن دنیا هم مثل این دنیا خوب باشداما از قیامت توخبر ندارم.نمی دانم خدا به حساب دیوانه ها چطور رسیدگی می کند؟ بهلول دیوانه وار خندید و گفت: تا به حساب تو رسیدگی شود من مستقیم به بهشت رفته ام.هارون گفت:بگو که چرا این طور فکر می کنی.بهلول گفت: تنور نانوایی دربارت روشن است،به آن جا برویم تا بگویم.هارون که فرصت خوبی برای خندیدن ومسخره کردن پیدا کرده بود،همراه اطرافیانش راه افتادوهمگی با بهلول به کنار تنور نانوایی رفتند. بهلول سینی بزرگی را روی تنور داغ گذاشت وگفت: از تودر قیامت می پرسند که چه داشته ای وباآنها چه کرده ای؟حالا با پای برهنه روی این سینی برو ودارایی هایت را بشمار.هارون کفش هایش را درآورد و رفت روی سینی و گفت:قصر دارم،باغ وبستان زیادی دارم،خزانه ی پر پول دارم.یک کشور بزرگ دارم و....امادیگر نتوانست بقیه داراییهایش را بشمارد. گرمای سینی پای او را سوزاند و باعجله بیرون پرید.هارون که نمی خواست بهلول برنده ماجرا باشدبه او گفت:حالا توبرو روی سینی داغ ببینم چه می کنی.بهلول هم چنان که می خندید،به روی سینی پریدو گفت: بهلول وخرقه،نان جو وسرکه،بعد به آرامی از روی سینی پا به روی زمین گذاشت و گفت : دیدی چه اسان بود.من جز لباس پاره و نان جو و سرکه که نان خورشتم است،چیزی ندارم.حالا فهمیدی که رسیدگی به حساب کارهای چه کسی در آن دنیا راحت تر است.هارون ابرو درهم کشید وبدون خداحافظی از آن جا دور شد.از آن به بعدوقتی بخواهند به کسی یادآور شوند که هرچه آدم کمتر داشته باشد،گرفتاری اش کمتر است،این مثل وداستان بهلول را حکایت می کنند. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
مرا دردی است دور از تو که نزد توست درمانش... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
11.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت امام‌ رضا علیه السلام تسلیت باد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
12.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت امام‌ رضا علیه السلام تسلیت باد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فوج فرشتگان به نیایش نشسته‌اند آوای «ربّنا»ست در این قطعه از بهشت یا انیس النفوس! اینجا هرکس به امیدی آمده، نا امیدمان نکن... 🖤🖤🖤🖤🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرهم آورده‌ای، غم آوردیم یا سریع‌الرضا، کم آوردیم 🖤 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخر صفر و عزای ثامن الحجج ذکر ما شیعیان اللهم عجل الفرج ✅ امام رضا علیه السلام(عشق) 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d