امام علی_مدح:
#حضرت_علی_علیه_السلام_مدح
#ملا_محسن_کاشی
دو بیت از این شعر در کتیبه های حرم امیرالمومنین علیه السلام،نقش بسته است
👇👇👇👇
السلام ای سایه ات خورشید ربّ العالمین
آسمانِ عزّ و تمکین، آفتاب داد و دین
مفتی هر چار دفتر، خواجه هر هشت خلد
داور هر شش جهت اعظم امیرالمؤمنین
عالِمِ علمِ سَلُونی، شهسوار لَوْ کشِف
ناصر حق، نفس پیغمبر امام المتّقین
صورت معنای فطرت، باعث ایجاد خلق
اصل نسل آلِ آدم، نفس خیرالمرسلین
صاحب یوفُونَ بِالنَّذر، آفتاب اِنّما
قرّةُ العین لَعَمرِک، نازش روح الامین
در جهان از راه حشمت چون جهانی در جهان
در زمین از روی رفعت آسمانی بر زمین
نقش بند کاف و نون از روز فطرت تا کنون
ناکشیده چون مه رخسار تو نقش مبین
ناشنیده از زمان مهد تا باقی عمر
بی رضای حق ز تو حرفی کرام الکاتبین
مثل تو ناورده ایزد در همه حالی محال
ور بود ممکن نه الاّ رَحْمَة للعالمین
آن که مداحش خدا همدم رسول الله بود
گر کسی همتاش باشد هم رسول الله بود
بند دوم
ای به غیر از مصطفی نادیده همتای تو کس
بسته بر مهر تو ایزد مهر حورالعین و بس
مهره مهر از گلوی صبح برنارد فلک
گرنه از مهر تو آید صبح صادق را نفس
کاروان سالار جاهت چون کند آهنگ راه
چرخ را بر دست پیش آهنگ بندد چون جرس
با شکوه صولتت دستان نیاید در شمار
در پر عنقای مغرب کی شکوه آرد مگس
گر دل دریا عطایت موج بر گردن زند
لجّه گردون در آن گردان نماید همچو خس
گر شکوهت را به میزانِ معانی بر کشند
از ره خفّت کم آید بوقبیس از یک عدس
اندر آن میدان که مردان سعادت خوی را
از پی مردی عنان از دست برباید فرس
از میان مشرق میدان درآیی مِهر وار
رایت نصرت ز پیش و آیت دولت ز پس
خلق هفت اقلیم اگر آن روز همدستان شوند
از سر مردی نیارد پا به میدانِ تو کس
صورتی گردد مجسم فتح گوید آشکار
لا فَتی اِلّا عَلی لاسَیفَ اِلّا ذِالفقار
بند سوم
ای سپهر عصمت از فرِّ تو زیور یافته
آفتاب از سایه چتر تو افسر یافته
از غبار درگه چرخ احترامت آشکار
کیمیاگر نسخه گوگرد احمر یافته
بر امید مثلِ رویت، دست نقّاش ازل
نقش ها بر بسته لیکن چون تو کمتر یافته
و آنکه اندر آفرینش لاف بالایی زده
رفعتت را زآفرینش پایه برتر یافته
بازِ قدرت هر کجا بال جلالت کرده باز
طایران سدره را در زیر شهپر یافته
هر که مُهر مهر تو بر صفحه جان کرده نقش
مخزن دل را چو کان از زر توانگر یافته
آنکه دست حاجتی بر جود تو برداشته
دست خود را تا قیامت حاجت آور یافته
ساقی کوثر نه چندان مدح باشد مر ترا
ای ز تو دریای فطرت عین کوثر یافته
با خدا و مصطفی رای تو یکره داشته
از خدا و مصطفی شمشیر و دختر یافته
گر نبودی ذات پاکت آفرینش را سبب
تا ابد حوّا سترون بود و آدم عزب
بند چهارم
ای معظم کعبه اصل از بیان مصطفی
قبلۀ دنیا و دین، جان جهانِ مصطفی
ای به استحقاق بعد از مصطفی غیر از تو کس
نانهاده پای تمکین بر مکان مصطفی
از نقود گوهر معنی لبالب شد دهان
تا نهادی لب به صورت در دهان مصطفی
تا سپهر شرع ازو پر نور شد هرگز نیافت
از تو روشنتر مهی بر آسمان مصطفی
رفعتی بالای امکان صورتی ناممکنست
ور بود ممکن بود آن قدر آن مصطفی
گرچه در عالم به اقبال تو شاها کرده ام
آنچه حَسّان کرد وقتی در زمان مصطفی
لاف مداحی درین حضرت نمی آرم زدن
ای ثناخوانِ تو ایزد از زبان مصطفی
از بیان خلق بر ناید صفاتِ ذات تو
ور برآید نبود اِلاّ از بیان مصطفی
عرض حاجت بر تو حاجت نیست، می دانی که چیست؟
حال اخلاص من اندر خاندان مصطفی
منّت خلقم به جان آورد لطفی کن مرا
وارهان از منّتِ خلقم به جان مصطفی
