eitaa logo
مطالب ناب در منبر
3.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
1.3هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــPDFکتب اعتقادی ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ 👈🏼👈🏼 مرحوم در جلد دوم الغدیر، از و قصیده‌ی لامیه‌ی هاشمیات او نام می‌برد. ایشان می‌نویسد: ➖ در کتاب: (۱) به اسناد خود از: روايت كرده است كه گفت: در ايّام تشريق در «منى»از (امام محمدباقر علیه‌السلام) براى كميت اجازه شرفيابى خواستم و حضرت اجازه فرمود. کميت (شرفياب شد) و به عرض رساند: قربانت گردم! در ستايش شما شعرى سروده‌ام كه دوست دارم برايتان بخوانم. فرمود: در اين روزهاى مشخّص شده و شماره شده، به ياد خدا باش. كميت استدعاى خويش را از سر گرفت. ابوجعفر (علیه‌السلام) بر وى رقّت آورد و فرمود: بخوان! كميت قصيده را خواند و به اينجا رسيد كه: يصيب به الرّامون عن قوس غيرهم/فيا آخر أسدى له الغىّ أوّل «تيراندازان، با كمان ديگرى (يزيد) به‌سوى او (امام حسين عليه‌السلام) تير مى‌اندازند_واى بر آن آخرى كه زمينۀ تبهكارى را اولى براى او فراهم آورد». ابى‌جعفر علیه‌السلام دست‌ها را به آسمان بلند كرد و گفت: خداوندا! كميت را بيامرز! ➖ و از دوست و صاحب كميت است كه گفت: با كميت به‌خدمت علیه‌السلام رسيديم، به‌عرض رساند: قربانت گردم! براى شما شعرى بخوانم؟ فرمود: اين روزها، روزهاى پر ارزش و بزرگى است. كميت گفت: اشعار دربارۀ شما است. فرمود: بخوان! سپس ابى‌عبدالله علیه‌السلام كسى را نزد برخى از افراد خاندانش فرستاد و آنها را نزديك‌تر نشاند، و كميت به انشاد پرداخت و گريه زيادى درگرفت و چون به اين بيت رسيد كه: يصيب به الرامون تا آخر شعر، ابوعبدالله علیه‌السلام دست‌ها را به آسمان بلند كرد و گفت: خداوندا! گناهان گذشته و آيندۀ و نهان و آشكار كميت را بيامرز و آن‌قدر به وى عطا كن كه خشنود شود(۲). ➖ در کتاب (۳) اين روايت را نقل كرده و در آنجا پس از عبارت گريه زيادى درگرفت، چنين آورده: و صداى شيون برخاست و چون به اين شعر دربارۀ حسين (عليه‌السلام)رسيد كه: كأنَّ حسيــناً والبهاليلُ حولَهُ/لأســيـافهم ما يخـتلي المتبــتّلُ‏ 〰 گویا حسین را مى‌بینم که بزرگانى اطرافش هستند و با شمشیرهایشان، دشمنان را درو مى‌کنند. وغاب نبيُّ اللَّه عنهم وفقده/على الناس رزءٌ ما هنـاك مُجلّلُ‏ 〰 «پيغمبر»از ميان آنان رفت و فقدان او، مصيبت دردناك و بزرگى براى مردم بود. فلم أرَ مخذولًا لأجلِ مصيبـةٍ/وأوجب منه نصرةً حين يخذلُ 〰 و من تنها مانده‌اى را كه سزاوارتر از او (حسين) به يارى در هنگام تنهايى باشد، نمى‌شناسم. پس امام جعفر صادق (علیه‌السلام) دست‌ها را بلند كرد و گفت: خداوندا! گناهان گذشته و آينده و پنهان و آشكار كميت را بيامرز و آن‌قدر به‌وى ارزانى دار تا راضى شود! سپس هزار دينار و جامه‌اى به كميت داد. كميت گفت: به‌خدا سوگند، من شما را از جهت دنيا دوست نمى‌دارم و اگر خواستار مال دنيا بودم، به‌نزد كسى مى‌رفتم كه آن را در اختيار داشت، ليكن من شما را، براى آخرت خود مى‌خواهم. اما جامه‌اى كه به تن كرده‌ايد، به تبرّك مى‌پذيرم ولى مال را قبول نخواهم كرد(۴). 📚 منابع: ۱. الأغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۲، ص۱۲۶ ۲. الأغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۵، ص۱۲۳؛ المعاهد، ج۲، ص۲۷ ۳. خزانة الأدب، بغدادی ج۲، ص۷۰ ۴. الغدیر، علامه‌امینی، ج۲، ص۱۹۳_۱۹۲ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
◾️ 👈🏼👈🏼 شیخ رضوان‌الله‌علیه پس از نقل وقایع حمله نیروهای ابن زیاد لعنةالله‌علیه به‌خانه رضوان‌الله‌علیه می‌نویسد: ➖ اما عزیزانم، شما که از محبان اهل‌بیت علیهم‌السلام هستید، وقتی که شنیدید افراد به‌خانه عبدالله بن عفیف حمله کردند ناراحت شدید و دلتان شکشت چون او از علیه‌السلام بود پس یقینا برای این حادثه بیشتر دلتان خواهد سوخت آن وقتی که آن نامردها به‌خانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام حمله کردند و بدون اجازه آن حضرت وارد خانه اش شدند و آن نانجیب (عمر بن خطاب لعنت الله علیه) در مقابل امیرمؤمنان علیه‌السلام علیهاالسلام که صلی‌الله‌علیه‌وآله بود زد و علیهماالسلام را سقط کردند. ➖ به‌خدا قسم اگر آن را درست نمی‌کردند و را نمی‌سوزاندند، سال‌ها بعد، بنی‌امیه جرأت نمی‌کردند علیه‌السلام را به‌آتش بکشند. ➖ و اگر آن روز علیه‌السلام حمله نمی‌کردند، آن نانجیب‌ها در کربلا حمله نمی‌کردند و هرچه که بود به غارت نمی‌بردند. ➖ اگر آن روز سیلی به صورت فاطمه (علیهاالسلام) نمی‌زدند، در کربلا کسی جرأت نمی‌کرد که ، را به اسیری ببرند و آن‌ها را بر شتران برهنه سوار نمی‌کردند نه معجری نه پوششی که شایسته آن‌ها باشد، همان‌گونه که امام زمان عجل‌الله‌فرجه خطاب به‌جدش ابی.عبدالله علیه‌السلام فرمود: یا جداه! یادم نمی‌رود آن وقتی که خانواده‌ات را همچون بردگان به اسیری بردند درحالی‌که دست‌هایشان را با زنجیر به هم دیگر بسته بودند روی شتران برهنه سوار کردند... 😭😭 📚 معالی السبطین (انتشارات تهذیب) ص۷۹۶ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar