#مداحی_عالمانه
#آموزش
#ادبیات
#تضمین
👇👇👇👇
تضمین ، اصطلاحی در علم بدیع و نحو عربی است.
_تضمین در لغت به معنای گنجاندن و نهادن چیزی در جایی است.
_در علم بدیع، تضمین ، آوردن یک مصراع یا یک بیت یا ابیاتی از شعر دیگران، عینا"، توسط یک شاعر ،در ضمن شعر خود است.
_تضمین را آوردن بیتی شعر از شاعر دیگر در میان قصیده به عنوان «مهمان»، نه سرقت، دانسته و رسم آن است که شاعر نخست بگوید که بیت تضمین شده از چهکسی است.
برخی نیر تضمین را آوردن مصراعی یا بیتی یا دو بیت از آنِ دیگری در میان شعر خود در جایی مناسب به عنوان تمثّل و عاریت، و نه سرقت، دانسته و تأکید کرده اند که آنچه تضمین میشود باید مشهور باشد.
_شاید شاعر غزلی را تضمین کند و آن را به صورت مربع یا مخمس یا مسدس و مانند آن در آورد.
مثلاً عماد فقیهکرمانی شعری از فخرالدین عراقی را به صورت مخمس تضمین کرده است.
تضمین شیخ بهائی از غزل خیالی بخارایی
(در ادامه خواهد آمد)
و تضمین ملکالشعرای بهار از غزل سعدی بسیار مشهور است.
_اگر تضمین بیشتر از یک بیت باشد آن را «استعانت» و اگر کمتر از یک بیت باشد آن را «ایداع» (ودیعه نهادن) میگویند.
_گاهی شاعر یکی از اشعار خود را در شعر دیگرش تضمین میکند.
_ممکن است شاعر در شعری که تضمین میکند، اندک تغییری دهد تا آن را با مقصود خود متناسب کند.
برای نمونه حافظ در بیت
«باشد ای دل که در میکدهها بگشایند
گره از کار فروبستة ما بگشایند»
مصراع دوم را از فخرالدین عراقی گرفته که گفته است:
«گره از کار فروبستة من بگشایی»
_گاهی مَثَلِ سایر، در شعر تضمین میشود که به این کار ارسالالمثل میگویند.
در تعریف تضمین سخنی دیگر نیز ذکر کردهاند که با تعریف موقوفالمعانی و شعر مدرّج تطبیق میکند؛
یعنی اینکه معنای یک بیت با بیتی دیگر کامل شود.
شمسقیسرازی پس از ذکر تعریف موقوفالمعانی برای تضمین، اینگونه ابیات را مضمّن نامیده است.
_آرایه تضمین» آوردن آیه، حدیث، مصراع یا بیتی از شاعری دیگر در کلام خود است.
آوردن آیه قرآن یا حدیث در کلام، «اقتباس» و «درج» نیز نامیده شده است. در این آرایه شاعر عیناً چیزی را که میخواهد تضمین کند، در کلام خود میآورد.
_انواع تضمین:
واعظ کاشفی سبزواری تضمین را به
«مصرّح/آشکار» و «مبهم/پنهان»
تقسیم کرده است.
تضمین مصرّح را تضمینی دانسته است که شاعر در اثنای شعر به اشاره یا تصریح بگوید که شعر از دیگری است.
و تضمین مبهم(پنهان) را تضمینی که، به نام شاعر یا گرفتن شعر از دیگری اشاره نکند(با این شرط که شعر تضمین شده مشهور باشد تا تهمت سرقت به او نزنند)
اصولاً ابیاتی، در تضمین_پنهان بکار میرود که خوانندگان به آن آشنایی داشته باشند و نام شاعرش، به حدی معروف باشد که نیازی به قید آن نباشد.
#مداحی_عالمانه
#بهاریه
👇👇👇👇👇
بَهاریّه، اشعاری در وصف بهار و زیباییهای آن است.
گفتمان حاکم بر شعر در مقاطع مختلف تاریخی، همواره در تغییر و تحول می باشد. و اگر غیر از این بود تغییر سبک در شعر اتفاق نمی افتاد یا با روندی به مراتب کندتر صورت می گرفت.
این گفتمان بسته به عوامل مختلف از شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی گرفته تا تلقی از شعر و شعریت تعیین می گردد.
برخلاف آنچه معمولاً به نظر می رسد، «بهار» همیشه مضمون اصلی بهاریه ها را تشکیل نمی دهد.
تنها در بهاریه هایی که گفتمان توصیفی بر آنها حاکم هستندف بهار، مضمون اصلی شعر را تشکیل می دهد.
بهار به عنوان احیاگر طبیعت در حقیقت زندگی تازه ی انسان را به دنبال خود می آورده است.
غالباً توصیف بهار وسیله ای برای بیان مقصود دیگری قرار می گیرد. این «مقصود دیگر» بسته به گفتمان فکری شاعر، نوع نگاه شاعر به بهار را تعیین می کند.
_گاه شاعر فقط به توصیف بهار و نوروز می پردازد
ملک الشعرای بهار در وصف بهار چنین سروده است:
رسید موكب نوروز و چشم فتنه غنود
درود باد بر این موكب خجسته، درود
کنون که بر شد آواز مرغ از بر مَرغ
شنید باید آوای رود بر لب رود
به كتف دشت یكی جوشنی است مینا رنگ
به فرق كوه یكی مغفری است سیم اندرود
و ....
_بهار، گاه نماد عدم پایداری عیش و خوشی است. پس نماد دولتی مستعجل است که باید غنیمت شمرده شود.
حافظ اینگونه سروده است:
«خوشتر ز عیش و صبحت باغ و بهار چیست؟
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست؟
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست»
_در مقیاسی وسیعتر، بهار می تواند نماد عدم پایداری دنیا و نعمات آن باشد. نعمتهایی که شایسته ی دلبستگی نیست
«مرغ زیرک نزند در چمنش، پرده سرای
هر بهاری که به دنبال،خزانی دارد» «حافظ»
گاه نماد زندگي پس مرگ؛
مانند اين شعر مولوي كه مي گويد: «بياييد بياييد كه گلزار دميده است / بياييد بياييد كه دلدار رسيده است
چه روزاست وچه روزاست، چنين روزقيامت /
مگرنامه اعمال زآفاق پريده است»
_گاه شاعران در سرودن بهاریه ها از مضامین مذهبی و قرآنی تاثیر پذیرفته اند:
شاعران معاصر ايراني همواره با تكيه بر باورها و اعتقادات ديني شعر سروده اند؛ از اين رو شعرهاي آنان و به ويژه بهاريه ها از قرآن و احاديث متأثر شده است. نوروزيه ها و بهاريه هاي ادب فارسي مانند ديگر قالب ها و موضوعات اين ادبيات، لبريز از اشارات و تلميحات قرآني است و شاعران همواره سعي داشتند تا با الگو گرفتن از آيات قرآن و احاديث ائمه به خلق آثار دست بزنند؛
👇👇👇
#مداحی_عالمانه
#امام_جعفرصادق_علیهالسلام_شهادت
از غربتت، چشمان ما را اختیاری نیست
بر روی قبرِ خاکیات، سنگِ مزاری نیست
کـاشـانـهام آبـاد بـاشد، قـبـر تو خاکی؟!
جانم به قربانت مرا دیگر قراری نیست
با این همه شاگرد، ماندم از چه در کوچه
در شام فتنه، عاشقی و جان نثاری نیست
در هست، آتش هست، اما میخِ بر دَر نه
ضرب لگد نه، هول دادن نه، فشاری نیست
غصه نخور، این دود میخوابد، خدا را شکر
پشتِ دَر این خـانه یـار بـارداری نیست
روی سفیدت از چه رو اینقدر گشته سرخ؟
برخیز ما را طاقت این داغِ کاری نیست
افتادهای بر خاک کوچه، بهتر از صحراست
حداقل در معبرت، تیـزیِ خاری نیست
خاکی شده پیـشانیات اما به رخـسارت
از ضربِ سنگی تیز، خونِ تازه جاری نیست
عـمـامـهات افــتـاده از روی سـرت امـا
دورت برای غارتت، داد و هواری نیست
روی زمین آرام و راحت حمدِ حق را گو
بالاسرت، در انتظارت نیزهداری نیست
شیرازی
✳️ بررسی و نقد شعر:
موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع
که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات
علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵
شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛
مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹
و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند
مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛
و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛
البته این موضوع بدان معنا نیست که ربیع و فرزندش در حق امام جفا نکرده اند، بلکه بطور قطع بخاطر منافع دنیایی خویش تن به دستور منصور داده و در حق امام ظلم نموه اند؛
وارد شدن به خانه حضرت و بردن امام صادق علیه السلام بدون عبا و عمامه، توهین و جسارت به امام است و عملی نابخشودنی است
لیکن اعمال گفته شده در بالا را که معمولا در بعضی اشعار می آید انجام نداده اند؛