#آسید_ابوالحسن_اصفهانی
#شناخت_علمای_شیعه
#در_محضر_علما
🔷🔶 #مرحوم_آیت_الله_سید_ابوالحسن_اصفهانی_و_سفیر_انگلستان
👈🏼👈🏼 حکایت کرد برای این نگارنده و جماعتی از اعلام جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج #سید_عباس_کاشانی_حائری از جمعی از ثقات نجف اشرف که پس از پایان #جنگ_جهانی_دوم #حاج_مهدی_بهبهانی که از تجار و محترمین ذوریاست و آثار خیری در نجف و زینبیه شام دارد از طرف دولت نوری السعید نخست وزیر آنروز عراق مشرف شد خدمت #سید_اصفهانی که سفیر کبیر انگلستان قصد شرفیابی دارد.
آیتالله اصفهانی فرمود مرا بهسفیر انگلیس چهکار؟!
اصرار کرد که آقا نمیشود که او را نپذیرید میخواهد خصوصی خدمت برسد و پیامی از دولت بریتانیا دارد بهعرض برساند!
آقا فرمودند: پس بیاید مانند افراد دیگر در مجلس عمومی و علنی.
➖ پس وقت تعیین کرد و بهبهانی بهبغداد اطلاع داد.
از آن طرف آقا تمام مدرسین و علماء نجف و تجار برجسته و شیوخ نجف را پیام داد در ساعت مقرر در منزل آقا بیایند و تمامی آمدند و در روز موعود سفیر با رئیس دولت و وزراء با اسکورت و تشریفات مخصوصی بهمنزل آقا آمده و در کنار آقا نشست.
➖ و پس از تعارفات پیام دولت بریتانیا را داد که:
دولت انگلستان نذر کرده بود که اگر بهجرمن (آلمان) غالب و پیروز شد یکصدهزار دینار (معادل با دو میلیون تومان سال 1300هجری شمسی حدودا) خدمت شما تقدیم کند که در هر مصرف که صلاح بدانید مصرف نمائید!!
➖ آقا فرمودند چه عیبی دارد؟! سفیر فورا از کیف خود یک چک صد هزار دیناری تقدیم بهآیتالله اصفهانی نمود آقا هم گرفت و زیر تشک خود گذارد.
ازین عمل سید تمام علماء و تجار و شیوخ ناراحت شده و ابروها در هم کشیدند که چرا سید، پول انگلیس را قبول کرد؟!
ولی دیدند لحظهای بعد آقا بهسفیر فرمودند:
در این جنگ بسیاری از مردم آواره و از هستی ساقط شدند از طرف من بهدولت خود بگو که سید ابوالحسن بهنمایندگی از مسلمین یک وجه ناقابل و مختصری تقدیم میدارد که آن را بین مردم خسارت دیده این جنگ تقسیم کنید و از کمی وجه بسیار معذرت میخواهم؛ زیرا اکنون وضع ما بیش ازین ایجاب نمیکند و الا بیشتر از این میدادم.
و یک چک صد هزار دیناری از جیب بغل خود در آورده و ضمیمه چک سفیر نمود و آن دویست هزار دینار (برابر با چهار میلیون تومان ایران) بهدست سفیر داد و کرارا عذرخواهی نمود از کمی وجه.
➖ سفیر با این تدبیر و سخاوت آیتالله اصفهانی منفعل شده و با رنگ پریده که حاکی از شکست او و دولت مقتدر انگلستان بود در برابر سیاست و کیاست آن مرحوم از جا برخاست و دست آقا را بوسیده و بیرون رفت و بهنوری السعید گفت که:
ما خواستیم شیعیان را استعمار کرده و بخریم و لکن پیشوای شما مارا خرید و پرچم اسلام را در کاخ بریتانیا کوبید.
📚 گنجینه دانشمندان ، ج۱ ، ص۲۲۰
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar