eitaa logo
مطالب ناب در منبر
3.7هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
1.3هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــPDFکتب اعتقادی ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔶 👈🏼👈🏼 مرحوم حاج می‌فرمودند: مرحوم که در زمان سابق دربان باشی آستان قدس رضوی بود، ده مجلس روضه خوانی فراهم نمود. و والد مرا با حاج و مرا هم به‌واسطه پدرم برای منبر رفتن دعوت کرد و سفارش کرد که همه شما هر شب بایستی متوسّل شوید به امام‌نهم حضرت جواد الأئمّة‌ علیهم‌السلام و باید ذکر مصیبت آن حضرت بشود. ➖ و من چون تازه کار بودم و معلوماتم در منبر کم بود بر من دشوار بود. هرچه گفتند که جهت هر شب چیست، می‌گفت: اکنون باشد و من در آخر کار به‌شما خواهم گفت. این بود که ما هر شب متوسّل به‌آن بزرگوار می‌شدیم تا ده شب تمام شد. ➖ آنگاه شب دیگر ما اهل منبر را برای شام خوردن دعوت نمود. آن وقت گفت: جهت توسّل من در هر ده شب به امام جواد علیه‌السلام این بود که من در روز کشیک و خدمت خود در صحن مطهّر به‌رسم و عادتی که داشتم با دربانان مشغول جاروب کردن صحن کهنه می‌شدیم و جوی آبی که از صحن می‌گذشت و دو طرف آن نهر مردم از زائر و مجاور لب آن آب به‌جهت وضو ساختن می‌نشستند. ➖ یک روز همان قسمی که مشغول جاروب کردن بودیم، نزدیک برابر دیدم چند نفر از زائرین نشسته‌اند و مشغول خوردن خربزه می‌باشند و تخم‌های خربزه را آنجا ریخته و کثیف کرده‌اند. من اوقاتم تلخ شد و گفتم: ای آقایان اینجا که جای خربزه خوردن نیست لااقل می‌بایست پوست‌ها و تخم‌های خربزه را در جوی آب بریزید تا زیر پای کسی نیاید. ایشان از سخن من متغیّر شدند و گفتند: مگر اینجا خانه پدر توست که چنین می‌گوئی و دستور می‌دهی! من نیز عصبانی و متغیّر شدم و با پای خود بقیه خربزه و پوست‌ها و تخم‌ها را میان جوی آب ریختم. ➖ آنها بر خواستند و رو به‌حضرت رضا علیه‌السلام نموده گفتند: ای امام رضا! ما خیال کردیم اینجا خانه توست که آمدیم و اگر می‌دانستیم خانه پدر این مرد است نمی‌آمدیم! این سخن گفتند و رفتند. من هم عقب کار خود رفتم و چون شب شد و خوابیدم در عالم خواب دیدم در ایوان طلا جنجال و غوغائی است. نزدیک رفتم که بفهمم چه خبر است. دیدم آقای بزرگواری وسط ایوان ایستاده است و یک سه پایه‌ای در وسط ایوان گذاشته شده چون آن زمان رسم بود که شخص مقصّر را به‌سه پایه می‌بستند و شلاق می‌زدند. ➖ پس آن آقای بزرگوار فرمود: بیاوریدش! تا این امر از آن سرور صادر شد مأمورین آمدند و مرا گرفتند و نزد سه پایه آوردند و بستند که شلاق بزنند. من بسیار متوحّش شدم و عرض کردم: مگر گناه من چیست و چه تقصیر کرده‌ام؟ فرمود: مگر صحن خانه پدر تو بود که زائرین مرا ناراحت کردی و با پا خربزه ایشان را بجوی آب ریختی؟ خانه، خانه من و زوّار هم مهمان من هستند تو چرا چنین کردی؟ ➖ از این فرمایش آن حضرت چنان حال انفعالی به‌من روی داد که نمی‌توانم بیان کنم و مأمورین تا خواستند مرا بزنند من از ترس و وحشت این طرف و آن طرف نگاه کردم که شاید آشنائی پیدا شود که واسطه نجات من گردد. در این حال متوجّه شدم که یک آقای جوانی پهلوی آن حضرت ایستاده و دیدم آن جوان حال وحشت مرا که دید به‌آقا عرض کرد: ای پدر! این مقصّر را به‌من ببخشید. ➖ تا این سخن را گفت مرا آزاد کردند. آنگاه نگاه کردم نه سه پایه‌ای دیدم و نه شلّاقی. پرسیدم: این جوان که بود؟ گفتند: این آقازاده حضرت امام جواد علیه‌السلام است. سپس من از خواب بیدار شدم به‌فکر آن زائرین افتادم و روز در جستجوی آن‌ها برآمدم و به‌هر زحمتی بود ایشان را پیدا کردم و بسیار عذرخواهی نمودم و بعد ایشان را دعوت کردم و پذیرائی نمودم و از خود راضی کردم. ➖ حال شما آقایان بدانید که من آزاد شده حضرت جواد علیه‌السلام هستم و از این جهت بود که ده شب متوسّل به آن بزرگوار شدم. 📚 کرامات رضویه (نسخه دیجیتالی)، ص۱۶۹_۱۷۰ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کشکول‌شیخ‌بهایی_ترجمه‌بهمن‌رازانی_چاپ‌شانزدهم1377ش.pdf
25.9M
🌿 کتابی فارسی، باعنوان: معروف به: از مشهورترین تألیفات شیخ‌بهایی (متوفای۱۰۳۰ق) به‌زبان عربی و فارسی است. اشعار گوناگون، فرازهایی حکیمانه و اشاره به‌جملات ناب ونغز حکما وعرفا وعلمای اخلاق اسلامی، ایرانی، بخش‌های مختلف کتاب را تشکیل می‌دهد. 📥 احوالات مرحوم مؤلف را، 👈🏼 در اینجا ببینید.. 📥 توضیحاتی درباره‌ی این‌کتاب‌شریف، 👈🏼 اینجا رو ببینید.. 🔘 مرحوم 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
49.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 ➖ شبکه جهانی حضرت ولی‌ّعصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ➖ پیشنهاد دانلود به‌پژوهشگران وطلبه‌ها واهل‌منبر ➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام ولعن بر دشمنانشان 🔘 حجت‌الاسلام 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @valiasraj_tv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️ | ، شامل سخنرانی و درس، به‌مناسبت ایام‌فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در سال‌های 1438 و 1439 و 1440 و 1445قمری ➖ کاری‌اختصاصی از کانال‌مطالب‌ناب‌درمنبر ➖ پیشنهاد دانلود به طلاب و دانشجویان و فرهنگیان عزیز ➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام ولعن بر دشمنانشان 🔘 آیت‌الله 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @SoundsSpeakers
23.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 در ازای دریافت چه مبلغی، حاضرید خادمی اهلبیت علیهم‌السلام را واگذار کنید؟! ➖ شبکه جهانی حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه 🔘 حجت‌الاسلام 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 بهاءالدین سیدعلی‌بن‌عبدالکریم‌نیلی نجفی (رضوان الله علیه) از علمای بزرگ امامیه می‌نویسد: ومن ذلك ما نقلته‌ عن بعض أصحابنا المؤمنين الصالحين ومن‌ خطّه المبارك ما صورته: عن محي الدين الأربلی أنّه حضر عند أبيه ومعه‌ رجل، فنعس فوقعت عمامته عن رأسه، فبدت في رأسه ضربة هائلة، فسأله عنها، فقال [له‌]: هذه‌ من صفّين. فقيل [له‌]: وكيف‌ ذلك وواقعة صفّين قديمة؟! فقال: كنت مسافرا إلى مصر، فصاحبني إنسان من غزّة، فلمّا كنّا في بعض الطريق تذاكرنا وقعة صفّين، فقال لي الرجل: لو كنت في أيّام صفّين لروّيت سيفي من عليّ وأصحابه. فقلت له: وأنا لو كنت [في أيّام صفّين‌] لروّيت سيفي من معاوية وأصحابه، وها أنا وأنت من أصحاب عليّ ومعاوية، [واعتركنا عركة عظيمة] واضطربنا، فما شعرت‌ بنفسي إلّا مرميا لما بي وإنسان‌ يوقظني بطرف رمحه. ففتحت عيني فنزل إليّ ومسح الضربة وبرئت‌، فقال البث: هنا، ثمّ غاب قليلا وعاد [و] معه رأس خصمي مقطوعا والدوابّ معه. فقال [لي‌]: هذا رأس عدوّك، وأنت نصرتنا فنصرناك‌ وَلَيَنْصُرَنَّ الله مَنْ يَنْصُرُهُ‌. فقلت: من أنت؟ فقال: فلان ابن فلان - يعني الصاحب (عليه السّلام)‌- ثمّ قال لي: وإذا سئلت عن هذه الضربة فقل: ضربتها بصفّين‌. 📝 از بعضی از علمای صالح ما نقل شده که به‌خط مبارک خود چنین نوشته است: گفت: روزی در خدمت پدرم بودم، دیدم مردی نزد او نشسته و چرت می‌زند، در آن‌حال عمامه از سرش افتاد و جای زخم بزرگی در سرش نمایان شد. پدرم پرسید: این زخم چه بوده؟ ➖ گفت: این زخم را در جنگ‌صفین برداشتم!! پدرم به‌او گفت: در زمان قدیم اتفاق افتاده و تو در آن زمان نبودی. گفت: وقتی به‌مصر سفر می‌کردم، مردی از اهل نیز با من همراه شد. در هنگام گفتگو با او در میان راه وقتی از جنگ صفین یاد کردم، همسفر من گفت: اگر من در جنگ صفين بودم، شمشیر خود را از خون علی [علیه‌السلام] و یارانش سیراب می‌کردم. من هم گفتم: اگر من نیز در جنگ صفین بودم شمشیر خود را از خون [لع] و پیروانش سیراب می‌کردم. اینک من و تو از علیه‌السلام و معاویه (لع) هستیم، بیا با هم جنگ کنیم. ➖ ما با هم درگیر شدیم و زد و خورد مفصلی کردیم، یک وقت متوجه شدم که بر اثر زخمی که برداشته‌ام از هوش می‌روم، در آن اثناء شخصی مرا با گوشۀ نیزه‌اش بیدار می‌کند. چون چشم گشودم از اسب فرود آمد و دست روی زخم سرم کشید و فی الوقت بهبودی یافت. آنگاه گفت: «همین‌جا بمان!» و بعد اندکی ناپدید شد و سپس در حالی‌که سر بریدۀ همسفرم را که با من به‌نزاع پرداخته بود در دست داشت، با چهارپایان او برگشت و گفت: این سر دشمن تو است. تو به یاری ما برخاستی ما هم تو را یاری کردیم، چنانکه خداوند به‌هر کس که او را یاری کند، نصرت می‌دهد. پرسیدم: شما کیستید؟ گفت: من صاحب الامر (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف) هستم. سپس فرمود: از این پس هر کس پرسید این زخم چه بوده، بگو ضربتی است که در صفین برداشته‌ام. 📚 منابع: ۱. بحارالأنوار، ج۵٢، ص٧۵، ح۵۵ ۲. نجم ثاقب، میرزای نوری (چاپ انتشارات کتاب جمکران) ج۲، ص۶۴۷و۶۴۸ ۳. العبقری الحسان، شیخ‌علی‌اکبرنهاوندی، ج٢، ص۶٠، س٣٨ ۴. برکات حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه (خلاصه العبقری الحسان)، ص٨٧ ۵. تاریخ امیرالمؤمنین علیه‌السلام، آیت‌الله حاج شیخ‌عباس‌صفائی‌حائری، ج٢، ص۴۵٩ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar