eitaa logo
مطالب ناب در منبر
4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1.7هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــPDFکتب اعتقادی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
غم به من چیره شد و تیره جهان در نظرم خیز و کن یاری ام ای چشم و چراغم پسرم تا صدای تو شنیدم ز رخم رنگ پرید خبرم داد صدایت که چه آمد به سرم چشم خود وا کن اگر لب به سخن وا نکنی مکن از موی پریشان خود آشفته ترم بسکه غم هست به دل جای غمت دیگر نیست می نهم داغ جگر سوز تو را بر جگرم پیش دشمن مپسند این همه من گریه کنم داغت آخر کشدم لیک بدان من پدرم چشمه ی چشم مرا اشک فشان خیز و ببین لب خشکیده مگر تر کنی از چشم ترم منکه خود خضر رهم بر سر تو پیر شدم چون نهادم لب خود بر لب تو ای پسرم خصم لبخند زند من کف افسوس به هم بین دل ریش و از این بیش مزن نیشترم گه سرت، گاه رخت، گاه لبت می بوسم دلم آرام نگیرد، چه کنم من پدرم 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
بهـار مـن، گل مـن، بـوستان پرپر من! چه کرد با تو خزان پیشِ دیدة تر من؟ محاسنم به کفِ دست بود و اشک به رخ نگـاه کـردم و دیـدم تـو رفتی از بر من چه آمدت به سر ای مصحفِ ورق ورقم کـه آیـه آیـه شدی بـاز در برابر مــن خدا گواست که تنها شدم، غریب شـدم ببین چه آمده با کشتن تو بـر سـر مـن الا تمـام جوانـان کمک كنید مــرا کنیـد گریــه بــرایِ عــلیِّ‌‌اکبر مــن کسی که گـریه کند در شهـادت پسرم کند شفاعت از او روز حشر، مادر من بلنــد شـو، بنشین و سـلام کن پسرم کـه بهـر دیدنت آید زخیمه خواهر من پسر کـه رفت، پدر هم غریب می‌گردد بـه ایـن دلیل تو بودی تمامِ لشکر من تمام هاشمیان جمع گشته، جمع کنید که ریخته به زمین پاره‌های پیکر من بساز اشک بریز و بسوز ای «میثم» که نظم توست قبول خدای داور من 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
طنین عشق به مافوق کهکشان می رفت صدای شورِ بشر تا به لامکان می رفت نفس نفس پر و بال فرشتگان می رفت خبر به دست ملائک به آسمان می رفت تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد به رودخانه تمنای وصل دریا داد به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد به دست مریم اربابمان،مسیحا داد خدا ودیعه ی خود را به ام لیلا داد عروس فاطمه با یک ‌گُلَش بهار آورد برای دلبر کُون و مکان نگار آورد گلاب های جهان مست عطر شب‌بویند هزار شانه‌به‌سر لابه‌لای گیسویند تمام بیشه به دنبال ناز آهویند به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟! حسین در بغل خویش لای‌لایش کرد برای بار نخستین علی صدایش کرد ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت نماز بندگی عرش را به راه انداخت هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت تمام آینه ها را به اشتباه انداخت دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند مرا به دست کسی غیر یار نسپردند تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند فقیرهای درش گرم سروری هستند غلام های حسین از دم اکبری هستند به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند به ذره گر نظر لطف،ماه‌پاره کند اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند به آسمان رود و عرش را نظاره کند هنوز برکه ی ما عکس ماه را دارد گدای پشت درش حکم شاه را دارد شکوه کوه حرا شانه