فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نقارهزنی شب میلاد امام جواد(ع) در حرم مطهر رضوی
در بغل امشب یکى قرص قمر دارد رضا...🌸
بر زبان شکر خداى دادگر دارد رضا🌸
بارگاه زاده موسى چراغان مى شود🌸
در حریمش جشن میلاد پسر دارد رضا
------------------------------🌸🌸🌸
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر کسی سه روز نماز نخونه ...
آیت الله مجتهدی تهرانی
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میلادحضرت امام جواد(عليهالسلام) مبارک باد 💐
💠
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💢فضيلت تسبیحات امیرالمومنین (ع)📿
🎁هر کس تسبیحات حضرت علی (ع) را بعد از هر نماز بخواند، خدا هزار بلای دنیوی را از او دور میکند، که آسانترین آن بازگشت از دین است و در آخرت برای او هزار منزلگاه آماده میکند که یکی از آن منزلتها مجاورت رسول خدا (ص) است.
🟪ثواب تسبیح عرش برای شیعه حضرت علی (ع)
🟩آیا میدانید که تسبیحاتی داریم به نام تسبیحات امیرالمؤمنین علیه السلام که دارای فضیلت بسیار زیادی هست؟ و در عین حال خیلی راحت هست؟!
در کنار تسبیحات حضرت زهرا (س)، تسبیحات امیرالمومنین (ع) نیز وجود دارد که دارای فضیلت زیادی است.
🟨کیفیت تسبیحات حضرت امیرالمومنین به شرح زیر است:
✨١٠ بار سبحان الله
✨١٠ بار الحمدلله
✨١٠ بار الله اکبر
✨١٠ بار لا اله الا الله
بعد از هر نماز.
💫فضیلت این تسبیحات:
امیرالمؤمنین (ع) به براء بن عازب فرمودند:
آیا کاری به تو یاد دهم که، چون آن را انجام دهی، از اولیای خدا خواهی بود؟
براء گفت: بله.
حضرت تسبیحات فوق را به او آموزش دادند و سپس فرمودند: هر کس این تسبیحات را بعد از هر نماز بخواند، خدا هزار بلای دنیوی را از او دور میکند، که آسانترین آن بازگشت از دین است و در آخرت برای او هزار منزلگاه آماده میکند که یکی از آن منزلتها مجاورت رسول خدا (ص) است.
منبع:مستدرک الوسائل، ج٥، ص ٨٢- و بحار الانوار، چ بیروت، ج ٨٣.
♻️لطفا این پیام را آنقدر نشر دهید تا عید غدیر مانند تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها درکل کشور فراگیر شود.
ঊঈ🌺🍃ঊঈ
═✧❁°یاحسیـــــــــن❁✧═
ঊঈ🍃🌺ঊঈ
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فقط حیدر امیرالمومنین است
🍃❤️🍃
🌹 بارالها
امشب به حرمت امام جواد (ع)
و دستان کوچک علی اصغر (ع)
گرفتاری و مشکلات و غم واندوه
مردم سرزمینم را برطرف بفرما
🌹 مهربانا
دل دردمندان را شــــاد
و دوستان و عزیزانم را
سلامت و سعادتمند بدار
آمیـــن یا رَبَّ العالمین
🌹 امیدوارم در این شب معنوی
به حق حضرت امام
جواد الائمه علیه السلام
و باب الحوائج کوچک کربلا
حضـرت علی اصغر علیه السلام
همگی حاجت روا باشید.
⭐️ عیدتون مبارک
⭐️ التماس دعا
⭐️ شب خوش
🍃❤️🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
یاد خدا 13.mp3
11.02M
مجموعه #یاد_خدا ۱۳
#آیتالله_فاطمینیا | #استاد_شجاعی
آدما مجبورن برن سراغ مشغله های دنیا!
شغل، ازدواج، فرزند، تحصیل و ....
