#مداحی_عالمانه
#بهاریه
👇👇👇👇👇
بَهاریّه، اشعاری در وصف بهار و زیباییهای آن است.
گفتمان حاکم بر شعر در مقاطع مختلف تاریخی، همواره در تغییر و تحول می باشد. و اگر غیر از این بود تغییر سبک در شعر اتفاق نمی افتاد یا با روندی به مراتب کندتر صورت می گرفت.
این گفتمان بسته به عوامل مختلف از شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی گرفته تا تلقی از شعر و شعریت تعیین می گردد.
برخلاف آنچه معمولاً به نظر می رسد، «بهار» همیشه مضمون اصلی بهاریه ها را تشکیل نمی دهد.
تنها در بهاریه هایی که گفتمان توصیفی بر آنها حاکم هستندف بهار، مضمون اصلی شعر را تشکیل می دهد.
بهار به عنوان احیاگر طبیعت در حقیقت زندگی تازه ی انسان را به دنبال خود می آورده است.
غالباً توصیف بهار وسیله ای برای بیان مقصود دیگری قرار می گیرد. این «مقصود دیگر» بسته به گفتمان فکری شاعر، نوع نگاه شاعر به بهار را تعیین می کند.
_گاه شاعر فقط به توصیف بهار و نوروز می پردازد
ملک الشعرای بهار در وصف بهار چنین سروده است:
رسید موكب نوروز و چشم فتنه غنود
درود باد بر این موكب خجسته، درود
کنون که بر شد آواز مرغ از بر مَرغ
شنید باید آوای رود بر لب رود
به كتف دشت یكی جوشنی است مینا رنگ
به فرق كوه یكی مغفری است سیم اندرود
و ....
_بهار، گاه نماد عدم پایداری عیش و خوشی است. پس نماد دولتی مستعجل است که باید غنیمت شمرده شود.
حافظ اینگونه سروده است:
«خوشتر ز عیش و صبحت باغ و بهار چیست؟
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست؟
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست»
_در مقیاسی وسیعتر، بهار می تواند نماد عدم پایداری دنیا و نعمات آن باشد. نعمتهایی که شایسته ی دلبستگی نیست
«مرغ زیرک نزند در چمنش، پرده سرای
هر بهاری که به دنبال،خزانی دارد» «حافظ»
گاه نماد زندگي پس مرگ؛
مانند اين شعر مولوي كه مي گويد: «بياييد بياييد كه گلزار دميده است / بياييد بياييد كه دلدار رسيده است
چه روزاست وچه روزاست، چنين روزقيامت /
مگرنامه اعمال زآفاق پريده است»
_گاه شاعران در سرودن بهاریه ها از مضامین مذهبی و قرآنی تاثیر پذیرفته اند:
شاعران معاصر ايراني همواره با تكيه بر باورها و اعتقادات ديني شعر سروده اند؛ از اين رو شعرهاي آنان و به ويژه بهاريه ها از قرآن و احاديث متأثر شده است. نوروزيه ها و بهاريه هاي ادب فارسي مانند ديگر قالب ها و موضوعات اين ادبيات، لبريز از اشارات و تلميحات قرآني است و شاعران همواره سعي داشتند تا با الگو گرفتن از آيات قرآن و احاديث ائمه به خلق آثار دست بزنند؛
👇👇👇
#قصیده
#بهاریه
#هاتف_اصفهانی
نسیم صبح عنبربیز شد بر تودهٔ غبرا
زمین سبز نسرینخیز شد چون گنبد خضرا
ز فیض ابر آذاری زمینِ مرده شد زنده
ز لطف باد نوروزی جهان پیر شد برنا
صبا پر کرد در گلزار دامان از گل سوری
هوا آکنده در جیب و گریبان عنبر سارا
عبیر آمیخت از گیسوی مُشکین سنبل پرچین
گلاب افشاند بر چشم خمارین نرگس شهلا
به گِرد سروْ گرمِ پَرفشانی قمری مفتون
به پای گل به کار جانفشانی بلبل شیدا
سزد گر بر سر شمشاد و سرو امروز در بستان
چو قمری پر زند از شوق روح سدرهٔ طوبی
چنار افراخت قدِّ بندگی صبح و کف طاعت
گشود از بهر حاجت پیش دادار جهانآرا
پس آنگه در جوانان گلستان کرد نظاره
نهان از نارون پرسید کای پیر چمنپیرا
چه شد کاطفال باغ و نوجوانان چمن جمله
سر لهو و لعب دارند زینسان فاحش و رسوا
چرا گل چاک زد پیراهن ناموس و با بلبل
میان انجمن دمساز شد با ساغر و مینا
نبینی سروِ پا برجای را کآزاد خوانندش
که با اطفال میرقصد میان باغ بر یک پا
پریشان گیسوی شمشاد و افشان طرهٔ سنبل
نه از نامحرمان شرم و نه از بیگانگان پروا
میان سبزه غلطد با صبا نسرین بیتمکین
عیان با لاله جام میزند رعنای نارعنا
به پاسخ نارون گفتش کز اطفال چمن بگذر
که امروز امهات از شوق در رقصند با آباء
همایونروز نوروز است امروز و به فیروزی
بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی مأوا
شهنشاه غضنفرفَر، پلنگآویز اژدردَر
امیرالمؤمنین حیدر، علیِ عالیِ اعلا
به رتبت ساقی کوثر، به مردی فاتح خیبر
به نسبت صَهر پیغمبر، ولیِ والیِ والا
ولیِ حضرتِ عزت، قسیمِ دوزخ و جنت
قوام مذهب و ملت، نظامُ الدینِ و الدنیا
از آنَش عقل در گوهر شمارد جفت پیغمبر
که بیچون است و بیانباز آن یکتای بیهمتا
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#غزل
#بهاریه
باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا
جامه عید بپوشند، چه شاه و چه گدا
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست
نازم آن مطرب مجلس که بود قبله نما
صوفی و عارف از این بادیه دور افتادند
جام می گیر ز مطرب، که روی سوی صفا
همه در عید به صحرا و گلستان بروند
من سرمست زمیخانه کنم رو به خدا
عید نوروز مبارک به غنی و درویش
یار دلدار! زبتخانه دری رابگشا
گر مرا ره به در پیر خرابات دهی
به سر و جان به سویش راه نوردم نه به پا
سالها در صف ارباب عمائم بودم
تا به دلدار رسیدم، نکنم باز خطا