های شهزاده عبای سبز محمد عبای شهزاده قیامتی است نماز عشای شهزاده بلال ها همه مات صدای شهزاده علی به کنگره ی شهر تا اذان می گفت حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است همیشه شانه به شانه کنار عباس است به نام حضرت زهرا چقدر حساس است عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد و باغ یاس ز خار و خَسی نمی ترسد رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین پناه فاطمیات است جان‌پناه حسین بنا بر این شده مثل عمو علم بزند تمام لشکر کفار را بهم بزند و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده حسین وقت تماشاش عشق می کرده مخدّرات برایش نقاب آوردند برای نور جبینش حجاب آوردند حنای سرخ به قصد خضاب آوردند برای باز شکاری عقاب آوردند تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت پدر برای علی‌اکبرش رکاب گرفت دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود به کوری همه ی آن حرامیان حسود حسین با رجز او به وجد آمده بود شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد علی علیِ علی‌اکبر آفرین دارد چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد... قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد لهوفِ ماه گرفتار پنجه ی شب شد ورق ورق همه ی دشت از او لبالب شد رشید خیمه لگدمال سم مرکب شد چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟! نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او هنوز مثل معماست شکل پیکر او 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @raziolhossein
ماه شعبان یا طلوع ماه لیلا آمده؟ یاحسین دیگری برآل طاها آمده؟ یابود ماه رجب میلادمسعود علی یامحمّد در مه شعبان به دنیا آمده؟ پای تا سرحسن درحسن است وسر تا پا جمال یاکه می‌بینم حسن با روی زیبا آمده؟ آمنه باردگر حسن محمّد راببین روی دست ام‌لیلا روی احمد راببین * این پسرسرتا قدم جانست درچشم حسین یک بهشت روح وریحان است درچشم حسین ابرویش تصویر بسم‌الله الرحمن الرحیم صورتش سی جزو قرآن است درچشم حسین هل اتی وعادیات وفجر وواللیل ونبأ شمس وقدر ونور وفرقان است درچشم حسین همسر شمس الضحی ماه تمام آورده است یادوباره حضرت زهرا امام آورده است * طلعت او مشعل «انّا هدیناه السبیل» نه، بگو آیینه حسن خداوند جلیل بس‌که این مولود ازسر تاقدم پیغمبر است نی عجب گر ازبرایش وحی آرد جبرییل یوسفی بر روی دست یوسف زهرا بوَد یاکه اسماعیل دیگر برسر دست خلیل برقد وبالا وروی نـازنینش آفـرین هم به صورت، هم به صورت‌آفرینش آفرین * ای نجوم شهر! ماه انجمن را بنگرید دربهشت وحی، باغ یاسمن را بنگرید چشم دل بگشوده وگیرید جان برروی دست تابیک صورت جمال پنج تن را بنگرید برفراز شانۀ ریحانۀ ختم رسل یک امیرالمؤمنین بت‌شکن را بنگرید باغبان وحی امشب یاس گیرد روی دست باید این دردانه را عباس گیرد روی دست * این پسر بهتر زخوبان تمام عالمست هم خطاب مبرم است وهم کتاب محکم است این کلیم‌الله نه این خود کلام کبریاست این مسیحا نیست، اما صد مسیحا را دمست این ولی‌الله فرزند ولی کبریاست این زمینی ماه یا خورشید عرش اعظمست آنچه اعجـاز انبیـا آرنـد آرد این پسر هرچه خوبان جهان دارند دارد این پسر
◾️ السلام علیک یا عَلیٌّ الْکَبیر یاعلی اکبر علیه السلام با زانوان خسته کنارت رسیده ام یعنی در این مسیر خودم را کشیده ام در هر کجا نشان تو را دیده ام ولی یک عضو سالمی به تن تو ندیده ام حرفی بزن برای دل من نفس بکش صد لخته از دهان تو بیرون کشیده ام ای تو عصای پیری بشکسته ام علی بنگر کنار جسم تو قامت خمیده ام ناله زدم کنار تو و در جواب آن از دشمن تو هلهله حالا شنیده ام دیگر توان پاشدنم از بر تو نیست در پای داغ هجر تو شمعی چکیده ام حالا محاسنی که به خونت خضاب شد گشته سپید از غمت ای نور دیده ام تا که شوی دوباره علی روی این عبا هر عضو را به همره صد ناله چیده ام (عبدالمحسن) 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @abdolmohsen158
◾️ السلام علیک یا عَلیٌّ الْکَبیر یاعلی اکبر علیه السلام چقَدَر دور و برم پاره جگر ریخته است گوهرم رفته و یک دشت ؛ گهر ریخته است این علی اکبر من هست وَ یا آن دگری؟؟! یک پسر نیست که هر گوشه پسر ریخته است قطعه ای این طرف و قطعه ی دیگر آن سو سرش این سو، بدنش سوی دگر ریخته است قسمتی روی سنان، قسمت دیگر سر تیر چند قسم دگرش روی سپر ریخته است قد کشیده ست که سروی بشود در باغم از چه بر ساقه ی آن چند تبر ریخته است خواهرم چیدن آن روی عبا را دیده از غمش اشک که نه، خون ز بصر ریخته است آه  ِ لیلا طرفی، خنده ی دشمن طرفی سوختم بس که در این سینه شرر ریخته است (عبدالمحسن) 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @abdolmohsen158
در آن وادی که می‌خوانند اهل آسمان از تو به جانش لرزه می‌افتد اگر گوید زبان از تو رها شد گیسویت شب شد؛ رخت رو گشت صبح آمد؛ زمین نقشی ندارد پس پدید آمد زمان از تو به دنیا آمدی درهای جنّت یک به یک وا شد گرفته اعتبارش را مفاتیح الجنان از تو شب میلاد تا معراج آغوش پدر رفتی عجب اوجی که جا مانده‌ست هر چه کهکشان از تو منم تسلیم حکم قاطع ابرو و مژگانت بیا صیاد! جان از من؛ بزن تیر و کمان از تو جوانم، آرزو دارم کنم وقفت جوانی را بگیرم حاجتم را کاش در روز جوان از تو به قدری لحن تو در خاطر هر مأذنه مانده‌ست که صحبت می‌کند انگار بانگ هر اذان از تو خدا عباس را هم‌رزم تو کرد و به این ترتیب میان پهلوانان ساخت مردی قهرمان از تو چنان از هر نظر همچون نبی هستی، که حیرانم تو داری از پیمبر یا که او دارد نشان از تو؟ "طریق عجز می‌پویم؛ نمی‌دانم چه می‌گویم؟" همان بهتر که می‌گویند اهل آسمان از تو تویی در جمع فرزندان زهرا کوکب الثّاقب علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @raziolhossein
ای که بر روشنای چهره‌ی خود نور پیغمبر سحر داری نوری از آفتاب روشن‌تر رویی از ماه خوب‌تر داری تو کدامین گلی که دیدن تو صلواتی محمدی دارد چقدر بر بهشت چهره‌ی خود رنگ و بوی پیامبر داری هجرتت از مدینه شد آغاز کربلا شاهد مقام تو بود کوفه چون شام ماند مبهوتت تا کجاها سر سفر داری باوری سرخ بود و جاری شد «اَوَلَسْنا عَلَی الحَق» از لب تو چه غرور آفرین و بشکوه است مقصدی که تو در نظر داری با لب تشنه بودی و می‌سوخت در تف کربلا پر جبریل وقت معراج شد چه معراجی، ای که از زخم بال و پر داری از میان تمام اهل جهان عرش پایین پا نصیب تو شد عشق می‌داند و جنون که چقدر شوق پابوسی پدر داری شوق پابوسی تو را داریم حسرت آن ضریح شش‌گوشه گوشه‌چشمی، عنایتی، لطفی، تو که از حال ما خبر داری در مدیح تو از مدایح تو یا علی هر چه بیشتر گفتیم با نگاهی پر از عطش دیدیم حُسن ناگفته بیشتر داری 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @raziolhossein