روی رحمت بر متاب، ای کام جان از روی من
حرمت جان پیمبر یک نظر کن سوی من
بند پنجم
ای گزیده مر خدایت یا امیرالمؤمنین
خوانده نفس مصطفایت یا امیرالمؤمنین
از نسیم باد نوروزی نشاید کرد یاد
پیش خلق جانفزایت یا امیرالمؤمنین
آنچه عیسی از نفس می کرد رمزی بود و بس
از لب معجزْنمایت یا امیرالمؤمنین
خاطر همچون من شوریده خاطر کی کند
وصف ذات کبریایت یا امیرالمؤمنین
با همه بالانشینی عقلِ کل نابرده راه
زیر شادروان رایت یا امیرالمؤمنین
گر بُدی بالاتر از عرش برین جای دگر
گفتمی آنجاست جایت یا امیرالمؤمنین
مدح اگر شایسته ذات تو باید گفت و بس
کیست تا گوید ثنایت یا امیر المؤمنین
آنچه تو شایسته آنی ز روی عزّ و جاه
کس نداند جز خدایت یا امیرالمؤمنین
ما همه از درگه لطفت گدایی می کنیم
ای همه شاهان گدایت یا امیرالمؤمنین
فهم انسانی چه داند عزّت کار ترا
کآفرینش بر نتابد بار مقدار ترا
بند ششم
ای که فرمان قضا موقوف فرمان شماست
دور دورانِ فلک دوری ز دوران شماست
آفتابی کآسمان در سایه اقبال اوست
پرتوی از لُمعه چاک گریبان شماست
چشمه ای کز وی محیط آفرینش قطره ایست
قطره ای از لجّه دریای احسان شماست
پیر مکتب خانۀ ابداع یعنی جبرئیل
با همه ذهن و ذُکا طفل دبستان شماست
هر کجا در مجمع قرآن خدا را آیتی ست
از کمال لطف و رحمت، خاصّه در شأن شماست
قبّۀ نُه چرخ را چون دانه بر چیند ز جا
مرغ تعظیمی که آن بر بام ایوان شماست
گوهری کان در ضمیر کانِ امکان قضاست
صورت اظهار آن موقوف فرمان شماست
بندۀ بیچاره #کاشی از دل و جان، سال و ماه
روز و شب در خطّه آمل ثناخوان شماست
بر در دولت سرایت روی بر خاک نیاز
با دل پر درد برامید درمان شماست
درد پنهان پیش درمان، چند بتوان داشتن
عاقلی نبود ز درمان درد پنهان داشتن
بند هفتم
تا نجف شد آفتاب دین و دولت را مقام
خاک او دارد شرف بر زمزم بیت الحرام
آفتاب آسمان دین امیرالمؤمنین
والی ملک ولایت، حاکم دارالسّلام
مُبطل بنیادِ بدعت منشی احکام وحی
حاکم دین و شریعت، حامی حلّ و حرام
سایه لطفش به معنی گر نبودی در جهان
صورتی بودی جهان از روی معنی ناتمام
ای سریر سروری آورده از جای تو جاه
وی جهان آفرینش برده از نام تو نام
با شکوهِ شقّه دستار و رکن مسندت
تاج جمشیدی که و تخت سلیمانی کدام؟
از پی تدبیر تو پیوسته تقدیر قضاست
بنهد از روی ادب بهرام در پیش تو کام
نسبتت با سایر انسان خطا باشد خطا
جوهر پاکیزه گوهر را چه نسبت با رُخام
مثل تو جز مصطفی صورت نبندد عقل را
معنی ایمان ما اینست روشن، و السلام
زائران حضرتت را بر در خُلد برین
می دهند آواز «طِبْتُمْ فَادْخُلوها خالِدین»
(1) این همان «قصیده هفتبند» است که قاضی نورالله شوشتری در مجالسالمؤمنین آورده و نوشتهاست «اکثر استادان متأخرین در تتبّع آن درها سفتهاند و به آن لطافت تا غایت چیزی نگفتهاند».
جلسه آموزش مداحی ماتم الحسین فردا از ساعت ۹.۳۰ بر گزار میگردد.
🌹۱۱ اسفند، سالگرد شهادت برترین تک تیرانداز تاریخ جهان است
♦️قهرمان شهید عبدالرسول زرین که بین بعثیها به "صیاد خمینی" معروف بود و شهید خرازی او را "گردان تکنفره" مینامید. این شهید با ۷۰۰ شلیکِ موفق [برخی منابع تعداد ۳۰۰۰ نفر را اعلام میکنند] برترین تکتیرانداز تاریخ شناخته میشود..
🕊شادی روح بلندش صلوات
14.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
#اَنّی_اُحِبُّک .... من دوسِت_دارم ...
کلیپ | زمزمه فرازهایی از مناجات شعبانیه"
هدایت شده از طب الفخریه
#سرفه خشک و دائمی
1⃣قدومه شیرازی:یه قاشق مرباخوری
قدومه رو به صورت خشک داخل دهان بریزن وباآب قورت بدن.
