#با_امام_صادق_علیه_السلام
#معیت_با_امام_علیه_السلام
#امام_شناسی
#امامت
🔷🔶 #حرکت_در_مسیر_امامت_اهلبیت_علیهم_السلام_منتهی_به_بهشت_میشود
👈🏼👈🏼 [الأمالی للشیخ الطوسی] عَنِ الْمُفِیدِ عَنِ الْجِعَابِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْهَمْدَانِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُتْبَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّامِتِ قَالَ:
کُنَّا عِنْدَ أَبِیعَبْدِالله علیهالسلام وَعِنْدَهُ قَوْمٌ مِنَ الْبَصْرِیِّینَ فَحَدَّثَهُمْ بِحَدِیثِ أَبِیهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِالله فِی الْحَجِّ أَمْلَاهُ عَلَیْهِمْ فَلَمَّا قَامُوا قَالَ أَبُوعَبْدِالله علیهالسلام:
إِنَّ النَّاسَ أَخَذُوا یَمِیناً وَشِمَالًا وَإِنَّکُمْ لَزِمْتُمْ صَاحِبَکُمْ، فَإِلَی أَیْنَ تَرَوْنَ یُرِیدُ بِکُمْ؟!
إِلَی الْجَنَّةِ وَالله،
إِلَی الْجَنَّةِ وَالله،
إِلَی الْجَنَّةِ وَالله.
📝 #محمد_بن_صامت میگوید:
نزد حضرت صادق علیهالسلام بودیم، جمعیتی نیز از مردم بصره در محضر بودند و آن جناب روایتی را که پدر بزرگوارش، از جابر بن عبدالله درباره حج نقل فرموده بود، برای اهالی بصره املا میفرمود.
پس از پایان فرمایشات آن حضرت، آنها حرکت کردند.
حضرت خطاب به آنها فرمود:
«مردم به این طرف و آن طرف گراییدند، ولی شما در التزام و همراهی صاحب خویش هستید. فکر میکنید شما را به کجا میبرند؟ به خدا به سوی بهشت!
به خدا به سوی بهشت!
به خدا به سوی بهشت!».
📚 منابع:
۱. أمالی الطوسی، ج۱،ص ۱۵۸
۲. بشارة المصطفی ،ص۱۱۱
۳. بحارالأنوار، ج۶۵، ص۲۲، ح۳۶
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#با_امام_باقر_علیه_السلام
#با_اهلبیت_علیهم_السلام
#قصه_عبرت
#تولی_تبری
#7ذیحجه
🔷🔶 #نتیجه_جالب_تولی_و_تبری_در_کلام_امام_پنجم_علیه_السلام
👈🏼👈🏼 حَکَم بن عُتَیبه میگوید:
روزى در محضر امام باقر (علیهالسّلام) نشسته بودیم و اتاق نیز مملوّ از جمعیت بود، ناگهان پیرمردى که تکیه بر عصاى بلندى کرده بود وارد شد؛ دم در ایستاد و گفت:
سلام و رحمت خدا و برکاتش بر تو باد اى فرزند رسول خدا! و پس از آن ساکت شد.
امام باقر(علیهالسّلام) پاسخ داد:
«وعليك السّلام ورحمةالله وبرکاته».
🍃 پیرمرد رو به حاضران کرده و به آنان نیز سلام داد و همچنان ایستاد تا همگى جواب سلامش را دادند، آنگاه روى خود را به سمت امام باقر (علیهالسّلام) کرده گفت: اى فرزند رسول خدا! مرا نزدیک خود بنشان
که بهخدا سوگند من به شما و دوستدارانتان علاقهمندم.
به خدا سوگند این دوستیها برای دنیا نیست، و به خدا من دشمن دارم دشمنانتان را و از آنان بیزارم، به خدا این دشمنى و بیزارى به این دلیل نیست که آنان فردی از اطرافیانم را کشته باشند! به خدا سوگند من حلال شما را حلال میدانم و حرامتان را حرام میشمارم و چشم به فرمانتان دارم. قربانت گردم آیا [با این ترتیب] درباره من امید [سعادت و نجات] دارى؟
🍃 امام باقر فرمود:
«پیش بیا، پیش بیا»،
سپس او را نزد خود نشانده و فرمود:
«اى پیرمرد همانا مردى نزد پدرم على بن حسین (علیهماالسّلام) شرفیاب شد و همین پرسش را مطرح کرد. پدرم به او فرمود: اگر [با این حال] بمیرى؛ به رسولخدا(صلیاللهعلیهوآله)، على، حسن، حسین و على بن حسین(علیهمالسّلام) وارد شوى و دلت خنک شود، قلبت آرام گیرد، دیدهات روشن گردد و به همراه نویسندگان اعمالت با روح و ریحان از تو استقبال شود، و این در وقتى است که جان به اینجاى تو رسد- و با دست به گلویش اشاره فرمود- و اگر زنده بمانى آنچه را موجب چشم روشنیت هست، ببینى و در بالاترین درجات بهشت با ما خواهى بود».
🍃 پیرمرد گفت: چه فرمودى اى اباجعفر؟! [پیرمرد با تعجب از امام خواست تا کلامش را تکرار کند] امام(علیهالسلام) همان سخنان را براى او تکرار کرد.
پیرمرد گفت: الله اکبر! اى ابا جعفر! اگر بمیرم؛ به رسول خدا، على، حسن، حسین و على ابن حسین (علیهمالسّلام) درآیم و دیدهام روشن گردد، دلم خنک شود، قلبم آرام گیرد، و به همراه نویسندگان اعمالم با روح و ریحان مورد استقبال قرار گیرم، هنگامى که جانم به اینجا رسد! و اگر زنده بمانم ببینم آنچه را دیدهام بدان روشن گردد، و با شما باشم در بالاترین درجات بهشت؟
این جملات را گفت و آنقدر گریه کرد تا نقش بر زمین شد.
حاضران نیز که حال پیرمرد را دیدند به گریه و زارى پرداختند.
🍃 امام باقر (علیهالسّلام) [که چنان دید] با انگشت خود قطرات اشک را از گوشههاى چشم آن پیرمرد پاک کرد.
پیرمرد سربلند کرد و عرضه داشت: دستت را به من بده قربانت گردم!
حضرت دستش را به پیرمرد داد، و او دستشان را میبوسید و بر دیده و رُخ خود میگذارد.
سپس شکم و سینه خود را گشود و دست بر شکم و سینهاش گذارده برخاست، و خداحافظى کرده به راه افتاد، امام باقر (علیهالسّلام) نگاهى به پشت سر پیرمرد کرد، و رو به حاضران فرمود:
«هر کس میخواهد مردى از اهلبهشت را ببیند به این مرد بنگرد».
📚 کافی، ج۸ ص۷۶، محقق علیاکبرغفاری، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#با_امام_باقر_علیه_السلام
#اشعار_بقیعی
#از_چارسالگی
#اشعار_باقری
#7ذیحجه
◾️ السلام علیك یا محمد بن علی، یا باقرالعلوم
از چارسالگی من اگر قدخمیدهام
حقّم دهید داغ زیادی کشیدهام
آزرده است خاطر پنجاه سال ِ من
از داغهای عمّهی قامت خمیدهام
مویم اگر سپید شده وقت کودکی
هجده سر بریده سر نیزه دیدهام
چون جدّ خود کنار تن زخمی علی
من هم صدای هلهلهها را شنیدهام
پایین نرفته آب خوشی از گلوی من
یاد لبان اصغر ِ در خون تپیدهام
هرچند پیش عمّه نبودم به روی تل
چون او ز سینه آه غریبی کشیدهام
از وقت دیدن سر جدّم به روی نی
گویی میان مقتل خود آرمیدهام
وقت هجوم و غارت خلخال دختران
از خیمهای به خیمهی دیگر دویدهام
در لحظهی گذشتنمان بین قتلگاه
من جای اشک، خون ز دو دیده چکیدهام
هر شب به یاد عمه و رخسار نیلیاش
با خواب زجر پست ز جایم پریدهام
مسمومم و شهید ولی چون رقیه من
دق کرده از مصائب رأس بریدهام
#علی_مهدوی_نسب (عبدالمحسن)
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🆔 @abdolmohsen158