خب چطوری ممکنه آدم وسط اینهمه شلوغی با مشکلات و مصائب مربوط به هرکدوم، از یاد خدا غافل نشه ؟
✘ چرا من نمی تونم؟
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
♥️ صاحب الزمان دوستت دارم ♥️
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
EsteghfarAmirAlmomenin[09].mp3
3.42M
⬆️⬆️⬆️
#بند 9⃣
📝بند 9 استغفار امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
(از استغفار 70 بندی امیرالمؤمنین "علیه السلام")
🎤 حاج میثم مطیعی
بند 9️⃣
اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ سَهِرْتُ لَهُ لَيْلِي فِي التَّأَنِّي لِإِتْيَانِهِ وَ التَّخَلُّصِ إِلَى وُجُودِهِ حَتَّى إِذَا أَصْبَحْتُ تَخَطَّأْتُ إِلَيْكَ بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ وَ أَنَا مُضْمِرٌ خِلَافَ رِضَاكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ
ترجمه🔽
بارخدایا! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که با صرف وقت و تأمل برای انجام آن، شب را به بیداری گذراندم تا توانستم مرتکب شوم، ولی صبح که شد در زیّ صالحین به سوی تو گام برداشتم، در حالی که خلاف رضایتت را درون خود پنهان کرده بودم. ای پروردگار عالمیان! پس بر محمد و خاندانش درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸
#استغفار_70_بندی_امیر_المؤمنین علیهالسلام
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_صدو_چهلو_پنج ...-سلام..خوش اومدید..ابروشو انداخت بالا و با همون لبخند گفت:سلام...ممنونم...نگا
#قسمت_صدو_چهلو_شش
هم تو این مهمونی باشیم؟...پرهام کمی سکوت کرد وبعد روشو کرد سمت هومن و دیگه نشنیدم چی بهش گفت...خب میمردی اینو هم زیر لبی می گفتی ؟همین یه جمله مونده بودا...اه...خانم بزرگ رو به شروین گفت: شروین پسرم خیلی بی وفا شدیا...نباید به منه پیرزن یه سر بزنی؟اولا اینطور نبودی..شروین لبخند مردونه ای زد وگفت:شرمنده ام خانم بزرگ..از طرفی به خاطر پروازهایی که داشتم و سرم خیلی شلوغ بود و از طرف دیگه شما ورود اقایون رو ممنوع کرده بودید واسه ی همین من هم جرات نداشتم پامو بذارم اینجا...خانم بزرگ خندید وگفت:تو فرق می کردی پسرم..این حرفا چیه؟شروین لبخند زد و تشکرکرد...خانم بزرگ از وضعیت کار شروین و سفرهایی که داشته سوال می کرد و شروین هم یکی یکی جواب خانم بزرگ رو می داد...من هم بدون هیچ منظوری زل زده بودم بهش و داشتم نگاش می کردم که یه دفعه سرشو برگردوند و نگام کرد..دیگه دیر بود بخوام نگامو ازش بدزدم چون نگاهمو با نگاهش غافلگیر کرده بود..لبخند جذاب و مردونه ای زد که منم ناخداگاه لبخند زدم ...هنوز نگاش به من بود که پرهام تک سرفه ی بلندی کرد .. با ترس تو جام پریدم و با اخم نگاش کردم...چپ چپ نگام کرد و زیر لب غرید:نخوریش؟...اخمام باز شد و با تعجب پرسیدم:چی رو؟پوزخند زد وبه شروین نگاه کرد : چی رو نه...کی رو..با ابرو به شروین اشاره کرد وگفت:اینو...از لحن بیانش که همراه با حرص و خشم پنهانی بود خنده ام گرفته بود...سعی می کرد لحنش عصبی نشون داده نشه ولی با این حال معلوم بود داره حرص می خوره...از تیکه ای که بهم انداخته بود اصلا ناراحت نشدم برعکس خنده ام گرفته بود..برای همین لبخند بزرگی زدم و به شروین نگاه کردم..شروین هنوز داشت با خانم بزرگ حرف می زد وحواسش به اینجا نبود...لبخندم به خاطر حرصی بود که پرهام می خورد ولی مثل اینکه اون بد برداشت کرد..چون با خشم زیر لب غرید:عجب رویی داری تو دختر...البته از یه دختر فراری بیش ازاین هم نمیشه توقع داشت..چیز عجیبی نیست.ای خدااااااااا باز می خواست حرص منو در بیاره..ولی کور خوندی تازه نقطه ضعفت اومده دستم..دیگه نمیذارم با این حرفات اذیتم کنی...فقط با حرفام تلافیه حرفای بیخودت رو در میارم...اروم خندیدم تا بیشتر حرصش در بیاد...بعد زیر لب گفتم:اگر من دختر فراری هستم و این کارا هم ازم بعید نیست پس چرا دم به دقیقه حواستون به منه و با من هم کلام می شید؟..سرمو چرخوندم و نگاش کردم...حالت صورتش نشون می داد که تعجب کرده...زل زدم توی چشماش و ادامه دادم: خدایی نکرده واسه تون کسر شأن نباشه دارید با یه دختر فراری حرف می زنید اقای دکتر؟...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#قسمت_صدو_چهلو_هفت
..پیروزمندانه نگاش کردم..ابروشو انداخت بالا و نگاشو دوخت توی چشمام...ولی از لبای به هم فشردش می تونستم بفهمم که بدجور داره حرص می خوره...روشو کرد اونور و دیگه حرف نزد...حقته..روت کم شد؟...خانم بزرگ مرتب از شروین سوالای جور واجور می پرسید...از کار و زندگیش و موقعیت اجتماعیش و خانواده اش و محیط کارش...یه لحظه احساس کردم شروین اومده خواستگاری...اخه خانم بزرگ هی سوال می پرسید شروین هم سرشو مینداخت پایین و جواب می داد و بعد هم با رضایت به خانم بزرگ نگاه می کرد...پرهام و هومن اصلا با شروین حرف نمی زدند...خیلی دوست داشتم بدونم دلیل این کارشون چیه؟..موقع صرف شام رسید..خدمتکارا میز رو چیده بودن...خانم بزرگ بالا نشست و پرهام سمت راست خانم بزرگ و هومن هم کنار پرهام نشست..شروین سمت چپ خانم بزرگ نشست ...منم رفتم که کنار هومن بشینم که خانم بزرگ سریع گفت:فرشته جان اینجا بشین دخترم..با تعجب به جایی که گفته بود نگاه کردم...چرا کنار شروین؟!...نگاه متعجبم رو به خانم بزرگ دوختم...بامهربونی نگام می کرد..سرشو اروم تکون داد و بهم اشاره کرد که بنشینم...پرهام و هومن و شروین زل زده بودن به من...زیر اون همه نگاه که به من خیره شده بود داشتم اب می شدم..نگاه هومن بی تفاوت بود...نگاه شروین معمولی بود ولی لبخند مردونه ای روی لباش بود...ولی نگاه پرهام متفاوت بود..اخم نداشت ولی صورتش سرخ شده بود..قاشق رو محکم توی دستاش گرفته بود...خوبه دسته اش فلزیه اگر پلاستیکی بود حتما تا الان شکسته بود... خب برای حرص دادن پرهام بد هم نبود...نشستم کنار شروین...هومن بشقاب خانم بزرگ رو بداشت و براش غذا کشید...بشقابمو برداشتم وجلو بردم تا غذا بکشم که شروین گفت: بدید من براتون بکشم؟..لبخند زدم و گفتم:نه ممنونم...راضی به زحمتتون نیستم.لبخند زد وگفت:این چه حرفیه؟..وظیفه ست...-نه ممنون...خواستم باز تعارف کنم که بشقاب از دستم کشیده شد..با تعجب به پرهام که تند تند توی بشقابم برنج می ریخت نگاه کردم..سالاد و خورش هم گذاشت کنارش و با اخم گذاشت جلوم و گفت:چقدر تعارف می کنی..بعد هم یه لیوان دوغ ونوشابه ریخت و هر دوتا رو گذاشت جلوم..دیگه چیزی نبود که برام بریزه و بذاره جلوم ..تموم این کارا رو با حرص انجام می داد و تقریبا می کوبید رو میز.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d