یااینکه داخل آبجوش بریزن وبعد
ده دقیقه با لعابش مصرف کنند.
2⃣سیرابی گندم:سیرابی رو همراه با
گندم بپزندو بخورندکه هم برای معده
وهم سرفه بهترین درمان است.
3⃣دم کرده عناب
4⃣شکر تیغال در شیرداغ یا آبجوش
مخلوط کنه وبخوره
5⃣دمنوش گیاه پنیرک و زوفا برای
سرفه خشک عالیه
6⃣پیاز بزنه داخل عسل بخوره
به پخته شده باعسل و سیب پخته شده
باعسل بخوره
7⃣به دانه،چهارتخمه ،اسفرزه رو در
آبجوش بریزه ده دقیقه بمونه مصرف کنه
تا تبدیل به خلط شده و خارج بشه
8⃣روغن بادام شیرین روزی یه قاشق
مرباخوری سینه رو نرم میکنه
9⃣شیرین بیان یک قاشق در یک لیوان
آبجوش مخلوط و مصرف کنه
0⃣1⃣خوردن نخود پخته(لب لبی)
@ostadelahi_teb
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#مداحی_عالمانه
#آموزش
#ادبیات
#تضمین
👇👇👇👇
تضمین ، اصطلاحی در علم بدیع و نحو عربی است.
_تضمین در لغت به معنای گنجاندن و نهادن چیزی در جایی است.
_در علم بدیع، تضمین ، آوردن یک مصراع یا یک بیت یا ابیاتی از شعر دیگران، عینا"، توسط یک شاعر ،در ضمن شعر خود است.
_تضمین را آوردن بیتی شعر از شاعر دیگر در میان قصیده به عنوان «مهمان»، نه سرقت، دانسته و رسم آن است که شاعر نخست بگوید که بیت تضمین شده از چهکسی است.
برخی نیر تضمین را آوردن مصراعی یا بیتی یا دو بیت از آنِ دیگری در میان شعر خود در جایی مناسب به عنوان تمثّل و عاریت، و نه سرقت، دانسته و تأکید کرده اند که آنچه تضمین میشود باید مشهور باشد.
_شاید شاعر غزلی را تضمین کند و آن را به صورت مربع یا مخمس یا مسدس و مانند آن در آورد.
مثلاً عماد فقیهکرمانی شعری از فخرالدین عراقی را به صورت مخمس تضمین کرده است.
تضمین شیخ بهائی از غزل خیالی بخارایی
(در ادامه خواهد آمد)
و تضمین ملکالشعرای بهار از غزل سعدی بسیار مشهور است.
_اگر تضمین بیشتر از یک بیت باشد آن را «استعانت» و اگر کمتر از یک بیت باشد آن را «ایداع» (ودیعه نهادن) میگویند.
_گاهی شاعر یکی از اشعار خود را در شعر دیگرش تضمین میکند.
_ممکن است شاعر در شعری که تضمین میکند، اندک تغییری دهد تا آن را با مقصود خود متناسب کند.
برای نمونه حافظ در بیت
«باشد ای دل که در میکدهها بگشایند
گره از کار فروبستة ما بگشایند»
مصراع دوم را از فخرالدین عراقی گرفته که گفته است:
«گره از کار فروبستة من بگشایی»
_گاهی مَثَلِ سایر، در شعر تضمین میشود که به این کار ارسالالمثل میگویند.
در تعریف تضمین سخنی دیگر نیز ذکر کردهاند که با تعریف موقوفالمعانی و شعر مدرّج تطبیق میکند؛
یعنی اینکه معنای یک بیت با بیتی دیگر کامل شود.
شمسقیسرازی پس از ذکر تعریف موقوفالمعانی برای تضمین، اینگونه ابیات را مضمّن نامیده است.
_آرایه تضمین» آوردن آیه، حدیث، مصراع یا بیتی از شاعری دیگر در کلام خود است.
آوردن آیه قرآن یا حدیث در کلام، «اقتباس» و «درج» نیز نامیده شده است. در این آرایه شاعر عیناً چیزی را که میخواهد تضمین کند، در کلام خود میآورد.
_انواع تضمین:
واعظ کاشفی سبزواری تضمین را به
«مصرّح/آشکار» و «مبهم/پنهان»
تقسیم کرده است.
تضمین مصرّح را تضمینی دانسته است که شاعر در اثنای شعر به اشاره یا تصریح بگوید که شعر از دیگری است.
و تضمین مبهم(پنهان) را تضمینی که، به نام شاعر یا گرفتن شعر از دیگری اشاره نکند(با این شرط که شعر تضمین شده مشهور باشد تا تهمت سرقت به او نزنند)
اصولاً ابیاتی، در تضمین_پنهان بکار میرود که خوانندگان به آن آشنایی داشته باشند و نام شاعرش، به حدی معروف باشد که نیازی به قید آن نباشد.